arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۶۶۱۲۳
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۳ مرداد ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: آقایـان ترکـان، فـروزش و نعمـت زاده چـون در کابینـه جدید نیستند، کمی به نظرم افسرده مى آمدند / خاتمى تلفنى نتیجـه مـذاکراتم بـا رهبـرى در مـورد وزارت اطلاعـات و کـشور را پرسید / علی لاریجانى از چـپ بـودن اکثریـت اعضاى کابینه خاتمى ، اظهار نگرانى‌ کرد

خاطرات آیت الله هاشمی: در خبرها، پيروزى رسول خادم در [مسابقات کشتی المپیک تابستانی ۱۹۹۶] آتلانتا و گرفتن مدال طلاى المپيك و اجراى سرود ايران در قلب آمريكا، باعث خوشحالى شد. قبلاً با قضاوت غيرعادلانه داوران، حق [عباس] جديدى ضايع شده بود
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.

سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

 

سال ۱۳۷۱
فرماندهان عقيدتى سياسى نهاجا[= نيروي هوايي ارتش] آمدند و گزارش كار سمينارشان را دادند. مفصلاً براى آنها صحبت كردم. دكتر [محسن] نوربخش، [وزير امور اقتصادي و دارايي] آمد. نوعى گله كرد از برخورد من در جلسه قبل كه بانك‌ها و او را در مسايل اختلافى با ساير وزرا، در مورد تخصيص ارز محكوم كرده بودم. دربارة اوضاع ارزى و ريالى گزارشى داد و در مورد كيفيت برخورد با مأموران بانك جهانى و از سوء عملكرد وزارت اطلاعات در كنترل آنها توضيحى ارايه داد.
هيأت امناى دانشگاه تربيت مدرس جلسه داشت. قرار شد از ادغام دو دانشگاه تربيت مدرس و خواجه نصيرالدين طوسى خوددارى شود و هيأت امنا براى رفع مشكلات دانشگاه، بيشتر جلسه داشته باشند و سطح علمى دانشگاه ارزيابى شود.
عصر در دفترم كارها را انجام دادم. برنامه سفر به زنجان و همدان را تصويب كردم. سرشب براى ديدار خصوصى با آقاي جاوارا، [رييس‌جمهور گامبيا] كه درخواست مذاكره خصوصى كرده بود، به ميهمان‌سراى سعدآباد رفتم. تقاضا داشت كه در دادن قايق‌هاى تندرو تخفيف قايل شويم.

 

 

سال ۱۳۷۲
ساعت هشت براى مراسم تحليف به مجلس شورای اسلامی رفتيم. قبل از جلسه مقدارى با [آقایان علی اکبر ناطق نوری و محمد یزدی]، رؤساى قوای مقننه و قضاییه صحبت كردم. در مراسم آقاى ناطق و آقاى يزدى صحبت‌هاى خوبى كردند. من نيز پس از قرائت سوگندنامه در كنار رييس قوه قضاییه، سخنرانى مبسوطى كردم؛ هم راجع به عملكرد گذشته و هم راجع به برنامه آينده و محور محتويات قسم نامه.
سپس با جمعى از نمايندگان و ديگر سران نشستيم و مذاكره كرديم. به دفترم برگشتم. دكتر روحانى آمد. راجع به كابينه مذاكره كرديم. آقاى [علی محمد] بشارتى آمد. راجع به تصدی وزارت كشور صحبت شد؛ اظهار آمادگى كرد. گفتم پس از بررسى كامل اطلاع مى‌دهم. ديروز آقاى دكتر ولايتى خبر داده بود كه آمادگى ندارد.
قائم مقام وزارت امورخارجه تركيه آمد. راجع به امور امنيتى و همكارى دو كشور صحبت شد. نامه آقاى [سلیمان] دميرل، رييس جمهورى را آورده بود.
عصر در جلسه هیأت دولت شركت كردم. نيمه كاره به دفترم آمدم. آقاى [علی] فلاحيان آمد. راجع به وزارت اطلاعات و وزارت كشور مذاكره كرديم. نامه‌اى با امضاي يكصدوهشتادوهشت نفر از نمايندگان مجلس رسيد كه آقاى [محمدرضا] باهنر را براى وزارت كشور پيشنهاد كرده بودند. بلافاصله پيام چند نفر از امضاكنندگان رسيد كه گفته‌اند به خاطر رودربايستى امضا كرده‌اند و موافق نيستند.
تا ساعت نُه كارها را انجام دادم و به خانه آمدم. عفت و بچه‌ها براى شركت در ضيافت بانك مركزى و ديدن موزه جواهرات رفته بودند.

 

 

سال ۱۳۷۳
اعضای هيأت مديره شرکت تعاونى پسته رفسنجان آمدند. استمداد كردند براى نپرداختن عوارض بيست تومان بر هر كيلو پسته صادراتى كه گفتم قانون است و راهي ندارد. مى‌شود گذشته‌ها را بعداً پرداخت و از امروز به بعد، باید بپردازند.
كميته تنظيم بازار جلسه داشت. تصميماتى در مورد سياست‌هاى ارزى گرفتيم. عصر به خانه آمدم. از استخر استفاده كردم. گزارش حوادث قزوين را مرتب پيگيرى مى‌كردم؛ امروز اوضاع آرام‌تر است، ولى تمام نشده. آقاى بشارتى، [وزیر کشور]، اعلام داشته كه قزوين از استان زنجان جدا و به استان تهران ملحق شده است؛ گرچه وزارت كشور نمى‌تواند چنين تصميمي بگيرد، ولى در تسكين اوضاع موثر بوده. گفتم در اخبار شب، اين خبر پخش نشود، چون احتياج به تصويب هیأت دولت دارد و به‏علاوه، نوعى باج‏دهى است، ولى شب ايشان، تلفنى گزارش را داد و انتظار داشت كه در ساعت ده ونیم، يك بار ديگر پخش شود. به دبيرخانه شوراى عالى امنيت ملی كه مديريت حادثه را به عهده گرفته است، گفتم خبر خوانده شود.

 

 

سال ۱۳۷۴
در گزارش‌ها، خطر توسعه جنگ در بالكان و در خاك كرواسي مورد توجه است. تمام روز در خانه بودم؛ با مطالعه و استراحت گذشت. ظهر بستگان و بچه‌ها آمدند. فرشته با مهدي به دكتر رفته بودند. ياسر همراه آقاي فروزش، [وزیر جهادسازندگی]، براي بازديد جاده در دست احداث نور - تهران رفته بودند.

 

 

سال ۱۳۷۵
در خبرها، پيروزى رسول خادم در [مسابقات کشتی المپیک تابستانی ۱۹۹۶] آتلانتا و گرفتن مدال طلاى المپيك و اجراى سرود ايران در قلب آمريكا، باعث خوشحالى شد. قبلاً با قضاوت غيرعادلانه داوران، حق [عباس] جديدى ضايع شده بود و نيز در گزارش‌ها، مطرح شدن احتمال جدى نقش ايران در انفجار عربستان، حكايت از شيطنتى دارد. آقاى دكتر ولايتى، [وزیر امورخارجه]، تلفنى خواست كه با رهبرى در مورد شروع تهديدهاى آمريكا و انتخاب راه علاج صحبت كنم.
براى مراسم عيد ميلاد پيغمبر(ص) به دفتر رهبرى رفتيم. میهمان‌هاى هفته وحدت و سُفراى خارجى هم آمده بودند. در شعارها جمع زيادى تعمدى داشتند كه من را هم با شعار معمول «خامنه‌اى زنده باد، هاشمى پاينده باد»، زياد مطرح كنند. به نظرم رسيد كه مناسب نيست، در جلسه رهبرى اين‏گونه عمل شود. من با صحبت كوتاهى تبريك گفتم و ضمن شمردن افتخارات انقلاب، پيروزى [رسول] خادم در آتلانتا را به رخ آمريكايى‌ها كشيدم. بعد از بيست و هشت سال، مدال طلا در المپيك گرفته‌ايم. به آقاى هاشمى‏‌طبا، [رییس سازمان تربیت بدنی]، گفتم فكر هديه‌اى براي او باشد.
به هر يك از محافظان و دفترى‌ها، هزار تومان عيدى دادم. به خانه آمدم. تا شب به استراحت و مطالعه گذشت. آقاى [محمدرضا] توسلى آمد؛ به عنوان ديدار عيد، ولى بيشتر براى اطلاع يافتن از سياست انتخاب ریيس‏ جمهور آينده و گفت يك چشمش آب مرواريد آورده. ظهر و شب، با محسن و مهدى و فرشته و فؤاد و كاظم، شام خورديم.

 

 

سال ۱۳۷۶
در راه دفتـر بـه محـل سـاختمان مرکـز تحقیقـات اسـتراتژیک [در نیـاوران] رفتـیم. مـشغول نازك کارى هستند. خیلى بیش از آنچه که تصور مى کردم، هـست. در دفتـر گـزارش ها را خواندم و براى مراسم تحلیف آقاى [سیدمحمد] خاتمى، [رییس‌ جمهور]، به مجلـس رفـتم .

صحبت‌هاى آقاى نـاطق [نـوري]، آقـاى خـاتمى و آقـاى [محمـد ] یـزدى و سـوگند آقـاى خاتمى بود بیش از یک ساعت طول کشید.
به دفترم مراجعت کردم. آقایـان ترکـان، فـروزش و نعمـت زاده آمدنـد. چـون در کابینـه جدید نیستند، کمی به نظرم افسرده مى آمدند. درباره کابینه صحبت کردیم پیـشنهاد دادنـد که بنیاد آفریقا را تأسیس کنند؛ پذیرفتم.

آقاى خاتمى تلفنى نتیجـه مـذاکراتم بـا رهبـرى در مـورد وزارت اطلاعـات و کـشور را پرسید. تا عصر به مطالعات متفرقه ، منجمله مطالعه پیش نویس کتـاب روزشـمار هـشت سـال مسئولیتم پرداختم که شهردارى شیراز جمع آورى کرده. آقاى [حمید] میرزاده و فرزندش احسان آمدند. یک کامپیوتر کیفـى [= لـپ تـاب ] بـرایم آوردند و آموزش دادند. آقاى میرزاده گفت که در دانشگاه مشغول تدریس شده و گفـت شایع شده که بناست به مدیریت بنیاد مستضعفان منصوب شود، ولى صحت ندارد.
آقاى دکتر [علی] لاریجانى، [رییس سازمان صـدا و سـیما ] آمـد. از چـپ بـودن اکثریـت اعضاى کابینه آقاى خاتمى ، اظهار نگرانى‌ کرد. خواسـت بـه نحـوى در بحـث هـاى شـوراى عالى امنیت ملى، نظرم مطرح شود. ساعت هفت ونیم به خانه آمـدم. آشـیخ حـسن صـانعى، [رییس بنیاد ۱۵خرداد] آمد. از خدمات مهم دوران مسئولیت من، اظهـار تـشکر و قـدردانى کرد و گفت آشیخ یوسف [صانعی ]، از اینکه آقاى خـاتمى بـه دیـدن بعـضی از آیـات قـم رفته، ناراحت است و انتقاد مى‌کند. خواست درسى شروع کنم. از استخر استفاده کردم.

 

 

نظرات بینندگان