پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح کنتراتی را که ارباب داده بود ترجمه کردم و خودش آمد به او دادم و نظریات خود را گفتم و قرار شد فردا با هم ناهار بخوریم. بعد برای ناهار منزل مادام رو رفتم. خیلی دیر شده بود. یک جفت کفش برای من خریده یکصد و سی فرانک.
باری از آنجا به هوتل موریس رفتم. امروز کاغذی از انتظامالملک رسیده که میگوید ده پانزده روز دیگر اقامت ما طول دارد. باری از هوتل موریس به سفارت رفتم. در باب کارهای خودم و ارباب صحبت کردیم با ممتازالسلطنه [وزیرمختار ایران در فرانسه] و امیرخان. عضدالسلطان و نصرتالسلطنه [وزیر خارجه] آنجا آمدند و با ممتازالسطلنه رفتند. من هم آمدم به منزل. وحیدالملک آمده بود و چون دیر شده بود رفته بود مهمانخانه ایطالیایی. من هم آنجا رفتم.
بعد از شام رفتیم آپولو، رقص بود داخل نشدیم. رفتیم به قهوهخانه «گربه سیاه» با مزه بود. مشروب میخوردند و تصنیف میخواندند و هرکس میآمد تصنیفخوانها یک مضمونی بارش میکردند. تصنیفها غالبا هرزگی بود اما بامزه و مضحک. دو پرده نمایش دادند که خیلی هرزه بود. عجب است که زن و مرد همه قسم به این تماشاها میآیند، حتی دخترها.
باری از اینجا به قهوهخانه «جهنم» رفتیم. ساز میزدند و یک دفعه مارهایی که به در و دیوار آویخته بود به حرکت آمدند و صداهای مختلف شنیده شد و نور چراغها متزلزل شد. بعد بالاخانه رفتیم و نمایش دخترها به انواع مختلف دادند. یک زن و یک مرد از تماشاچیها را هم بردند و نمایش سوختن دادند و حرفهای مضحک میزدند.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۶۶ و ۲۶۷.