arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۵۶۳
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۱۲ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۰
درباره آثار برجسته باب ديلن به بهانه بازگشت دوباره او به صحنه

جهان خيره به آقاي دايره زن

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دوشنبه گذشته خبري منتشر شد مبني بر اينكه 77 هنرمند شاخص موسيقي، 80 ترانه ديلن را براي سازمان عفو بين الملل اجرا كردند، هنرمندان و گروه هايي همچون پت سيگر، مارك نافلر، جف بك، اريك بوردن، پتي اسميت، جون بائز، الويس كاستلو، ادل، كريس، شوگرلندو... اين اجرا ها ذيل عنوان آلبوم «سازهاي آزادي: ترانه هاي باب ديلن» در قالب چهار سي دي منتشر شده است
    
به گزارش انتخاب به نقل از روزنامه اعتماد، حدود سه هفته پيش باب ديلن بعد از مدت ها در مراسم سينمايي چويس آواردز روي صحنه آمد و به اجراي موسيقي پرداخت. در اين مراسم كه اتفاقا اصغر فرهادي هم حضور داشت و جايزه بهترين فيلم غيرانگليسي زبان را برد، طي مراسم ويژه يي از شخصيت سينمايي– موسيقايي مارتين اسكورسيزي تقدير شد.

باب ديلن كه براي اين گونه مراسم ها معمولااز خانه بيرون نمي آيد، در اين مراسم ترانه «ويلي مك تل نابينا» را براي اسكورسيزي اجرا كرد. و دوباره روز دوشنبه گذشته خبري منتشر شد مبني بر اينكه 77 هنرمند شاخص موسيقي، 80 ترانه ديلن را براي سازمان عفو بين الملل اجرا كردند، هنرمندان و گروه هايي همچون پت سيگر (خواننده برجسته موسيقي فولك كه 92 سال دارد)، مارك نافلر، جف بك، مايانا فيس فول، اريك بوردن، پتي اسميت، جون بائز، الويس كاستلو، ادل، كريس كريستوفرسون، شوگرلند، مارون فايو، كرنوس كوارتت و استينگ.

 اين اجرا ها ذيل عنوان آلبوم «سازهاي آزادي: ترانه هاي باب ديلن» در قالب چهار سي دي منتشر شده است. به اين بهانه متني ترجمه شده است كه در آن چهره هاي شاخص موسيقي و ادبيات درباره ترانه هاي برتر باب ديلن سخن گفته اند. ترجمه اين متن با سختي هاي خاصي همراه بود.

جداي از اينكه مجله رولينگ استونز (منبع متن) ادبيات اسلنگ خاصي دارد و ابايي از بازتاب ادبيات محاوره روز انگليس ندارد، بعضا شاعرانه و نامتعارف نوشتن (يا حرف زدن) اين چهره ها كار را سخت مي كرد. با همه اينها، اين متون براي آنها كه در پي يافتن راز هاي ابرهنرمند بودن باب ديلن هستند، كليدهايي دارد. از نكات كوچكي درباره انتخاب كلمات در ترانه هايش تا جسارت او در بالابردن زمان يك ترانه ساده راك. اگر با جهان ديلن تا حدودي آشنا باشيد، اين گفتارها و نوشته ها براي شما بسيار جذاب خواهد بود.
    
    
هشت: ترانه «مريض عشق» از آلبوم «Time out of mind» سال 1997

ماريان فيسفول| من آلبوم «Time out of mind» را بلافاصله پس از انتشارش گرفتم: من يك شخصيت «بپر برو آلبوم باب را بخر» هستم! تمام آلبوم را دوست دارم ولي «Love Sick» ترانه محبوب من است. زيباست، همه چيز آن زيباست: متن ترانه، ملودي، حسي كه در خوانندگي آن وجود دارد. من به محض شنيدن، عاشق اين ترانه شدم. براي مدت زيادي فكر مي كردم باب موقع خواندن مي گويد «I’m Sick of love» (من از عشق خسته ام)، به خاطر اينكه اين چيزي است كه او مي خواند. اما مريض عشق (Love Sick) بودن با خستگي از عشق (Sick of love) دو چيز كاملامتفاوت است و در عين حال به طور واضح براي باب ديلن پير و رمانتيك، يك چيز است و اينجا شما متوجه مي شويد نويسنده چه شاهكاري خلق كرده. عشق براي همه ما سخت است اما براي يك هنرمند خيلي سخت تر است.

او درباره خستگي [در عشق] و شنيدن صداي تيك تاك ثانيه شمار ساعت، صحبت مي كند، اين شخصيتي است كه كارهاي زيادي براي انجام دادن دارد، او براي خيلي چيزها وقت ندارد و در راس همه اين مسائل عشق قرار گرفته كه او نمي تواند كاري براي آن انجام بدهد. متن ترانه (ليريكس) خيلي صريح و روشن است. شايد اگر كس ديگري اين ترانه را مي خواند ابلهانه به نظر مي آمد. اما راهي كه ديلن براي اجراي اين ترانه رفته، خيلي قوي است و چيزي را كه بيان مي كند از سردي و بي احساسي بري است: يك شاهكار درباره عشق.
    
    هفت: «The Lonesome Death of Hattie Carroll» از آلبوم «زمانه در حال تغيير است» سال 1964
    بيل فاي| درست قبل از اينكه من ترانه سرايي را در سال 1964 آغاز كنم، آموختن گيتار را با تمرين ترانه «The Lonesome Death of Hattie Carroll» آغاز كردم. اين ترانه را خيلي تصادفي زماني شنيدم كه در بنگور دانشجو بودم. ما ديلن را گوش مي كرديم پيش از آنكه او وارد جريان اصلي (مين استريم) موسيقي شود. او [آهنگسازي او] به لحاظ ملوديك قدرت غريبي داشت. صداي او به طرز شگفت آوري براي يك جوان خيلي پخته و بالغ بوداما با ترانه هايي مثل«هتي. . . » او با آن تن عاشقانه صدايش و قدرت خوانندگي بي نظيرش حرف هاي خاصي مي زد. حتي اگر شخصيت ديلن را از آن ترانه ها حذف كنيم باز هم آنها باقي هستند. بعد از سال ها من فهميدم كه ويژگي موسيقي ديلن در «دست يافتني» بودن است. هتي كرول؟ اين ملودي پنج كورد دارد. من در سال 1964 چهار تا از آنها را بلد بودم. وقتي شما نوازندگي را آغاز مي كنيد مي توانيد ديلن بنوازيد. اين ترانه ها درباره مردم و براي مردم هستند، و براي مردم دست يافتني اند، همچنين در كارهاي اخير ديلن مثل «مي سي سي پي»، شما مي توانيد در اين معدن وارد شويد و از آن بالابرويد و جواهراتي را كه در آن پراكنده است ببينيد.
    
    شش: مشكلي نيست مامان از آلبوم «همه چيز را به خانه برگرداندن»Bringing it all back home سال 1965
    ديويد كرازبي| وقتي براي نخستين بار صداي ديلن را در نيويورك شنيدم از نوع آواز خواندنش خوشم نيامد و با خودم گفتم كه چرا مردم مرا بيشتر دوست ندارند! اما بعد وقتي رفتم و يكي از اجراهايش را ديدم، ماجرا دستم آمد: ترانه هاي او! آنها خيلي خوب بودند و يكي پس از ديگري اجرا مي شدند. اينكه بخواهيد از يك نفر بپرسيد كه آهنگ محبوبت از كارهاي باب ديلن كدام است مثل اين مي ماند كه از مادري بپرسيد بچه محبوبش كدام است. باب ديلن سه جين كار با استانداردهاي بالادارد كه ما با خيال راحت مي توانيم آنها را كلاسيك بدانيم. اما وقتي براي نخستين بار «مشكلي نيست. . . » را شنيدم، هوش از سرم رفت: «تاريكي درست در وسط ظهر...» اين يك آخرالزمان بود كه مي آمد و نه چيز ديگر.
    
    
    پنج: «حالاهمه چي تموم شده عزيز آبي پوش» از آلبوم «همه چيز را به خانه برگرداندن»
    ريچارد تامپسون| به نظر اين گونه مي آيد كه در اين آهنگ چيزهايي درباره معشوقه آبي پوش وجود دارد كه باعث مي شود مخاطب آن گمان كند اين ترانه نسخه جديدي از داستان «مري كويين اف اسكات»، «ملكه اسكاتلند» است. ممكن است كه باب داستان مري را شنيده باشد. شايد باب ديلن قصه مري ملكه اسكاتلند را در انگلستان در زمستان 1962 شنيده باشد يا شايد او خوره تاريخ است [و جايي آن را خوانده]. مري يك جوراب آبي آسماني با نخ هاي نقره يي پوشيده بود وقتي كه سرش را در سال 1587 از تنش جدا كردند. يتيمي كه گريه مي كرد ممكن بود پسرش باشد و نقاشي كه دست خالي مانده بود احتمالاعاشق او، ديويد ريزيو بود. كساني هم ممكن است فكر كنند ترانه مربوط به ارل ِ باتول و شوهرش لرد دارنلي است. اتفاق در گرينويچ ويلج مي افتد و به طرز زيبايي آپ ديت شده. يك آهنگ فوق العاده به وسيله كسي كه سنت ها را خوب مي شناسد از روي اين ماجراها بازسازي شده است.
    
    
    چهار: «ويلي مك تل نابينا» از مجموعه «The Bootleg Series vol. 1، 2، 3» سال 1991
    مارتين كارتي| اين ترانه درباره فساد است. و اثر احساسي فوق العاده يي روي مخاطب دارد كه درباره همه چيز معنا مي دهد. وقتي «باران سختي خواهد آمد» را در تروبدر لندن سال 1962 خواند، مخاطبان خيلي شگفت زده شدند. آنها هيچ وقت چنين چيزي نشنيده بودند. گرفتن ايده يك ترانه سرا به مانند آن چيزي كه شما در «نوتامين تاون»/Nottamun Town- يك آهنگ موفق فولك غيرانگليسي- مي گيريد و آن را به نحوي كه او اين كار را در «باران سختي...» كرده، گسترش مي دهد، به شما احساس ستايش مي دهد. من كاملاشگفت زده شدم. «ويلي مك تل نابينا» اثر مشابهي روي من داشت. همه ويژگي هايي كه يك آهنگ بايد داشته باشد، دارد. خيلي موجز است، پيام خود را به طور واضحي مي رساند و اتفاقا يك قطعه موسيقي بسيار زيبا هم هست. من موقعيت راوي را در اين آهنگ دوست دارم. انگار كه در يكي از اتاق هاي هتل نيواورلئان نشسته است و در كل تاريخ جنوب تعمق مي كند. قاتل در ميان ماگنوليا هاست اما نه با عصبانيتي براي تغيير. اين ترانه يك تامل عميق است، يك شعر عالي براي يك ملودي عالي.
    
    سه: «Sad Eyed Lady of the Lowlands» از آلبوم «Blonde on Blonde» سال 1966
    رابرت وايات| براي سال ها من به الفي (همسر وايات) قول داده بودم كه اين آهنگ را براي او كاور كنم. فكر مي كنم او مي داند كه من هرگز در اين زمان اين كار را نخواهم كرد و شايد زماني كه الفي همه چيز را فراموش كند، اين كار را انجام بدهم. يك چيزي كه درباره موسيقي جز (Jazz) دوست دارم اين است: [موسيقي] مي رود و مي رود و مي رود. اين آهنگ از آن جنس حركت را با خود دارد. آهنگ شروع مي شود، چيزي را پايه گذاري مي كند و رشد پيدا مي كند. دوباره مي سازد و رشد مي كند و اين يك ساختار ساده است. چيز ديگري كه درباره اين آهنگ عالي است، گروهي است كه آن را اجرا كرده اند: آل كوپر، نوازنده [اورگان] هموند و بقيه گروه هم به زيبايي او را همراهي مي كنند. الفي جايي اين را خوانده بود (مي خندد): باب ديلن به اعضاي گروه نگفته بود كه اين آهنگ چه زماني دارد و به همين دليل آنها مدام فكر مي كردند آهنگ دارد تمام مي شود و چندبار با صداي قوي تر مي نواختند براي انتهاي آهنگ! اين خيلي نبوغ آميز است، بعد باب وزوز كنان دوباره يك مصراع اضافه مي كرده. در نتيجه اين باعث شده كه آنها به گونه يي ساز بزنند كه انگار چيزي را به سمت اوج مي سازند و اين چيزي است كه در كل ترانه نمود دارد. به نظرم اين بسيار هوشمندانه است.
    
    دو: «Positively th Street4 » از نخستين مجموعه بهترين هاي ديلن كه در سال 1967 منتشر شد
    جاني اسكولز| اين ترانه درباره فريبكاري بشر و طبيعت گنگ و مبهم دوستي است. اين مساله به طرز ناباورانه يي براي انسان مهم است كه به آن بچسبد. همان زماني كه اين ترانه در سال 1965 منتشر شد، اين مساله را مي دانستم. من به سرعت با برداشت ديلن از طبيعت انسان ارتباط برقرار كردم. او با من حرف زد. اين يك آهنگ خيلي نيويوركي است اما در وست كوست هم مفهوم خاص خود را دارد. بعد از اينكه ديلن به سمت بزرگي رفت، شما مي توانستيد احساس كنيد كه استايل موسيقي در همه جا دچار دگرگوني شد. قبلاآهنگ ها به اين ترتيب ساخته مي شدند از دو به لامينور و بعد فا و بعد به سل مي رفتند. اين يك الگوي مشخص شده بود. اما او از موسيقي فولك با شيوه خودش مي آمد و آهنگ ها بعد از ديلن شروع كردند به دنبال كردن ملودي خواننده. اين بحث روي هر كسي تاثير شگرفي داشت.
    
    و رتبه اول: «همچون سنگي غلتان» از آلبوم «ملاقات دوباره در بزرگراه 61» 1965
    جان هريس| در مه 1965 باب ديلن موسيقي را رها كرد، زماني كه تور كنسرت هايش در انگليس را پايان داده بود، توري كه در مستند «به پشت سر نگاه نكن» به تصوير كشيده شده است، بعد از اين تور، ديلن براي خوشگذراني و استراحت به پرتغال رفت، او در ميانه اين تور در لندن احساس بيماري كرد.

 حقيقت اين بيماري تاكنون به شكل يك راز باقي مانده اما پيامد اين بيماري براي ديلن يك دوره كوتاه بازنگري در منوياتش بود تا حدي كه تصميم گرفت از موسيقي و اگر بخواهيم در مفهومي گسترده تر بگوييم، از موسيقي و از همه آن عصبي بودن و هيجاناتي كه او را احاطه كرده، فاصله بگيرد.

    بعد از گذشت چند هفته، خبرهايي مبني بر موفقيت فزاينده تور انگليس به ايالات متحده رسيد. ترانه «Subterranean Homesick Blues» در چهل آهنگ پرفروش جاي گرفته بود و آلبوم «همه چيز را به خانه برگرداندن»/Bringing it all back home در حال ورود به تاپ تن بود و گروه «بردز» با خواندن « آقاي دايره زن» /Mr. Tambourine Man توجه ها را به خود جلب كردند. ديلن داشت نمود تازه يي از شهرت را تجربه مي كرد.

فيلم «به پشت سر نگاه نكن» تصوير خسته يي از باب ديلن آن زمان نشان مي د هد، حالابا اين اوصاف، ديلن بايد خود را براي خستگي بيشتري آماده مي كرد. او تصميم گرفت گيتارش را رها كند و خودش را در پشت پرده كارهاي هنري ديگر غرق كند و دستي بر آتش شعر و هنرهاي نمايشي بكشد. اما او نتوانست اشتياق شديد خود به خلق كردن را مدفون كند. در همان دوران بازگشت به آمريكا اين ترانه شگفت انگيز را خلق كرد، اثري كه ذهنيتي را پيشنهاد مي داد كه به سمت ناكجاهايي پر از كنش پرواز مي كرد.

 ديلن در سال 1966 اعلام كرد «اين ترانه پيش تر 10 صفحه بود». «اسم آن را نمي توان چيزي گذاشت مگر چيزي ريتميك روي كاغذ كه همه آن درباره نفرت تدريجي من بود، نفرتي كه به نقطه نظرهايي صادقانه مي انجاميد و در آخر ديگه نفرت نبود، گفتن يك چيزي به آدم هايي بود كه آنها پيش از آن نمي دانستند.»

باب ديلن اضافه مي كند: «من هيچ وقت به آن به عنوان يك ترانه فكر نكردم. تا يك روز كه من پشت پيانو نشسته بودم و متن ترانه كنارم بود. انگار كه اين كاغذ (متن ترانه) داشت به صورت آهسته اين عبارت را مي خواند: «چه حسي داره؟» . اين مثل شنا كردن در لاوا (گدازه هاي آتشفشاني) بود. شناگر در لاوا به نظر قرباني مي آيد: به وسيله شاخه يك درخت آويزان است و بالاو پايين مي پرد و لگد مي زند به درخت.

شما در حال ديدن كسي هستيد كه درد دارد. دردي كه ناگزير به مواجه شدن با آن است. اين تمام ترانه «همچون سنگي غلتان»/Like A Rolling Stone بود كه طي چند روز در يك كابين اجاره يي درمنطقه ووداستاك نوشته شد. با پايان يافتن ترانه، ديلن هيجان و اشتياق خود را براي بازگشت پيدا كرد و فراموش كرد كه تصميم داشت موسيقي را رها كند.

بعد از همه اينها اينجا صداي دنيايي مي آمد كه فراي «وزيدن با باد» و «زمون داره عوض مي شه» بود. جايي كه باعث شد حتي علاقه به «مرد دايره زن» و «حالاهمه چي تموم شده عزيز آبي پوش» به نظر كهنه و كسل كننده به نظر بيايد.

به مرور زمان اين آهنگ فرصت پيدا كرد مخاطبان ديلن را تحت تاثير رهايي بخشي خود قرار دهد اما نخستين نفري را كه آزاد كرد، خود نويسنده اثر بود. ديلن در پاييز 1965 گفت: «در حال حاضر همه چيز نسبت به قبل تغيير كرده است». اين حرف را بعد از ماجراي نيوپورت زد، جايي كه نخستين دونوازي الكتريك گيتارش را اجرا كرد. اين اجرا به نحو موثري خداحافظي او با موسيقي فولك بود. «بهار سال گذشته من داشتم از خواندن دست مي كشيدم. خيلي خسته بودم. تعداد زيادي آهنگ نواخته بودم كه دوست نداشتم، ترانه هاي زيادي خوانده بود كه دوست نداشتم اما «همچون سنگي غلتان» همه اين ماجرا را تغيير داد. چيزي بود كه من مي توانستم. اين خيلي خسته كننده است كه مردم مدام به تو بگويند كه تو را مي فهمند و دوست دارند، اگر خودت، خودت را دوست نداشته باشي.»

ظاهرا متن ترانه درباره دختر تازه بال و پر گرفته بي نامي است كه از ثروت و شان بالايي به زندگي جديدي كه خانه به دوشي و سرگرداني است، روي آورده. ترجيع بند هاي ترانه اين احساس را با آن آزادي ناگهاني درهم مي آميزد. همان طوري كه زندگي در خيابان و مواجه شدن با خانه به دوشي رازآلود، و اينكه اموالت را پيش كسي بگذاري و بروي با چندر غاز چيزي بخوري براي تو شرايط يك زندگي جديد و منحصربه فرد را فراهم مي كند.

با وجود اين به خاطر ترجيع بندها، آهنگ اين گونه احساست را با تصوير واقعيت يك آزادي ناگهاني در هم مي آميزد. طرفداران اورجينال و حقيقي چنين ديدگاهي شاعران مكتب بيت بودند. كه در واقع اثر نسبتا چشمگيري در سير كاري موفقيت آميز ديلن داشتند. ديلن دارد شيوه زندگي گينزبرگ و كروواك را فرياد مي زند و نسل جديدي را بيدار مي كند. ترانه در طول دو روز ضبط شد. در روزهاي 15 و 16 جولاي 1965. ديلن ابتدا پيشنهاد كرد به صورت والسي كه ساز اصلي آن پيانو است، ضبط شود.

 به هر حال خيلي زود اين آهنگ به صورت الگوي آشناي چهارچهارمي [كسر ميزان متداولي در آهنگسازي] و با مدت زمان 6 دقيقه نهايي شد. ديلن پيش از آن شهرتي داشت مبني بر اينكه آهنگ هايش را با سرعتي سرسام آور ضبط مي كند اما اين آهنگ از دقتي بهره مي برد كه خيلي به ندرت اتفاق مي افتاد. براي به كمال رساندن اين آهنگ به طور غيرمعمولي تمركز كرد. نتوانست در يك روز كار ضبط را تمام كند. براي همين موزيسين ها براي 9 ريكورد ديگر فراخوانده شدند. در حالي كه موسيقي كار هنوز جاي بحث داشت، يك مرتبه اوضاع بهتر شد چون ال كوپر (نوازنده اورگان و همراه هميشگي باب ديلن) آمد. ال كوپري كه اميدوار بود حالابه عنوان نوازنده گيتار وارد كار شود. ال كوپر نشست پشت اورگان و يك ريف سرخوش به ملودي اضافه كرد كه در واقع ترجيع بندهاي نبوغ آميز ديلن را به هم پيوند داد. بر طبق بيوگرافي اي كه هاوارد سوئنس از ديلن نوشته تام ويلسون، تهيه كننده ديلن تمايل نداشته پارت اورگان كوپر را در ميكس نهايي وارد كند، خوشبختانه ديلن با تهيه كننده موافقت نكرد و اين گونه «چون سنگي غلتان» كامل، و كمي بعد از يك ماه منتشر شد. خيلي سريع به بالاي بيلبورد رفت. و راه خودش را براي رتبه چهار بيلبورد انگلستان هم باز كرد. تنظيم آزادانه اين ترانه و مدت زمان بي سابقه آن درها را براي ورود به يك عصر جديد باز كرد.
    ترانه يي كه در آن بي خيالي ايدئولوژيك و عمق هوشمندانه موسيقي راك جايگزين دكورهاي احمقانه موسيقي پاپ شد. پل مك كارتني (خواننده، آهنگساز و بتيسيت گروه بيتلز) براي نخستين بار اين آهنگ را زماني كه به ديدار جان لنون در وي بريج رفته بود، شنيد. او بعدها از اين ترانه اين گونه ياد كرد: « آهنگي كه گويي تا ابديت ادامه دارد. بسيار زيبا بود.» براي بروس اسپرينگستين ِ تين ايجر خيلي جادويي به نظر مي آمد: «من مي دونستم كه دارم به ماندگارترين صدايي گوش مي كنم كه تا به حال در زندگي شنيده ام.»داستان «چون سنگي غلتان» به اينجا ختم نمي شود.

 اين ويژگي قابل اعتماد زندگي باب ديلن بوده است:زمينه (context) در حال تغيير و تحول مانند شغل خالقش كه در حال تغيير جهت به سمت و سوي جديدي بوده. درسالن منچستر فري تريد، نوار اين كار به عنوان اجراي زنده در سال 1966 منتشر شد. اين ترانه، خطابه نافرماني باب ديلن در مقابل طرفداراني بود كه سنت گرايانه او را به دليل حركت به سمت موسيقي الكتريك تنها گذاشتند. در كنسرت «Before the Flood» (سال 1974) اين ترانه سند موفقيت و ادامه يافتن اين سرخوشي ديلن بود. اگر بخواهيم پا فراتر بگذاريم هنوز وقتي اين ترانه را اجرا مي كند يك امضاي مقدس براي ديلن است به نشانه قريحه هنرمندانه تغيرنيافته او. بعد از 37 سال از انتشار اين ترانه، هنوز هم اينكه اين ترانه دقيقا درباره چه كسي است، متخصصان ديلن را آزار مي دهد.

كانديداها جون بائز، بادي نوورس و اندي وارهول خوش تيپ و همچنين ادي سدريك هم هستند. اما اين تئوري ها يك نقطه نظر مهم را جاانداخته است. اينكه اين ترانه زماني نوشته شده كه ديلن موافقت كرده زندگي ستاره وار خود را پشت سر بگذارد و روح جاودانه آن بدون هيچ سوالي يك انعكاس از خالق آن است. هر وقت كه ديلن اين ترانه را اجرا مي كند، مخاطبانش بخشي از حضور محكم موسيقي راك هستند، چهره يي كه در سال 1965 توانايي منحصر به فردي داشت كه يك تنه موسيقي راك را به محدوده بكر و ناشناخته يي هُل مي داد.
نظرات بینندگان