arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۷۹۰۸
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۲۳ - ۰۶ تير ۱۳۹۱

احمدی نژاد: تازه می‌فهمم که شما اصلاح طلبان در دوران خودتان چه کشیده‌اید

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
هفته نامه " آسمان " در گزارشی مدعی شد محمود احمدی نژاد در دیداری با این عضو مجمع روحانیون مبارز اذعان داشته است شرایط دولت نهم با دولت اصلاحات برابر است.

این هفته نامه وابسته به جریان اصلاحات همچنین از قول احمدی نژاد خطاب به مجید انصاری نوشته است:" من تازه می‌فهمم که شما اصلاح طلبان در دوران خودتان چه کشیده‌اید، در هر مورد و زمینه‌ای در کارم دخالت می‌کنند و نمی‌توانم قدم از قدم بردارم و مانع تراشی می کنند".
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۸
Ali
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۶
1
36
تازه دخالت ميكنن اينه وضعمون دخالت نميكردن چي ميشد ديگه
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
1
28
تازه مانع گذاشتن اینجوری ...
نمیزاشتن چی میشد
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
1
31
بمیرم برات دکتر شانس آوردیم در کارت دخالت میکنند و این از آب درآمدی اگر دخالت نمیکردند چه میشد ...
بابایی
|
UNITED STATES
|
۰۹:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
1
28
وتو در پس از تحویل دولت از انها چفدر خسته نباشید گفتی واز زحمات انها تمجید کردی !!!!
مازیار
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
31
3
ای ول به احمدی نژاد
مولانا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
1
25
بود بقالی و او را طوطیی خوش نوا و سبز و گویا طوطیی

بر دكان بودی نگهبان دكان نكته گفتی با همه سوداگران

در خطاب آدمی ناطق بدی در نوای طوطیان حاذق بدی

خواجه روزی سوی خانه رفته بود بر دکان طوطی نگهبانی نمود *

گربه ای بر جست ناگه از دکان بهر موشی، طوطیک از بیم جان *

جست از صدر دكان، سویی گریخت شیشه های روغن ُگل را بریخت

از سوی خانه بیامد خواجه اش بر دكان بنشست فارغ خواجه وش

دید پُر روغن دكان و جاش چرب بر سرش زد، گشت طوطی كل ز ضرب

روزكی چندی سخن كوتاه كرد مرد بقال از ندامت آه كرد

ریش بر میكند و میگفت: ای دریغ كافتاب نعمتم شد زیر میغ

دست من بشكسته بودی آن زمان كه زدم من بر سر آن خوش زبان

هدیه ها میداد هر درویش را تا بیابد نطق مرغ خویش را

بعد سه روز و سه شب حیران و زار بر دكان بنشسته بُد نومیدوار

با هزاران غصه و غم گشتهِ جفت کای عجب، این مرغ کی آید بگفت ؟ *

مینمود آن مرغ را هر گون شگفت واز تعجب، لب بدندان میگرفت *

دمبدم میگفت از هر در سخن تا كه باشد كاندر آید او سخن *

بر امید آنکه مرغ آید بگفت چشم او را با صور میکرد جفت *

جولقیی سر برهنه می گذشت با سر بی مو، چو پشت طاس و طشت

طوطی اندر گفت آمد در زمان بانگ بر درویش بر زد: کایفلان

از چه ای كل با كلان آمیختی؟ تو مگر از شیشه روغن ریختی؟

از قیاسش خنده آمد خلق را كو چو خود پنداشت صاحب دلق را

كار پاكان را قیاس از خود مگیر گر چه ماند در نوشتن شیر و، شیر

جمله عالم، زین سبب گمراه شد كم كسی ز ابدال حق آگاه شد
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
1
32
نمیذارند کارتان را انجام بدهی؟؟؟؟؟ اگه بذارن چی میکنی؟؟؟؟ قدم از قدم بر نداشتی هر روز ونزوئلایی اگه قدم برداری چی میکنی؟
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
2
16
دلم سوخت!!!!!!!!!!!!!!!!
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
1
27
خداییش خیلی خندیدم!
قشنگترین جوکی بود که تا حالا شنیده بودم
دستش درد نکنه که اول صبحی لبخندی بر لبان خشکیده ام کاشت!
شاکی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
1
38
دکتر جان شما خود یکی از سنگ اندازان بودید
نظرات بینندگان