پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح مشغول چیزنویی بودم. میرزا محمدخان آمد با میرزا محمدعلیخان کلوب که تازه وارد پاریس شده و در صدد رفتن به ایران است. تا ظهر با هم صحبت کردیم و قرار شد شب با هم باشیم.
بعد من رفتم به هوتل موریس و کاغذی برای معاونالسلطنه نوشتم، چون او کاغذی به من نوشته و اعتراضات کرده بود راجع به مجمع ملل. ناهار همانجا در هوتل موریس خوردیم و معلوم شد نواب آمده و خیال کرده که میانجی واقع شود، حواله حقوق ممتازالسلطنه را گرفته و برای او برده که او را به تمکین وادارد. بعدازظهر برگشته بود بدون اینکه هیچ نتیجه گرفته باشد. واقعا که کیفیت دماغی ممتازالسلطنه هیچ قابل تصور نیست.
به هر حال مجلس مشاوره منعقد شد و من آمدم منزل کارهای خود را صورت داده به سراغ میرزا محمدخان رفتم. در سر راه کلیسای سنرک را که برای عید ژاندارک زینت کرده بودند تماشا کردم. یکشنبه گذشته در رم ژاندارک را جزو اولیا شمردند و حالا سنت ژاندارک خوانده میشود.
باری با میرزا محمدخان و میرزا محمدعلیخان ابتدا منزل محمدخان و بعد شام در پوکاردی و بعد منزل ما نشسته تا بعد از نصفشب صحبت کردیم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، صص ۳۸۱ و ۳۸۲.