سرویس تاریخ انتخاب: صبح شرفیاب شدم. کارهای زیادی را عرض کردم. از جمله این که والا حضرت همایونی فرمودهاند این هواپیمای مشقی را که اکنون مورد استفاده سایر مردم هم هست، در آشیانه سلطنتی بگذارند که هر وقت خواستند پرواز فرمایند. فرمودند، ابدا! هر وقت خواست، استفاده کند، چرا جلوی استفاده مردم و ارتش را بگیریم؟
راجع به امر حقوق هیئت علمی دانشگاه صنعتی آریامهر عرض کردم که باید تغییر کند و بالا برود، چون قیمت زندگی خیلی بالا رفته. فرمودند: خیلی که بالا نرفته، ولی خوب حرفتان را بزنید. عرض کردم، به هر حال بالا رفته یا نرفته، تقاضای ۱۵% اضافه دارند و اجازه فرمایید، چون عجله هست، بدون احاله کار به شورای دستمزدها، هیئت امنا تصویب کند. فرمودند، بکنند. با این ایرادی که قبلا به من فرمودند، اجازه دادند.
عرض کردم، دو سه روز است که در شهر نان نیست و اگر هست گران است و جای تعجب است که در سیلو یک میلیون تن گندم داریم و نان در شهر نیست. فرمودند: دکانهای آزاد (بدون سهمیه دولتی) را بستهاند. عرض کردم غلط است، چرا بسته اند؟ این بستنها و باز کردنها روی هیچ حسابی نیست. یک ماه پیش شکر نبود، با آنکه انبارها پر از شکر بود. نهایت بی لیاقتی در اداره این گونه امور به چشم میخورد. بعد عرض کردم، تازه نان زیاد بشود و گندم توزیع بکنند، چون حالا دولت گندم را تنی هزار تومان میخرد، قیمت را هم گران کردهاند، در صورتی که نان جای آن دارد که subside [ یارانه]بگیرد و گران شدن آن یک دفعه، به میزان یک ثلث قیمت، هیچ مصلحت نیست، بلکه خطرناک است، و استدعای غلام آن است که واقعا به این مسئله دقت شود. دیشب دو نفر سرباز به منزل من تلفن کردهاند که برای خانواده خود نان به دست نیاوردهایم. این هم میشود حرف، که در یک همچو عصر درخشانی نان گیر سرباز نیاید؟ پس وای به حال مردم! خیلی تعجب کرده و فرمودند، فوری به دفتر مخصوص بگو کمیسیونی همین حالا از مسئولین امر تشکیل بدهد و به این کار رسیدگی نمایند. بعد مرخص شدم به کارهای جاری رسیدم. سری به دوستم زدم و قهوه با او خوردم. نیم ساعت خوبی بود.
سفیر آمریکا به دیدنم آمد و یادداشتی در مورد موافقت جداسازی نیروهای اسرائیل و سوریه تسلیم کرد که بعد از ناهار تقدیم کردم. راجع به این که به روسها برای افزایش قیمت گاز فشار میآوریم و آنها هم تا کنون زیر سبیل در کرده و حالا به فحش دادن ما پرداختهاند، میگفت: به قرار اطلاعی که سفیر ما از مسکو میدهد، اینها با آن گاز ارزان شما وسایلی ساخته و میفروشند و تعهداتی کردهاند که اگر قیمت بیشتری برای گاز بدهند در آن تعهدات خیلی ضرر میبینند. به این جهت این قدر در تجدید نظر اشکال میکنند (قبلا ۲۲ سنت میگرفتیم، یک دفعه تجدید نظر شد به ۳۰ سنت رسید؛ حالا گاز را را متر مکعبی ۳۰ سنت میدهیم، در صورتی که باید ۹۰ سنت حداقل باشد) و خود روسها به ۱۸ دلار میفروشند. در مورد تحویل هواپیماهای کهنه فانتوم به اردن، از من پرسید چهطور شد؟ گفتم خبر ندارم، ولی موضوع پول آن است. چهطور اردن میتواند قیمت آن را بپردازد؟ گفت، «قرار است مجانی بدهید» و خیلی از اردن طرفداری کرد. گفتم به عرض شاهنشاه خواهم رساند.
سر ناهار رفتم، وزیران خارجه و برنامهریزی بنگلادش شرفیاب بودند. بسیار مردم فهمیده و واردی بودند که مایه تعجب شد. البته اینها هم برای گدایی آمدهاند.
بعد از ظهر منزل ماندم کار کردم. مقدار زیادی پذیرایی داشتم. شب هم منزل ماندم.
از اخبار مهم جهان... تشکیل جلسه اوپک است که همه اعضاء درافزوده شدن قیمت نفت پافشاری دارند و عربستان صعودی یعنی زکی یمانی در تنزل دادن قیمت نفت. خیلی عجیب است و بلاتردید تحت فشار کیسینجر این کار میشود...
در مورد دانشگاهها و این که باید سطح حقوق آنها بالا بیاید عرایضی کردم، البته مذاکره در مورد آریامهر بود که من رئیس هیئت امنا هستم. ولی خواه ناخواه صحبت سایر دانشگاهها هم پیش آمد که این اضافه حقوق به علت گرانی هزینه زندگی و قرار استخدامی که ما با استادان داریم، باید ناچار با ضریب خاصی به استادان داده شود. این را که دادیم سایر دانشگاهها خواهند خواست و حق هم دارند. فرمودند: چاره نیست، باید به همه داد.
در مورد هوشنگ نهاوندی و جمعیت اندیشمندان عرض کردم که تحقیق لازم در این زمینه کردم و حالا جریان را به عرض میرسانم. در کنگره فرهنگیان در بهمن ۱۳۵۱ امر فرمودید که یک کنگره از دانشگاهیان تشکیل شود. در ۱۴ بهمن دفتر مخصوص به دولت ابلاغ کرد که چنین کنگرهای باید تا آخر اردیبهشت ۵۲ تشکیل شود، مضافا یک گروه دایمی تشکیل شود برای تایید روحیه انقلاب و سنجش دایم تجربههای ایران در مقیاس جهانی که در همان اردیبهشت این گروه شرفیاب شدند. در آنجا خود شاهنشاه فرمودید گروه شما باید دائمی، مثل انقلاب، باشد و این فورم جدید مشارکت هست که یک عده روشنفکر در کارهای کشور به شاهنشاه کشور اظهار نظر کنند. بعد از آن دفتر مخصوص ابلاغ کرد که دستگاههای دولتی باید همه نوع اطلاعات در اختیار آنها بگذارند و متعاقب آن اساسنامه موقت این گروه تهیه شد که برای یک سال بود و توسط وزیر دربار به عرض رسید. امر فرمودید برای یک سال تصویب میشود تا بعد اساسنامه دایمی تهیه شود. در این کنگره اخیر ۵۳ این کار هم شده و اینک اساسنامه تقدیم گردیده است. در یک شرفیابی که نهاوندی رئیس دانشگاه تهران داشت، امر فرمودهاید خودش رئیس گروه باشد. من میدانستم که علت تامل شاهنشاه برای صدور فرمان ریاست گروه این بود که باید از طرف وزیر دربار پیشنهاد شود و این ویزر دربار چنان کسی است که واقعا بی جهت نخست وزیر از او وحشت دارد، در صورتی که وزیر دربار جز به میل شاه که قدمی برنمیدارد؛ و حالا هم میل و ارداه شاه نیست که به ترکیب نخستوزیر دست بخورد. اما چه باید کرد؟ این وحشت به این صورت باقی است! به خصوص که وزیر دربار قهرا با یک عده روشنفکر (به اصطلاح) به این صورت مرتبط میشود. باری، چون این مطلب برایم روشن بود و پیشنهاد هم شده بود (توسط باهری) که به هر حال فرمان بگیرد، نیست. اجازه فرمایید فرمان او مستقیما صادر شود، چون در حقیقت که فرمان گرفته و بر حسب امر همایونی مشغول کار است.
بعد مرخص شدم. خبر دیگری از جدایی نیروهای اسرائیل و سوریه رسیده بود که به عرض رساندم. ناهار منزل دخترم ناز مهمان بودم. عصری در منزل کار کردم. سر شام هم به اختصار رفتم. مطلب مهمی نبود. فقط عرض کردم فروشنده هواپیماهای اختصاصی ۷۰۷ که شش میلیون دلار قیمت تعیین کرده بود، به پنج میلیون راضی شد (چون دست دوم و متعلق به راکفلر است). چون پنج میلیون قابل قبول ما بود، اجازه میفرمایید بخریم؟ اجازه دادند. به اردشیر تلگراف کردم هواپیما را بخرد و بفرستد.
بعد منزل کار کردم. از اخبار مهم جهان اینکه معلوم شد سوریها قبول نکردهاند جلوگیری نفوذ تروریستهای فلسطینی از سوریه به اسرائیل را بر عهده بگیرند. ولی کیسینجر این مسئولیت را شخصا پذیرفته. به این صورت که این عمل را مغایر انسانیت و مغایر روح قرار داد. آتش بس دانسته است. از مسئله فلسطین هم در این قرارداد ذکری نیست. ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه هم باز قدری عوام فریبی کرده که به کشورهایی که قرار باشد اسلحه که از فرانسه میخرند برای خاموش کردن صدای ملت هایشان به کار ببرند، اسلحه نخواهد فروخت.