arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۷۵۶۴
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۰۲ - ۰۴ تير ۱۳۹۱

پاکستان و جنگ نرم قدرت

محمد ملازهی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

دیوانعالی پاکستان رأی به عدم صلاحیت یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر از حزب مردم پاکستان داد.


وی که پیشتر یکبار با رأی محکومیت غیر معمول کمتر از یک دقیقه حبس روبه رو شده بود، این بار مجبور است نه تنها از مقام نخست وزیری کنار برود، بلکه کرسی پارلمانی خود را هم از دست می دهد و به مدت پنج سال از هرگونه فعالیت سیاسی محروم می شود.حزب مردم در اقدامی حسابگرانه و از روی اجبار رأی دیوانعالی را پذیرفت و درصدد معرفی نخست وزیر جدیدی است تا باقی مانده دوران قدرت پنج ساله خود را که در حال اتمام است، تکمیل کند.یوسف رضا گیلانی بیش از هر نخست وزیر دیگری در رأس قدرت باقی مانده است، اما طبق سنت سیاسی در پاکستان نتوانست دوره قانونی خود را به اتمام برساند.
اکنون پرسش این است که مشکل قدرت در پاکستان به طور دقیق در کجا قرار دارد که تاکنون هیچ نخست وزیری دوره قانونی خود را در فضایی آرام به اتمام نرسانده است؟
در پاسخ به چنین پرسشی، باید جنگ قدرت را در بستر تاریخی و واقعی آن در سرزمین پاکستان مورد توجه قرار داد. این جنگ در سه سطح در جریان است.
1- جنگ قدرت بین بخش سیاسی و بخش نظامی
2- جنگ قدرت درون بخش سیاسی(در حال حاضر میان حزب مردم و حزب مسلم لیگ نواز)
3- جنگ قدرت میان لیبرال ها و اسلامگراها
واقعیت آن است که در طول بیش از شصت سال حیات مستقل سیاسی پاکستان، چرخه قدرت در این کشور ناآرام بوده و میان جناح حزبی و سیاسی و ژنرالهای ارتش دست به دست شده است، اما این اولین باری است که این سنت شکسته می شود و ژنرالهای ارتش از طریق دخالت مستقیم و کودتا، دولت حزبی را برکنار نمی کنند و این فرصتی را به نهاد دیگر قدرت یعنی دیوانعالی پاکستان می دهد تا در کنار نیروهای سنتی طالب قدرت، وارد چالش قدرت شود.ورود این نیروی جدید را می توان جنگ نرم قدرت در مقابل جنگ سخت افزاری ارتش تصور کرد و علت چنین تحولی را باید در واقعیتهای متفاوت و جاری در منطقه و پاکستان جستجو نمود.
در داخل پاکستان شرایط برای کودتای نظامی مساعد نیست و ژنرالهای ارتش با احتیاط بیشتری رفتار می کنند، بویژه از این جهت که به حمایت خارجی از کودتا اطمینان کافی ندارند و در منطقه و جهان نیز از تحول قهر آمیز قدرت در پاکستان استقبال نمی شود.
بنابراین معقول ترین حرکت برای برکناری نخست وزیر، رأی دیوانعالی کشور است که به لحاظ قانونی می تواند بدون مشکل تصور شود، ولی به لحاظ پیامدهای سیاسی آن با ابهامهای جدی روبه روست.این رأی پوشش ظاهری قانونی دارد، ولی در باطن سیاسی است و همین جنبه از موضوع، می تواند به چالش قدرت ابعاد جدیدی بدهد.این رأی با استقبال ارتش، حزب مسلم لیگ شاخه نواز و احزاب اسلامی روبه رو شده، ولی موضوع به همین جا پایان نمی یابد و دلایل عمیق تری وجود دارد.
حزب مردم به سمت یافتن راه حلی سیاسی برای بهبود مناسبات پاکستان، آمریکا و ناتو متمایل شده بود که در نهایت به بازگشایی راه تدارکاتی ناتو منتهی می شد، موضوعی که با مخالفت جدی بیش از 40 حزب مذهبی و گروه های سیاسی متحد با آنها روبه رو شد و تا سطح تهدید و توسل به زور پیش رفته بود.حرکت دیوانعالی پاکستان در برکناری نخست وزیر از قدرت و در همان حال فرصت دادن به آصف علی زرداری، رئیس جمهور برای حفظ قدرت حزب مردم و معرفی نخست وزیری جدید، رضایت همه طرفها را از جمله ارتش، حزب مسلم لیگ نواز شریف و احزاب مذهبی را یک جا جلب کرده و بخوبی نشان می دهد، دیوانعالی به عنوان نهاد جدید قدرت، محاسبات دقیقی داشته است.
اما اینکه ورود دیوانعالی پاکستان به این جنگ نرم قدرت، پاسخی مناسب می دهد تا دیگر نیازی به کودتای نظامی نباشد، چندان روشن نیست و چه بسا با بحرانی تر شدن اوضاع، ارتش مجبور به کودتا شود؛ زیرا پاکستان بشدت زیر فشار آمریکا برای کمک به روند مصالحه ملی در افغانستان قرار دارد و ژنرالهای ارتش این واقعیت را بدرستی درک کرده اند.
گمان می رود، ژنرالها حساسیت اوضاع را دریافته اند و آمادگی پذیرش مسؤولیت اجرای تحولی بزرگ در سیاستهای پاکستان را که در هر حال کاهش دهنده اعتبار ملی آنها خواهد بود، ندارند و ترجیح می دهند که یک دولت متزلزل و ضعیف حزبی مسؤولیت آن را بر عهده بگیرد.پاکستان اکنون در آستانه دو انتخاب تلخ و ناگوار قرار داده شده است:
1- پذیرش بدون قید و شرط خواسته آمریکا و ناتو درباره گروه های رادیکال اسلامی دخیل در جنگ افغانستان و برهم زدن پایگاه های عملیاتی آنها در وزیرستان شمالی
2- پذیرش خطر گسترش جنگ و دخالت آمریکا و ناتو در بخشهای شمال پاکستان
واقعیت آن است که پاکستان با گزینه های محدودی روبه رو شده است و اگر در راستای همکاری با آمریکا و ناتو حرکت کند، این به معنای پایان فلسفه جهادی ارتش است که پی آمدهای بسیار مهمی خواهد داشت و سیاست پاکستان را افغانستان و هندوستان دگرگون خواهد کرد.
اما اگر پاکستان همچنان به فلسفه جهادی ارتش خود پایبند باقی بماند، با دخالت خارجی در سطح تجزیه رو به رو خواهد شد. در چنین فضایی است که ارتش خود را کنار کشیده تا در معامله ای بزرگ و تاریخی اعتبار ملی خود را حفظ کند .در هر حال آنچه در پاکستان در جریان است، جنگ قدرت در داخل و تحت تأثیر واقعیتهای خارجی است و یوسف رضا گیلانی قربانی آن شده است تا زمینه تحولی بزرگتر را که در آن پاکستان سیاست یک دست تری را در مورد افغانستان و ارتباط با رادیکالهای اسلامی، طالبان، القاعده و زیرمجموعه های آن در پیش گیرد، فراهم شود. معامله ای بزرگ ک
نظرات بینندگان