arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۲۰۲۷۹
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۸ - ۰۸ خرداد ۱۴۰۰
در گفتگو با یک مشاور ازدواج و رواندرمانگر بررسی شد:

هندوانه بخت به شرط چاقو (قسمت سوم)/شوهرانِ مادران!

سرویس خواندنی‌های «انتخاب» / رویا پاک سرشت: ازدواج را می‌توان یکی از معمایی‌ترین کلمات در سراسر جهان دانست، معمایی که برخی آن را با شادی و شیرینی تعبیر می‌کنند و برخی معتقدند بزرگ‌ترین اشتباه زندگی است. درواقع ازدواج همزمان طرفدارانی سرسخت و منتقدانی دلزده و شاکی دارد، شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی گفت، بیشتر موافقان ازدواج را افرادی تشکیل می‌دهند که یا شاهد ازدواج‌های موفق بوده اند، یا خود در زندگی مشترک موفقند و مخالفان نیز اغلب یا در زندگی مشترک خود شکست خورده اند و یا شاهد مشکلات زناشویی اطرافیان بوده اند، اما آیا ازدواج واقعا یک معمای غیرقابل حل است و نمی‌توان پیش از انتخاب همسر و آغاز زندگی مشترک، راهی برای حل مشکلات احتمالی پیدا کرد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش و شناخت اهمیت و لزوم مشاوره‌های پیش از ازدواج با خانم بهشته بیگلرخانی، روانشناس بالینی و مشاور ازدوج گفتگو کردیم که قسمت نخست این گفتگو را هفته گذشته منتشر کردیم اکنون در قسمت دوم این گفتگو با موضوعاتی جدید با شما همراه می شویم:
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

سرویس خواندنی‌های «انتخاب» / رویا پاک سرشت: ازدواج را می‌توان یکی از معمایی‌ترین کلمات در سراسر جهان دانست، معمایی که برخی آن را با شادی و شیرینی تعبیر می‌کنند و برخی معتقدند بزرگ‌ترین اشتباه زندگی است. درواقع ازدواج همزمان طرفدارانی سرسخت و منتقدانی دلزده و شاکی دارد، شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی گفت، بیشتر موافقان ازدواج را افرادی تشکیل می‌دهند که یا شاهد ازدواج‌های موفق بوده اند، یا خود در زندگی مشترک موفقند و مخالفان نیز اغلب یا در زندگی مشترک خود شکست خورده اند و یا شاهد مشکلات زناشویی اطرافیان بوده اند، اما آیا ازدواج واقعا یک معمای غیرقابل حل است و نمی‌توان پیش از انتخاب همسر و آغاز زندگی مشترک، راهی برای حل مشکلات احتمالی پیدا کرد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش و شناخت اهمیت و لزوم مشاوره‌های پیش از ازدواج با خانم بهشته بیگلرخانی، روانشناس بالینی و مشاور ازدوج گفتگو کردیم که قسمت نخست این گفتگو را هفته گذشته منتشر کردیم اکنون در قسمت دوم این گفتگو با موضوعاتی جدید با شما همراه می شویم:

 

در جلسه قبل به این نکته مهم پرداختید که رابطه زناشویی با خود تکالیفی به همراه می‌آورد و تنها فردی که سلامت روان دارد از عهده تکالیف بر می‌آید و رضایت زناشویی را ایجاد می‌کند، لطفا راجع به این تکالیف صحبت کنید؟

بله پنج تکلیف هست که باید مورد توجه باشند:


تکلیف اول این که: زوجین باید برای حفظ ثبات رابطه خود تلاش کنند و همزمان نیز در بعد موازی باید برای پویایی رابطه خود، اقداماتی انجام دهند، چرا که اگر ثبات رابطه زیاد باشد، اما رابطه فاقد پویایی باشد، نتیجه کسل کننده می‌شود و اگر پویایی زیاد باشد و ثبات کم باشد، احساس ناامنی در رابطه ایجاد می‌شود. در برخی از اختلالات شخصیت که فرد شخصیت خیلی با ثبات و یکنواختی دارد، موجب  رابطه کسالت بار  می شود، و برخی از اختلالات شخصیت که بیش از پویا و هیجان مدار هستند، رابطه را نا امن می‌کنند و احساس خوبی در فرد مقابل ایجاد نمی‌کنند مثلا وقتی شوهر ناگهان به خانه آمده و بگوید خانه را فروختم، باید نقل مکان کنیم! حسی به جز عدم امنیت، ایجاد نخواهد کرد.

 

تکلیف دوم این است که ضمن حفظ هویت فردی ("من" بودن)، باید برای «ما» شدن نیز تلاش شود، تاکید بیش از حد روی هویت فردی یا «ما» شدن، می‌تواند آسیب زا باشد، درواقع رابطه باید متعادل باشد، در اینجا نیز شاهد برخی اختلالات هستیم، برای مثال در برخی از اختلالات شخصیت، فرد، به فردیت خود بیش از حد بها می‌دهد و در برخی دیگر نیز فرد به مفهوم ما شدن تاکید بیش از حد دارد. یک پیوند سالم مانند یک سالاد است که در آن هویت فردی سالم می‌ماند، اما یک پیوند ناسالم، مانند یک سوپ است که اجزای آن به سختی قابل تشخیص است.

 

تکلیف سوم، حمایت کردن متقابل از همه ابعاد در طول رابطه است. برای مثال نمی‌توان حمایت مالی داشت، اما حمایت عاطفی نداشت، یا حمایت عاطفی داشت، اما حمایت جنسی نداشت، یا مثلا حمایت‌ها را مدت دار انجام داد، مثلا فرد بگوید اول حمایت مالی، بعد حمایت جنسی، بعد حمایت عاطفی می‌کنم. درواقع حمایت‌های افراط و تفریطی یا موقت و مدت دار، در رابطه سالم وجود ندارد و درست نیست. انواع حمایت متقابل باید در طول رابطه وجود داشته باشد.

تکلیف چهارم، ایجاد مرزبندی‌های صحیح و حفظ انهاست. اینکه شما کجا گذشت کنید، کجا انعطاف نشان دهید و در مورد چه مسایلی قاطعیت داشته باشید بسیار مهم است و باید از اول تعیین شده باشد.

 

تکیف پنجم یا اخر راجع به گذشته افراد و روابط عاطفی آنها است. رابطه و کیفیتش از اینجا و اکنون شروع می شود، پس ما باید بتوانیم اسیب‌های گذشته را جوری مدیریت کنیم که  بر کیفیت رابطه اکنونمان تاثیر نگذارد؛ و بسیار مهم است که این مورد توسط یک روانشناس بررسی شود. 

 

انتخاب همسر


با این شرایط، انتخاب «بهترین همسر» بسیار دشوار است؟

 

دقت کنیم که ما چیزی به عنوان «بهترین همسر» نداریم، بلکه «مناسب‌ترین همسر» را داریم، فلسفه ازدواج نیز ارضای صحیح نیاز‌های روانی است و به همین دلیل نیز، وقتی به مشاور ازدواج مراجعه می‌کنیم، مشاور بر اساس تخصص و تجربه خود آزمون می‌گیرد و سوالاتی می‌پرسد تا بتواند معیار‌های واقعی خوشبختی را بررسی کرده و ببیند که آیا نیاز‌های متقابل دو فرد با یکدیگر همپوشانی دارد یا خیر و اگر اینطور باشد، تعارضات پایدار نمی‌مانند.
افزون بر این‌ها اگر نیاز‌ها تعادل کافی نداشته باشند (مثلا اختلالات شخصیت که نیاز‌های افراطی دارند)، این انتظارات افراطی و غیرمنطقی باعث زودرنجی و حساسیت در فرد مقابل شده، اختلاف و اصطکاک رفتاری بین زوجین را افزایش می‌دهد، از طرفی روانشناس تشخیص می‌دهد که مهارت‌های زوجی رسش یافته در افراد دیده می‌شود یا خیر. این موضوع نیز بسیار مهم است.

روانشناس به بررسی پختگی رفتاری دو طرف پرداخته و هماهنگی روانی را تشخیص می‌دهد، روابط عاطفی گذشته را بررسی می‌کند و اگر مشکل پزشکی در زوجین وجود داشته باشد، به آن پرداخته و البته با آزمون‌های شخصیت که از زوجین می‌گیرد، نوع و شدت اختلالات شخصیتی احتمالی را تشخیص می‌دهد و متناسب با همه این اطلاعات (بر اساس آزمون‌ها و پرسش‌های پرشمار) به یک جمع بندی می‌رسد و به افراد اطلاع می‌دهد مناسب زندگی مشترک با یکدیگرند یا خیر، و یا با چه شروطی میتونند با هم ازدواج کنند.

هندوانه بخت


یعنی اگر روانشناس به یک زوج بگوید مناسب یکدیگرند مراحل تمام می‌شود؟

 

پس از این مراحل، روانشناس به زوجین اطلاع می‌دهد که اگر مناسب زندگی با یکدیگرند، در چه زمینه‌هایی ممکن است دچار تعارض و مشکل شوند و چه تاکتیک‌ها و مکانیسم‌های دفاعی دارند و در هنگام بروز این تعارض‌ها از چه روش‌هایی استفاده می‌کنند یا به عبارتی دقیق‌تر الگو‌های احتمالی فرایند تعارض‌ها و برخورد‌های آنان چه خواهد بود. همه این اطلاعات و آگاهی‌ها به زوج‌ها کمک می‌کند که بدانند اگر با فرد مقابل ازدواج کنند در آینده در کدام قسمت‌ها مشکل خواهند داشت و در کدام قسمت‌ها مشکلی نخواهند داشت و این نکته‌ای بسیار مهم است که افراد بر اساس دانسته‌ها وارد زندگی مشترک شوند تا این که نادانسته در مسیر زندگی مشترک گام برداشته و بعد‌ها شوکه شوند. اگر هم در ذهن خود تصمیم به عوض کردن طرف مقابل به سمت سلایق خود داشتند، متوجه میشوند این امر امکان پذیر نیست یا حداقل دایمی نیست و ممکن است فرد از نظر رفتاری اوایل کمی به سمت طرف مقابل گرایش پیدا کند، اما ترفندی برای جذب پارتنرش باشد یا نتیجه یک شیفتگی هیجانی کوتاه مدت نه دایمی!. برخی از اختلال شخصیت ها، اصلا برای ازدواج مناسب نیستند و یک مشاور ازدواج می‌تواند این اختلالات شدید را نیز شناسایی کند.

 

ازدواج
یک سوال رایج در بسیاری از افراد این است که راهی هست قبل از مراجعه به روانشناس یا مشاور ازدواج، تشخیص دهند با فرد مقابل تناسبی ندارد؟


خب می توان به کیفیت رابطه اشاره کرد، یعنی در حین جلساتی که زوجین با هم معاشرت می‌کنند می‌توانند ببینند که آیا در طول ساعات معاشرت خود با یکدیگر حرفی برای گفتن دارند؟ آیا حرف مشترکی وجود دارد؟ آیا اینگونه است که پس از رسیدن به خانه و پس از ملاقات روزانه باز هم مایل باشیم مجددا با طرف مقابل تماس تلفنی داشته و صحبت کنیم؟ اگر چنین تمایلی وجود دارد که نشانه مثبتی است، اما اگر میبینیم که حرف‌های ما بیشتر جنبه عمومی دارد (سیاست، آب و هوا و ...) و برای باز کردن سر صحبت و ارتباط دچار مشکل هستیم، به نظر می‌رسد مشکلی جدی وجود دارد و چنین زوجی چندان مناسب یکدیگر نیستند؛ و دیگر اینکه، جدول ترجیحات دو فرد نیز باید با یکدیگر مطابقت داشته باشد. این یک نکته مهم است. ممکن است شما با طرف مقابل موضوعات مشترک متعددی داشته باشید، اما اولویت‌های شما در طبقه بندی موضوعات کاملا متفاوت باشد. این مهم است که اولویت‌ها مشابه باشد، برای مثال ممکن است از طرف مقابل خود بپرسید اهل ورزش است، او می‌گوید بله و شما هم می‌گویید بله، اما او هر روز و منظم و در هر شرایطی ورزش می‌کند و شما هر زمان فرصتی بود شاید ورزش کنید،نکته بعدی، دقت در ارتباطات دیگر طرف مقابل است، اگر می‌بینید در ارتباط با دیگران فرد متعهدی نیست، با شما نیز فرد متعهدی نخواهد بود، به طور کلی الگو‌های شخصیتی تکرار می‌شوند، حتی اگر طرف مقابل شما به خاطر شما زیر یک قول می‌زند (مثلا به خاطر دیدار شما قول رفتن به سینما با فرد دیگری را کنسل می‌کند) مطمئن باشید که بعد‌ها همین رفتار را با شما تکرار می‌کند. عشق بهانه خوبی برای شکستن تعهدات و اصول اخلاقی نیست. در بعد بالاتر این موضوع به  خصوص به افرادی که وارد زندگی یک شخص متاهل میشوند تذکر میدهم که هیچ وقت انتظار نداشته باشید فردی که به همسرقانونی خودش متعهد نیست به شمایی که تعهد ندارد وفادار خواهد ماند، خودتان را فریب ندهید.

 


صحبت از عشق شد، تشخیص عشق واقعی و درست چگونه ممکن است؟

 

صحبت در مورد عشق وعلتش و انواعش، بسیار زمان میخواهد. اما اگر بخواهیم بطور خلاصه و کلیدی به مفهوم «عشق سالم» اشاره کنیم این است که، در عشق سالم گفته می‌شود: «من تو را دوست دارم پس من به تو مشتاقم»، اما در عشقی که به مفهوم وابستگی باشد می‌گوید: «من به تو محتاجم پس من عاشق تو هستم و به همان میزانی که محتاج ترم، بدبخت ترم، نگران ترم، تنهاترم، خالی ترم، پس عاشق ترم!» و این تعریفی غلط از عشق است چرا که فردی که عشق را با این تعریف می‌بینید به دنبال فردی است که نیازهایش را براورده کند نه فردی که وی را سر ذوق بیاورد. معمولا این افراد نمی‌گویند ازدواج کردم، می‌گویند زن گرفتم، شوهر پیدا کردم، عروس آوردم و ... این تعاریف یعنی فرد در مرحله وابستگی (سن ۸ سالگی) مانده است و به مرحله استقلال (حدود ۱۸ سالگی) نرسیده است و به بلوغ عاطفی نرسیده است.

حلقه ازدواج


ضمن سپاس از شما برای این گفتگوی جذاب، آیا نکاتی در بخش جمع بندی باقی مانده است که مرور کنیم؟

 

یک نکته‌ای هست که خیلی دوست داشتم مطرح کنم، چون در مشاوره هایم  زیاد میبینم "تمایز نیافتگی عاطفی".
در قسمت‌های قبل اشاره‌ای به عبارت «تمایزنیافتگی عاطفی» داشتیم و اینجا به توضیحش می‌پردازم، اگر مادر، بتواند از نظر عاطفی فرزندش را از خود متمایز کند، مشکلات بعدی ایجاد نمی‌شود، به خصوص مادر و فرزند پسر. برخی مادران پسر را به عنوان دوست خود در نظر می‌گیرند و پسر تبدیل به سنگ صبور و رفیق درددل مادر می‌شود، که در آینده ایجاد مشکلاتی جدی خواهد کرد و روزی که این پسر با چنین طرز تربیتی ازدواج کند، آغاز جنگ مادر شوهر و عروس خواهد بود. در برخی موارد شدید تر، پسر تبدیل به جانشین پدر (نمادی از شوهر مادر) می‌شود و در نتیجه وقتی پسر تصمیم به ازدواج می‌گیرد، گویی عروس، رقیب و هووی مادرشوهر شده است و داماد تبدیل به کیسه بوکس این دو طرف می‌شود و جنگ فرسایشی بین مادر شوهر و عروس، پسر را از پا در می‌آورد. در مقابل، دختری هم که با وجود ازدواج، همواره در خانه پدری خود است و نیاز‌های عاطفی و روانی خود را از خانه پدر تامین می‌کند، دچار مشکل خواهد شد و در خانه شوهر جایگاه مناسبی نخواهد داشت؛ بنابراین بسیار مهم است والدین به رشد و بلوغ عاطفی فرزندان خود توجه کنند و فرزندان را بیش از حد به خود وابسته نکنند تا بچه‌ها در زندگی مشترک مستقل و موفق عمل کنند و در این صورت همه در جایگاه خود، نقشی درست ایفا خواهند کرد و هر فرد ارتباطی مشخص، با باقی اشخاص مهم زندگی اش خواهد داشت و مشکلات خود را به شکل مستقل حل ‌کنند، زیرا، بند ناف فرضی ارتباط با خانواده‌ها در زوجین مستقل از مدت‌ها قبل بریده شده است.

 

 

شما مخاطبان گرامی انتخاب می توانید برای دنبال کردن خانم بیگلرخانی در شبکه اجتماعی اینستاگرام،این شناسه را دنبال کنید:  _behravan_@

نظرات بینندگان