خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
در گزارشها شروع درگيرى بين حزب وحدت شيعه و سنىهاى وهابى [در افغانستان] و در اروپا، مخالفت مردم دانمارك با عضويت اين كشور در اتحاديه اروپا قابل توجه است.
ساعت هشت و نيم صبح در دفترم بودم. ساعت ده اعضاي اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاهها آمدند. برايشان صحبت كردم. آقاى [حميد] ميرزاده، براى گرفتن امضاى تعهدات براى كارهاى عمرانى جنوب خراسان آمد؛ حدود چهار صد ميليون تومان و ارز و تسهيلات بانكى و ادارى و امور بازسازى.
آقايان [عبدالله] نورى و [رسول] زرگر، [معاون عمراني وزير كشور] آمدند. گزارش خسارات سيلها را دادند؛ حدود بيست ميليارد تومان است كه اعتباراتش در بودجه نيست؛ كمك خواستند. دربارة استانداران صحبت شد.
آقاى [عباس واعظ] طبسى، [توليت آستان قدي رضوي] آمد. اوضاع مشهد را گفت. از استاندار و نيروهاى انتظامى انتقاد داشت و خواستار اعمال قاطعيت و تعقيب اشرار و مأموران سهل انگار بود. ناهار، حاجيه والده و همشيره طيبه و بعضى از اقوام در دفترم بودند؛ والده خيلى ضعيف و فرسوده شدهاند.
عصر در جلسه دولت شركت كردم. از وزرا خواستم كه در قلمرو مسئوليت خودشان بازرسى و نظارت بيشترى داشته باشند. استانداران اصفهان، همدان و فارس تعيين شدند.
سال ۱۳۷۲
ساعت هشت به دفترم رسيدم و تا ساعت ده صبح، مواد نطق انتخاباتى راديو تلويزيونيام را مهيا كردم. مصاحبه حدود سه ربع ساعت انجام شد.
جمعى از ميهمانهاى خارجى مراسم سالگرد امام آمدند. در سالن نخست وزيرى سابق با آنها ملاقات كردم. آقاى [محمدعلي] انصارى توضيحات داد و من صحبت كوتاهى دربارة شخصيت امام و ويژگيهاى انقلاب اسلامى ايراد كردم. سپس در سالن ديگر، حدود سى نفر از ميهمانهاى خارجي را پذيرفتم كه معرفى شدند و احوالپرسى كردم. بيشتر آنها از كُردهاى عراق، تاجيكها و تركمنها بودند و خانم وزيري از كشور زيمبابوه هم بود.
آقاى سيد محمد هاشمى آمد. از معاونت فرهنگى بنياد شهيد استعفا داده است. مقدارى از سوءمديريت آقاى [محمدحسن] رحيميان، [رييس بنياد شهيد] گفت، ولى در اظهاراتش مطلب مستدل و مشخصى از سوءمديريت نبود، جز تغيير بعضى از عوامل مديريتهاي سابق و محدود كردن اختيارات بعضى ديگر و جلوگيرى از هزينههاي بىحساب. او خبر داد كه در بين اعضاي مجمع روحانيون مبارز و به خصوص در مورد شركت در تبليغات انتخابات اختلاف افتاده كه سرانجام تعداد قابل توجهى از آنها تصميم گرفتهاند، اعلاميهاي را براى امضاي اشخاص منتشر كنند و من را تأييد نمايند. نصيحتشان كردم كه به صلاحشان نيست، خودشان را از مسايل مهم جامعه كنار بكشند.
امام جمعه، نماينده و فرماندار گرمسار آمدند و براى انتقال آب از تهران به گرمسار توسط لوله متروكه نفت سابق و ساخت سد و... استمداد كردند؛ به وزير نفت گفتم لوله را واگذار كنند.
عصر براى آزمايش نايتگارد دندانم و تست تحرك قلب، به بيمارستان جهاد رفتيم كه در حال ورزش سنگين با دستگاه مخصوص، زير نظر دكتر ناظرى انجام شد؛ خيلى رضايتبخش بودو ضربان قلب را تا 165 در ثانيه رساندند كه همه چيز در حال عادى كار مىكرد؛ برايم جالب بود.
شب به مرقد امام رفتم و در مراسم سالگرد امام سخنرانى كردم. ساعت یازده و نیم شب به خانه رسيدم و با خستگى خوابيدم. آقاى نوری[شاهرودی] از ليبى تلفن كرد و گفت ليبى از لغو سفر آقاى بشارتى، [وزیر کشور]، به خاطر سفر زوار ليبيايى به بيتالمقدس شكايت دارد.
سال ۱۳۷۳
صبح زود در باغ منزل رفتيم و قطعه گلستانى را ديديم. كيفيت گل چيدن و گلاب گرفتن را گفتند. از چهل كيلو گل، سيكيلو گلاب ناب و يك مثقال عطر مىگيرند. مدتها بود كه با آقاماشاءالله از محافظان قديمى، قرار داشتيم كه برويم و گلستان قمصر را ببينيم؛ اهل قمصر است.
سپس به مدرسه طلاب رفتيم و با طلبهها صبحانه كلهپاچه خورديم. آقاى يثربى، مدرسه خوبى ساخته است؛ سه طبقه با حدود هشتاد حجره است. من هم كمك كردهام و قرار شد، باز هم كمك كنم. به آقاى محلوجى هم گفتم كمك كند. آقاى ابطحى آمد و راجع به شيطنتها و مخالفتهایی كه نسبت به دولت وجود دارد، تحليلى ارایه داد و گفت، آقاى [شیخاحمد] مولایى دچار بیماری سرطان است؛ خواست كه احوالپرسى كنم.
در اجتماع مردم مثل آران و بيدگل، بعد از خيرمقدم و سرود، سخنرانى کردم. اصرار زيادى بود كه به قُهرود و نظنز هم برويم؛ آقايان تركان و كمالى را فرستادم. آقاى كمالى، خبر آورد مردم قُهرود كه با قمصر خيلى رقابت دارند، از عدم سفر خود من رنجيدهاند. قمصر، دره سرسبز و بسيار با صفايى است و تفاوت درجه حرارت با كاشان زياد است؛ تفريحگاه خوبى است.
به كاشان برگشتيم و به محل ساختمانی رفتيم كه با بيست هزار متر زمين و هشت هزار متر ساختمان، قبلاً براى دبيرستان دخترانه بسيار خوب ساختهاند و بعداً به فكر افتادهاند که دانشگاه باشد. [آقای دکتر هاشمي گلپايگاني]، وزير فرهنگ و آموزش عالى هم آمد و پسنديد. قرار شد مدارس عالى كاشان، با اين ساختمان تبديل به دانشگاه بشود و شعبهاى هم در قمصر تأسيس شود كه زمين قمصر را براى مركز تحقيقات اسانسها گرفتهاند.
به گلزار شهدا رفتيم و فاتحهاى خوانديم. سپس در مسير فرودگاه، گشتى در شهر صنعتى تازه اميركبير زديم؛ با دويست هكتار زمين و يكصدو هفتاد واحد صنعتى كه بيست واحد به بهرهبردارى رسيده، جاى مهمى است.
در پاويون فرودگاه، مصاحبه پايان سفر را انجام دادم. مسئول صداوسيماى آنجا از حضور بىسابقه مردم كاشان، با محبت و احساسات عجيب، اظهار تعجب نمود؛ به خصوص تمام روز تا آخر شب، خيابانها در مسيرهاى عبور هم شلوغ بود. ظهر به تهران رسيديم. عصر را به استراحت گذراندم. شب به مرقد امام رفتم و در مراسم سالگرد ارتحال سخنرانى نمودم. دير وقت خوابيدم.
سال ۱۳۷۴
از خانه، همراه محسن در مسير دفتر به مصلاي تهران رفتيم. شبستان بزرگ را ميسازند؛ با وسعت بيش از 30 هزارمترمربع، با ارتفاع خوب. قسمتي از ستونها نصب شده و شروع به ساختن سقفها کردهاند. به نظرم جالبتر از تصورات قبلي آمد. گويا براي محسن كه ناظر هم هست، نگراني اين است كه ساخت بخشي از شبستان روي تونل مترو، آسيب به بنا برساند.
[آقای غلامرضا آقازاده]، وزير نفت آمد. گزارش توليد و فروش نفت را داد كه خوب است. توصيه به احتياط داشت و گفت، شركتهاي غربي به جاي [شرکت آمریکاییِ] كونوكو، پيشنهادهای خوبي دادهاند. راجع به فروش سهام واحدهاي دولتي به مردم به منظور جمع نقدينگي پرسيد و پيشرفت طرحهاي مهم در دست اجرا، مثل پتروشيمي تبريز و پالايشگاه بندرعباس را گفت.
آقاي [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهادسازندگی] آمد. گزارش اتمام طرح آبرساني به هشت روستا در مرز تركمنستان و سرعت توسعه صنعت ميگو را داد و از وضع سياسي كشور بعد از دوره مسئوليت من، اظهار نگراني كرد. سپس آقايان عباسپور و سجادي ملحق شدند و دربارة اهميت طرح خريد تكنولوژي هپاتيتB از كوبا تحت مديريت جهاد گفتندكه با دكتر [علیرضا] مرندي، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی] صحبت كردم؛ معلوم شد که آنها در حال مذاكرهاند.
دكتر [حسن] حبيبي، [معاون اول رییس جمهور] آمد. گزارش سفر به مولداوي و كرواسي و بوسني را داد. دربارة مسایل جاري كشور صحبت كرديم. آقاي [محسن] نوربخش، [رییسکل بانک مرکزی]، تلفني اطلاع داد كه در برنامه تحريم آمريكا، ممنوعيت استفاده ايران از دلار به عنوان ارز مورد معامله، پيشبيني نشده است.
عصر میهمانان مراسم سالگرد رحلت امام آمدند. آقاي [محمدعلی] انصاري گزارش داد و من هم صحبت كردم. وضع ترجمه همزمان خوب نبود؛ از دفتر بازخواست كردم. شب به مرقد امام رفتم و در مراسم سالگرد سخنراني كردم. جمعيت، كمتر از مقدار حد انتظار بود.
سال ۱۳۷۵
[آقای محمد موحد]، نماينده گچساران آمد. از نتيجه انتخابات هيأت ریيسه موقت مجلسكه ساعتى قبل تمام شده، ناراحت بود. آقاى [علی.اکبر] ناطق [نوری]، با 27 رأى از آقاى عبدالله نورى پيش افتاده است. معلوم شد كه جمع كارگزاران و همراهانشان، 105 رأى قابل اعتماد دارند. جمعى از همراهانشان، به ادلهاى رأى به جناح مقابل دادهاند و جمعى را هم شوراى نگهبان در جريان بررسى نتايج انتخابات حذف كرده و از سويى، آنها نتوانستهاند كانديدای مورد نظرشان را كه آقاى [حسن] روحانى بوده است، براى رياست معرفى كنند.
آقاى [محسن] رفيقدوست، [رییس بنیاد مستضعفان و جانبازان] و آقاى [محمود] احمدپور، [معاون بنیاد] آمدند. ضمن گزارش وضع بنياد جانبازان، براى تكميل قرارداد ساخت آزادراه تهران - شمال و افزايش قيمت نوشابه استمداد كردند و از اقدامات دادگاه و [نشریه] پيام دانشجو و بعضى از رسانههاى ديگر و تحقيق و تفحص مجلس قبل در مورد بنياد و رفيقدوست، اظهار ناراحتى كردند. معتقدند، گروه آقاى رىشهرى، پشت اين جرياناتاند.
آقاى [سیدحسین] موسويان، سفيرمان در آلمان آمد. نتايج مذاكرات را توضيح داد و از صحبتهاى من با [اشمیت باور]، فرستاده ويژه آقاى [هلموت]كُهل، [صدراعظم آلمان] كه باعث آرامش موقت شده، اظهار رضايت كرد و گفت اگر درست پيگيرى نشود، روابط با اروپا خراب خواهد شد. پيام گروهى را آورد كه مدعىاند، گنج پيدا كرده و خواستهاند كه ده درصد به خودشان بدهند؛ معمولاً اين ادعاها دروغ از آب در مىآيد.
آقاى [محمد] اصغرى آمد. از [جامعه] روحانيت مبارز، خيلى ناراحت است كه در دور دوم او را كنار گذاشتند؛ دلدارياش دادم. خواستار شغل شد. از كيفيت برخورد رهبرى با خودش نيز گلهمند است. دكتر [حسن] حبيبى، [معاون اول رییسجمهور] آمد. دربارة مجلس و شوراى نگهبان و سهميههاى ارزى مذاكره شد. فائزه، [نماینده تهران] و حسين مرعشى، [نماینده کرمان] آمدند. از نتيجه انتخابات هيأت ریيسه مجلس ناراضياند؛ برخلاف انتظارشان است.
عصر در جلسه هیأت دولت، چند مصوبه داشتيم. شب به مرقد امام (ره) براى سخنرانى در مراسم شب سالگرد رحلت امام رفتيم؛ استقبال پُرشور حاضران و صحبت مفصل من دربارة آثار نهضت و انقلاب امام در ايران و جهان انجام شد. دير وقت به خانه رسيدم.
سال ۱۳۷۶
مراسم فارغ التحصيلى دانشجويان دوره اول دانشگاه شاهد در نهاد [ریاستجمهوری] برگزار شد. گزارش دكتر [احمدعلی] نوربالا، [رییس دانشگاه شاهد] و خانم دكتر [فرشته] بقایی، [رییس دانشکده دندانپزشکی] و مراسم سوگند فارغ التحصيلان دندانپزشكى و اهدای جوایز و تقديم لوح سپاس از سوى آقاى [محمدحسن] رحيميان، ریيس بنياد شهيد به من و صحبتهاى من در توسعه دانشگاه و اهميت طرح آموزشى و فرهنگى شاهد در دانشگاه شاهد انجام شد.
آقاى [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهاد سازندگی] آمد. از نتايج انتخابات اظهار خوشحالى كرد؛ تاكنون افسرده بوده. گزارش مطالب آبراه خزر و خليج فارس را آورد و خبر از خريدن كارخانه عظيم ريسندگى و بافندگى در زيمبابوه داد. قرار شركت در مراسم شكرگزارى جهادگرها براى من گذاشته شد.
آقاى [علی] رازيني، [رییسکل دادگستری استان تهران] آمد. مقدارى از بهتانگيز بودن نتايج انتخابات گفت و اينكه حتى در مراكز سپاه، عليرغم فشار فرماندهان سپاه، رأى به آقاى ناطق [نوری] ناچيز بوده و مثلاً در شهرك شهيد محلاتى، آقاى ناطق كمتر از 15 درصد رأی داشته است. براى نيازهاى مالى دستگاه قضایى استمداد كرد.
[آقای غلامرضا آقازاده]، وزير نفت آمد. گزارش تكميل پالايشگاه بندرعباس را داد و اجازه خواست كه به نام من نامگذارى شود. گفتم در زمان رياست من نبايد بشود. گفت آقاى خاتمى او را براى ادامه كار وزارت دعوت كرده است؛ من هم استقبال كردم و گفتم بپذيرد.
عصر آقايان [قاسم] سليمانى، [مرتضی] قربانى و [محمدجعفر] اسدى، از فرماندهان سپاه آمدند و از تصميم آقاى محسن رضايى براى استعفا از سپاه اظهار نگرانىكردند و خواستند كه مانع آن بشويم و اگر نتوانستيم، براى شغل بعدى او كمك كنيم؛ توقع دارند معاون اول بشود، يا وزيركشور.
شوراى عالى ادارى جلسه داشت. دفتر مطالعات استراتژيك را از نهاد رياستجمهورى به مجمع تشخيص مصلحت نظام منتقلكرديم. براى اصلاح دندان به بيمارستان اختر، سپس به مرقد امام رفتيم. به خاطر تزريق تخديركننده، وضع دهانم براى سخنرانى مشكل داشت، ولى تا ساعت ده شب كه وقت سخنرانى بود، بهتر شد. جمعيت زيادى براى مراسم سالگرد امام آمده بود. سخنرانيام دربارة اهميت نقش امام در انقلاب بود. ديروقت به خانه رسيدم.