arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۴۹۱۸
تاریخ انتشار: ۳۲ : ۰۰ - ۰۷ آذر ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، شنبه ششم آذر ۱۳۵۵

[علم خطاب به روزنامه‌نگار آمریکایی:] به هر صورت من هیچ نگرانی ندارم، چون وضع داخلی ما هم محکم و همه ملت پشت شاهنشاه ایستاده است. بی‌دلیل هم این مطلب را نمی‌گویم. کشاورز و کارگر که فوق‌العاده راضی است و بورژوا و عمله و ... هم که به پول رسیده‌اند. احیانا می‌ماند چند عدد «عن تلکتوئل»، می‌خواهد راضی باشد، می‌خواهد نباشد، اهمیتی ندارد. این پدرسوخته هم ارث پدرش را مگر مطالبه کند و گرنه بهداشت و تحصیل رایگان که دارد، دیگر چه گهی می‌خورد؟...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت‌های علم، شنبه ششم آذر ۱۳۵۵پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح شرفیاب شدم. با آن‌که از سحر باران خوبی گرفته بود، شاهنشاه را سر حال نیافتم. فوری احساس کردم که باید کسالتی داشته باشند. جویا شدم، فرمودند: «شست پای من درد می‌کند و می‌ترسم نقرس گرفته باشم.» عرض کردم: «قرمز هم شده است؟» فرمودند: «نه.» عرض کردم: «فکر نمی‌کنم نقرس باشد.» قدری خوشحال شدند. با آن‌که من طبیبی نیستم، ولی عرض کردم: «مرحوم قوام، پدرزنم، نقرس داشت، خوب سابقه دارم که انگشت نقرسی به شدت قرمز می‌شود بعد درد می‌گیرد.» عرض کردم: «نکند از زخم پای شاهنشاه باشد؟» فرمودند: «نه، آن خوب شده است.» عرض کردم: «ولی به هر حال باید از آن واکسن ضد کزاز دو عدد دیگر ۲۵ روزه هرکدام تزریق شود.» فرمودند: «می‌دانم.»
بعد صحبت‌های دیروز ژوزف کرافت [روزنامه‌نگار آمریکایی] را عرض کردم که «می‌گفت: قطعا دستگاه کارتر با شما مخالف خواهد بود، زیراکه دستگاه شما درست بر خلاف آمال انتخاباتی او عمل می‌کند. اولا خرید اسلحه این‌قدر در یک کشور خاورمیانه مسلحت نیست. ثانیا شما پیشوای گران کردن قیمت نفت هستید. ثالثا در کشور شما آزادی نیست. رابعا حقوق بشر رعایت نمی‌شود و ... و غیره. از او پرسیدم، خوب راه‌حلی که شما برای رفع این عیب پیشنهاد می‌کنید چیست؟ گفت، [یکی]این‌که شاهنشاه فوری به دیدن کارتر تشریف ببرند و با او مذاکره نمایند. دیگر این‌که سفیر خودتان را که علنا با دولت سابق بوده، به علاوه سفارت ایران را به صورت یک کلوب پلی‌بوی درآورده، عوض کنید. به او گفتم، برای من جای خیلی تعجب است که شما حرف دشمنان ما را گوش می‌دهید. این‌که می‌گویید در ایران آزادی نیست، شعار دشمنان ماست. این‌که می‌گویید زندانی داریم، این‌ها کمونیست‌ها هستند و کمونیسم در کشور ما یک مرام غیرقانونی است. اگر آقای کارتر می‌خواهند ما می‌توانیم کمونیست‌ها را آزاد و حزب کمونیست را هم قانونی کنیم، گو این‌که به هر صورت هیچ‌کس حق مداخله در امور کشور ما را ندارد. اما در خصوص اسلحه و اهمیت ایران، فکر می‌کنم آقای کارتر خیلی باهوش‌تر از آن است که یک تصمیم عجولانه بگیرد. بعد هم قیمت اسلحه ما و مخلفات مربوط به آن کم نیست که کشور شما و کمپانی‌های شما بتوانند از آن چشم بپوشند؛ بنابراین من به هیچ وجه فکر نمی‌کنم که آقای کارتر تصمیم عجولانه بگیرند، آن هم با اهمیتی که ایران از لحاظ راه نفتی دنیای آزاد دارد. ژاپن ۹۰ درصد، اروپا ۸۰ درصد، آمریکای شما ۴۰ درصد مصرف خود به این نفت محتاجید. [آیا]این را می‌توانید روی حرکت عجولانه و احمقانه تسلیم کنید؟ من نطق و مصاحبه‌های کارتر را خوانده‌ام، او را خیلی باهوش‌تر از آن می‌دانم که چنین اشتباهی بکند. به علاوه سیاست‌مداران کهنه‌کاری مثل دین راسک و جورج بال دور او را علاوه بر جوانان دارند. حال آمدیم بر فرض محال آقای کارتر چنین اشتباهی کردند و با ما به مقابله و مخالفت برخاستند، مگر ما مرده‌ایم؟ کفه ترازو را به آن طرف کج می‌کنیم تا ببینیم بر سر آقای کارتر و دستگاه ایشان چه خواهد آمد. به علاوه مگر فقط آمریکاست که اسلحه دارد؟ مگر فرانسه میراژ ندارد؟ مگر از خود روس‌ها نمی‌توانیم با تعویض قیمت گاز اسلحه بگیریم؟ مگر آلمان و انگلیس اسلحه ندارند؟ شما باید از خدا بخواهید که ما در اسلحه‌های پیشرفته بستگی به شما داریم، آن هم که پول آن را نقد می‌دهیم. به هر صورت من هیچ نگرانی ندارم، چون وضع داخلی ما هم محکم و همه ملت پشت شاهنشاه ایستاده است. بی‌دلیل هم این مطلب را نمی‌گویم. کشاورز و کارگر که فوق‌العاده راضی است و بورژوا و عمله و ... هم که به پول رسیده‌اند. احیانا می‌ماند چند عدد «عن تلکتوئل»، می‌خواهد راضی باشد، می‌خواهد نباشد، اهمیتی ندارد. این پدرسوخته هم ارث پدرش را مگر مطالبه کند و گرنه بهداشت و تحصیل رایگان که دارد، دیگر چه گهی می‌خورد؟ مشارکت مردم هم که در همه امور هست. باری، آقای ژوزف کرافت، شما دوست ما هستید، ولی اگر ماموریتی هم به شما داده‌اند که توی دل ما را خالی کنید، من به شما می‌گویم که کوچک‌ترین اهمیتی به این حرف‌ها نمی‌دهیم و شاهنشاه هم حالا حالا‌ها آمریکا بیا نیستند، خیال‌تان راحت باشد. به من گفت، خیلی تعجب می‌کنم. از تمام اشخاصی که در ایران دیدم، از نخست‌وزیر و اغلب وزرا هیچ‌کس با من با این خشونت گفتگو نکرد. گفتم، این احساسات خودم از جهت یک ایرانی است که به یک دوست ایران می‌گویم. شما هرچه می‌خواهید تعبیر بکنید. گفت: نظر شاهنشاه چیست؟ گفتم شما خودتان شرفیابی داشتید، می‌توانید حدس بزنید که چه اندازه منطبق بر نظر مبارک شاهنشاه من است، ولی من یک کلمه هم در این خصوص با شاهنشاه صحبت نکرده‌ام، چون به نظر من اهمیتی ندارد. گفت: اتفاقا در مورد مسافرت آمریکا عین نظر تو را دارند. خیلی خیلی تعجب کرد و وارفت.»
باری، شاهنشاه فرمودند: «بسیار خوب جواب دادی. مگر این‌ها می‌توانند از موقعیت کشور من یا از خرید‌های ما سالیانه با مخلفات ۴ میلیارد دلار و ظرف ده سال حدود پنجاه میلیارد دلار بگذرند؟ اما از نخست‌وزیر و وزیر اقتصاد و ... بپرس که آن‌ها چه نوع صحبت کرده‌اند. کاش همه مثل تو صحبت کرده باشند.» فرمودند: «همین الان مشغول مذاکره با وزیر تجارت خارجی شوروی برای خرید توپ‌های دورزن روسی و سایر انواع اسلحه‌ها هستیم. تانک را هم از اروپا و هواپیما را هم از فرانسه می‌خریم تا ببینم آقایان آن وقت به چه روزی خواهند افتاد.»
عصری [اوری لوبرانی]سفیر اسرائیل به دیدنم آمد و به من گفت: «یانکلوویچ خیلی نگران شده که مبادا شاهنشاه را عصبانی کرده باشد.» ژوزف کرافت هم پیش من آمد و به من می‌گفت: «سفارت آمریکا، ایران را بد راهنمایی می‌کند که اطمینان می‌دهد کارتر جز راه دولت سابق آمریکا در مورد ایران نمی‌تواند راه دیگری انتخاب کند.» همچنین می‌گفت، سناتور‌های آمریکا که آمده بودند، حرف سفیر آمریکا را راجع به روابط خوب ایران و اسرائیل قبول نکرده بودند. از من تایید خواستند که رفتم تایید کردم. این است مقدار اطمینان سنای آمریکا به عوامل دولت آمریکا.
من بعدازظهر و شب تمام کار کردم، چون از وقتی کسالت پیدا کرده‌ام، اجازه گرفته‌ام که جز در مواقع رسمی به هیچ یک از شام‌های خصوصی شاهنشاه نروم و اجازه فرموده‌اند.

نظرات بینندگان