افراطگری و عوامفریبی در طول تاریخ یکی از عوامل مهم دوری از حقیقت بوده و هست. بسیاری از حرمتشکنیها ریشه در فرهنگ عوام و رفتارهای خلاف عقل و اعتدال دارد و در شکل کلان، از آن به «استبداد عوامی» تعبیر میشود. پر واضح و روشن است که مشکل اصلی نخبگان فکری در جوامع مختلف بهویژه در بین ملتهای مذهبی، این است که اندیشه عامه مردم عمقیافته و برخوردار از علم و آگاهی نیست و بسیاری از آحاد مردم به همین دلیل آماده پذیرش افکار سطحی، شعاری و رفتارهای پوپولیستی هستند و استدلال علمی و منطقی را برنمیتابند و این مسئله در بسیاری از مقاطع حساس، سبب چرخش مردم به امور احساسی، هیجانی و نهایتاً شکلگیری استبداد عوامی است. استفاده عمروعاص و معاویه از فرهنگ عوامی در قضیه حکمیت و بعدها افراطگری خوارج در برابر مکتب فکری و حیاتآفرین ولایت حضرت علی (ع)، نشان بارز و آشکاری از استبداد عوامی است.
جریان خوارج با محوریت چهرههای ظالم و سیاسیکاری همچون شمر، قاتل امام
حسین (ع)، استبداد عوامی را شکل داد و سرانجام آن با تکیه بر استبداد
عوامی، پدیداری واقعه عاشورا شد. آن روز معرکهگردانان
تجربه تاریخی به ما میگوید هر چه رواج خرافه و رفتارهای غیربرخوردار از فلسفه و عقلانیت در جامعهای بیشتر باشد، استبداد عوامی در قالب حرکتهای کور عامیانه، رواج بیشتری میگیرد. اینکه در قرآن آمده است: «أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ» و یا دارد: «أَکْثَرُهُمْ لایَشْعُرُونَ»منظور عامیان بیعقل و شعور مربوط به اردوگاه عوامی استبداد عوامی است که پذیرای حق و حقانیت نیستند.
فضا و شرایط حاکم بر دوران طاغوت را فراموش نمیکنیم. در زمان خفقان
دوران شاه و ساواک، استبداد عوامی، دستگاه ظالم حاکم را توجیه میکرد و از
راه استبداد عوامی، شاه را کمربسته، مورد لطف و نظرکرده &
پیروزی امام خمینی (ره) از راه روشنگری دینی و تأکید بر عزت و کرامت انسانی، با کمک نخبگان دانشگاه و شاگردان حوزوی ایشان بر جماعت یادشده که زور، زر و تزویر را با خود به همراه داشتند، پیروزی تفکر اسلام ناب بر اسلام آمریکایی و یزیدی بود. این استبداد عوامی که ماهیت عوامگرایی و عوامفریبی طاغوت و روحانیت درباری سبب پدیداری آن شده بود، در سالهای اخیر و در مقطع التهاب سیاسی پیشآمده در کشور بهوسیله سرحلقههای جریان تحجر و مخالفان تفکر امام خمینی (ره) بازسازی و به جریان افتاد. نفوذ فرهنگی آنان در حوزه و مراکز فرهنگی حساس دیگر، بسط پیدا نمود و طرح مطالبات دینی در شکل افراطی، التهابات اخیر را سبب شد.
رخدادهای سالهای اخیر مربوط به اواخر دهه سوم و اوایل دهه چهارم انقلاب
اسلامی بهویژه از سال ١٣٨٨ تاکنون، افراط و استبداد عوامی را عینیت بخشیده
است. اظهارات روشنگرانه یار دیرین امام خمینی (ره) و همسنگر رهبری،
آیتا. . . هاشمیرفسنجان
روش دیگر تفکیک بین رهبری معنوی و رهبری سیاسی و ایجاد تفاوت در
این رابطه است. جریان یادشده امروز رهبری معنوی خود را در قم میداند و
سیاسیکارانه به رهبری سیاسی در پایتخت، التزام ظاهری دارد. در رابطه با دوگانه بودن اینان، همین بس که بنا به اقتضائات و خواست رهبری معنوی تمرکزیافتهشا
چرخش تاکتیکی با حق بهجانب معرفی کردن خودشان از مهارتهای نوظهور آنان است. روزی احمدینژاد را برای ایجاد التهاب و تخریب، مائده آسمانی معرفی نموده و جهت پیروزی قهری و کامل او توصیه به دعا و روزه نذری میکنند و آن هنگام که دکتر احمدینژاد پذیرای مطلق خواستهها و رهبری آنان نمیشود، با خودگردانی تشکیلاتی و باندی، او را در دام جریان انحرافی دیده و اسیر سحر ساحران میدانند و فتنه او را بزرگتر از فتنه سبزها در سال ١٣٨٨ معرفی مینمایند. غافل از اینکه اگر موجآفرینی و رفتارهای پوپو لیستی او در گذشته نبود، برخورداری از استبداد عوامی برای آنها میسر نمیشد. در هر حال استبداد عوامی با رنگ و لعاب دینی، بدترین نوع استبداد است که آزادی خدادادی و موهبت الهی مورد نظر امام خمینی (ره) را تهدید میکند و هرگز نباید از آن غافل شد.
* نائب رئیس اسبق کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی