بن اوکری، شاعر و نویسنده نیجریهای تبار معتقد است وحشت از ابتلا به کرونا میتواند خطرناکتر از خود کرونا باشد تا حدی که تلقین به بیماری، افراد را به مرور در خطر ابتلای واقعی قرار میدهد. او در مقالهای برای گاردین مینویسد: وحشت بدترین حالت را در ما به وجود میآورد. پس بیایید شجاعت و همبستگی خود را گسترش دهیم. بسیاری از دوستانی که با آنها صحبت کردم گفتند که از مطالعه اطلاعات زیاد در مورد کرونا دچار حالاتی عجیب مثل درد در قفسه سینه، تنگی نفس و مشکلاتی مشابه شده اند. تفاوت زیادی بین وحشت و آگاهی وجود دارد. آگاهی کمک میکند احساس مسئولیت و تلاش برای حل مسئله داشته باشیم. درواقع آگاهی به نگرش منطقی برای رویارویی با مشکل کمک میکند.
به گزارش سرویس خواندنیهای انتخاب، اوکری در ادامه مینویسد: میتوان نسبت به ویروس کرونا آگاهی داشت، از آن چه باید برای به حداقل رساندن شیوع آن انجام داد آگاه شد (و ما باید آن کارها را انجام دهیم). اما نباید با تصور منفی که ترس است، اوضاع را بدتر کرد. زیرا ترس مانند آتش عمل میکند و قدرت تفکر را کند یا نابود میکند. این میتواند ما را در بدترین سطح عملکرد سوق دهد و در نهایت باعث وحشت بیشتر میشود. با وحشت، عقل از بین میرود. از زمان ورود ویروس به فرهنگ ذهنی ما، ترس نیز عالم گیر شده است. ما با قدرت ترسناک ویروس در دنیای ذهنی خود گرفتار شده ایم.
همانطور که اشاره کردم، بسیاری از دوستانی که از طریق تلفن با آنها صحبت کردم، گفتند که پس از مطالعته مطالب متعدد درباره کرونا، احساس درد در قفسه سینه و عدم توانایی در نفس کشیدن دارند که گرچه موقتی، اما خطرناک است. برخی از آنها به پزشک مراجعه کرده اند، اما مشکل فیزیکی نداشتند. درواقع آنها به سادگی علائمی را که در مورد ابتلا به کرونا میخوانند تصور میکردند و شروع به تجربه آنها در بدن میکردند. بر این اساس من معتقدم همزمان با عالم گیری فیزیکی کرونا، عالم گیری روانی آن نیز رخ میدهد.
آیا وسواس در مورد کرونا ممکن است کمک کند که فرد بیمار نشود؟ مردم خود را با ذهنشان بیمار کرده اند. این روزها افکار وسواسی به شدت شایع شده اند. چه اتفاقی میافتد وقتی کل یک فرهنگ با وسواس بیش از حد (مثل وسواس ابتلا به عالم گیری فعلی) درگیر شود؟ شاید زمان آن رسیده است که یک قوای ذهنی دیگر برای خنثی کردن نیروهای منفی و کشنده در ذهن افراد جامعه ایجاد شود. شاید زمان آن فرا رسیده باشد که مسیری از شجاعت، سلامتی و همبستگی ایجاد شود. اطلاع رسانی درباره نقش وضعیت روانی ما در مبارزه با ویروس کافی نیست. باید بدانیم که ترس بدترین حالت را در ما به وجود میآورد، ما را به خریدهای وحشت زده سوق میدهد و البته باعث میشود بیش از همیشه به اصل بقا فکر کنیم. ما هرگز تواناتر از زمانی نیستیم که با شجاعت عمل میکنیم.
نه تنها ما از تبعات جسمانی این بیماری رنج میبریم بلکه از عملکردی که برای زنده ماندن در پیش گرفته ایم لطمه میخوریم. رفتار ما در طول تاریخ تغییر کرده و حتی بخشهایی از زندگی ما آسیب دیده است. ما با یک اختلالات سلامت روان عالم گیر روبرو هستیم. در طول جنگ جهانی دوم، انگلیس از داشتن رهبری که به ملت کمک کرد تا خود را قویتر از مصیبتها نشان دهند، خوشبخت بود. پاسخ انگلیس به آن دوره بر اساس همان قدرت روانی مشخص شد. ما اکنون در یکی از آن لحظههای تاریخی هستیم که بعدها به عنوان بحران بی سابقهای دیده میشود که میتوانستیم واکنشی مناسب نشان دهیم و سرنوشتمان را بهتر رقم بزنیم. با توجه به روشی که طی ۱۵۰ سال گذشته در این سیاره زندگی کرده ایم، به نوعی میتوان گفت: کرونا یک فاجعه اجتناب ناپذیر بود. ما از بانک آیندگان خود برداشت کرده ایم (اشاره به آسیبهای زیست محیطی). ما حسن نیت کره زمین نسبت به خود را نابود کرده ایم. حتی برخی از افراد معتقدند عالم گیری کرونا به معنای این است که طبیعت دکمه تنظیم مجدد را فشرده است. بشریت به روشهای غیرقابل تصور از طبیعت سوء استفاده کرده و زمین را نابود کرده است و در نتیجه طبیعت از ما انتقام میگیرد؛ بنابراین یک لحظه مهم برای ما است که وجدان خود را به عنوان یک گونه در طبیعت دوباره بررسی کنیم. در شرایط فعلی باید به سؤالاتی پاسخ دهیم که توسط عالم گیری کرونا مطرح شده اند. سوالاتی با موضوعات مربوط به تغییرات آب و هوایی، نظارت، حقوق شهروندی، بهداشت جهانی، عدالت و فقر. بشریت توسط کسانی که بالاترین دروس را از تراژدیها گرفته اند، دگرگون شده است. در انگلیس، پس از جنگ جهانی دوم، یکی از بزرگترین تغییراتی که ایجاد شده، ایجاد دولت رفاه است که خدمات درمانی به عنوان جواهر آن در نظر گرفته میشود. سازمان بهداشت و درمان ملی انگلستان، طی ۲۰ سال گذشته تحت فشار زیادی قرار گرفته است. اما اکنون، در طول این عالم گیری، ما میبینیم که ارزش مراقبتهای بهداشت جهانی فراتر از بهداشت هر کشور است. در طول سالهای پس از جنگ جهانی، "عالم گیری خودخواهی" برخی از بهترین چیزهایی را که جهان از دو جنگ جهانی آموخته بود، از بین برد. ما به تدریج ارزش همکاریهای بین المللی را فراموش کردیم. ارزشهای بازار، زندگی مسالمت آمیز، ارزش همبستگی بشر و تکیه بر عواطف قلبی را فراوش کردیم. این یک روش دیگر برای گفتن این است که ما راه خود را گم کرده ایم. ما در بیابانهای جدید و عمیق هستیم. ما به اینجا رسیدیم، زیرا فقط یک نوع صدای قدرتمند شنیده شده است، صدای موفقیت مالی. سایر صداهای با ارزش به اندازه کافی شنیده نشده اند. این صداها چیست؟ صدای طبیعت، صدای فقرا، صدای عدالت و ... نه تنها شنیده نشده اند بلکه مورد تمسخر نیز قرار گرفته اند.
ما وارد عصر فاجعهها شده ایم. در واقع مشکلات ما جهانی خواهند بود، زیرا اکنون فاجعه آب و هوا و بسیاری از موارد دیگر نیز جهانی هستند. در شرایط فعلی مرزبندیها جایی در زندگی ما ندارند. کرونا یک چالش بزرگ برای برداشتن سدهای ذهنی ما محسوب میشود. شاید زمان آن رسیده که وحشت، ناشی از ابتلا به کرونا، باید با اشتیاق به زندگی بهتر در سیاره زمین و همزیستی با مردم جایگزین شود. آرامش لازم برای مقابله با این بیماری عالم گیر را از طریق ترس از مرگ به دست نخواهیم آورد. آن چه ما نیاز داریم احترام به مرگ همنوعانمان و مبارزه برای زندگی جدید است. اکنون میتوانیم شروع ایجاد بهترین فصل در داستان بشری دورخیز کنیم. میتوانیم کاری کنیم که ایندگان درباره ما بگویند که با یک فاجعه ویروسی روبرو شدیم، اما کاری شگفت انگیز انجام دادیم. تصور کنید که رهبران جهان در این لحظه تصمیم بگیرند سیاستهایی را اعمال کنند که بتواند تغییرات آب و هوایی را معکوس کند، سلامت و آموزش را برای همه مردم به ارمغان بیاورد و ویروس فقر را که به بدبختیهای ناگفته سرایت کرده است از بین ببرند.
این ممکن است خیالی به نظر برسد. اما تاریخ همیشه توسط کسانی ساخته شده است که ما را با دیدگاههایی هدایت کرده اند که از دل بزرگترین بحرانها به وجود آمده اند. تمام اسطورههای ما به دو جهت اشاره میکنند. ما یا به سمت بالا و به سمت معنای واقعی تمدن میرویم، یا به سمت آخرالزمان حرکت میکنیم. ما برای واقعیتهای قهرمانانه ساخته شده ایم. ما همیشه میدانیم چه باید بکنیم. اجداد ما در افسانهها انتخابهای ما را رمزگذاری میکردند. اما ما برای آنچه که بیشتر از همیشه نیاز داریم بشنویم ناشنوا شده ایم. فاجعه واقعی این است که ما بدون تغییر شرایط با این بیماری عالم گیر مواجه شویم. ما باید کاری کنیم که همه این مرگها، همه این رنجها و سختیها برای آیندگان بی مفهوم و بی ارزش نباشد.