arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۲۳۲۵
تاریخ انتشار: ۳۳ : ۱۱ - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۱

زیباکلام: احمدی نژاد مي خواهد قدرتي كه در هفت سال جمع كرده را حفظ کند؛ او خاتمی و هاشمی نیست

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه اعتماد نوشت:

صادق زيباكلام تحليلگر سياسي هر چند معتقد است نظارت بر حسن اجراي قانون اساسي در هر نهادي بر عهده رييس جمهور است اما مي گويد قانون ساز و كاري براي اين امر پيش بيني نكرده است. او مي گويد احمدي نژاد سعي خواهد كرد بخشي از قدرتي كه طي هفت سال به دست آورده را حفظ كند اما هنوز مكانيزم هايش مشخص نيست. با او درباره جايگاه قانوني نامه احمدي نژاد به هاشمي شاهرودي و تمايل احمدي نژاد به حفظ قدرت گفت وگو كرده ايم.
    

جايگاه قانوني نامه يي كه رييس جمهور به آيت الله شاهرودي نوشتند و قانون نظارت بر نمايندگان كه از سوي شوراي نگهبان تاييد شده بود را مغاير قانون اساسي دانستند چيست؟

در اين مورد دو مساله وجود دارد: يك نگاه به جزييات و يك نگاه به كليات. اگر نگاه مان به جزييات باشد بايد سوال كنيم كه آيا احمدي نژاد مي تواند بر عملكرد شوراي نگهبان دخل و تصرف كند؟

امرو نهي كند؟ مي تواند در مجمع تشخيص شركت كند؟ اما در مساله كلي سوال اين است كه آيا حسب قانون اساسي ما به رسميت مي شناسيم كه رييس جمهور متولي حسن اجراي قانون اساسي است يا نه؟ اگر بپذيريم قانون اساسي اين قدرت را به رييس جمهور داده كه رييس جمهور اختيار نظارت بر حسن اجراي قانون اساسي را داشته باشد پس ايشان مي تواند بر كل نهادها نظارت كند.

به عبارت ديگر اگر بپذيريم در صورتي كه رييس جمهور تشخيص بدهد يكي از زيرمجموعه هاي نظام، حسب مسووليت و اختياراتش در قانون عمل نمي كند، رييس جمهور بايد دخالت كند يا نه؟ من معتقدم اين حق رييس جمهور است و هر كس هم رييس جمهور باشد همين حق را دارد. اين حقي است كه در قانون اساسي به ايشان واگذار شده تا مسوول حسن اجراي قانون اساسي باشد اما مشكلي كه وجود دارد اين است كه اگر ايشان مشاهده كرد در نهادي قانون اساس نقض مي شود مي تواند دخالت كند؟

متاسفانه قانون اساسي در اين مورد بسيار گنگ است: از يك سو رييس جمهور را مسوول نظارت بر حسن اجراي قانون اساسي معرفي مي كند و از سوي ديگر هيچ ساز و كاري براي رييس جمهور تعريف نمي كند كه اگر تشخيص داد يك قاضي، رييس دانشگاه يا حتي شوراي نگهبان خلاف قانون اساسي رفتار مي كند بايد اعلام كند يا خير؟ سوال بعدي اينكه رييس جمهور از چه اختيارات يا ابزار اجرايي در اين موضوع برخوردار است.
    
اين ابهام قانون تنها در اين مورد است؟ راهكار چيست؟

اين ابهام حتي در مورد بحث نظارت شوراي نگهبان بر انتخابات هم وجود داشت كه اگر شوراي نگهبان تشخيص داد در حوزه يي امر خلافي وجود دارد آيا مسووليتش فقط اطلاع رساني است يا حق دارد كه بعد از اطلاع رسما وارد عمل شود و انتخابات را باطل كند؟ همين بحث مشابه اين بحث در مورد رييس جمهور است كه اگر نقض قانون اساسي را متوجه شد مي تواند تصميماتي كه بر آن اساس بوده را ملغي كند؟
    
خب در صورتي كه رييس جمهور اين اختيار را هم داشته باشد كه يك تصميم را ملغي كند، امكان دارد نظر رييس جمهور درست نباشد يا تعبير درستي از قانون در اين مورد نداشته باشد؟

به همين دليل مي گويم قانون در اين مورد گنگ است چون شوراي نگهبان وظيفه حسن اجراي قانون اساسي را ندارد بلكه شواري نگهبان وظيفه اش اين است كه قوانين مصوب مجلس را با قانون اساسي مطابقت بدهد. نظارت بر حسن اجراي قانون اساسي به رييس جمهور واگذار شده است بنابراين رييس جمهور بايد در اين خصوص نظارت كند اما راهكار ندارد.

ايده يي كه براي اين موضوع وجود داشت- كه رييس جمهور در صورت مشاهده تخلف به گفته شما شايد نظرش هم اشتباه باشد - اين بود كه رييس جمهور شوراي نظارت بر قانون اساسي را تشكيل بدهد: شورايي كه از قضات، اساتيد دانشگاه و حقوقدانان تشكيل شده باشد و اگر موردي را رييس جمهور تشخيص داد چون حقوقدان نيست به اين هيات بدهد تا آنها رسيدگي كنند كه آيا اين مورد نقض قانون اساسي هست يا نيست. زماني كه حجت الاسلام خاتمي قصد تشكيل اين شورا را داشت جناح راست اجازه ندادند و زماني كه احمدي نژاد هم قصد تشكيل همين شورا را داشت باز هم جناح راست اجازه تشكيل نداد.
    
چرا اين نامه را به آيت الله شاهرودي نوشت، ايشان كه رييس كميته حل اختلاف بين قوا هستند و اين مشكل هم بين دولت و شوراي نگهبان است به قوا ربطي ندارد؟

احمدي نژاد مي خواهد نشان بدهد كه من هاشمي شاهرودي را به عنوان يك حكم بي طرف قبول دارم و اين بي طرفي را در شوراي نگهبان، قوه قضاييه و مجلس نمي بينم، بنابراين از او ياري مي طلبم كه به عنوان يك شخصيت بي طرف بگويد من كارم درست است و حالاكه نتوانستم شوراي نظارت بر قانون اساسي تشكيل بدهم از يك فرد بي طرف كمك مي گيرم تا ايراد كارم را به من بگويد. ايشان با خود فكر كرده كه مجلس و آقاي لاريجاني با من مشكل سياسي دارد، قوه قضاييه و برادر ديگر لاريجاني هم كه با من مشكل دارد، پس بهتر است مشكلم را به يك حكم بي طرف بگويم تا آن را برطرف كند. البته مي توانست مرجع ديگري كه به آن نامه بدهد براي حل اين مشكل مجمع تشخيص هم باشد .
    
يعني آقاي احمدي نژاد براي حفظ قدرت برنامه ريزي مي كند يا مي خواهد اطرافيانش در قدرت بمانند؟

من معتقدم محبوبيت احمدي نژاد در كشور ما نسبي است و اگر ايشان همين فردا در يك راي گيري شركت كند 10 الي 15 ميليون راي دارد و هيچ يك از اصولگراها اين راي را ندارند، نه علي لاريجاني و نه ولايتي يا حدادعادل و آقاتهراني و نه هيچ يك از چهره هاي اصولگرا قادر نيستند راي احمدي نژاد را داشته باشند.

اگر فردا روزي احمدي نژاد از كسي حمايت كند براي رياست جمهوري، نمي توان گفت آن فرد هم راي احمدي نژاد را خواهد داشت چون اين محبوبيت از چهره محبوب و طرفدار مظلومي است كه از احمدي نژاد در قشر كم درآمد و محروم به ويژه در روستاها و شهرستان ها ترسيم شده است، بنابراين اينكه ايشان از قدرت كنار برود و نتواند در صدر قدرت باشد با توجه به شناختي كه از ايشان داريم محال است و به همين دليل برنامه ريزي براي حفظ بخشي از اين قدرتي را كه در هفت سال گذشته به دست آورده است دارد اما معتقدم در همين برنامه ريزي هم اگر در مقابل قاليباف يا عارف قرار بگيرد شكست خواهد خورد اما در برابر سعيد جليلي و لاريجاني و چهره هاي از اين دست در اصولگراها مطمئنا پيروزي از آن احمدي نژاد است.
    
اين مساله در قانون پيش بيني شده كه هر رييس جمهوري پس از پايان دوره رياستش از قدرت قبلي برخوردار نيست و موضوع تازه يي نيست، در مورد آقاي خاتمي و آيت الله هاشمي هم همين بوده. چرا بايد نگران جابه جايي قدرت باشيم؟

احمدي نژاد شخصيت متفاوتي دارد. او خاتمي يا هاشمي نيست كه بعد از تمام شدن دوره اش برود. او مي خواهد قدرتي كه در هفت سال جمع كرده بخشي را براي خودش و اطرافيانش داشته باشد به همين دليل مقابله مي كند و مقاومت خواهد كرد و سعي مي كند بخشي از قدرت را براي خود نگه دارد. براي او با توجه به شناختي كه از شخصيت ايشان داريم سخت است به راحتي همه چيز را تحويل بدهد.
    
خب ايشان دو دوره رييس جمهور بوده و نمي تواند باز هم كانديدا شود پس تفسير شما از عملكرد آينده ايشان در اين مورد چيست؟

ايشان خودش اين موضوع را مي داند و حتي مي داند چهره هايي كه به ايشان نزديكند مثل مهندس مشايي، ثمره هاشمي يا سايرين كه دست راست اويند، شان اينكه نامزد بشوند را هم ندارند چون از طرف شوراي نگهبان ردصلاحيت مي شوند بنابراين ايشان عقلابه دنبال دو جور ايجاد قدرت است: يكي اينكه به كسي نزديك شود كه پيروز احتمالي انتخابات آينده است و از او حمايت كند تا پيروزي را براي او نزديك كند يا اينكه در بيرون از قوه مجريه سعي كند براي خود بخشي از قدرت را حفظ كند.
    
چطور اين كار را مي كند؟ ايشان كه مي گويد هدفش خدمتگزاري است پس اين همه علاقه به قدرت چيست و چرا مي خواهد قدرت را در دست داشته باشد؟

دشوار است كه بگويم چطور اين كار را انجام مي دهد، چيزي كه ايشان مي داند اين است كه بعد از سال 92 كاره يي نيست و به همين خاطر احساس خطر مي كند.
    
چه خطري ممكن است متوجه ايشان باشد؟

اين خطر به اين دليل است كه فكر مي كند احتمال دارد براي برخي از نزديكان رييس جمهور پرونده قضايي وجود داشته باشد و پس از پايان دوره رياست جمهوري ايشان به اتهامات مختلف قوه قضاييه آنها را بازداشت و محاكمه كند. يك دغدغه حفظ بخشي از قدرت و يك دغدغه حفاظت از اطرافيانش است اما بايد ديد براي حفظ اين قدرت چه مكانيزمي را به كار خواهد گرفت. در فضاي فعلي نمي توان پيش بيني كرد.
نظرات بینندگان