arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۹۸۰۰
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۵ بهمن ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: مصطفی پورمحمدی، معاون وزیر اطلاعات پیشنهادهای مشخصی برای گرفتن امتیاز از دست‌راستی‌های فرانسه در ازای کمک به انتخابات داشت / به فلاحیان گفتم گزارشی از علت جلوگیری از سفر حبیب‌الله پیمان به لندن ارسال کند

به اهرم مرکز تنگستان رفتیم؛ مردم بسیار باحالی دارد. صحنه‌های دفاع تنگستانی‌ها در مقابل انگلیسی‌ها و رشادت‌های رییس‌علی دلواری برایشان الهام‌بخش است و به آن افتخار می‌کنند. دختر رییس‌علی [دلواری] آمد و از روی عبا دستم را بوسید؛ پیرزنی است. نوازشش کردم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۵ بهمن ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: مصطفی پورمحمدی، معاون وزیر اطلاعات پیشنهادهای مشخصی برای گرفتن امتیاز از دست‌راستی‌های فرانسه در ازای کمک به انتخابات داشت / به فلاحیان گفتم گزارشی از علت جلوگیری از سفر حبیب‌الله پیمان به لندن ارسال کندخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
 
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۵ بهمن 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

بعد از نماز و نوشتن بخشی از خاطرات دیروز و صرف صبحانه، به پایگاه دریایی رفتم و با هلی‌کوپترهای نداجا [= نیروی دریایی ارتش]، به سوی دَیر پرواز کردیم. در اجتماع با شکوه مردم مورد استقبال پرشورشان بودیم.

با قربانی‌های زیاد در مسیر و صحبت امام جمعه‌شان در خیرمقدم و طرح خواسته‌ها، من صحبت کوتاهی کردم و وعده توجه به خواسته‌ها دادم. بلافاصله به کنگان پرواز نمودیم. بین دیر و کنگان رقابت است و ناچار با اینکه نزدیک به هم هستند به هر دو شهر رفتیم. اجتماع کنگان خیلی وسیع‌تر بود. در آنجا اهل سنت هم هستند و شرکت کرده بودند. کار خوب‌شان این بود که کنار محل اجتماع را برای فرود هلی‌کوپترها در نظر گرفته بودند و بدون معطلی در راه به اجتماع رسیدیم. من هم صحبت گرم و تشویق‌آمیزی کردم و تشویق به اتحاد شیعه و سنی و وعده کمک و عمران بیشتر نمودم. معاش آنها بیشتر از صیادی و کشاورزی است.

برای بازید از فاز دوم در دست احداث گاز کنگان که چهل و پنج میلیون متر مکعب گاز است، بلافاصله به پالایشگاه ولی عصر کنگان پرواز کردیم. باران خفیفی هم می‌بارید. آقای [اسدالله] صالحی‌فروز، [مدیرعامل شرکت ملی گاز] و مدیر طرح توضیحات دادند. تأخیر دارند و می‌خواهند به دوش صنایع سنگین بیندازند که در حمل قطعات سنگین به پالایشگاه مشکل دارند.

از طرح بازدید کردیم. خوشبختانه قسمت‌های مهمی را در داخل ساخته‌اند و طراحی هم با خود ایرانیان است. به نظر می‌رسد در آینده طراحی، اجرا و ساخت عمده می‌تواند در داخل بشود. بعد از نماز و ناهار به سوی دشتی خورموج حرکت کردیم. قرار شد که از برق اضافی پالایشگاه به دیر و کنگان بدهند و نیز سدی برای مهار آب‌های فعلی منطقه طرح و با کمک من ساخته شود.

در خورموج استقبال و اجتماع خیلی خوب بود. من هم صحبت گرمی کردم. روحانی زیاد دارند. [آقای دشتی]، امام جمعه و نماینده هم صحبت کوتاهی داشتند. بلافاصله به اهرم مرکز تنگستان رفتیم؛ مردم بسیار باحالی دارد. صحنه‌های دفاع تنگستانی‌ها در مقابل انگلیسی‌ها و رشادت‌های رییس‌علی دلواری برایشان الهام‌بخش است و به آن افتخار می‌کنند. دختر رییس‌علی [دلواری] آمد و از روی عبا دستم را بوسید؛ پیرزنی است. نوازشش کردم.

در مراسم‌شان گروهی مسلح و با ژست رزمندگان تاریخی خود، مراسم هنری جالبی انجام دادند. من هم همراه‌شان کف زدم که برخلاف انتظارشان بود و فوق‌العاده مورد توجه قرار گرفت؛ اجتماع شاد و باحالی داشتند و من هم بعد از سخنان امام‌جمعه‌شان، صحبت گرمی کردم.

از آنجا با ماشین رفتیم به محل افتتاح طرح محرم در نزدیکی اهرم. آنجا هم روستاییان جمع بودند. گزارش دادند و من تشویق‌شان کردم. طرح مهمی است. در اصل این خط لوله از زمان جنگ برای انتقال نفت از منطقه گوره تا جاسک طراحی شده بود؛ چون کشتی‌های حامل نفت را در دریا می‌زدند، مجبور شدیم که امنیت نفت صادراتی را تأمین کنیم. تا این منطقه رسیده بود که جنگ تمام شد و طرح هم متوقف گردید و اکنون برای انتقال آب به سواحل استان استفاده شده و به همه روستاها آب می‌دهد.

نزدیک غروب به سوی بوشهر پرواز کردیم. قرار بود در محل نمایشگاه صنعتی فرود آییم که به خاطر تاریکی شب نشد. در هوا دریا فرود آمدیم و سپس به نمایشگاه رفتیم. دو سه ساعت از نمایشگاه بازید کردم. بد نبود، ولی خیلی خسته شدم. صنایع خاص سپاه و نداجا وقت زیادی گرفت.

دیر وقت با خستگی به نیروگاه هسته‌ای بوشهر رفتیم. گزارش کوتاهی شنیدیم. با صحبت کوتاهی، تأکید بر تصمیم به تکمیل کار کردم. با ماشین از انبارها و قسمت‌ها بازدید کردم. آقای [رضا] امراللهی، [رئیس سازمان انرژی اتمی]، اطلاع داد که روس‌ها پس از بررسی، اعلان آمادگی برای تکمیل نیروگاه، با قیمت خوب کرده‌اند.

دیر وقت به استانداری رسیدم. شام و استحمام و خوابیدن بعد از گرفتن اخبار ساعت دوازده شب؛ اطلاع دادند که در اثر انفجار، یک چاه نفت در خوزستان آتش گرفته است.

 

سال ۱۳۷۲

به آقای میرمحمدی، [رئیس دفتر رئیس ‌جمهور]، دستور تهیه احکام انتصابات جدید را دادم. آقای سید حسین مرعشی، [استاندار کرمان] آمد. برای شروع کار با سمَت ریاست دفتر [رئیس ‌جمهور] که قبلاً قرار گذاشته بودیم، اعلام آمادگی کرد. اسامی [پیشنهادی] برای استانداری کرمان را داد. به آقای میرمحمدی گفتم که توضیحات لازم برای مسائل مدیریت دفتر را در اختیارش بگذارد.

آقای [سیدمنصور] رضوی، [دبیرکل سازمان امور اداری و استخدامی کشور] آمد. پیشنهاد کرد که به سمت معاونت امور اداری انتخاب شود؛ نپذیرفتم. مشاورت [رئیس ‌جمهور] را پذیرفتم.

[آقای سیدمصطفی روحانی]، نماینده محلات و دلیجان، همراه ائمه جمعه و فرمانداران دو شهر آمدند. تقاضاهای زیادی برای عمران منطقه داشتند. از سرعت کار ساخت سد پانزده خرداد خبر دادند. دعوت به سفر به آنجا را داشتند.

نمایندگان استان لرستان آمدند. برای سفرم تأکید داشتند که پذیرفتم، پیش از عید برویم. [آقای مرتضی شایسته]، نماینده گلپایگان و خوانسار آمد. برای امور عمرانی و کمک به فقرا و سفر به منطقه استمداد داشت.

مسئولان امور اقتصادی و مالی آمدند. در مورد مصارف ارز و ریال تصمیماتی گرفتیم. عصر شورای عالی مناطق آزاد جلسه داشت. آیین‌نامه‌ها تصویب شد. قرار شد لایحه‌ای به مجلس ببریم که کل جزیره قشم به جای سیصدکیلومترمربع فعلی آن، آزاد باشد. افطار هم بودند. تا هشت شب کار کردم. به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۳

فائزه آمد و برای چند سالن ورزشی زنان در شهرستان‌ها استمداد کرد. آقایان نوربخش، [رییس کل بانک مرکزی]، زنجانی، [رییس سازمان برنامه و بودجه] و آقازاده، [وزیر نفت] آمدند. آقای آقازاده از تأخیر در افتتاح اعتبارات ارزی شکایت داشت. پس از مذاکره، توافقی بین وزارت نفت و بانک مرکزی ایجاد کردم. سپس همین بحث را با آقایان [رضا] امراللهی، [رییس سازمان انرژی اتمی] و نوربخش، در خصوص ارز نیروگاه اتمی بوشهر داشتم که قرار است روسیه تمام کند و سرانجام به خاطر احتمال زیاد عدم تکمیل کار به خاطر فشار آمریکا، قرار شد تلاش شود که روس‌ها با شیوه فاینانس بسازند و یا کار بیمه شود.

خانم [شفیقه] رهیده، همسر دکتر حبیبی آمد. گزارش کار کارخانه سرنگ‌سازی و تأسیس کارخانه ساخت فیلتر برای دیالیز را داد. از وزارت بهداشت و درمان، در مورد کیفیت کارشان در تهیه و توزیع دارو شکایت کرد.

آقای [مصطفی] پورمحمدی، [معاون وزیر اطلاعات] آمد. پیشنهادهای مشخصی برای گرفتن امتیاز از دست‌راستی‌های فرانسه در ازای کمک به انتخابات داشت. عصر شورای عالی اداری جلسه با دو مصوبه داشت. پس از افطار به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۴

برای افتتاح و مراسم فارغ‌التحصیلی دانشجویان، به مرکز دندانپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی در منطقه دروس و پاسداران- با حدود هزار و صد دانشجو که اکثرشان دخترانند و دویست یونیت دندانپزشکی- رفتیم. مراجعان زیادی هم بودند که اکثراً توسط دانشجویان، زیر نظر اساتید معالجه می‌شدند. نسبت استاد به دانشجو یک به هفت  است که استاندارد خوبی
 است. استماع گزارش دکتر قاضی و دکتر جاسبی و صحبت من و سوگند دانشجویان و اهدای جوایز انجام شد.

 ساعت ده ‏و نیم  به دفترم رسیدم. اخوی محمد، [معاون اجرایی رئیس‏ جمهور] آمد. گزارش سفر به اهواز، برای شروع کار سد رامهرمز، با ظرفیت سیصد میلیون مترمکعب آب را داد. دربارة سیاست تنظیم بازار و انتخابات صحبت کردیم. آقایان [عزت‏الله] ضرغامی، [معاون امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی] و اسلامی از معاونت سینمایی وزارت ارشاد آمدند. گزارش آمادگی شصت فیلم برای جشنواره [فجر] و برنامه‌ جشنواره‌های استانی را دادند و برای تقویت بنیة مالی فیلم‏سازان استمداد کردند.

آقای [علیرضا] تابش، معاون وزارت‏ کشور [و رییس ستاد انتخابات] آمد. گزارش عملکرد نام‏‌نویسی و کار ستادهای اجرایی انتخابات را داد و در مورد ادامه کار کارگزاران گفت، اگر امضا کنند، احتیاج به ثبت عنوان خودشان ندارند. عصر در جلسه هیأت دولت، در همین زمینه‌ها بحث بود. به آقای بشارتی، [وزیرکشور]، به خاطر سخت‌گیری‌ها تذکر دادم.

افطار را با کارکنان نهاد خوردیم. بعد از افطار، اخوی محمد گزارش اقدامات را داد و من هم صحبت کوتاهی کردم. دکتر [حسن] روحانی آمد. گزارش جلسه جامعه روحانیت مبارز و بحث بر سر اجازه یا منع حضور افراد لیست آنها در لیست کارگزاران را داد که سرانجام قرار شده است، مانع نشوند. در خبرها، داغ شدن بحث‌های بین چین و آمریکا و تایوان مورد توجه است.

 

سال ۱۳۷۵

در منزل بودم. بیشتر وقت به مطالعه قرآن گذشت، به‌خصوص برای وضع نمایه‌های [کتاب] کلید قرآن که به نظر می‌رسد، مرکزفرهنگی، آن را ناقص تهیه کرده و احتیاج به اصلاحات زیادی دارد؛ به محسن گفتم، مسئول کار را از قم احضار کندکه برای اصلاحات، راهنمایی شود.

به دکتر ولایتی، [وزیر امورخارجه]، تلفنی گفتم که اگر امکان دارد، تلاش کنند برای حل مشکل گروگان‌گیری در تاجیکستان که چند روزی سخت مورد توجه است و نیز تلاش کنند که اجلاس سران اکو در ترکمنستان، به خاطر مسأله انتخابات در ایران، به‌جای ماه خرداد، در اردیبهشت برگزار شود. به آقای [علی] فلاحیان، [وزیر اطلاعات]، گفتم که به سرعت مسأله آفریقای جنوبی را حل کند و گزارشی از علت جلوگیری از سفر دکتر [حبیب‌الله] پیمان به لندن که باعث انتقادهای بین‌المللی شده است، ارسال دارد.

عصر همشیره صدیقه و فرزندش علی آمدند. از نحوه تبلیغات و برگزاری انتخابات در رفسنجان ناراحت‌اند. شب دو قسمت از سریال سیمرغ را دیدم. درباره مجاهدت‌های شهید شیرودی و همرزمان اوست؛ قسمت‌های مربوط به جنگ هلی‌کوپترها، در دشت ذهاب با لشکرهای رزمی عراق، جالب است.

 

نظرات بینندگان