خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
تا ساعت ده صبح كارها را انجام دادم. شوراى عالى عشاير آمدند. اقدامات انجام شده براى عشاير و برنامه توسعه و اسكان عشاير را توضيح دادند و براى تعاونى و پروار بندى دام كمك گرفتند. آقاى [سيدمحمدعلي موسوي] جزايرى، امام جمعه اهواز آمد. در مورد استاندار خوزستان و اوضاع استان صحبت شد. از اوضاع استان ابراز رضايت كرد. تا ساعت نُه شب كارها را انجام دادم و به خانه آمدم. تلفنى از حاجيه والده احوالپرسى نمودم.
سال ۱۳۷۲
براى شركت در مراسم عيدغدير به دفتر آيتالله خامنهاى رفتم. در اجتماع مسئولان، من تبريك گفتم و صحبت كوتاهى كردم. آيتالله خامنهاى هم صحبت متوسطى داشتند. از آنجا به دفترم رفتم. به پاسداران، هر نفر دويست تومان عيدى دادم. به خانه برگشتم. بچهها هم آمدند. ناهار را اينجا بودند. محسن گزارشى از امور محوله به [دفتر] بازرسى[رييسجمهور] داد.
عصر وزارت امورخارجه اجازه گرفت كه بيانيهاي در جواب اظهارات اعضاي شوراى هماهنگى جنوب خليج فارس بدهد. آقاى ولايتى خبر داد كه پس از بدرفتارى سعوديها، سفيرشان در اينجا احضار شده و در آنجا سفيرمان با مسئولان سعودى مذاكره كرده و قضيه به فهد، [پادشاه عربستان سعودي] رسيده است. خواستهاند توجيه كنند و عذرخواهى كردهاند.
عصر عفت به ديدار [بانو خديجه ثقفي]، همسر امام رفت و من در خانه كارهاى جاري را انجام دادم و گزارشها را خواندم.
سال ۱۳۷۳
اعضاى انجمن اسلامى پزشكان آمدند. دكتر ولايتى توضيحات داد. مىخواهند بهمثابه شاخه پزشكى حزب جمهورى اسلامى سابق فعاليت كنند. من هم تشويقشان كردم. جناح راديكال هم انجمن اسلامى ديگرى براى پزشكان تشكيل دادهاند.
آقاى [محمدعلی] نظران، [رییس کمیسیون اسرا] آمد. خواست كه در مورد اسراى عراقى، به او اجازه داده شود كه براى گرفتن امتياز از عراقىها، در ارتباط با اسراى خودمان در آنجا، سختگيرى بيشترى داشته باشد. مدعى است كه هنوز اسير زيادى از ما در دست عراقىهاست.
طراحان يك خودرو براى جمعآوري و حمل زباله، جرثقيل و اهداف ديگر از تبريز آمدند. ابتكار كاميونت چند منظوره را تحسين كردم و قول كمك دادم. گفتند شهردارىها استقبال خوبى كردند.
عصر به خانه آمدم. بستگان براى عقد ازدواج دختر فاطى، اخوىزاده و فرزند حاج محمود صفريان، دايىزاده آمدند. عقد را بستم. براى شام ماندند. از رستوران بيرون، غذا خبر كرديم. دير آوردند و ما با لطايف و شوخىهاى دوران سابق در نوق، كلى تفريح كرديم. ديروقت خوابيدم.
سال ۱۳۷۴
[روز عاشوراست.] در منزل بودم؛ با مطالعه و استماع روضهها از راديو. از منزل دكتر ولايتي، آش آوردند. ظهر فائزه و بچههايش با من بودند؛ با غذاي نذري. از وضع روستاي ابيانه تعريف كرد كه ديروز با محسن و بچهها، براي مراسم تاسوعا به آنجا رفته بودند. روستاي جالب توريستي است. قرار شد تقويت شود.
عصر هم بچهها آمدند. عليرضا، پسر كوچك محسن، كارنامهاش را آورد كه همه نمرههايش بیست بود؛ نيم سكه جايزه دادم. بقيه بچهها هم گرفتند. شب، محسن و عماد و عليرضا با من شام خوردند. محسن در مورد روش ويرايش خطبههاي نماز جمعه و همچنین دربارة مترو صحبت كرد. عصر مهدي آمد و پيشرفت مذاكرات با ليبي، براي ساخت خط آهن در این کشور را گفت.
سال ۱۳۷۵
تيمسار [مصطفی] ترابى، [رییس حفاظت و اطلاعات ارتش] آمد و گزارش بررسى موضوع فوت فرزند آقاى روحانى را داد. معتقد است كه خودكشى بوده است. فكر مىكنند که آقاى روحانى، سوءظن به ساحفاجا [= سازمان حفاظت و اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی] دارد.
[آقای محمدرضا نعمتزاده]، وزيرصنايع آمد. ارز بيشتر براى امورجارى و سرمايهگذارى صنايع مطالبه نمود. دكتر [مجید] عباسپور آمد. گزارش وضع صنايع ش.م.ر [پدافند شیمیایی، موشکی، رادیواکتیو] را داد. آقاى [رضا] سيفاللهى، فرمانده ناجا [= نیروی انتظامی] آمد. گزارش مبارزه با قاچاق و كارهاى امنيتى را داد و از حفاظت اطلاعات ناجا و وزير كشور در خصوص ضعف برخورد با قانونشكنىهاى گروههاى فشار شكايت داشت.
آقاى [ابوالقاسم] خزعلى آمد. براى مهندس نكونام استمداد كرد. معمولاً در هر وقت ملاقات، براى او چيزى مىخواهد؛ از قبل از انقلاب آشنا هستند. از پيشرفت امور زيربنايى كشور تشكر كرد و از نقص قانون انتخابات گفت. از ناسزاگويى آشيخ محمد [هاشمیان، امامجمعه رفسنجان] در نمازجمعه نسبت به حميد بهرامى، [نماینده رفسنجان]، انتقاد داشت.
عصر آقاي سيدحسن نصرالله، ریيس حزبالله لبنان و همراهان آمدند. گزارش جنگ اخير و دستاوردهاى نظامى و سياسى آن را دادند؛ براى آينده، بهخاطر سياست توسعهطلبانه [حزب] ليكود در لبنان، احساس خطر مىكنند، ولى از آمدن ليكود و راكد شدن جريان صلح شادماناند. محسن، [رییس دفتر رییسجمهور]، آمد. براى امور دفتر و كارها مذاكره شد.
سال ۱۳۷۶
[آقایان ابوالقاسم روحی، حسین شریفی، محمدرضا خباز، غلامرضا شیرازیان]، نمايندگان سارى، اراك، كاشمر و مشهد آمدند و براى حوزههاى انتخابيه خودشان استمداد كردند. فرمانداران كاشمر، يزد و مسكن و [آقای عباس امیریپور]، شهردار مشهد هم بودند. عصر شوراى عالی اقتصاد جلسه داشت؛ با چند مصوبه منجمله بالابردن نرخ كرايه بار در راهآهن به ميزان20 درصد.
به بندرعباس پرواز كرديم. پس از مراسم استقبال، به محل كارخانه آلومینيوم المهدى پرواز كرديم. آقايان [حسین] محلوجى، [وزیر معادن و فلزات]، [محمدرضا] نعمتزاده، [وزیر صنایع]، [حمید] ميرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] و محسن و مهدى و ياسر و عفت و فاطى هم همراه بودند. نزديك غروب رسيديم. از بخشهاي مختلف كارخانه منجمله پُست برق و سالن توليد و قطعات تأسيسات، منجمله ديگها و تصفيه، اتاق كنترل بازديد كرديم و نحوه تغذيه ديگهاي ذوب و برداشت مذاب آلومینيوم را ديديم؛ تعداد 240 ديگ در يك سالن در دو خط؛ منظره با شكوهى دارد.
پس از نماز، در جلسه مراسم افتتاح، توضيحات آقاى محلوجى را شنيديم. فاز اول با ظرفيت 110 هزار تُن افتتاح شد و دو فاز ديگر بعداً اجرا مىشود. براى توليد هر تُن در مقياس جهانى 7 هزار دلار سرمايهگذارى مىشود كه در ايران، به خاطر ساخت داخلى، مبلغ دو هزار دلار ارزى و 500 میلیارد هزينه ريالي شده است.
مراسم بهرهبردارى از 308 پروژه مخابراتي، با 45 ميليارد تومان و طرح انتقال آب به جزيره هرمز از طريق خط لوله زير و در كف دريا نيز رسماً افتتاح شدند. پس از گزارش وزارت نيرو و مخابرات، براى هر سه موضوع، به خصوص در اهميت نقش آلومینيوم در زندگى بشر، به عنوان سومين فلز و اهميت قدرت ساخت داخلى صحبت كردم.
سپس براى مراسم شروع بهرهبردارى از جرثقيلهاى سنگين ساخت داخل، به بندر شهيد رجايى رفتيم؛ خيلى باشكوه و مهم است. منظره بندر و تجهيزات مدرن كه در سالهاى اخير تأسيس شده و ظرفيت را از 13 ميليون تُن به 30 ميليون تُن رسانده، جالب است. شام و استراحت را در همان بندر بوديم. ساعت دوازده شب، اخبار را گرفتم و خوابيدم.