خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۰ آذر 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت هشت و نیم به دفترم رسیدم. تا ساعت ده صبح بخشی از کارهای عقب مانده سه روز سفر را انجام دادم. رؤسای واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی آمدند. دکتر [عبدالله] جاسبی، [رئیس دانشگاه آزاد اسلامی]، گزارش وضع موجود و برنامه آینده را داد و برای وام دانشجویی کمک خواست. صحبت تشویقآمیز کردم و وعده کمک دادم.[۱]
آقای [سید مجید] هدایتزاده، سفیرمان در ایتالیا آمد. وضع بد اقتصادی ایتالیا و بدهیهای، فراوان داخلی و خارجی و تورم زیاد آنها را گفت و خبر تشکیل شرکتی برای ساخت سکوهای نفتی آبی در ایران با شرکت ایران و ایتالیا را داد و برای مشکل حقوقی دیپلماتها در خارج استمداد کرد.
دکتر هاشمی [گلپایگانی]، برای دستور جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد. تا ساعت دو و نیم کارهای عقب مانده را انجام دادم. برای سفر به جزیره کیش تصمیم گرفتیم. به عفت و آقای [حمید] میرزاده اطلاع دادیم.
ساعت سه به ساختمان بهارستان مجلس رفتم. در مراسم بزرگداشت مرحوم [شهید سیدحسن] مدرس شرکت کردم و سخنرانی کوتاهی نمودم.[۲] به دفترم برگشتم. تا ساعت شش کارهای عقب مانده را انجام دادم. جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتیم. دکتر [علیاکبر] ولایتی، [وزیر امورخارجه]، اجازه خواست که در کنفرانس اسلامی جده، پیشنهاد کمک یک روز نفت کشورهای اسلامی به بوسنی و هرزگوین را مطرح کند؛ پذیرفتم.
سال ۱۳۷۲
آقای [محمد محمدی] ریشهری، [دادستان ویژه روحانیت] آمد. نسبت به برخوردش با خانواده اخوان مرعشی[۱] انتقاد کردم و خواستم که مسأله را ختم کند. توضیحاتی دربارة حُسننیت آنها و ضرر این گونه برخوردها دادم. دربارة حج و عُمره صحبت شد؛ سیاستها را برایش گفتم. برای طرح حرم مطهر حضرت عبدالعظیم (س) استمداد کرد.
تیمسار [رضا] سیفاللهی، [فرمانده نیروی انتظامی] همراه تیمسار [یوسف رضا] ابوالفتحی، فرمانده جدید پلیس تهران بزرگ آمد. توضیحاتی دربارة برنامهها و نیازها دادند و سوابق و برنامههای فرمانده جدید را گفتند. سئوالاتی در مورد سیاست برخورد با مسائل عمده امنیتی، انتظامی و فرهنگی داشتند.
آقای [علی اکبر] مسعودی [خمینی، تؤلیت آستان حضرت معصومه (س)]، از قم آمد. اضافه ارزهایی را که برای کنگره شیخ مفید گرفته بودند، آورد و برای همکاری وزیران در جهت تقویت آستانه قم و طرح اطراف حرم و میدان مرکزی قم و شغل دامادش استمداد کرد. گفت دو میلیون متر از اراضی آستانه، از گذشته با اجاره بسیار ناچیز در دست مردم یا ارگانهای دولتی است که باید برای حفظ منافع آستانه فکری بشود.
دکتر [حسن] حبیبی برای امور جاری و برنامه و بودجه آمد. آقای ولید جنبلاط [رهبر حزب سوسیالیست ترقی خواه لبنان]، آمد. راجع به لبنان و فلسطین، مذاکره شد. از مواضع و کمکهای ایران تشکر داشت. ابومرزوق از رهبران حماس، همراه جمعی دیگر از سران این جنبش آمدند. از کمکها و مواضع ایران نسبت به فلسطین و به خصوص از مواضعی که من در مصاحبه با حسنین هیکل، [روزنامهنگار مصری] ابراز کردهام و مسأله فلسطین را مسأله جهان اسلام و ایران دانستهام، تشکر کردند. به خاطر مواضع اسلامیشان تشویقشان کردم و گفتم بهترین راه مبارزه برای آزادی فلسطین، همین است.
عصر آقای [بهروز] بوشهری آمد و برای مدیریت منطقه آزاد قشم اعلان موافقت نمود. خواست که هیأت مدیره سه نفره باشند. آقای الویری آمد و خواست که در مورد آقای بوشهری، تأکید کنم که باید تمام وقت باشد. آقای محلوجی هم تلفنی از دوبی، راجع به همین موضوع و همچنین آلومینیوم بندرعباس گفت.
عصر هیأت دولت برای برنامه پنجساله دوم جلسه داشت. شب همشیرهها فاطمه و طیبه و بستگان میهمانمان بودند. طیبه برای معالجه چشمش آمده و دکتر گفته دو سه ماه دیگر آب مروارید میرسد.
سال ۱۳۷۳
با هلیکوپتر برای بازدید صنایع نظامی و افتتاح چند طرح جدید به پارچین رفتیم. مهدی هم همراه بود. در راه، آقای ساوه توضیحات داد. گزارشهای کلی را در جلسه توجیهی، از زبان آقای کیانی، رییس ساصد، [= سازمان صنایع دفاع] و آقای ساوه، [مدیر صنایع شیمیایی] در خصوص تراکم صنایع شیمیایی و مهمات و موشکی در پارچین و انتقال برخی از صنایع از منطقه پاسداران و توجه به تولیدات غیرنظامی در شرایط صلح و کمشدن تقاضای نیروها و توجه به صادرات شنیدیم.
از نمایشگاه ساصد و محصولات وزارت دفاع بازدید کردیم؛ خیلی وسیع و عظیم است. مهمات در همه رِنجها [=اندازهها]، از بمبهای دو هزار پوندی تا فشنگهای کوچک، صنایع مختلف شیمیایی، موشکها از آر پی جی تا اسکادها، ابزار جنگی از خمپارهانداز و توپ و نفربر و زیردریاییهای کوچک و قایقهای تندرو و نظایر آن، صنایع مخابرات نظامی، انواع بیسیمها و رمزکنندهها و تلفنهای صحرایی و مینهای زمینی و دریایی، صنایع دریایی انواع کشتیهای نفربر و لجستیک و هاورکرافت، در حال تولید است.
مرکز تحقیقات نظامی دستاوردهای جالب و انتشارات اداره جغرافیایی، باطریسازی در همه ابعاد که تمام نیاز کشور را تأمین میکنند و صادرات هم دارد و به خصوص ساخت باطریهای بزرگ و فراوان برای زیردریاییهایی که اخیراً از روسیه خریدهایم، از مصرف ارز زیاد جلوگیری کرده و بناست به پاکستان هم صادر کنیم.
سازمانهای صها[۱] [= صنایع هواپیمایی ایران] و پنها [= پشتیبانی و نوسازی
هلیکوپترهای ایران] و هسا[۲] [= شرکت صنایع هواپیماسازی ایران] و اتکا [= اداره تدارکات کارکنان ارتش]، وقت زیادی گرفت و حسابی خسته شدیم. بعد از نماز و ناهار و استراحت، از طرحهای جدید ساخت نیتروگلسیرین، جایروی[۳] موشکها و فتیلههای انفجاری و خط تولید گلولههای استراتژیک توپ ۲۰۳ که به پاکستان هم صادر میشود، بازدید کردیم.
در جمع پرسنل سخنرانی کردم و آنها را تشویق نمودم.[۴] از راه جدیدالاحداث، زمینی برگشتیم. آقای فروزنده، [وزیر دفاع] هم در ماشین من نشست و در راه، راجع به بودجه نیروهای مسلح و تقویت وزارت دفاع در مقابل زیاده خواهی ستاد کل صحبت کرد.
کمی تب دارم. مهدی، فرشته، فائزه، مونا و حسن آمدند. عفت هم که به قم رفته بود، مراجعت کرد. مهدی نقشه محل عبور احتمالی خط لوله گاز قطر به پاکستان را آورد و پیشنهاد داشت با آنها همکاری کنیم. در مصلحت بودن حمایت، تردید دارم. مراسم تشییع جنازه آیتالله اراکی در قم، خیلی باشکوه برگزار شده است.
سال ۱۳۷۵
پیش از اذان صبح بیدار شدم و دیگر نخوابیدم. اخبار خارجی و داخلی را گرفتم. گزارشها را خواندم و برنامه امروز را دیدم. ساعت هفت صبح، با هلیکوپترها از پادگان سپاه بهسوی دشت روم پرواز کردیم. در محل سایت کارخانه سیمان یاسوج فرود آمدیم. مهندس روانپرست، مدیر طرح گزارش داد. با ظرفیت ۷۰۰ تُن در روز، از جمله پنج طرح است که چین فاینانس کرده است. من هم درباره نقش این کارخانه در اقتصاد استان و پیشرفت صنایع سیمان در کشور صحبت کردم.[۱]
با ماشین به محل کارگاه تولید بچه ماهی قزلآلا رفتیم؛ از جهاد سازندگی است. ظرفیت تولید حدود پنج میلیون بچهماهی و تُخم چشمزده دارد. مراحل تُخمگیری و تلقیح با اسپرم ماهی نر و چشمزدن تُخم در مدت هشت روز و تبدیل به بالارو کیسه دار و سپس بچه ماهی شدن مجموعاً در ۵۰ روز را دیدیم که برایم جالب بود. تا امروز نمیدانستم که تلقیح تخم ماهی، خارج از بدن ماهی است. توضیح دادند که برنامه ایجاد مراکز پرورش ماهی قزلآلا، با ظرفیت ۱۰۰ هزار تُن و با شغل آوری ۳۰ هزار نفر را در آبهای چشمهسارها دارند.
نمایشگاه صنایع دستی را هم دیدیم. بعد از رکود چند ماهه در وضعیت قالی، دوباره به رونق افتاده است. پس از توضیحات آقای لاهیجانیان، [مدیرعامل شرکت شیلات ایران]، من در اهمیت برنامه پرورش ماهی قزلآلا صحبت کردم.[۲]
سپس به محل طرح بند انحرافی و شبکه آبیاری دشت روم رفتیمکه توسط وزارت نیرو ساخته شده است. برای عمران بیش از ۱۱۰۰ هکتار زمین، با زهکشها و کانالها و پمپاژ با ۶۰۰ میلیون تومان هزینه، طرح خوبی است. مردم روستاهای منطقه جمع شده بودند. به احساساتشان پاسخ دادم. آنجا آقای ملکحسینی گفت، اینجا را به این جهت دشت روم میگویندکه لشکرگاه رومیان، در زمان حمله اسکندر مقدونی بوده و اضافه کرد که اسکندر را در تنگه نکا- مابین سد مارون دوم و دهدشت - زخمی کردند و از طریق همین دشت، با راهنمایی یک خائن محلی، برای تخریب تختجمشید رفته است.
بهسوی دهدشت، مرکز استان کهکیلویه و بویراحمد پرواز کردیم. در مسیر، از هوا کارهای طرح آبیاری دشت چرام را با توضیحات استاندار و آقای ملکحسینی، دیدیم. دشت خوبی است؛ برنجکاری و مرکبات خوبی دارند.
در کنار بیمارستان دردست ساخت دهدشت فرود آمدیم. بازدید از بیمارستان و افتتاح چند طرح عمرانی انجام شد. سپس بهسوی محل اجتماع مردم رفتیم. خیرمقدم یک دختر شهید با یک شعر بسیار خوب در معرفی دهدشت و خدمات من خیلی جالب بود[۳]. در خیابان، برخلاف برنامه، استقبال پُرشوری بود و در عین حال جمعیت بسیارعظیمی در ورزشگاه و با شور و هیجان بسیارجالب حضور داشتند.
در اجتماع مردم، آقای [حسین] شرعی، امام جمعه، با شعری در وصف من خیرمقدم گفت. [سید حاجیمحمد موحد]، نماینده شهر، ضمن خیرمقدم و ستایش خدمات من و انقلاب، خواستههای مهم مردم را مطرح کرد. گروه سرود نوجوانان پسر و دختر، سرود زیبایی در خیرمقدم و خدمات دولت خواندند. من هم سخنرانی بلیغی از خوبیهای منطقه و مردم ایرادکردم و بهخواستههایشان، منجمله انتقالآب به دشت ۲۴ هزار هکتاری و دهدشت، ایجاد کارخانه سیمان نسوز، ادامه راه بهبهان به دهدشت تا پاتاوه و راه شهررضا- یاسوج، جواب مساعدت دادم[۴].
برای افتتاح دبیرستان شبانهروزی عشایر رفتیم. در مدرسه، ناهار و استراحت بود. آقای [میراحمد] تقوی، رئیس مدرسه علمیه شهر آمد و کمبودها و نیازهای شهر را مطرح کرد. سپس به با توضیحات وزیر نیرو و مدیر پروژه، برای افتتاح خط انتقال برق از بهبهان به دهدشت رفتیم که قرار شد تا یاسوج هم ادامه یابد. در کنار پُست برق، اهالی روستای مجاور [= روستای سَرپَری]، جمع شدند و با نشان دادن سطلهای آب، تقاضای تأمین آب شُرب داشتند که دستور دادم تسریع شود. معلوم شد، طرح در دست اجرا توسط جهادسازندگی است و کنار روستا، رودخانهای از سرشاخههای خیرآباد عبور میکند. سپس بهسوی محل ساخت سد کوثر روی رودخانه خیرآباد پرواز کردیم.
در اجتماع حضار، توضیحات سد را دادند: با ۱۳۰ متر ارتفاع و ظرفیت ۴۵ میلیون مترمکعب آب، برای دشتهای دوگنبدان و خوزستان ساخته میشود. توضیحاتی هم درباره سد جم داده شد؛ با ظرفیت ۱۶۰۰ میلیون مترمکعب آب برای بوشهر و خورستان. من هم در برکت و آبادی مهم این دو سد- که مجموعاً ۱۰۰ هزار هکتار را آبیاری میکنند و تحول عمدهای در سروستان است، صحبت کردم.[۵]
سپس از محل بدنه سد بازدید کردیم که خیلی جالب و بدیع است. حدود ۱۰۰ متر از دهنه در دره تنگی است و با شیوه جدیدی ساخته میشود. سرعت عمل با پنج دهنه کار، تحسینبرانگیز است. قرار شد در مورد امکان پمپاژ از دریاچه سد به باشت و دهدشت بررسی کنند.
به شهر دوگنبدان پرواز کردیم. شکوه اجتماع مردم حیرتانگیز بود و احساساتشان عجیبتر. فرماندار و نماینده مجلس و معاون وزیر نفت در گاز توضیحات دادند و خیرمقدم گفتند. خواستههایی مطرح کردند. سرود جالبی اجرا شد و نیز گروه زیادی از دخت
ران، شکل پرچم ایران را ترسیم کرده بودند. مردم شعارهای پرهیجان دادند. من هم سخنرانی دلگرمکننده نمودم و خواستههای مردم را در مورد ساخت پارک و کارخانه پتروشیمی پذیرفتم[۶].
برای افتتاح ساختمانهای جدید، به محل دانشگاه آزاد اسلامی گچساران رفتیم. در این مراسم، توضیحات دکتر جاسبی، [رئیس دانشگاه آزاد اسلامی] و دکتر [کریم] زارع و رئیس دانشگاه را استماع کردم. هفت هزار دانشجو در گچساران و یاسوج دارند. سرود خوبی هم اجرا کردند.
نماز مغرب را آنجا خواندم. برای ملاقات با جمعی از بسیجیان، در مسجدی رفتیم. خواستههای رفاهی داشتند و با گرمی و شور بسیار استقبال کردند. سپس به نمایشگاه توسعه استان رفتیم. طرحهای مهم توسعه استان را توضیح دادند که خیلی زیاد است.
رئیس مدرسه علمیه شهر آمد. تقاضا کرد که هزینه انشعاب گاز مدرسه را بدهیم. به [غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت، گفتم که مجانی اجرا شود. امشب همچنین طرح میدان بزرگ ورودی شهر و بلوار ۸/۱ کیلومتری را افتتاح کردم. شهرداری ساخته است. رفتیم شام خوردیم و به استراحتگاه شرکت نفت رفتیم. بعد از استحمام و نوشتن خاطرات و مطالعه گزارشها، خوابیدم.