arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۹۷۳۱
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۰۰ - ۰۵ خرداد ۱۴۰۰

سفرنامه ناصرالدین‌شاه به خراسان، شنبه ۴ خرداد ۱۲۴۶؛ در میان‌دشت بر سرِ آب محشری بود

میان‌دشت عبارت از یک کاروانسرای شاه‌عباسی است و یک قلعه خوبی که حاجی میرزا آقاسی مرحوم ساخته است. خانوار هم هست. چاپارخانه هم هست. خلاصه قنات دارد اما آب بسیار کمی دارد. مردم سرِ آب ریخته بودند، قنات را خشکانده بودند. اندرون دو تا حوض بلغار زده بودند. زن‌ها، خانه‌شاگرد و غیره ظرف‌های عجیب و غریب، مشک‌ها آورده بودند پُر می‌کردند. بیرون و اندرون برای آب یک محشری بود... میان‌دشت حمام داشت، آب پُر کرده گرم کرده بودند. محقق می‌گفت خواستم بروم حمام، مردم آمدند آبش را خالی کرده بردند، سرد کرده خوردند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح یک ساعت به دسته مانده از خواب برخاستم. برخاسته، رفتم حمام رفخت پوشیده، سر دسته سوار شدم. امروز باید به میان‌دشت برویم. می‌گفتند پنج فرسنگ است اما ۶ فرسنگ و نیم راه بود. با امین‌الدوله، حیدرقلی‌خان، عین‌الملک، امین‌الملک [و] اعتمادالسلطنه صحبت‌کنان الی ابراهیم‌آباد رفتم. از منزل الی ابراهیم‌آباد یک فرسنگ است. چنار خیلی بزرگ سایه‌دار خوبی داشت. قدری در سایه ایستاده دور چنار را دادم اندازه کردند. دوازده ذرع قطر دور چنار بود.

بعد کالسکه نشسته راندیم. قدری بالاتر از چنار، چشمه آب بسیار بسیار صاف خوبی به قدر یک سنگ درمی‌آمد، ابراهیم‌آباد را همین آب مشروب می‌کند؛ آب بسیار گوارا داشت. خلاصه، هیئت ارضی امروز از منزل میامی که درمی‌آیند دست راست کوه بلند سخت به فاصله کمی از جعده [جاده] همه جا کشیده شده است الی دهنه زیدر. از دهنه زیدر به آن طرف کوه کوچک می‌شود، کم‌کم تپه‌ماهور می‌شود الی یک فرسنگ به میان‌دشت مانده ماهور است، بعد جلگه می‌شود. طرف دست چپ از میامی الی دهنه زیدر قدری هم پایین‌تر، همه جا جلگه است. به فاصله ده فرسنگ به کوه می‌رسد. بعد ماهور می‌شود الی یک فرسنگ به میان‌دشت مانده طرف دست چپ، به فاصله پنج فرسنگ دهاتی که پیدا بود – با دوربین دیدم – از این قرار است: اول «کلاته خیج»، «مغز و کیلان». «رباط سُونج». «ری‌آباد». «کلاته‌ها».

خلاصه دو فرسنگ که از منزل راندیم به زیدر رسیدیم. قلعه خوبی حاجی میرزا آقاسی مرحوم ساخته است. خانواری داشت. از طرف دست راست آبی می‌آمد از دره پایین قلعه و از آن‌جا راه است، می‌روند به بلوک بیارجمند و ده دستجرد. توی دره، نزدیک آب به ناهار افتادیم. اشرک تیهو گرفته بود. حکیم و غیره بودند. بعد از ناهار سوار کالسکه شده رانیدم. نیم فرسنگ که از دهنه زیدر گذشته، راه به دره ماهور افتاد؛ بسیار بسیار راه مهیبی بود، ترکمان این‌جاها بَقو [نگهبانی] می‌کند.

همه جا با ماهور راندیم، اما راه کالسکه بسیار خوب بود. در آخر که ماهور تمام می‌شود، یک فرسنگ به میان‌دشت می‌ماند، در آن‌جا حاجی مصطفی قلی‌خان برادر شاطرباشی از خراسان آمد، صحبت شد. عریضه از سپه‌سالار داشت. می‌گفت دیروز بیست و سه گورخر دیدم.

امروز زوار زیادی از خراسان مراجع کرده بودند، در بین راه می‌رفتند. توپچی و توپ یک عراده، با تفنگچی مزینانی همراه‌شان بود. خلاصه میرشکار که رفته بود گورخر پیدا کند نزدیک منزل رسید. می‌گفت چیزی ندیدم اما ارقالی دیدم. یک ارقالی مرده هم ولی پیدا کرد. دو تا خر لاغر بی‌صاحب هم توی صحرا دیدم.

خلاصه، چهار ساعت به غروب مانده وارد منزل شدیم. میان‌دشت عبارت از یک کاروانسرای شاه‌عباسی است و یک قلعه خوبی که حاجی میرزا آقاسی مرحوم ساخته است. خانوار هم هست. چاپارخانه هم هست. خلاصه قنات دارد اما آب بسیار کمی دارد. مردم سرِ آب ریخته بودند، قنات را خشکانده بودند. اندرون دو تا حوض بلغار زده بودند. زن‌ها، خانه‌شاگرد و غیره ظرف‌های عجیب و غریب، مشک‌ها آورده بودند پُر می‌کردند. بیرون و اندرون برای آب یک محشری بود.

امروز در بین راه اکثری ماسه بود، ماسه را که نیم ذرع می‌کندند آب درمی‌آمد؛ آب شیرین خوب. یک حوض بلغاری در بیرون برای ما زده‌اند؛ [از] آب پُر بود، همه را مردم آمده با کوزه و دیگ و غیره خالی کرده بودند. میان‌دشت حمام داشت، آب پُر کرده گرم کرده بودند. محقق می‌گفت خواستم بروم حمام، مردم آمدند آبش را خالی کرده بردند، سرد کرده خوردند.

خلاصه، شب بعد از شام خوابیدم. انیس‌الدوله بله شد. امروز صحرا همه بوته و علف بود. آب حوض را خودم به مردم دادم. دیدم بی‌جهت توی حوض مانده است، گفتم بیایند ببرند.

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۸۶ و ۱۸۷.

نظرات بینندگان