arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۰۰۷۵
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۵ مرداد ۱۴۰۰

سفرنامه‌ی ناصرالدین‌شاه به خراسان، شنبه ۵ مرداد ۱۲۴۶؛ بالای تپه مقبره‌ی کهنه‌[ای] به نظر آمد، قبر باباساهانی [بابا ثانی] است

طرف دست راست ده موچنان بود. بعد از آن بالای تپه مقبره‌ی کهنه‌[ای] به نظر آمد. مقبره به موچنان نرسیده بالای کوه بود. تحقیق شد، قبر باباساهانی [بابا ثانی] است که از طایفه‌ی ترکستان جونی‌قربونی بوده است. این‌ها را آورده بودند در ساهان و موچنان نشانده بودند. بعد از مردن وصیت کرده است او را بالای این کوه دفن بکنند و ساهان حالا هم ملک اولاد اوست. دو پسر داشته است، قره‌اوغلان [و] سبزاوغلان که حالا هم قنوات ساهان به اسم این دو پسر موسوم است و سواره‌ی این‌ها در کربلا با سیدالشهدا جنگ کرده است. الله اعلم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح دو ساعت به دسته [شش] مانده از خواب برخاستم. رفتیم حمام رخت پوشیده، سوار کالسکه شده راندیم. منزل امروز علی‌آباد خاک قوچان است. می‌گفتند چهار فرسنگ است اما شش ساعت و نیم که عبارت از شش فرسنگ و نیم راه است راندیم. خیلی دور بود.

خلاصه راندیم. راه کالسکه خوب بود. یک راه از وسط جلگه بود، همه بُنه و غیره از آن راه می‌رفتند، ما از راه بالا که نزدیک به کوه بود می‌راندیم.

هیأت ارضی: طرف دست راست به مسافت بسیار کم، منتهی به کوه سخت می‌شود تا الی سه فرسنگ. بعد از آن کوه دور می‌شود و به تپه پر است.

طرف دست چپ به مسافت پنج فرسنگ کمتر بیش‌تر، به کوه‌های نرم خوب منتهی می‌شود و الی سه فرسنگ آبادی نیست. بعد از آن در میان دره‌ها و دامنه‌ی کوه مزارع و دهات از سر ولایات قوچان پیدا می‌شود.

صحرا جلگه است، بوته دارد. راه کالسکه‌ خوب است. هوا بسیار بسیار سرد بود، باد خنک خوبی می‌وزید. همه‌ی مردم با دماغ، صحبت‌کنان می‌راندند. این صحرا آهو زیاد دارد، باقرقرا، خرگوش، قمری.

قدری راه که رفتیم، طرف دست راست ده موچنان بود. بعد از آن بالای تپه مقبره‌ی کهنه‌[ای] به نظر آمد. مقبره به موچنان نرسیده بالای کوه بود. تحقیق شد، قبر باباساهانی است که از طایفه‌ی ترکستان جونی‌قربونی بوده است. این‌ها را آورده بودند در ساهان و موچنان نشانده بودند. بعد از مردن وصیت کرده است او را بالای این کوه دفن بکنند و ساهان حالا هم ملک اولاد اوست. دو پسر داشته است، قره‌اوغلان [و] سبزاوغلان که حالا هم قنوات ساهان به اسم این دو پسر موسوم است و سواره‌ی این‌ها در کربلا با سیدالشهدا جنگ کرده است. الله اعلم.

خلاصه راندیم. کوه‌های طرف دست راست در بالای‌ کوه‌ها، جنگل اَورس دارد. سه فرسنگ که راندیم در میان جعده درخت اورسی بود، کهنه‌ی زیادی آویزان کرده بودند. گویا پیر بوده است. از آن درخت که قدری گذشتم گرد شد. از زیر کوه علم عقاب‌پیکری نمایان شد، در زیر علم امیرحسین‌خان ایلخانی زعفرانلو با پانصد سوار که نشانه‌ی علم بود، از دل کوه نمودار شد. با ریش دوهاچه‌ی [دوشاخه] مصنوعی و چشم‌های کج معجونی. رستم زعفرانلو، گودرز ارغوانلو. آمد خیلی صحبت شد. الحق عجب سواری داشت، اسب‌های بسیار خوب، اسلحه‌ی صحیح.

بعد از آن راندیم. اول به ده یساقی، بعد از آن دوست‌آباد. از دوست‌آباد دست چپ جعفرآباد که طایفه‌ی قاسمان‌لوی زعفرانلو می‌نشیند. بعد از آن در سر راه دیزآباد کلاته که مزرعه‌ را کلاته می‌گویند. بعد از آن علی‌آباد که منزل بود دیده شدند.

دهات این‌جا در اصل ده هیچ درخت نمی‌نشانند. هر دهی باغ کمی دارد خارج از آبادی. خانه و آبادی دهات این‌جا هم به دهات خراب خمسه شبیه است. مردمان خر فقیری دارد. قاعده‌ی خوبی دارند. خرمن‌ها را آورده نزدیک ده، یک‌جا خرمن می‌کنند.

خلاصه سه فرسنگ به منزل مانده، طرف دست راست، در صحرا به ناهار افتادیم. ناهار حاضر نشده، با امیرحسین‌خان پیاده صحبت می‌کردم. حاجی میرزا علی چتر بزرگ را نگاه داشته بود، باد هم می‌آمد. چوب وسط چتر دست حاجی شکست. بعد از آن آمده ناهار خوردیم. بعد از ناهار سوار اسب عربی کهر حاجی قوامی که به سپه‌سالار داده بودم [و] حالا به طویله آمده است شده، همه جا از جعده‌ی دامنه‌ی کوه راندیم. امیرحسین‌خان می‌گفت اردو پشت این تپه است. به خاطرجمعی‌ِ او، راه کالسکه پایین‌تر بود، کالسکه را بردند من سواره راندم. هی راندم، منزل پیدا نشد. خیلی راندم، خسته شدم. نهرهای خشک از قنوات مخروبه‌ی زیاد جلو بود. بلند و پست‌های بد داشت. سوراخ موش زیاد بود. کال و دره‌های بد داشت. با زحمت راندیم. تا شش ساعت به غروب مانده رسیدیم [به] اردو. جای چادر بدجایی است، توی خاک. از بس خسته بودم خوابیدم. دو ساعت خوابیدم. بعد از خواب آسوده شدیم. هوا بسیار خوب است، سرد و خوب. امروز هفت هشت آهو گرفته شد. یکی تیمورمیرزا، یکی محمدتقی‌خان شمیرانی آورد، گفت خودم زدم، اما آقا علی گرجی می‌گفت آدمش زد. سواره‌های مخصوص سه عدد.

از آن درخت اَورس که سر راه بود، راه دوتا می‌شود: یک راه به دره‌جز می‌رود، یکی به قوچان. با امیرحسین‌خان صحبت می‌کردیم، از بغایری صحبت شد. بغایری دو طایفه هستند که در بام و صفی‌آباد می‌نشینند. به قوچان هفت هشت فرسنگ مسافت دارند. در طرف جنوبی قوچان واقع هستند. در بام طایفه‌ی اَر بغایری که هفتصد خانوار است می‌نشیند. الله‌یارخان که اولاد محمدخان بغایری است آن‌جا حاکم است. در صفی‌آباد جز بغایری می‌نشیند. پانصد خانه است، در دست اسماعیل‌ آقا، اولاد لطفعلی‌خان بغایری است. در این دو طایفه خیلی با هم ضد هستند. کوه جهان‌ارغیان که از کوه‌های خوب است و ییلاق چشمه‌سار زیاد دارد، در دست این طوایف است؛ اما این سمت جهان‌ارغیان در دست اکراد زعفرانلو است آن سمت دست بغایری است. از خروج مشهد الی حالا، میرزا علی‌نقی ناخوش است. ملاحظه نشده است، آقا سلیمان هم ناخوش است، دیده نشده است. هما خانم هم ناخوش است، عین‌الملک هم کسالت و دل‌درد دارد.

شب را بعد از شام قرق شد. امین‌الملک و غیره آمدند قدری صحبت شد. بعد خوابیدیم. بسیار هوای سرد خوبی داشت. از ییلاق‌های خوب بود هوای این‌جا. انیس‌الدوله بله شد.

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان،  تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، صص ۲۸۰-۲۸۳.

نظرات بینندگان