پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ انتخاب: صبح قدری کار کردم. چون مادام دوریان نوشته بود که مسیو گوردو میخواهد تو را ببیند و چهارشنبه ده و نیم در وزارت تجارت منتظر تو است رفتم. قدری بعد از ساعت ده و نیم رسیدم. به توسط دربان و کارت خبر دادم و در اطاق دربان ماندم. تا ساعت یازده و پنج دقیقه معطل شدم. اوقاتم تلخ شد و بیرون آمدم. دربان گفت: میروم ببینم. اعتنا نکردم. قدری هم به واسطه این بود که نمیدانستم چه کار دارد و شخص او راه هم درست نمیشناختم.
در مراجعت به کتابخانه اوژن بلن برای کتاب میرزاعباسقلی خان رفتم. نداشتند. ناهار اوانسخان اینجا بود و مسیو پرنی نبود. از کارها صحبت میکردیم. شب من و میرزا حسینخان را به شام به مهمانخانه دعوت کرد. خیلی صحبت میکرد و تقریبا در همان زمینهها که خودمان میدانیم و عقیده داریم. وقت آمدن یک جلد تاریخ ارامنه دومرگان به من تعارف کرد. چون مهربانی بود با آنکه کتاب را داشتم گرفتم و به میرزاحسین خان بخشیدم. مقصود اوانسخان این است که در عین اینکه در خدمت ایران بماند به امریکا برود به ماموریت برای ارامنه کار بکند و اجازه از دولت ایران میخواهد. مشاور در این باب به طهران تلگراف کرد.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، ص ۱۳۹.