پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سيد 82 ساله عجبشيري با 8 نوه و نتيجه سرانجام فارغالتحصيل شد و ليسانس خود را گرفت.
وي كه براي زيارت بارگاه امام رضا(ع) به مشهد آمد، با حضور در ايسناي منطقه خراسان رضوي نيز با سوالات ما پاسخ داد.
به
گزارش ايسنا، دانشجوي 82 ساله دانشگاه آزاد اسلامي تبريز كه اكنون
فارغالتحصيل آن مركز شده، چندي قبل در آزمون كارشناسي ارشد اين دانشگاه در
مشهد شركت كرد.
در روز آزمون، شركتكنندگان در كنكور در
دانشجو بودن وي ترديد داشتند، اما زماني كه ديدند به محض توزيع برگههاي
آزمون اين پيرمرد 82 ساله با هوشياري كامل و سرعت به سوالات پاسخ ميدهد،
متعجب و حيران به وي مينگريستند.
آزمونش را كه تمام كرد، به ايسنا دعوتش كرديم، بيريا و با صفاي تبريزي خودش پذيرفت.
لبخند از لبانش محو نميشد. پاسخ به 160 سوال رشته حقوق خستهاش كرده بود؛ جزو آخرين نفراتي بود كه از حوزه امتحاني خارج ميشد.
اما
با گشادهرويي و مهرباني پاسخ ميداد؛ متولد 1309 در روستاي "شيشوان
عجبشير" است. 8 ساله بود كه پدرش را از دست داد. پدرش در عجب شير بزاز
بود.
به تشويق و با هزينه دايي بزرگش تحصيلات را تا مقطع
دبيرستان ادامه داد؛ تحصيل در دبيرستان "خواجه نصير" را با افتخار يادآوري
ميكند.
آرام ميگويد: دوم دبيرستان را مردود شدم! وقتي پرسيدم
آيا خدمت سربازي رفتهاي، پاسخ داد: در زمان دكتر مصدق با 250 تومان خدمت
را خريدهام.
پس از سربازي كارمند بانك ملي شد؛ خاطرهاي
از صندوقداري در بانك دارد و ميگويد: "چك 50 تومان را 500 تومان پرداخت
كردم. كارمند قديمي بانك كه از دور مراقب من بود، متوجه شد و كارم را اصلاح
كرد، اما نزديك بود بيچاره شوم؛ 500 تومان آن زمان خيلي پول بود!"
پس از آنكه به ادعاي خودش پي ميبرد، استعدادي در كار مالي و بانكي ندارد، آموزگار پيماني آموزش و پرورش ميشود.
بدترين
روز عمرش را زماني ميداند كه مقابل تخته سياه و جلوي چشمان شاگردانش و در
حال تدريس رياضي ناگهان بيهوش ميشود و به زمين ميافتد. پزشكان وي را از
تدريس منع ميكنند. پس از آن از معلمي نيز استعفا ميدهد و وارد اداره
عمران جهاد ميشود.
پس از آن در سال 60 وارد وزارت كشور ميشود و متصدي بخش اداري بخشداري عجب شير و بناب ميشود.
وي كه ديپلم ادبي خود را در سال 47 گرفته است، تصميم ميگيرد ليسانس هم بگيرد.
به
گفته خودش تا سال 70 حدود 25 سال در آزمونهاي ارشد شركت نكرده بود، چون
از هزينههاي شهريه ميترسيد، اما در سال 77 با مشاوره يك موسسه كنكور
تصميم ميگيرد در رشته علوم اجتماعي و برنامهريزي دانشگاه آزاد شركت كند و
اتفاقا قبول ميشود.
شهري که قبول ميشود به لحاظ اقليمي و
جغرافيايي زمين تا آسمان با زادگاهش متفاوت است؛ جهرم استان فارس؛ عيالش
حاضر نميشود عروسها و نوهها را رها كند به آنجا بيايد.
او
كه هنوز از پرداخت هزينهها و شهريههاي دانشگاه آزاد نگران است، از مساعدت
رييس دانشگاه سخن گفت؛ "مير قنبر حيدري" اصرار دارد نام دكتر "محمد مهدي
زارع" رييس دانشگاه آزاد جهرم را بنويسم.
او ميگويد: "دكتر به من
گفت تو براي جوانان اين مملكت سرمشق هستي، نه تنها از تو شهريه نميگيريم،
بلكه هزينه تحصيل تو را هم خواهيم داد."
اكنون "مير قنبر حيدري" که
سختترين واحد درسياش را زبان انگليسي ميداند و روزانه از روستا تا
دانشگاه 180 كيلومتر را ميپيمود، فارغ التحصيل شده است. او اكنون 8 نوه و
نتيجه دارد. دامادش استاد دانشگاه است و يكي از نوههايش براي ادامه تحصيل
عازم تركيه شده است.
آمده بود مشهد تا براي رشته علوم سياسي آزمون كارشناسي ارشد بدهد.
در
آخرين جملات خود با نگاهي استوار و راسخ ميگويد:" از كليه جوانان اين مرز
و بوم اسلامي استدعا دارم در هيچ كاري سستي نكنند، چرا كه با پشتكار و
توجه به خدا در هر كاري ميتوانند پيشرفت كنند؛ من اكنون در پيش چشمان آنها
هستم."