arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۶۸۵۱
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۰ - ۱۸ آذر ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۷ آذر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: حال آیت ‌الله گلپایگانی رو به وخامت رفته، با تنفس مصنوعی‌حیات دارند / میهمان رهبری بودم، کروبی با ایشان ملاقات داشته و اجازه گرفته مجمع روحانیون مبارز، خاتمی را نامزد کنند

شام میهمان رهبری بودم. درباره سفر به یاسوج و بزرگراه تهران – شمال، مسائل آلمان و عراق، تأسیس بنیاد توسعه آفریقا، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام صحبت کردیم. ایشان خبر دادند که آقای [مهدی] کروبی با ایشان ملاقات داشته و اجازه گرفته که مجمع روحانیون مبارز، آقای [سید محمد] خاتمی را احتمالاً نامزد کنند. من هم جریان ملاقات آقایان [سید محمد موسوی] خویینی‌ها و [محمدرضا] توسلی را تعریف کردم. مقداری درباره خاطرات دوران قبل از انقلاب‌مان صحبت کردیم. ایشان جزییات بیشتری از من، درباره دوران هم‌منزلی در تهران و همراهی در ملاقات مشهد و زندان‌ها در خاطر دارند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۷ آذر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: حال آیت ‌الله گلپایگانی رو به وخامت رفته با تنفس مصنوعی، حیات دارند؛ آیت ‌الله خامنه‌ای پیغام دادند که برای تجلیل خوب از ایشان در صورت فوت آماده باشیم / میهمان رهبری بودم، کروبی با ایشان ملاقات داشته و اجازه گرفته مجمع روحانیون مبارز، خاتمی را نامزد کنندخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود

به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۷ آذر 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

ساعت سه بامداد خوابیده بودم و نزدیک ساعت هفت صبح بیدار شدم. تا ساعت نُه صبح کارهای مانده دیشب را انجام دادم. شرکت‌کنندگان در سمینار آموزش سنجش از راه دور آمدند. آقای [محمد] غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] و یکی از میهمانان خارجی گزارش دادند و من هم صحبت کوتاهی داشتم.

آقای [مهدی] حایری تهرانی و پسرش آمدند. مقداری از سوابق آشنایی و همکاری‌مان در قم مذاکره شد. برای گرفتن زمین برای توسعه دانشگاه آزاد اسلامی قلهک و توسعه مسجد آرک استمداد کرد. فهرستی از خدماتش در قم و تهران را داد. آقای گرامی یزدی به آنها ملحق شد و ضمن تمجید زیاد از سیاست‌های دولت، خواستار کمک برای تأسیس مرکز بهداشتی پیشرفته در یزد و همچنین اجازه ورود بیشتر ماشین‌های کره‌ای برای تاکسی شد.

سفیر جدیدمان در زلاندنو برای خداحافظی و گرفتن رهنمود آمد. [آقای محمدعلی نجفی]، وزیر آموزش و پرورش، همراه دانش‌آموزان پیروز در مسابقات آمدند. گزارش مسابقات را دادند. من هم تشویق‌شان کردم.[۱] قرآن‌های اهدایی را امضا کردم. دختر خانم برنده در مسابقه شعر، شعرش را خواند و پسر برنده در مسابقه قرآن، قرآن تلاوت کرد.

چون دیشب کم خوابیده بودم، ساعتی خوابیدم. سپس تا ساعت هفت شب کارها را انجام دادم؛ هر چه خواندنی و امضایی داشتم، تمام شد. عفت تلفن کرد. از اینکه دیشب به خانه نرفته‌ام و دیر به او اطلاع داده‌ام، ناراحت است و قهر کرده بود و سئوالی دربارة دادن تابلوی حاوی آیه قرآن به غیر مسلمان داشت.

به آقای [حمید] میرزاده، [معاون اجرایی رییس‌جمهور]، تلفنی گفتم که رهبری هم با فروش زمین‌های جزایر موافق‌اند. برای فروش اراضی کیش اقدام کنند.

 

سال ۱۳۷۲

گزارش‌ها از بیمارستان قلب حاکی است که حال آیت ‌الله گلپایگانی از نیمه شب گذشته رو به وخامت رفته و امشب با تنفس مصنوعی، حیات دارند. آیت ‌الله خامنه‌ای پیغام به ما دادند که برای تجلیل خوب از ایشان در صورت فوت آماده باشیم.

تا ساعت نُه و نیم صبح، کارها را انجام دادم. ورزشکاران موفق آمدند. آقای [حسن] غفوری‌فرد، [رئیس سازمان تربیت بدنی]، گزارش موفقیت‌ها را برای مقابله با موج منفی بعد از شکست قطر داد. من هم تشویق‌شان کردم. جوایزی داده شد.

برای استقبال از نخست‌وزیر پاکستان، خانم بی‌نظیر بوتو به فرودگاه [مهرآباد] رفتیم. همان‌گونه که قول داده بود، با چادر ایرانی که بردوش انداخته بود و روسری کاملاً خوب و پوشیده وارد شد. با هم مراسم سان را برگزار کردیم. با مسئولین هم دست نداد. مصاحبه خوبی هم انجام دادیم و خیلی ممنون شد که من در فرودگاه به استقبال‌شان رفتم. هشتاد نفر همراه دارد. با همراهی مهندس ترکان، [وزیر راه و ترابری]، به سعدآباد رفتند و من به دفترم آمدم.

 وزیر مجارستانی که رییس کمیسیون مشترک است، همراه دکتر [عیسی] کلانتری آمدند. مذاکراتمان بیشتر دربارة همکاری‌های دو کشور بود. اصرار داشت که به مجارستان سفر کنم. من برضرورت توازن مبادلات تأکید کردم. ظهر فائزه آمد. در مورد مدیریت ورزش حرف زد و خواست که در مذاکرات خانم بوتو حضور یابد؛ پذیرفتم.

عصر هیأت پاکستانی آمد. در دو گونه نشست مذاکره داشتیم. فائزه هم آمد. دربارة انتقال گاز با همکاری هند، پاکستان، قطر و عمان و ساخت هواپیما و کشتی، خرید ماشین‌های سنگین مهندسی از ما در مقابل برنج و ساخت کارخانه شکر و مسائل افغانستان و آسیای میانه و بوسنی و اکو و دادگاه جنایی بین‌المللی برای صرب‌ها و... مذاکره شد. خواست که برای صلح دادنشان با هند کمک کنیم. گفته شد که ارتباطی بین لوله گاز و مسأله کشمیر برقرار شود.

شب ضیافت شام داشتیم. عفت و بچه‌ها هم شرکت داشتند. دربارة مسأله شیعه در پاکستان صحبت شد. مدعی شد که در زمان پدرش [ذوالفقار علی] بوتو، پروژه علنی از طریق پلوتونیوم با فرانسه داشته‌اند و پروژه سرّی از طریق غنی‌کردن اورانیوم که نزدیک به ثمردهی بوده‌اند، ولی با دخالت آمریکا که منجر به سقوط پدرش شده برنامه متوقف شده و دیگر به طور جدی پیگیری نشده و اکنون دانش فنی بمب هسته‌ای را دارند، ولی نساخته‌اند. اخیراً قرار شده در همین سطح بماند. گفت ساخت موشک هم در مرحله ابتدایی است و حتی کارخانه مونتاژ موشک تاو را هم نتوانسته‌اند عملیاتی کنند. مطالب زیادی هم دربارة اوضاع اقتصادی‌شان گفت که چون اطلاعات عمیقی ندارد، برایم قابل اعتماد نیست؛ مثلاً گفت ظرف دو ماه، ذخیره ارزی‌شان را از سه میلیارد دلار به نُه میلیارد دلار رسانده‌اند.

 

سال ۱۳۷۳

از منزل به مؤسسه زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله رفتیم. آقای [محسن غفوری] آشتیانی، رییس مؤسسه توضیحاتی داد و از آزمایشگاه‌ها بازدید کردیم و صحبت کوتاهی برای پرسنل نمودم.[۱]

به دفترم رفتم. آقای زنجانی، [رییس سازمان برنامه و بودجه] و معاونان آمدند. آخرین مشورت‌ها، در مورد بودجه سال ۱۳۷۴ انجام شد و اصلاحاتی نمودم. تا ساعت چهار بعد از ظهر کارها را انجام دادم و به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۴

تمام وقت در اقامتگاه بودیم؛ با استراحت و مطالعه و پیاده‌روی. عصر هم مقداری در دریا شنا کردم. روزهای قبل، به خاطر سردی هوا از دریا استفاده نکردم. ساعت هشت شب، به تهران رسیدیم.

برای دیدار از والده، از فرودگاه به خانه همشیره‌زاده محمد رفتیم. حال‏شان خوب است. از بیمارستان و پزشکان زده شده‌اند. امروز ظهر و شب، با تشخیص خودشان غذا خورده‌اند: کشک و شیر و رُب انار. معتقدند با همین غذاها حال‏شان مساعد شده است. اطرافیان هم تحول چشمگیر در حالشان را پس از این غذاها، تأیید می‌کنند.

 

سال ۱۳۷۵

آقای [سید حسین] موسویان، سفیرمان در آلمان آمد. گزارشی از مسائل مربوط به بحران اخیر بین ایران و آلمان را داد و گفت، مسئولان آلمان هم اصرار دارند که جواب من منتشر نشود، چون جنبه تهاجمی دارد و دادستان را تحت فشار قرار می‌دهد. برخلاف نظر ایشان، استدلال کردم که در مجموع به نفع ایران تمام شد. ستاد تنظیم بازار جلسه داشت. مسائل صادرات و توزیع و تعزیرات و چای و مشکل اتومبیل‌های وارداتی از عراق، مورد بحث بود.

عصر برای افتتاح مسابقات بین‌المللی حفظ و قرائت و تفسیر قرآن، به حسینیه ارشاد رفتیم. در برنامه، یک دختر سیزده ساله به نام نسرین جعفری که تمام قرآن را حفظ داشت، اجرای برنامه کرد که خیلی جالب بود و به سؤالات من و دیگران، به خوبی جواب داد. در دفترچه‌اش، با جملاتی تشویقش کردم. آقای [سیدمهدی] امام جمارانی، [رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه]، خیرمقدم گفت و من هم در نقش مهم قرآن در هدایت جامعه و فرد صحبت کردم.[۱]

به دفترم برگشتم. تا ساعت هفت و نیم شب، کارها را انجام دادم. به جلسه هیئت دولت نرفتم. شام میهمان رهبری بودم. درباره سفر به یاسوج و بزرگراه تهران – شمال، مسائل آلمان و عراق، تأسیس بنیاد توسعه آفریقا، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام صحبت کردیم. ایشان خبر دادند که آقای [مهدی] کروبی با ایشان ملاقات داشته و اجازه گرفته که مجمع روحانیون مبارز، آقای [سید محمد] خاتمی را احتمالاً نامزد کنند. من هم جریان ملاقات آقایان [سید محمد موسوی] خویینی‌ها و [محمدرضا] توسلی را تعریف کردم. مقداری درباره خاطرات دوران قبل از انقلاب‌مان صحبت کردیم. ایشان جزییات بیشتری از من، درباره دوران هم‌منزلی در تهران و همراهی در ملاقات مشهد و زندان‌ها در خاطر دارند.

نظرات بینندگان