پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ انتخاب: صبح به تشییعجنازه صدیقالملک به قبرستان پرلاشز رفتیم. یک قبرستان مسلمانها آنجا هست. پرلاشز خیلی بزرگ است، اما به قشنگی عکسی که دیده بودم نیست. مع ذلک پاک و قشنگ است. قبر اشخاص معروفی که دیدم فرانسوا آراگو [ریاضیدان، اخترشناس و سیاستمدار فرانسوی – انتخاب] و ویکتور کوزن [فیلسوف فرانسوی و اصلاحگر نظام آموزش و پرورش در فرانسه - انتخاب] و فلیکس فور [ئیسجمهوری فرانسه در بین سالهای ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۹ میلادی – انتخاب] و لاسال، مخصوصا به زیارت قبر راسین [درامنویس مشهور قرن هفده فرانسه – انتخاب] و مولیر [نمایشنامهنویس مشهور فرانسوی - انتخاب] و لافُنتن [مشهورترین حکایتنویس فرانسوی – انتخاب] رفتیم. این دو نفر پهلوی همدیگر مدفوناند و مقبره آنها ساده است. روی قبر لافنتن یک چشمه (فنتن) است و روی آن یک روباه کوچک حجاری شده. قبر راسین قدری تفصیلش بیشتر است اما نه زیاد.
بعد به پانتئون رفتیم. نقاشیهای دیوارهای پانتئون که بیشتر وقایع راجع به سنت ژنویو و ژاندارک است خیلی عالی و کار پوی دو شاوان میباشد. به زیرزمین به دیدن قبرها هم رفتیم. ولتر و ویکتور هوگو و سادی کارنو و سوفلو و امیل زولا و برتلو و لاگرانژ آنجا بودند. پانتئون خیلی عالی است. راهنما که معرف بود مضحک بود.
بعد از ناهار نزد خیاط رفته لباس امتحان کردم. بعد نزد چاپچی رفته گفتوگوی طبع کتاب سبز را کردیم. به اتفاق میرزا حسینخان بعد از آن به منزل ممتازالسلطنه [سفیر ایران در فرانسه] رفتیم. بر حسب دعوت مشاور [وزیر خارجه] هم آنجا بود. با مسیو رندر گفتوگوی راهآهن ترانسپرسان بود. این شخص دخیل بوده است در گفتوگوی این مسئله وقتی که بین انگلیس و روس و فرانسه مذاکره بوده و تقریبا تصمیم کرده بودند که متفقا این امتیاز را از دولت ایران بگیرند. حالا به قول مسیو رندر، روس از میان رفته انگلیس هم مایل نیست. خوب است پای آمریکا را به میان بکشیم که شاید باز این کار انجام بگیرد. مطلب صحیح و بسیار خوب است. اما زنگوله را کی باید ببندد؟ و فرانسویها اگر مایلاند چرا خودشان پای آمریکا را به میان نمیآورند؟ حقا که فرانسویها خیلی مهملاند و مخصوصا پلتیک خارجی ندارند و انگلیسها فوقالعاده هوشیار و مراقب و فعالاند.
بعد از شام قدری در خیابان گردش کردیم. پیش از ناهار مسیو وواز اینجا آمد و در باب مجله گفتوگو کردیم. مسیو پرنی [مستشار وزارت عدلیه] همواره استهزا میکرد که «این مجله به این شکلی که ترتیب دادهاید فقط اسباب تشخص صمد است و هیچ فایده ندارد.» بالاخره گفته شد هرچه هست اینطور رای داده شده و چاره نیست.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۳۵ و ۱۳۶.