arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۸۷۵۰
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۲۳ - ۱۷ مهر ۱۳۹۹
«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت، ۲۲؛

از پایداری‌ام به اصول مسیحی خوشحال و متعجب بودم!

خوشحالی من از این پایداری و اعتماد به ارزش‌های معنوی اصول مسیحی و آئین خداپرستی چنان وجودم را لبریز می‌سازد که با غرور آمیخته به تعجب به روزهای گذشته زندگی‌ام نظر می‌افکنم و علت این طرز تفکر را از خودم می‌پرسم چون هیچ به نظرم ساده نمی‌آید که دختری در قلب آموزش‌ها و تعلیمات ماتریالیستی به حکم یک غریزه ناشناس باز هم بتواند به مذهب و آئین کهنسال پدران خود پای‌بند باشد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ خوشحالی من از این پایداری و اعتماد به ارزش‌های معنوی اصول مسیحی و آئین خداپرستی چنان وجودم را لبریز می‌سازد که با غرور آمیخته به تعجب به روزهای گذشته زندگی‌ام نظر می‌افکنم و علت این طرز تفکر را از خودم می‌پرسم چون هیچ به نظرم ساده نمی‌آید که دختری در قلب آموزش‌ها و تعلیمات ماتریالیستی به حکم یک غریزه ناشناس باز هم بتواند به مذهب و آئین کهنسال پدران خود پای‌بند باشد.

برادرزن اول استالین، الکساندر سوانیدس، که اسم مستعار «آلیوشا» را برای خود برگزیده بود و همه هم‌رزمانش او را به این نام می‌شناختند از بلشویک‌های آزموده و استخوان‌دار گرجستان به شمار می‌آمد و در تمام دوران مباره رفیق و همکار پدرم بود. سن او با یک حساب تقریبی کم و بیش دو تا سه سال از پدرم کمتر بود.

این مرد مارکسیست و باتجربه که دارای معلومات وسیع بود و از اصول علمی دانشگاه‌های اروپا بهره‌ای وافر داشت در حکومت دوره اول انقلاب وزارت ملی اقتصاد و بررسی مسائل مالی را به عهده داشت و علاوه بر آن از اعضای مورد اطمینان و موفق کمیته مرکزی حزب به شمار می‌آمد.

آلیوشا مرد خوش‌برخورد و جذابی بود و شجره‌نامه او به اقوام شمالی گرجستان می‌رسید. ازدواج او با دختری به نام «ماریا آنی سومودنا» در گرجستان انجام گرفت، زن وی از جمله بانوان هشیار و فهمیده‌ای بود که با استعداد خود توانست در آکادمی موزیک شهر پیترزبورگ عضویت یابد و به فاصله کوتاهی در ردیف خوانندگان اُپرا قرار گیرد.

زن مزبور زیبایی خیره‌کننده‌ای داشت و از یک خانواده مهاجر یهودی اسپانیایی که سال‌ها در گرجستان زندگی می‌کردند به دنیا آمده بود. پاکیزگی و دقتی که او در آرایش خود داشت این زن را زیباتر و ملیح‌تر جلوه می‌داد. اولین روز دیدارم را با این دو نفر خوب به خاطر دارم، آلیوشا و زنش بدون هیچ تکلف و تشریفاتی از ساختمان شماره دو کاخ سوبولف به ملاقات ما آمده بودند.

در این خانه وسایل تازه و جالبی وجود داشت، یک سینمای نسبتا بزرگ برای نمایش فیلم‌های صامت، یک زمین تنیس که پیر و جوان از آن استفاده می‌کردند، یک حمام روسی که پدرم نیز به استحمام در آن علاقه‌ای زیاد ابراز می‌داشت. قسمتی از این لوازم و تجهیزات به شمار می‌رفت.

ساختمان شماره دو سوبولف علاوه بر محل سکونت موقت و گاهی طولانی افراد خانواده گاهی خانه عده‌ای از فرزندان این عده نیز بود چنان‌که پسر آلیوشا در این منزل رشد و نمود کرد و بزرگ شد.

پدر و مادرش به پاس احترامی که به نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی در ایام انقلاب می‌گذاشتند او را به نام عجیب «جون رید» صدا می‌زدند.

منبع اطلاعات، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۴۶، ص ۱۲.

نظرات بینندگان