خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
به گزارش «انتخاب»؛ متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است:
سال ۱۳۷۱
ساعت هشت و نيم در دفترم بودم. ساعت نُه صبح اعضاي ستاد برگزارى مراسم سالگرد امام آمدند. گزارش وضع را دادند و از كمكهاى من تشكر كردند؛ صحبت كردم. آقاي سعيدالذاكرين و معاونش از روابط عمومى مجلس آمدند. برنامه مراسم افتتاح مجلس چهارم را توضيح دادند و مشورت كردند.
سفير جديدمان در تايلند براى خداحافظى و كسب نظر آمد. آقايان [علياكبر] ناطقنورى و [محمدرضا] باهنر آمدند؛ دربارة آينده كار مجلس نظر خواستند و اقداماتشان را توضيح دادند؛ براى اداره مجلس آماده مىشوند.
عصر در شوراى عالى امنيت ملى دربارة منطقه قرهباغ و نزاع ارمنستان و آذربايجان و نخجوان و افغانستان و حوادث اراك مذاكره بود. قرار شد اعزام ناظر به نخجوان و ارمنستان را بپذيريم. به آذربايجان كمك كنيم و از ارمنستان بخواهيم كه به وضع قبل از اجلاس تهران برگردد. شب به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۲
تا ساعت ده صبح كارها انجام شد. فرماندهان و بازرسان نيروى انتظامى آمدند. آقاى [رضا] سيفاللهى، [فرمانده نيروي انتظامي]، گزارش برنامهها منجمله استقرار پاسگاههاى مرزي در غرب كشور را داد و از هماهنگى با عقيدتى سياسى و حفاظت و بازرسى اظهار رضايت كرد. من هم صحبت تشويقآميز كردم و نصيحت به جلب اعتماد مردم نمودم. آقاى [قدرت] عليخانى، [رييس بازرسي نيروي انتظامي]، خصوصى اطلاع داد كه آقاى [سيد محمد] ابطحىكاشانى، [عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم]، گفته نامه محرمانهاى به رهبرى نوشته و اظهار نظر كرده است كه بعضى از اعضاي دفتر ايشان، خط مشىهاى مناسب سياست كلى نظام را مخدوش مىكنند.
خبرنگاران مطبوعات داخلى آمدند. جمع زيادى بودند. حدود پنجاه سئوال را جواب دادم. دو ساعت طول كشيد و خيلى خسته شدم. تقريباً عمده حرفها را كه مايل بودم، مطرح كردم؛ خوب بود.
عصر در جلسه هيأت دولت شركت كردم. شب ميهمان رهبرى بودم. مقدارى دربارة وضع مزاجى خودمان و خانوادههاى بيمارمان حرف زديم. دربارة نيروگاه دارخوين، سفر فهد، [پادشاه عربستان سعودي] به ايران و برخورد نامناسب بعضى از افراطىهاى بسيجى مذاكره كرديم؛ توافق داشتيم. دير وقت به دفترم آمدم و خوابيدم.
سال ۱۳۷۳
بعد از صبحانه، با همشیره صدیقه برای افتتاح کنگره بهرهوری، به میدان آزادی رفتیم. چون با تأخیر شروع میشد، قبل از جلسه، از بخشهای مختلف مجموعه فرهنگی [برج] آزادی بازدید کردیم؛ جالب است. در اصل، در زمان رژیم سابق، برای نمایش کارهایشان و تاریخ و طبیعت ایران، موزهای ساختهاند. دستور دادم، برای معرفی کارهای بعد از انقلاب تجهیز شود. سپس در جلسه کنگره بهرهوری شرکت کردیم؛ آمفیتئاتر مجللی دارد. مدیر کنگره و وزیر صنایع سنگین گزارش دادند و من سخنرانی کردم. به دفترم برگشتم.
آقای ورزدار آمد. از حفاظت سپاه و دادگاه نظامی، بهخاطر سختگیری در مورد پرونده کیش آنها شکایت کرد و استمداد نمود. اعضای کمیسیون صنایع مجلس آمدند. در مورد برنامه دوم و تقویت بیشتر صنایع و طرحهای مهم، پیشنهادهایی داشتند. به آنها در مورد ادغام وزارتخانههای صنایع و معادن و فلزات تذکر دادم.
عصر شورای اقتصاد جلسه داشت. قیمت جدید سیمان را به نفع کارخانهها تعیین کردیم که از درآمد دولت کم نشود. کمیته تعدیل برای تنظیم بازار ارز جلسه داشت. تصویب کردیم که همه واردات، از طریق سیستم بانکی عمل شود.
سال ۱۳۷۴
جمعی از علما و وعاظ، به مناسبت محرم، از سراسر کشور آمدند. آقای [محمود] محمدی عراقی، [رییس سازمان تبلیغات اسلامی] گزارشی داد و آقای [سیدمحمد] کوثری، ذکر مصیبت کرد. یکی از ائمهجماعت که حافظ قرآن است، آیات تدبیر حضرت یوسف و تعبیرخواب ملکمصر برای ذخیرهکردن غلات را به منظور تطبیق برنامههای من، در توجه به آینده کشور و انجام امور زیربنایی خواند که مورد توجه حضار قرار گرفت. من هم در این خصوص توضیح دادم. اخیراً در خیلی از منابر، از این آیات برای توجیه برنامههای دولت استفاده میشود. جلسه ستاد مبارزه با مواد مخدر داشتیم؛ با استماع گزارشها و چند مصوبه در مورد امور و جمعآوری املاک و اموال ستاد و تأمین نیازها.
عصر برای مراسم سالگرد فتح خرمشهر، با عفت به تالار وحدت رفتیم. جوایز کتابهای برگزیده دفاع مقدس را دادم. عفت، نشانهای دولتی را به یازده مادر چهارشهیدداده و بیشتر، اهدا کرد. دربارة عظمت فتح خرمشهر و نیروهای ایثارگر صحبت کردم. آزادهای [بهنام آقای محمدرضا شایق]، ضمن صحبت من، در تأیید دولت و من و رهبری، صحبتهای جالبی کرد. روحانی نابینای خوشذوقی است؛ به یک جانباز ۷۰ درصد، [بهنام آقای سیدجلال روغنی] هم نشان دولتی دادم.
خانم [تانسو] چیللر، نخستوزیر ترکیه، تلفنی تماس گرفت. مدعی شد که افراد پ.ک.ک از ترکیه فرار میکنند و به ایران پناه میآورند و از آنجا به خاک ترکیه حمله میکنند. تکذیب کردم و گفتم، احتمالاً آمریکا این گونه اخبار را برای تیرهکردن روابط ما جعل میکند. تأکید بر صحت گزارشها داشت و بر دوستی ایران و ترکیه و لزوم همکاری تأکید کرد. گفتم تیمی بفرستد و مدارک را بیاورند، تا اثبات دروغ بودن بشود. از او دربارة اظهاراتی که دربارة تغییر مرزهای عراق و ادعا بر شهر موصل در ترکیه شده، پرسیدم. گفت این حرفها از ما نیست و ترکیه به تمامیتارضی عراق احترام میگذارد. گفتم جلوی تبلیغات منفی رسانههای ترکیه را بگیرد.
آقای [محسن] رفیقدوست، [رییس بنیاد مستضعفان و جانبازان]، گزارش وضع بنیاد جانبازان را داد و در مورد سیمان و نوشابهها، برای تغییر قیمت استمداد کرد. به خانه آمدم. عفت اعتراض دارد که برنامه اعطای نشان او را خوب پخش نکردهاند.
سال ۱۳۷۵
محمد اخوی، [معاون اجرایی رئیسجمهور] آمد. در مورد مسائل بازسازی و تنظیم بازار کمکهای رئیسجمهور به بخشهای مختلف، مسائل مجلس و انتخابات و دادگاهها صحبت شد. آقای [حسین] فرحی، [کاردار ایران در وین] آمد. عازم اتریش است. کسبنظر کرد. آقایان [احمد] صفاییفر و [غفور] گرشاسبی از روزنامه اخبار آمدند. برای کاغذ روزنامه استمدادکردند و نظرم را در مورد خط مشی روزنامه خواستند.
نمایندگان شرکتهای مشاورهای [= مهندسین مشاور و معمار و شهرسازی] آمدند. از حرکت وسیع سازندگی و میدان رشد یافتن نیروهای متخصص قدردانی کردند و برای تضمین ادامه این رشد، پیشنهادهایی و استمداد داشتند. مصاحبهای برای مسائل مربوط به حادثه پانزده خرداد، عوامل و ریشهها و آثار آن نیز داشتم.
عصر در جلسه هیأت دولت، آقایان [محمد محمدی] ریشهری، [نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی] و [محمدحسین] رضایی، [رئیس سازمان حج و زیارت] آمدند. گزارش نحوه برگزاری مراسم حج را دادند؛ خیلی راضی و خوشحالاند. همچنین در این جلسه، دربارة [واگذاری] اجرای آزادراه تهران- شمال به بنیاد مستضعفان بحث و با مخالفتهایی روبرو شد. سرانجام با تذکراتی به تصویب رسید؛ طرح مهمی است که بیش از صد میلیارد تومان هزینه دارد.
نامهای که برای آقای [هلموت] کهل، [صدراعظم آلمان] تهیه کرده بودم، برای رهبری فرستادم؛ ایشان متن را خوب تشخیص دادند و با دو اصلاح جزیی و لفظی تکمیل شد. خبر رسید که آقای کهل هم از تندی نامهاش پشیمان و به فکر جبران است.
سال ۱۳۷۶
خبر دادند که آیت االله خامنه اى، در مصاحبه هنگام رأى دادن ، گفته اند بـرای شـخص مـن ، هیچکس نمى تواند آقاى هاشمى رفسنجانى باشد . بعداً از تلویزیون آن را شنیدم . براى رأى دادن به حسینه جماران رفتیم فاطى و عفـت هـم همـراه بودنـد . بعـد از رأى دادن مـصاحبه کوتاهى کردم. تا شب در خانه بـودم و مرتبـاً اخبـار انتخابـات را از وزارت کـشور ، در صـفحه کـامپیوتر خبرى ام و توسط افـراد دریافـت مـى کـردم . مجموعـه خبرهـا از جلوتربـودن آقـاى خـاتمى حکایت دارد بعضى ها با اغراق و بعضى ها معتدل . ظهر بچهها و بستگان میهمانمـان بودنـد .
امروز مقدارى وقت صرف مطالعه تاریخ ایران در زمان زندیه و افشاریه نمودم.
شب اطلاع دادند که نیروهاى ترکیه در شمال عراق به سوى سلیمانیه مى روند که به مـرز ایران هم نزدیک است . خبرنگـاران خبرگـزار يهـاي خـارجى کـه تعـداد زیـادى در ایـران هستند، پیروزى آقاى خـاتمى را مـسلم گرفتـه انـد و بـه معنـاى شکـست روحانیـت سـنتى و حاکمیت.