arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۳۰۸۳
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۲۳ - ۱۱ اسفند ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۵۴ / شاه: حالا که پول نداریم!

برنامه جامعه دانشگاه «رضاشاه کبیر» را به عرض مبارک رساندم خیلی مفصل بود و پسند فرمودند... فرمودند: «ان‌شاءالله باید درخور نام رضاشاه کبیر باشد.» عرض کردم: «همین‌طور می‌شود. فقط اگر پنجاه میلیون تومان سال آینده می‌داشتیم یک دانشکده را به مناسبت پنجاهمین سال راه می‌انداختیم.» فرمودند: «حالا که پول نداریم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۵۴ / شاه: حالا که پول نداریم!

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش «انتخاب»، در خاطرات امیر اسدالله علم در دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۵۴ آمده است:

صبح در منزل پاره‌ای هم‌ولایتی‌ها را دیدم. بعد شرفیاب شدم. خوشبختانه باز هم برف می‌بارد. شاهنشاه هم از این جهت سر حال بودند و هم از جهت سلامتی که بحمدالله کاملا بازیافته‌اند. کار‌های جاری را عرض کردم. وزیرمختار آمریکا استدعا دارد وزارت خارجه بنویسد که برحسب تقاضای اردن ما این اسلحه‌ها را به آن‌ها می‌دهیم. فرمودند: «بلی، بنویسند. ولی قبلا باید نامه اردن به ما برسد که اسلحه‌ها را می‌خواهیم. ثانیا تو به وزیر دربار بنویس که از همین حالا باید به آمریکایی‌ها بگویند اسلحه‌ای که برای مراکش سفارش شده باید به جای این اسلحه مستقیما به ایران فرستاده شود.»

نامه فورد را مرحمت فرمودند، [...] فرمودند: «از [اکبر اعتماد] رئیس کمیسیون انرژی خودمان هم جریان مذاکرات با سیمنز، رئیس کمیسیون انرژی اتمی [آمریکا] را بپرس و در جواب فورد اشاره به آن بشود.» جواب نامه خانم گاندی را هم که مرحمت فرمودند: تهیه کنم.

برنامه جامعه دانشگاه «رضاشاه کبیر» را به عرض مبارک رساندم خیلی مفصل بود و پسند فرمودند. عرض کردم: «بالاخره هشتصد هکتار در مازندران برای این دانشگاه و دانشگاه آزاد و مرکز تعلیماتی تلویزیون گرفتیم و جای... درست خواهد شد.» فرمودند: «ان‌شاءالله باید درخور نام رضاشاه کبیر باشد.» عرض کردم: «همین‌طور می‌شود. فقط اگر پنجاه میلیون تومان سال آینده می‌داشتیم یک دانشکده را به مناسبت پنجاهمین سال راه می‌انداختیم.» فرمودند: «حالا که پول نداریم.»

بعد مرخص شدم. به کار‌های جاری رسیدم. سفیر اسرائیل و رئیس ستاد را به طور علیحده دیدم و ترتیب [توجیه] briefing آمریکایی‌های نماینده، سناتور همفری و اسپارکمن را دادم. امریه دیروز شاهنشاه را به سفیر اسرائیل گفتم. گفت: «من نخواستم که در جلسه [توجیه] briefing وابسته نظامی ما شرکت داشته باشد. من خواستم که افسران شما را قبلا راهنمایی کند.» آن‌چه که با آن‌ها در تل‌آویو مذاکرده داشته‌اند به من گفت: [...] و فردا به عرض مبارک می‌رسانم.

عصری قرار ملاقات با دختر خانم ایرانی داشتم. زمین خورده پایش در رفته است. نتوانست بیاید. من تمام بعدازظهر و شب کار کردم...

باز هم برف می‌بارد.

نظرات بینندگان