arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۹۴۹
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۰۴ - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۱

زنگ تفريح يک استاد سينما/ استاد! هنوز نااميد نشده‌ايم

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بي ترديد داريوش مهرجويي به عنوان کارگرداني روشنفکر، صاحب سبک و مولف، جايگاه ويژه اي در عرصه سينماي ايران دارد. کارنامه پرشمار و آثار ارزشمند وي نيز گواه اين ادعاست. فيلم هايي چون «گاو»، «هامون»، «اجاره نشين ها»، «سارا»، «پري»، «ليلا»، «بانو»، «درخت گلابي»، «سنتوري»، «مهمان مامان» و...، نشانگر تفکر و نگرش عميق مهرجويي به رسانه سينماست. او در تمام دوران فيلم سازي اش تاکنون، با خلق آثاري آميخته با فلسفه، عرفان و ادبيات، تلاش داشته است تا دغدغه هاي ذهني، اجتماعي و فلسفي اش را به نمايش بگذارد. بي شک نمي توان نقش مهرجويي را در ايجاد يک سينماي نوين، جريان ساز، تاثيرگذار، چه پيش از انقلاب و چه پس از انقلاب اسلامي، ناديده گرفت. به گواه بسياري از منتقدان و مخاطبان سينماي مهرجويي با دستمايه قرار دادن برخي مفاهيم ساده و گاه پيچيده، آثاري را براي مخاطبانش به ارمغان آورده است که جداي از برآورده ساختن انتظارات آن ها، زمينه ساز رشد و تعالي سليقه و سواد سينمايي شان نيز بوده است. داريوش مهرجويي با اتکا به تجربه هاي ارزشمند و دغدغه هايش نسبت به موضوعات اجتماعي، همواره در پي آفرينش آثاري بوده است که هم مخاطب سخت پسند و هم تماشاگر عام را با خويش همراه سازد که در اين زمينه نيز موفق بوده است. مهرجويي در جديدترين اثرش «نارنجي پوش»، به عنوان کارگرداني که هم چنان دغدغه مسائل اجتماعي را دارد، به سراغ مضموني سهل و ممتنع رفته است. اگرچه اين فيلم در مقايسه با آثار پيشين وي به لحاظ ساختار و مضمون ساده تر به نظر مي رسد، اما همين سادگي باز هم طيف گسترده اي از مخالفان و موافقان اش را، به ميدان نقد «نارنجي پوش» کشانده است. اگرچه مهرجويي در «نارنجي پوش» در حد و اندازه ديگر آثارش چون «هامون»، «ليلا»، «سارا»، «پري»، «اجاره نشين ها» و... ظاهر نشده است، اما همين که در سينماي وانفساي امروز که حرفي براي گفتن ندارد، دغدغه ذهني اش يعني «پاکيزگي محيط زيست»، «پالايش روح و ذهن و تحول انساني و اجتماعي» و نيز زندگي طيف انبوهي از خدمتگزاران جامعه يعني رفتگرها را بر پرده سينما آورده است، جاي تحسين دارد. حتي اگر «نارنجي پوش»اش نتواند پاسخگوي انتظارات انبوه مخاطبان و دوستداران سخت پسند سينمايش باشد. بي‌ترديد «نارنجي پوش» در مقايسه با آثار پيشين مهرجويي رتبه چندان بالايي کسب نمي کند اما در لايه هاي پنهان خود، کم و بيش شاخصه هايي از مولفه هاي سينماي او را دارد.

اگرچه اين نکته نمي تواند توجيهي براي ناديده پنداشتن کاستي هاي اثر جديدش باشد. مهرجويي به گواه کارنامه ارزشمند و جايگاه و اعتبارش نزد مخاطبان و منتقدان، محکوم است که فقط فيلم خوب بسازد. شايد به همين سبب و با توجه به پيشينه مهرجويي و آثارش است که «نارنجي پوش» جايگاه ويژه و قابل تاملي در کارنامه وي ندارد. اما اين موضوع هرگز نمي تواند مايه دلسردي و نگراني مخاطبان و منتقدان سينماي او باشد. زيرا مهرجويي به عنوان کارگرداني هوشمند و زيرک اين را ثابت کرده است که در بدترين شرايط، همواره برگ برنده اي براي رو کردن در آستين دارد و اين نکته در سينماي باري به هر جهت امروز امتياز کمي نيست.

در جست وجوي نشانه‌هاي گم شده

داريوش مهرجويي در «نارنجي پوش» به روايت داستان زندگي هنرمند عکاس جواني (حامد آبان با بازي حامد بهداد) مي پردازد که پس از خواندن کتاب «فنگ شويي»، شيفته پاکي و پاکيزگي مي شود. وي تلاش مي کند تا محيط اطرافش را نيز پالايش کند، اما خط روايي داستان آن چنان ساده و به دور از چند لايه بودن و پيچيدگي هاي ديگر آثار اوست که اين گمان را تقويت مي کند که مهرجويي در «نارنجي پوش»، ديگر آن وسواس، دقت و حساسيت خاصش را در کارگرداني ندارد. شايد به همين خاطر است که تماشاگر نمي تواند تحول يک باره شخصيت حامد آبان (حامد بهداد) را پس از خواندن کتاب، تمايل و گرايش افراطي اش براي استخدام در شهرداري به عنوان رفتگر و نحوه ارتباطش با همسر و فرزندش را باور کند و بپذيرد. فيلم فضاي گرم ديگر آثار مهرجويي را ندارد، بيش از اندازه شلوغ و پرهياهوست. برخي آدم هاي اضافي داستان وصله نچسب اثر شده اند. ريتم کند و برخي صحنه هاي کشدار نيز بر منسجم نبودن و آشفتگي اثر افزوده است. تاکيد بيش از حد کارگردان بر «آشغال زايي» و «آشغال زدايي»، «نارنجي پوش» را تا حد زيادي به مرز شعار مي کشد. حرکات بيش از حد دوربين روي دست نيز زائد به نظر مي رسد. در حالي که اين حرکات دوربين در «مهمان مامان»، التهاب، نگراني و اضطراب عفت خانم (گلاب آدينه) را به تماشاگر منتقل مي کند. از آن جا که طرح و ايده اصلي «نارنجي پوش» بر پاکيزگي محيط زيست تاکيد فراوان دارد، فراز و نشيب داستاني چنداني ندارد. در اين فيلم ديگر از آن تعليق و گره افکني هاي سينماي مهرجويي کمتر نشاني مي توان گرفت. مهرجويي خود در سکانس آغازين و تيتراژ «نارنجي پوش» ظاهر مي شود، تا از نگراني ها و دغدغه هايش نسبت به وضعيت محيط زيست، طبيعت، آلودگي محيط و... بگويد، اما چون اين ايده در ساختار کلي اثر چندان تنيده نشده است، به دل نمي نشيند. کارگردان در «نارنجي پوش» هم چون «تهران، روزهاي آشنايي»، فضاي سرخوشانه اي را بر فضاي فيلم و قهرمانان داستانش حاکم ساخته است، اما اين فضا به دليل پرداخت نه چندان مناسب، چندان با لحن فيلم هم خواني ندارد. بي شک مهرجويي در «نارنجي پوش» ايده جذاب و هوشمندانه اي دارد که مي تواند در زندگي اجتماعي هر کدام از ما کارکرد ويژه اي داشته باشد (حفاظت از محيط زيست و پالايش محيط و ذهن) اما کم توجهي کارگردان در دراماتيزه کردن اين مضمون سبب شده است اين ايده ساختار سينمايي چندان مناسب نيايد. «نارنجي پوش» به خاطر همين ساده پسندي هايي که در سينماي مهرجويي به شدت گل درشت مي شود، نمي تواند پاسخگوي انتظارات مخاطبان سخت پسند و دوستداران سينمايش باشد. يعني تماشاي اثري عميق، چند لايه و سرشار از مفاهيم ناب سينمايي فلسفي، عرفاني و اجتماعي که نام کارگردان بزرگي چون مهرجويي را همراه خود داشته باشد. هرچند نشانه اي کم رنگ از سينماي متعالي وي را در خود جاي داده باشد در اين ميان هم کسي مقصر نيست جز خود داريوش مهرجويي. چرا که وي با فيلم هايش مخاطبانش را سخت پسند بار آورده و انتظار آن ها را از خود بالا برده است!

استاد! هنوز نااميد نشده‌ايم

«نارنجي پوش» اما لحني صميمانه و گرم دارد. حرکات، رفتار و ديالوگ هاي حامد قهرمان داستان (حامد بهداد)، اگرچه تا حد زيادي متکلف به نظر مي رسد اما مضمون ملموس و باورپذير اثر، تا حد زيادي مانع از بزرگ نمايي ويژگي هاي شخصيتي «حامد آبان» شده است. نگرش مثبت، خوش بينانه، سرخوشانه و اميدبخش کارگرداني که دهه هفتم زندگي اش را پشت سر مي گذارد، شوخ و شنگي و شوق وصف ناپذيري را در رگه هاي اثر تزريق کرده است تا «نارنجي پوش» کسالت بار نباشد. انگار مهرجويي در هفتاد و چند سالگي جوان ترين و شوق آفرين ترين فيلمش را ساخته است. بازي هاي گرم و گيراي حامد بهداد که ديگر از قاب دوربين بيرون نمي زند و عصبيت اش کنترل شده است نقش آفريني حسي و روان ليلا حاتمي (نهال) به ويژه در سکانس درخشان رويارويي اش با ميترا حجار و ديگر بازيگران و نيز نقش هاي فرعي، ازجمله ميترا حجار، فردوس کاوياني و اردشير رستمي، شخصيت پردازي هاي مناسب، قاب بندي هاي حرفه‌اي، طراحي صحنه هم خوان با فضاي فيلم، تدوين موزون و موسيقي روان و فضاسازي هاي کارت پستالي «نارنجي پوش»، منجر به خلق لحظه‌هاي جذاب و دلنشيني چون سکانس جارو زدن ليلا حاتمي و «حامد بهداد» و نيز «حامد بهداد» با پسرش و نيز سکانس تاثيرگذار رويارويي ليلا حاتمي با ميترا حجار شده است. بي ترديد در «نارنجي پوش» نظافت و پاکيزگي محيط زيست، طبيعت و محل سکونت صرفا بهانه اي است تا مهرجويي در نهايت سادگي، مضمون فلسفي «پالايش ذهني و روحي» را به تماشاگرش يادآور شود. من هم به عنوان يکي از دوستداران سينماي مهرجويي، انتظار خلق فيلم هايي کمتر از «هامون»، «ليلا»، «اجاره نشين ها» و «بانو» و... را از استاد ندارم، به همين سبب «نارنجي پوش» نتوانست عطشم را، براي لذت بردن از اثر جديد مهرجويي فروبنشاند.

مهرجويي در شرايط نابسامان سينماي امروز، برخلاف ديگر هم نسلانش هم چنان با شور، نشاط و سرزندگي پشت دوربين مي رود. اگرچه مي توان نشانه هاي بي حوصلگي و خستگي را در چند فيلم اخير مهرجويي سراغ گرفت اما کارنامه اش اين را مي گويد که او کارگرداني غيرقابل پيش‌بيني است. بحث‌ها و اظهارنظرهاي موافق و مخالف و فروش نسبتا بالاي «نارنجي پوش» مهر تاييدي بر اين نکته است که حتي ساده‌ترين اثر مهرجويي مي تواند حاشيه ساز باشد، حتي اگر انتظار مخاطبان و دوستداران سينمايش را برآورده نسازد. «نارنجي پوش» سرآغازي ديگر براي کارگرداني است که نامش به سينماي ايران اعتبار مي‌دهد. استاد اگر «نارنجي پوش»تان کم تر نشاني از آثار ديگرتان چون «هامون»، «ليلا»، «اجاره نشين ها» درخود دارد. هم‌چنان در انتظار تماشاي اثر بعدي تان لحظه شماري مي کنيم. چرا که مي دانيم و مطمئنيم که هيچ گاه به خط پايان نمي رسيد!

اين فقط ادعاي ما نيست چرا که بيشتر فيلم‌هايتان نيز اين را مي‌گويند.

نظرات بینندگان