arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۶۳۶۴
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۰۰ - ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰

سفرنامه ناصرالدین‌شاه به خراسان، ۱۵ اردی‌بهشت ۱۲۴۶؛ منزل امروز ده‌نمک است... کاروان‌سرای خوبی از قدیم در ده‌نمک است

منزل امروز ده‌نمک است... کاروان‌سرای خوبی از قدیم در ده‌نمک است، آباد است و خوب. قلعه خرابه‌ مدور بزرگی دارد، شبیه به قلعه پاده. یک چاپارخانه هم داشت. زراعت خوبی داشت، رعیت و خانوار هم دارد... ده‌نمک، مال حاجی علی‌اکبر تاجر خراسانی است؛ حمام دارد، یخچال دارد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح [یک‌شنبه] از خواب برخاستم. باران می‌آمد، هوا بسیار بسیار خوب بود. رفتم حمام، رخت پوشیده سوار اسب کرند حسام‌السلطنه شده، بعد قدری کالسکه سوار شدم. بعد از آن هوا خوب بود و باران ایستاد. سوار شده، از راه طرف دست چپ صحرا را گرفته بالا رفتم. دست چپ، صحراست و منتهی می‌شود به کوه‌های بزرگ و کوچک، به فاصله یک فرسنگ نیم فرسنگ، اما زمین کبیر [کویر] و اسب فرو می‌رود. نمی‌شود اسب دواند. با وجود این‌که کبیر است، بوته و گل‌های رنگین، گون، کاروان‌کش [۱] بزرگ دارد، رشکک [۲] بسیار داشت، مشک‌ترمشیر [داشت]. یک بوته گل کَور که ترشی می‌اندازند من دیدم؛ گل تازه باز می‌کرد، گل سفید بسیار قشنگ بزرگ دارد، بسیار بسیار معطر است، بوی هلو و گل ابریشم می‌دهد.

زمین‌ها قدری اول سیلاب و پستی و بلندی داشت. ساری‌اصلان را با سواره فرستادم از دست بالا به نظام آمدند که آهو دربیاید، چند عدد جبیر که آهوی دست‌کوتاه است درآمد؛ اما نمی‌شد اسب دواند. هوبره هم دیده شد. نصرالله قوشچی سفیه دیده شد.

خلاصه به ناهار افتادیم. عین‌الملک، آقا علی، حسین‌خان، موچول‌خان، نورمحمدخان، محمدخان، احمدخان، امین‌الملک و غیره بودند. اشتهای کمی داشتم. بعد از ناهار سوار شده راندیم رو به منزل. منزل امروز ده‌نمک است. این منزل از پاده پیاده بود. سه فرسنگ راه بود. نزدیک منزل دو آهو از سمت سواره‌های ساری‌اصلان آمد رو به اردو. تازی کشیدند، تازی آورد رو به ما، اما شلوغ کردند. من اسب تند دواندم. از دور دیدم یک سواری، یکی از آهوها را خوب زد انداخت. معلوم شد حسن‌خان آدم میرشکار است. آهوی ماده بود.

طرف دست راست امروز همه صحرا و جلگه است. در آخر جلگه کوه پیدا بود – خیلی دور – صحرا، دست راست جنگل هیزم‌ طاق  و گز است و علف شتر. کاروان‌سرای خوبی از قدیم در ده‌نمک است، آباد است و خوب. قلعه خرابه‌ مدور بزرگی دارد، شبیه به قلعه پاده. یک چاپارخانه هم داشت. زراعت خوبی داشت، رعیت و خانوار هم دارد.

خلاصه هفت ساعت به غروب مانده وارد منزل شدیم. طولوزون [و] یحیی‌خان آمدند قدری روزنامه خواندند. گربه کوچکه خیلی بازی کرد. بعد من قدری خوابیدم. بعد از خواب باد آمد، بسیار سرد شد. ابر و آسمان‌قُرقُره [غُرغُره یا غُرُنبه] حالا هم در کار است، ان‌شاءالله خواهد بارید.

اتفاق غریبی دیشب افتاده بود در پاده؛ شب در طویله یکی از اسب‌های ما باز می‌شود، به هوای اسب‌های دیگر شرارت می‌کند. حاجی محمدقلی‌بیک نایب از خواب برخاسته می‌رود اسب را بگیرد، اسب حاجی را می‌خواباند، پشت گردن حاجی را دندان می‌گیرد. کم مانده بود حاجی را بکشد، مهتری می‌آید حاجی را خلاص کند اسب مهتر را از بازو دندان می‌گیرد دستش را خُرد می‌کند که بالمرّه استخوان دست را خرد می‌کند؛ دستش را ضایع کرده است.

عکاس‌باشی رفته بود اَرادان عکس قلعه آن‌جا را بیندازد، تعریف می‌کرد که رفتم خانه میرزا آقا نامی اَرادانی. خیلی اوضاع داشت، زن‌های خوب داشت. سه جفت جوراب خوب هم کار زن‌های میرزا آقا، بسیار جوراب‌های خوش‌رنگ خوب آورده بود.

زن‌ها امروز رخت سیاه محرمی پوشیدند. یبوست غریبی عارض شده است. باران به شدت می‌آید الحمدالله. در کوه‌های طرف دست چپ برف پیدا بود، سرباز هم رفته بود برف آورده بود.

ده‌نمک، مال حاجی علی‌اکبر تاجر خراسانی است؛ حمام دارد، یخچال دارد.

نوشته بودم که یبوست عارض شده است. سه حبّ سفید کارکن از حکیم گرفته سر شام خوردم [حال‌مان را] برهم زد. بعد از شام بلافاصله قی پُرزوری کردم، خیلی احوالم به هم خورد. باران شدیدی هم آمد، گِل غریبی شد که نمی‌شد راه رفت. بعد خوابیدم الی صبح. بعد از قی کسل شدم، بد خوابیدم. فعل هم شد. باران بسیار بسیار شدید آمد الی صبح بارید.

 

پی‌نوشت:

۱- کاروان‌کش: درختچه‌ای با ساقه سفید که معمولا در نقاط کوهستانی می‌روید. (فرهنگ عمید)

۲. رشکک: نوعی گیاه که با آن ترشی می‌اندازند. (دهخدا)

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۴۸-۱۵۰.

نظرات بینندگان