arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۱۲۳
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۱۸ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۰

روحانیت ستیزی در شمایل جدید

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
عبدالرحیم اباذری با ارسال یادداشتی به انتخاب، آورده است: در نهضت مشروطه وقتی سه شخصیت بزرگ روحانی:آیه الله طباطبایی،آیه الله بهبهانی وآیه الله شیخ فضل الله نوری کنار هم بودند ،این حرکت هم چنان پرنشاط ومنسجم به راه خود ادامه می داد،موانع ومشکلات را کنار می زد وهر روز بیش از روز دیگر به اهداف وآرمان هایش نزدیک تر می شد.هر کدام این سه شخصیت دارای نقاط ضعف وقوت بودند،اما چون در کنار هم وبرای هم بودند ،نقاط ضعف ها تحت شعاع قرار می گرفت . طبا طبا یی وبهبهانی اگر چه در سیاست وتیز بینی به مرتبه ی شیخ فضل الله نمی رسیدند ولی در میان مردم از پایگاه معنویِ بالایی برخوردار بودند واین سرمایه بزرگی برای نهضت محسوب می شدوشیخ فضل الله هم بر عکس با همه سیاست مداری وتیز هوشی وآشنایی به ترفند های دشمنان،در میان مردم شناخته شده نبود، لذا مقبولیت چندان مردمی نداشت وتنها رجال سیاسی و خواص حوزوی از مقام علمی ومنزلت سیاسی واجتماعی او آگاهی داشتند.

بنابر این وجود وحضور هر سه شخصیت در راس نهضت مشروطه بسیار مغتنم وتاثیر گذار بود.در سایه همین اتحاد وهم دلی ،حرکت انقلاب مشروطه جان گرفت ،پیروز شد ودستاورد های ارزشمندی را برای مردم و کشور به ارمغان آورد.اما مشکل از آنجا آغاز شد که تعدادی از روشنفکران فرنگ رفته ومروجان تفکر سوکولاریسم با فریب مردم وشیطنت خاص به صفوف انقلابیون واقعی رخنه کردند ،بر سر سفره ی آماده ی نهضت نشستند ودر صدد تاراج اهداف وآرمان های مقدس بر آمدند ودر ادامه به عنوان نماینده ی مردم ،وارد مجلس شورای ملی شدند.
در این مرحله شیخ فضل الله نوری با هوشیاریِ ستودنی، خطر را دریافت ودر مقابل این انحراف ایستاد و مشروطه مشروعه را عنوان کرد ،اما آن دو سید بزرگوار نتوانستند یا نخواستند این خطر را جدی بگیرند وهم چنان بر مشروطه مطلقه اصرار نمودند.از این تاریخ اختلافات وزاویه ها آغاز شد وروحانیت تهران وشهرستان ها را به دو گروه مشروطه خواه و حامیان مشروطه مشروعه تقسیم کرد.علاوه برایران، این دو دستگی به حوزه علمیه نجف وسامرا سرایت کرد وآنها را نیز در برابر هم قرار داد.حامیان هر دو طرف کاسه ی داغتر ازآش وآتش بیار معرکه شدند ونهضت به آن بزرگی را گرفتار مشکل جدی کردند.
از سوی دیگر دشمنان هم که مترصد چنین فرصتی بودند وارد صحنه شدند،در مرحله نخست از نقاط ضعف شیخ فضل الله نوری بهره گرفتند، شایعاتی بر ضدش پراکندند.اورا طرفدار اعیان واشراف و عامل بیگانگان نامیدند،چهره ی مذهبی وسیاسیش را کاملا خدشه دار وبی اثر کردند.آنگاه اورا به اتهام های دروغین به پای میز محاکمه کشاندند ودر نهایت به دارش آویختند.مردم تهران که برای تایید وتماشای این مراسم در میدان توپخانه گرد هم آمده بودند،این رخداد را به فال نیک گرفتند،هنگام اجرای حکم ،کف زدند وهورا کشیدند تا صدای روشنگرانه ی شیخ را نشنوند. چون به آنها تبلیغ والقا شده و باورانده بودند که شیخ خائن به مُلک وملت ومستحق اعدام است.علاوه وقتی این خبر به حوزه علمیه نجف وسامرا رسید در برخی محافل،مخالفین شیخ به شکرانه این نعمت ؟! مجلس جشن گرفتند ودر میان طلاب شیرینی و شربت توزیع نمودند.پس از اعدام شیخ در مرحله دوم به سراغ آن دوسید(بهبهانی وطباطبایی) رفتند وهرکدام را به ترفندی هتک حرمت کردند واز میان برداشتند،آنگاه استبداد داخلی واستعمار خارجی را دوباره بر کشور ومردم حاکم کردند که در نهایت منجر به حاکمیت وقلدری رضا خان گردید ، او وقتی مسلط شد همه را سرکوب کرد.هدف از نقل این مصائب غم انگیز صرف قصه نویسی نیست. باید تاریخ را مرور کرد ،از نقاط ضعف آن عبرت گرفت ونقاط قوتش را الگو قرار داد تا از تکرار تلخی ها مانع شد وقوت هارا قدرت بخشید.


شواهد وقرائن نشان می دهد،چند سالی است اراده ی مرموزی در کشور پا گرفته وقصد دارد به شیوه جدید به تخریب وهتک حرمت شخصیت های انقلابی وسرشناس روحانی به ویژه افراد موثر آنان بپردازند وبا نشر اکاذیب وپخش شایعات،اذهان مردم را نسبت به آنان بد بین نمایند.ماهیت این اراده ی مرموز همان ماهیت شیطانی در انقلاب مشروطیت است لکن در شکل وشمایل وشیوه ، تفاوت هایی با هم دارند. اوج این حرکت حساب شده در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به ظهور رسید و چند تن از رجال بارز حوزوی وانقلابی به صورت حساب شده،مورد هتاکی قرار گرفتند وبه جایگاه مردمی آنان ضربه اساسی وارد شد.
از سوی دیگر این افراد با شعارهای به ظاهر ارزشی وانقلابی که سر دادند ،توانستند بعضی از روحانیون محترم واصول گرارا به حمایت از خویش بر انگیزانند و بدین وسیله به جایگاه معنوی واجتماعی آنان نیز ضربه جدی وارد سازند،همان طوری که توانستند تعدادی از روحانیون اصلاح طلب را که در ردیف مخالفان سر سخت آنها بودند از صحنه خارج کرده ومنزوی نمایند. این اراده ی مرموز ونامرئی که در واقع از بطن اصولگرایان سر بیرون آورده وبا ترفندی که به کار گرفت ،هم روحانیون اصولگرا را از کار آیی واعتبار انداخت وهم روحانیون اصلاح طلب را خلع سلاح کرد،لکن این کار در مورد گروه دوم با قهر وغلبه وشمشیر انجام گرفت اما در مورد گروه اول به شیوه ی چراغ خاموش عمل شد.
اکنون از این اراده ی مرموز،شاهد ترفند های جدیدتری هستیم ،اینان به تازگی خودشان وارد میدان نمی شوند بلکه در پس پرده ونامحسوس عملیات تخریب ،هتک حرمت واتهام زنی ها را مدیریت وهدایت می کنند.تاسف بارتر این که تعدادی از روحانیون ساده لوح وبازی خورده را در این عملیات به استخدام گرفتند.به عبارت روشن تر این بار با دست خودِ روحانیت، تیشه به ریشه ی روحانیت می زنند.در این مورد نمونه های بسیاری می توان ذکر کرد:
یکی از روزنامه ها که از کمکهای مالی وفکری همین جریان تغذیه می شود ،مرتب به سراغ ائمه جمعه جوان وکم تجربه رفته وبا انجام مصاحبه هایی، آنان را بر ضد بعضی شخصیت های موجه نظام اسلامی تحریک وعصبانی می کنند،بعدحرف های آنان را در روزنامه چاپ ومنتشر می سازند.یک موسسه ی تحقیقی وتاریخی که مدیریت آن برعهده ی یکی از روحانیون تند مزاج وبازی خورده است ،تاکنون کتاب های متعددی را پیرامون باصطلاح نقد افکار واندیشه های روحانیون منتقد با عناوین مختلف به چاپ رسانده است که بیشتر به فحش نامه وهتاکی شبیه است تا نقد ونقادی. چنانکه اخیرا صدا وسیما نیز به این جبهه پیوسته وبرخی از برنامه های خبری وغیر خبری خودرا در اختیار این عملیات قرار داده است.
با قطع نظر از درستی ونادرستی این نقدها وتحلیل ها که هم اکنون در پی آن نیستیم،آنچه در مرحله نخست در ذهن هر خواننده ی منصف وتیزبین تداعی می کند این است که این اراده ی نامرئی در تلاش است از حوزه وروحانیت وشخص حضرت امام خمینی انتقام بگیرد ، زیرا این گونه روش ها پیش از آن که نقد یا تخریب یک فرد خاص یا چند نفر روحانی باشد،اساس روحانیت را به زیر تیغ تخریب وقربانگاه می کشاند. این جریان انحرافی تمام تلاشش این است که هر طور شده ،میان شخصیت های موثر روحانی جدایی وتفرقه بیاندازد ویاران دیرین امام وانقلاب را از هم جدا کند همان گونه که شیاطین در نهضت مشروطه، شیخ فضل الله نوری را از طبا طبا یی وبهبهانی جدا کردند. اینان هم اکنون با طرح شایعات وتنظیم اسناد ومدارکِ دروغین وسرهم کردن اراجیف و حتی فحش وناسزا در صدد تخریب این چهره ها ی مردمی وانقلابی هستند .
از ایادی پشت پرده ی "جریان انحرافی"بیش از این انتظاری نیست. آنها بارها ثابت کردند با حوزه ،روحانیت ،مرجعیت ودر راس همه ولایت فقیه مشکل جدی دارند،تعجب از تعداد اندکی از روحانیون است که ساده لوحانه نیروی پیاده نظام این جبهه شدند ومرتب از اینان بازی می خورند!شاید دل خوشیِ حضرات به این است با این روش ،رقبای سیاسی خود را باصطلاح از صحنه خارج کرده وبه انزوا می کشانند،در حالی که متوجه نیستند دقیقا سر شاخه نشستند بُن شاخه را ارِه می کنند.روشن است اگر این تخریب ها و هتک حرمت ها ادامه یابد ومنجر به حاکمیت هر چه بیشتر جریان انحرافی شود دیگر جایی برای روحانیت ،مرجعیت وولایت فقیه نخواهند ماند تا چه برسد به روحانیون مبارز یا روحانیت مبارز.چون به گفته ی صریح این حضرات:"دوره ی اسلام گرایی خیلی وقت است سپری شده است" واین همان حرف هایی است که در اوایل انقلاب آدم هایی مثل مقدم مراغه ای وحسن نزیه ها می زدند واینک از کوزه ی این حضرات به بیرون تراوش می کند.
ساده لوحانی که پل پیروزی برای این جریان شدند، بدانند در حاکمیت جریان انحرافی نه از جامعه مدرسین خبری خواهد بود ونه از مجمع روحانیون وجامعه روحانیت.آنها اکنون به شخصیت های موثر روحانی هتاکی می کنند تا از نظام اسلامی وولایت فقیه انتقام بگیرندواگر روزی فرصت به چنگ بیاورند همه را به مسلخ خواهند برد.
حال که در آستانه انتخابات هشتمین دوره ی مجلس شورای اسلامی هستیم جا دارد مسئولان دلسوز نظام، علمای اعلام ومراجع عظام،چاره ای بیاندیشند،استادان متعهد حوزه ودانشگاه ،سخنوران ونویسندگان دردمند نگذارند بیش از این خناسان ،نااهلان ونامحرمان به بدنه ی نظام اسلامی رخنه کنند وانقلاب ونظام را که حاصل خون هزاران شهید ومجروح وجانبازاست به سرنوشت تلخ مشروطیت گرفتار نمایندوالا این بار با دست خود به رضا خان دومی مبتلا خواهیم شد که به مراتب از اولی خون آشام تر ،پلیدتر وخبیث تر خواهد بود.ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیرواما بانفسهم .
نظرات بینندگان