خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
[آقاي سراج الدين كازروني]، وزير مسكن و شهرسازي آمد. گزارش وضع مسكن و آماده سازى زمين و ساختمان سازى را داد. پيشنهادهايى براى تسريع در ساخت مسكن داشت. گفتم براى برنامه دوم آماده كند.
آقاى [گودرز] افتخار جهرمى، [سرپرست حقوق بينالملل رياست جمهوري] آمد. گزارش دادگاه لاهه و طرح دعوى عليه اسراييل را داد و براى آينده كسب نظر نمود.
آقاى سيد احمد موسوى آمد و در مورد آينده فعاليت در لبنان پرسيد؛ قرار شد بعداً جواب بدهم. [آقاي غلامرضا فروزش]، وزير جهادسازندگي آمد. گزارش سفر به استراليا و توافقات و همچنين وضع توليد مرغ و ماهى و برنامه كويرزدايى را داد.
تا ساعت پنج بعد از ظهر كارها را انجام دادم و به خانه آمدم. كارى براى انجام نمانده بود كه به خانه بياورم.
سال ۱۳۷۲
تا نزديك ظهر در منزل بودم. عفت رفت تا منزل جماران را آماده كند. ناهار را در منزل
جماران صرف كرديم. از هر جهت آماده بود. پنج ماه طول كشيد و كاملاً تعمير و مجهز شده است.
بچهها هم همگى آمده بودند. عصر اتاق كتابخانه را عوض كرديم. كار سختى بود. بچهها قفسهها و لباس ها را منتقل كردند.
سال ۱۳۷۳
ساعت هفت صبح به دبيرستان شهيد چمران درخانىآباد رفتيم. دكتر[محمدعلی] نجفى،[وزیرآموزش و پرورش] هم همراه بود. در راه گزارش داد. ساعت هفت ونیم رسيديم و پس از گرفتن گزارش در دفتر مدرسه، براى مراسم شروع سال تحصيلى، به صحن مدرسه رفتيم.
تشريفات مراسم انجام شد؛ وزير گزارش داد. سپس من سه ضربه به زنگ مدرسه نواختم و صحبت كوتاهى کردم كه از صدا و سيما مستقيماً پخش شد. به ميان دانشآموزان رفتم و با چند نفر صحبت كردم. سپس در جمع معلمان دبيرستان، به حرفهاى آنها گوش دادم؛ بيشتر خواستار كمك براى تأمین مسكن بودند.
از آنجا به دبستان 22 بهمن در ابنبابويه رفتيم. مدرسه غيرانتفاعى است و توسط آقاى [علی] غيورى، [امام جمعه شهرری] و دوستانش احداث شده است. بيشتر فرزندان يتيم و مستمند، به طور مجانى و با سطح خوب تدريس، پذيرايى و تربيت مىشوند. از كلاسها، كتابخانه و آزمايشگاه بازديد نموديم و با بچهها و معلمان صحبت كرديم.
از آنجا به یک مدرسه دخترانه تازه تأسيس رفتيم كه هم افتتاح بود و هم شروع سال تحصيلي. دختر آقاى غيورى آن را اداره مىكند و مجانى و غيرانتفاعى و از گروه مدارسى است كه آقاى غيورى ساخته است. مراسم و صحبت كوتاه من در هر سه مدرسه انجام شد. جمع زيادى از مردم محل، بيرون مدرسهها اجتماع كرده بودند و ابراز احساسات داشتند و در همه موارد، از ماشين پياده شدم و به احساسات مردم جواب دادم.
به دفتر و بلافاصله سالن شهيد بهشتى نهاد رفتيم. شركت كنندگان در كنفرانس آب و خاك آمده بودند. دكتر [عیسی] كلانترى، [وزیر کشاورزی]، گزارش كوتاهى داد و من صحبت طولانى در اهميت مهار آبها و بهرهورى درست و جلوگيرى از اسراف و هرز رفتن آب و خاك نمودم.
به دفترم آمدم. آقاى ميثم [از وزارت اطلاعات] آمد. از آقاى فلاحيان، [وزیر اطلاعات] شكايت داشت. عصر آقاى نوربخش، [رییس کل بانک مرکزی] آمد. گزارش كار در بانك مركزى را داد و اجازه گرفت که دكتر [حسن] نمازى را به عنوان قائم مقام برگزيند. گفت با خانواده به منزل دكتر عادلى رفته و او را راضى كرده است؛ گفتم بعيد است راضى شود. بر پيگيرى كنترل نرخ ارز در رسيدن به تك نرخى كامل تأكيد كردم.
شوراى عالى امنيت ملی جلسه داشت. دربارة وضع افغانستان و لزوم كنترل جنگهاى جديد صحبت شد. آقاى [محمد] يزدى، [رییس قوه قضاییه]، گزارش وضع پرونده وقار را داد كه بنا شد، پيگيرى شود.
سال ۱۳۷۴
اول وقت، با تغيير برنامه، براي شروع بهرهبرداري از شبكه آبياري دشت مياندوآب رفتيم و آنجا توضيح دادند، دربارة امكان بستن سد دوم روي زرينهرود و استفاده از آبهايي كه فعلاً هرز ميرود و به درياچه اروميه ميريزد كه باعث بالا آمدن آب و مزاحمت سواحل ميشود. مردم روستاي مجاور [=گاومیشگُلی]، اجتماعي داشتند. امام جماعتشان براي طرح خواسته آنها آمد.
با يك ساعت تأخير، به سوي معدن سُرب و روي انگوران در ماهنشان زنجان، پرواز كرديم. در راه، [آقای سید سجاد کاظمی]، استاندار زنجان و آقاي [علی] شكرريز، [معاون وزیر معادن و فلزات]، توضيحات دادند. به خصوص دربارة معدن طلای زرشوران تكاب كه قرار بود از آنجا بازديد كنيم، ولي خلبانان هليكوپترها، به خاطر ارتفاع زياد و عدم جاي مناسب فرود صلاح ندانستند كه صبح هم بهانه آن بود، به جاي آن طرح، بازديد از شبكه آبياري انتخاب شد.
از فراز منطقه تاريخي تختسليمان عبور كرديم وتوضيحات لازم را شنيدم. آتشكده و آبگرم و آتشفشان قديمي كه امروز آب زيادي در آن جمع شده است. بر فراز معدن انگوران هم دوري زديم. سيستم نقالهاي خاك معدن را به صورت ثقلي و بدون صرف انرژي، با استفاده از شيب طبيعي كوه، به محل كارخانه كنسانتره منتقل ميكند. در محل كارخانه، جمع زيادي از مردم روستاهاي اطراف جمع شده بودند و دهها گوسفند قرباني كردند. به خاطر تأخير و اينكه مراسمي هم در ماهنشان گذاشته بودند ، بازديد را با توضيحات مهندس صباغ كوتاه كرديم . روي سقف ماشين رفتم و براي مردم صحبت كوتاهي نمودم.
به ماهنشان پرواز كرديم. كنار رود قزلاوزن، همه مديران و ائمهجمعه و جماعات زنجان آمده بودند. مراسم كوتاهي با سرود و خيرمقدم [آقای سیداسماعیل موسوی]، امامجمعه [زنجان] و [آقای رضا عبداللهی]، نماينده [ماهنشان] و صحبت من انجام شد. مرتباً به خاطر برنامههاي بعد، دلم ميجوشيد.
بالاخره با يك ساعت تأخير به تكاب رسيديم. برنامه مراسم افتتاح طرح آبرساني به شهر را كوتاه كرديم و گفتيم برنامه بازديد از نمايشگاه فرش را حذف كنند كه نپذيرفتند. در اجتماع وسيع مردم، امام جمعه خيرمقدم گفت و خدمتها و خواستهها را مطرح کرد و من هم صحبت مفصلي كردم و وعده توسعه معدن و مهار آب دادم. از حذف برنامه معدن دلخور بودند. بازديد كوتاهي از نمايشگاه فرش نمودم؛ جالب بود. گروه سرود دختربچهها، سرود خوبي خواندند.
به سوي شاهيندژ پرواز كرديم. مطابق معمول در مسير، مطالب مربوط به شهر را مطالعه كردم و استاندار هم توضيح داد. مردم خيلي گرم استقبال كردند. فرماندار جالبي دارد كه خودش در كنكور فوق ليسانس قبول نشده و از من كمك خواست. تأخير داشتيم. جلسه تا ساعت دو طول كشيد. سپس با عجله بيمارستان 80 تختخوابي را افتتاح كرديم. ناهار و نماز و استراحت، در منزل [آقای ابراهیم اسماعیلزاده]، فرماندار بود.
ساعت چهار به روستاي هولاسو، براي افتتاح طرح آبياري قطرهاي از رودخانه زرينهرود رفتيم. آب به مناطق مرتفع پمپ ميشود و هزار و چهارصد هكتار آبياري باراني شده که قبلاً ديمكاري بوده است. گفتند هر هكتار، به جاي يك تُن محصول پنج تُن محصول ميدهد. به صورت تعاوني است. هنگام بازديد، بچهها يكي از كاركنان را در استخر انداختند. شنا نميدانست. منظره جالبي شد. بيرونش آوردند؛ روحيه خوبي داشت. حضار ميخنديدند و كف ميزدند. سيهزار تومان به او هديه دادند. در مراسم توضيحات دادند. مردم روستاها جمع شده بودند. برايشان صحبت كردم4. هر هكتار، پانصد هزار تومان هزينه برداشته است.
به سوي بوكان پرواز كرديم. اجتماع بوكانيها از همه عظيمتر بود و برنامه جالبي داشتند. با چيدن تراكتورها در دشت مقابل، جمله خيرمقدم نوشته بودند كه تحسينشان كردم. [آقای احمد طاها]، نمايندهشان گفت، دو هزار تراكتور آوردهاند. امام جمعه و فرماندار صحبت كردند. صحبت گرمي در اهميت اجتماعشان و نمايش آن و خدمات و وعدهها كردم5. به خاطر تأخير، برنامه افتتاح كارخانه نساجي را به همراهان محول كردم.
به سوي اروميه پرواز كرديم. غروب در دانشگاه اروميه فرود آمديم. افتتاح ساختمان عظيم دانشکده دامپزشكي و خوابگاه دانشجویان و بازديد ساختمان جالب دانشگاه علوم پايه و سخنراني6 در جمع دانشگاهيان و فرهنگيان، با استماع گزارش ریيس دانشگاه و مديركل آموزش و پرورش و تحليل وضع خوب كشور و استان انجام شد و سپس طرح جامع دانشگاه علوم پزشكي ارومیه را بازديد و كلنگ زني كرديم. با بدرقه رسمي، ساعت ده دقیقه به یازده شب، به سوي تهران پرواز كرديم.
سال ۱۳۷۵
با حالت تب به دفترم رفتم. تا ساعت ده و نیم كارهاى عقبمانده را انجام دادم. سپس مصاحبهاى براى سفر به آفريقا انجام دادم؛ با حال تب كه قاعدتاً كيفيت خوبى ندارد. نزديك يك ساعت طول كشيد. دكتر [حسن] حبيبى، آمد. راجع به انتخابات ریيسجمهور مذاكره شد؛ آمادگى براى نامزدى ندارد.
عصر دكتر ميلانى آمد. خون و ادار و ترشحات لوزه را براى آزمايش گرفت و دارویى هم داد. شوراى عالى امنيت ملی جلسه داشت. دربارة مسایل كُردهاى عراق و مسایل افغانستان بحث و تصميمگيرى شد. شب دكتر [حسن] روحانى، [دبیر شورای عالی امنیت ملی و نایب رییس مجلس] آمد. دربارة انتخابات رياست جمهورى صحبت كرديم. مايل است نامزد شود، ولى مشكلات جدى در راه مىبيند. جلسه با ترديد تمام شد.
سال ۱۳۷۶
بعد از نماز و زيارت و صبحانه و استماع اخبار، ساعت شش و نیم به سوى قوچان حركت كرديم. مهندس [رسول] زرگر، [معاون وزیر نیرو] و مهندس [عبدالله] كوپایى، استاندار [خراسان] همراه بودند. به محل احداث سد تبارك در شمال شرقى قوچان رفتيم. مديركل آب خراسان و مهندس زرگر كه به تازگى معاونت آب وزارت نيرو را به عهده گرفته، توضيح دادند. سال گذشته هم براى شروع كار اين سد به اينجا آمده بودم. پيشرفت كرده است. به زودى آب را براى ساخت بدنه سد منحرف مىكنند. اين بار با ماشين براى ديدن وضع منطقه و دره تبارك آمديم. در سفر قبلى كه با هلىكوپتر آمده بوديم، خوب نديديم. در مسير مورد محبت روستایيان بوديم.
در شهر قوچان، در پمپ بنزين، براى گرفتن بنزين توقف كرديم؛ شناخته شدم. مردم اطرافمان جمع شدند؛ با اظهار محبت و بعضىها با طرح خواستهها. به شيروان و سپس به محل سد بارزو رفتيم كه اخيراً اسم آن را سد شيروان گذاشتهايم. اين سد هم بزرگتر است و هم جلوتر و آماده شروع بتونريزىاند. اينجا هم توضيح شنيديم.
سپس به بجنورد رفتيم؛ در روستاى چشمه كه در زلزله سال گذشته منهدم شده،كارهاى بازسازى را ديديم. خانههاى خوب و محكمى براى روستایيان ساخته شده است. در چند خانه و چند چادر، با ساكنان آنان صحبت كردم. نوعاً راضى بودند و بعضىها هم توقعات زيادى داشتند. در جمع مردم كه به گرمى از ما استقبال كردند، به احساتشان پاسخ دادم.
سپس به میهمانسراي پتروشيمى رفتيم. بعد از نماز و ناهار و استراحت، قرار بود از فرودگاه بجنورد، با هواپيماى فالكن براى ديدن كارخانه پودر آلومينيوم، به جاجرم برويم ولى آقاى [حبیبالله] میهماننواز، امام جمعه بجنورد، تذكر داد به خاطر اختلاف و نزاعى كه بين مردم جاجرم و گرمه برسر مركزيت شهرستان براى شهرستان جديدالتأسيس وجود دارد، ممكن است در اجتماعى كه به مناسبت حضور ما خواهد بود، نزاع تجديد شود. اخيراً بحران آفريدهاند، لذا از رفتن منصرف شديم.
به جاى آن براى ديدن سد بجنورد رفتيم. رودخانه شيريندره از سرشاخههاى اترك آماده شروع حفر تونل انحراف آب شدهاند. كارگاهها ساخته شده است. در رفت و برگشت از دو مسير رفتيم و برگشتيم. با فالكن از بجنورد به مشهد پروازكرديم.
شب با آقاى طبسى دربارة مشكلات احتمالى كشور، به خاطر عملكرد خطى دولت جديد صحبت شد. ايشان خواست كه در تهران، براى علاج مشكلات احتمالى، جلسهاى با حضور آقاى [احمد] جنتى و [محمد] امامى كاشانى، به تقاضاى آنها با من داشته باشند. ايشان گفت، استاندار اصفهان را و امام جمعه موقت اصفهان را برخلاف نظر رهبرى تعيين كردهاند. در مسير آقايان كوپایى و زرگر هم همينگونه انتقادات را داشتند.
شام را تنها خوردم. حاج غلامرضا وفادار و بستگان براي ديدار آمدند. مىخواهند كمك كنم كه حكم رسمى خادم حرم برايش صادر شود. خاطرات دو روز را نوشتم و با خستگى خوابيدم.