arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۵۱۲۰۱
تاریخ انتشار: ۲۶ : ۰۱ - ۱۷ آذر ۱۴۰۰
خاطرات یحیی ریحان، مدیر روزنامه‌ی «گل زرد» در دوره‌ی احمدشاه؛

قسمت ۳۰/ روزنامه‌ی «نسیم شمال» به قفقاز ارسال می‌شد

سید اشرف در بدو امر روزنامه‌ی «نسیم شمال» را در شهر رشت منتشر می‌ساخت و کلیه‌ی اشعارش محکم و متین بود، ولی در آخر عمر که دماغ او خسته و فرسوده شده بود ......
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

اما راجع به سید اشرف: این شاعر یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین شعرای عصر ما بود و هیچ‌کس قادر نیست به مقام او لطمه وارد سازد. دیوان سید اشرف چند برابر «هوپ‌هوپ‌نامه» است. برای تحقیق در صحت و سقم اظهارات ملک‌الشعرا با زحمت زیاد هوپ‌هوپ‌نامه را به دست آوردم و، چون اشعار به زبان ترکی است از یک نفر که آشنا به زبان ترکی بود تقاضا کردم هر یک از اشعار مندرجه را به فارسی ترجمه نماید و پس از ملاحظه‌ی ترجمه‌ی اشعار معلوم شد هیچ‌یک از اشعار از حیث مضمون با اشعار مندرجه در دیوان سید اشرف مطابقت ندارد.

کاش خوانندگان این کتاب هم این اقدام را بنمایند و از صحت دفاع حقیر اطمینان حاصل فرمایند. فقط در هوپ‌هوپ‌نامه یک قطعه شعر یافت می‌شود که مضمونی نظیر آن در دیوان سید اشرف درج شده است و آن مربوط به ازدواج کردن یک خانم جوان با یکی از شعرا و نویسندگان است که تازه‌عروس چند روز پس از ازدواج نزد مادر خود برمی‌گردد و شرح حال شوهر خود را می‌دهد و می‌گوید که شوهر او از اول شب تا نزدیک صبح مرتبا مشغول خواندن و نوشتن است و در تمام طاقچه‌های خانه‌ی او در عوض اثاث خانه کتاب و روزنامه دیده می‌شود: «هست در طاقچه بی‌اندازه/ دفترِ تازه، کتابِ تازه» به نظر حقیر نمی‌توان تحقیقا گفت که مضمون این قطعه شعر را سید اشرف از هوپ‌هوپ‌نامه اقتباس کرده است بلکه ممکن است ادیب صابر قفقازی آن را از سید اشرف اقتباس نموده باشد، زیرا روزنامه‌ی «نسیم شمال» به قفقاز ارسال می‌شد و روزنامه‌ی «ملانصرالدین» هم از قفقاز (شهر تفلیس) به ایران می‌رسید و ادیب صابر قفقازی اشعار فکاهی جریده‌ی ملانصرالدین را که به امضای «هوپ‌هوپ» می‌سرود و در ملانصرالدین درج می‌نمود و بعد از تعطیل جریده‌ی ملانصرالدین اشعار فکاهی مزبور را در یک کتاب طبع نمودند و اسم کتاب را «هوپ‌هوپ‌نامه» گذاشتند.

سید اشرف در بدو امر روزنامه‌ی نسیم شمال را در شهر رشت منتشر می‌ساخت و کلیه‌ی اشعارش محکم و متین بود، ولی در آخر عمر که دماغ او خسته و فرسوده شده بود و در آشامیدن.....

ادامه دارد...
سپید و سیاه، شماره‌ی ۱۵ (۹۹۵)، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۵۱، ص ۵۹.

نظرات بینندگان