arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۲۵۹۴
تاریخ انتشار: ۳۵ : ۱۲ - ۱۵ آبان ۱۳۹۱

مرجع تقلیدی که هیچ‌گاه رساله ننوشت

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
استاد حوزه و دانشگاه گفت: مرحوم آیت‌الله علمی اردبیلی در حد مرجعیت بودند و می‌توانستند رساله بنویسند، اما می‌گفتند: «وقتی دیدم مطالبم را در کل جمع کنم، چند صفحه بیشتر از رساله‌های رایج نمی‌شود، چرا چنین کاری بکنم؟»

به گزارش انتخاب به نقل از رسا، آیت‌الله میرزا علی علمی اردبیلی(ره)، از علمای بزرگ مشهد بود که از محضر اساتید بزرگ زمان خود فیض برده و کتب مختلفی را به تحریر درآورده است و مراسم چهلمین روز درگذشت وی اواخر ماه گذشته در حرم مطهر رضوی برگزار شد.

متن زیر حاصل گفت‌وگو با دکتر جواد عباسی، استاد حوزه و دانشگاه و یکی از شاگردان نزدیک آیت‌الله علمی اردبیلی است که در ادامه گفت‌وگوهای پیشین، از نظر خوانندگان رسا می‌گذرد:
 

آشنایی با مرحوم علمی

منزل ما نزدیک منزل آیت‌الله علمی بود و کانون امام حسن مجتبی(ع) در محله ما قرار داشت که خانه پدری ایشان و برادرانشان در آن‌جا بود. درس‌های حوزوی من از دبیرستان شروع شد و دکتر رضا علمی برادر مرحوم علمی اولین استاد حوزه بنده بودند و این محیط سبب رجوع من به ایشان شد. من حوزه را از سوم دبیرستان شروع کردم، بلافاصله بعد از اتمام دیپلم، دانشگاه قبول شدم و هم‌زمان با حوزه، دانشگاه را هم ادامه دادم، گرایش خودم گرایش قرآنی بود و ابتدای حضورم در حوزه نیز با خواندن قرآن شروع شد، هنوز طلبه نوجوانی بودم که مرحوم علمی یک دوره شرح صحیفه سجادیه گذاشتند و در واقع آشنایی بنده با درس‌های ایشان از آنجا شروع شد.
خواندن درس‌های حوزوی را بر اساس برخی آیات قرآن شروع کردم تا بتوانم حدود الهی را تعیین کنم. درس حوزوی و دانشگاهی را با همین گرایش خواندم و پایان‌نامه‌ها را نیز در رشته ادبیات فارسی با گرایش قرآنی ارائه دادم تا درس حوزه به حدی رسید که تصمیم گرفتم درس خارج شرکت کنم، به مدرسه مرحوم آیت‌الله خویی رفتم، ولی حلقه درس آنجا خیلی شلوغ بود و با وجود بزرگی استاد، با روحیه انتقادی من مطابق نبود، بنابراین و به دلیل آشنایی خانوادگی و سوابقی که از مرحوم علمی سراغ داشتم، در کلاس ایشان شرکت کردم، نکته‌ جالب توجه، سلوک اخلاقی ایشان بود. در ضمن بحث، گاهی مطلبی مطرح می‌شد که شرکت کننده‌ها را از روال تقریر نویسی خارج می‌کرد، البته روش درسی ایشان این‌طور بود که مطلب را آهسته می‌گفتند و همه می‌نوشتند، ولی جاذبه اصلی برای بنده، جاذبه‌ای فراتر از درس بود.
 

ویژگی‌های درس مرحوم علمی

از ویژگی های تدریس ایشان این بود که مباحث درس را کاملا منظم و سنتی پیش می‌بردند. از جمله نظرات جالب ایشان این بود که معتقد بودند بعد از مرحوم نائینی، کسی در علم اصول، نوآوری نداشته، مکتب جدید اصولی ایجاد نشده و همه به نوعی از پیروان ایشان هستند. مرحوم علمی نیز به همان مکتب وفادار بودند، اما چهره اجتهادی ایشان در بحث‌های خصوصی آشکار می‌شد که در هر بحثی احساس می‌کردم ایشان یک قدم از بقیه جلوتر است، هر مسئله‌ای در سطح فقاهت، به طور کامل بحث می‌شد، اما در بحث‌های حاشیه‌ای نیز، اگر می‌دیدند کسی طالب مطلبی است، تا جای ممکن برای او مطالبی می‌گفتند و ملاحظه‌ای در بحث‌های نظری نمی‌کردند، اما چون خارج از مباحث درسی بود، معمول نبود کسی این بحث‌ها را کامل بنویسد.
ایشان آزادگی فوق‌العاده‌ای داشتند تا حدی که طبق توصیه پدرشان، نذر حوزه شده بودند، هم‌چنین به توصیه پدر، هیچ‎گاه در نهادی استخدام نمی‌شدند و روحیه‌ای آزاد به دست آورده بودند که تابع هیچ شخصیتی نبودند. گرچه در بحث‌های سیاسی، ایشان جزء فقهای انقلابی بودند و از اول انقلاب، ارادت بسیاری به امام(ره) و پس از ایشان به مقام معظم رهبری داشتند، ولی همین عمل به توصیه‌های پدر، باعث موفقیت ایشان شد و روحیه شگفت‌آوری در اجتهاد پیدا کردند.
برای مثال، ایشان در حد مرجعیت بودند و می‌توانستند رساله بنویسند، اما می‌گفتند: «وقتی من دیدم مطالب را در کل جمع کنیم، چند صفحه بیشتر از رساله‌های رایج نمی‌شود، چرا چنین کاری بکنم؟ فوقش این‌که مثلا مقلد برای من جمع می‌شود، چه نیازی به چنین چیزی دارم؟ من الان کاری را که به عهده‌ام هست انجام می‌دهم، درس می‌دهم و هرکس سؤالی داشته باشد، جواب می‌دهم.» هم‌دوره‌های ایشان در مقام مرجعیت هستند ولی ایشان به آن چیزی که باور داشتند، عمل می‌کردند نه چیزی که جزو سنت‌های رایج بوده است.
با توجه به این‌که در نجف در یک حلقه درس خاص شرکت داشتند، اما تبحّر گسترده‌ای در علوم حوزوی و غیر حوزوی داشتند، در دروس خارج، شاگرد مرحوم شیخ حسین حلی بودند. خودشان می‌گفتند: «زمان درس آیت‌الله خویی بود، سبک بیان ایشان خیلی روان و شیرین بود و شیخ حسین، زبان خیلی دشواری داشت، اما برداشت من این بود که درس شیخ حسین عمیق‌تر است٬ برای همین این درس را انتخاب کردم.» همه مطالب درس‌های مرحوم علمی از یادداشت‌های ایشان بود که در درس شیخ حسین حلی داشتند. بنابراین این روحیه را داشتند که هر چیزی را بهتر می‌دیدند، حتی اگر شهرت کمی داشت، آن را انتخاب می‌کردند. درس خودشان نیز با چهار یا پنج نفر شروع می‌شد و تا حدود دوازده نفر می‌رسید. البته در سبک درس تفاوتی ایجاد نمی‌شد.
درس خارج به روحیه استاد و شاگرد وابسته است و هیچ خط قرمزی ندارد. همه چیز بنیادین بحث می‌شود و اگر استاد راه را برای طلبه باز بگذارد٬ دیگر هیچ چیز محدوده ممنوعه، نخواهد داشت. روحیه تدریس مرحوم علمی نیز، همیشه یکسان بود و در بحث‌های مختلف دانشجوها و طلبه‌ها شرکت می‌کردند، ایشان سعه صدر خوبی داشتند و در درس‌های حوزوی هیچ خط قرمزی قائل نبودند، با ایشان بحثی در مورد علوم ضاله و کتب ضاله داشتیم که منتهی به نظر مرحوم صاحب جواهر، یعنی نور بودن علم و نبود علم ضاله(گمراه کننده) شد. این دیدگاه در مورد علم، راه را برای یورش اندیشه باز می‌گذارد.
درس مرحوم علمی به مباحث وابسته نبود، در این سال‌ها مشکلاتی برای من پیش آمد ولی درس ایشان آن‌قدر جاذبه داشت که حداقل هفته‌ای یک بار شرکت کنم و اگر می‌شد، ماهی یک بار، شرکت می‌کردم. ایشان نیز راه را باز گذاشته و می‌گفتند: «اگر در ایام کلاس‌های دیگر نمی‌توانید٬ هر زمان می‌توانید بیایید، در خانه من باز است».
 

ویژگی‌های شخصیتی مرحوم علمی

بنده با این‌که شاهد مرگ نزدیکان، شخصیت‌های علمی و اساتید دیگر از این قبیل بوده‌ام، اما نوع ارتباط مرحوم علمی به گونه‌ای بود که به لایه‌های پنهان اندیشه وارد می‌شدند و از این جهت، برای من هنوز زنده هستند و احساس می‌کنم شاهد هستند. ایشان از تملق‌گویی خوششان نمی‌آمد و من هم سعی می‌کردم، چیزی به زبان نیاورم که باعث رنجش ایشان شود.
مرحوم علمی، مفید سخن می‌گفتند، بسیار بذله گو و دقیق بودند و مطلب را کوتاه بیان می‌کردند، مثلا در بحث اعیان ثابته در مکتب ابن عربی برای بنده سؤالی پیش آمد و ایشان در کلمه‌ای کوتاه، اعدام ثابته معتزله را مطرح کردند. این‌طور نبود که بخواهند مطلب را باز کرده و خودنمایی و اظهار فضل کنند٬ همان حدی که احساس نیاز می‌کردند بیان می‌کردند، نه بیشتر. مگر این‌که دوباره سؤالی پرسیده می‌شد.
مرحوم علمی بسیار فروتن و متواضع بودند. حقیقتا من ایشان را یکی از انسان‌های کامل دوران زندگی خودم می‌دانم. نمونه‌ای دیگر از آزاد اندیشی ایشان در شباهت به امام(ره) بود، مرحوم امام(ره) اعتقادی به اجازه اجتهاد نداشتند٬ نه از کسی اجازه اجتهاد گرفتند و نه به کسی اجازه اجتهاد دادند، ایشان نیز اصلا چنین روحیه‌ای نداشتند که اجازه اجتهاد داشتن را مطرح کنند و اصلا مجالی برای ورود به این موضوع نبود. شاگردان نیز وارد این فکر نمی‌شدند که اجازه بگیرند، وقتی در بحث خارج به اینجا می رسیدیم که اجازه اجتهاد حجیت ندارد٬ اصلا بحث اجازه گرفتن مطرح نمی‌شد٬ نه از خودشان٬ نه از شاگردان ایشان. با اینکه به طور معمول یکی از مایه‌های افتخار همین بوده که فلانی از چند نفر اجازه دارد و متن اجازه نامه‌اش چگونه است. ولی فضای بحث وقتی به این سمت پیش می‌رفت همه این‌ها حل می‎شد.
البته مرحوم علمی اگر در مبحثی خاص نمی‌توانستند روش رایج را بپذیرند، نظر خود را می‌گفتند، مثلا در بحث خمس و زکات که بحث خیلی حساسی در درس خارج فقه دارد، با همان سعه مشرب خود به شاگردان اجازه می‌دادند که به نظر خود عمل کنند؛ اما چون معتقد بودند که چنین اجازه‌ای برای درس حجیت ندارد، برای رعایت احتیاط می‌گفتند: «من از اجازه‌ای که دارم به شما هم می‌دهم».
ایشان نظرات خاص فقهی داشتند ولی با رعایت مخاطب مطلب را بیان می‌کردند. دقیقا به همان شیوه ائمه اطهار(ع) که با رعایت حال مخاطب بوده است، در مباحث خصوصی نیز همین روش را رعایت می‌کردند و مطالب عمومی را از خصوصی جدا می‌کردند. این روش خاص را از درس‌های اساتیدشان در مکتب پدر و بعد اساتید خاص ایشان در نجف به ارث داشتند.
روشی که مرحوم علمی در نجف درس خوانده بودند در تدریس ایشان و ارزش‌گذاری بر طلبه مشهود بود. ملاک، پروراندن قدرت تفکر بود که در بحث‌ها کاملا متواضعانه و دقیق پیش می‌رفت، یعنی اگر جایی می‌دیدند که مثلا نظر طلبه به هر دلیلی بهتر است، خاضعانه قبول می‌کردند٬ به شکلی که گوینده شرمنده می‌شد. ایشان سهم زیادی در بخشیدن جسارت و عزت به شخصیت طرف مقابل داشتند که امری نادر بود.
روحیه خاصی که مرحوم علمی داشت، قائل نبودن به تفکیک در علم بین حوزه و دانشگاه بود. با اینکه برای بسیاری از افراد قابل پذیرش نیست، ولی ایشان با توجه به اینکه در هر دو محیط حضور داشتند، فرقی برایشان نداشت و با شاگردانشان نیز همین‌گونه بودند و آنان را تفکیک نمی‌کردند. این روحیه فرا مدرسه‌ای بود که خیلی‌ها نمی‌توانند تعصب به قالب محیط درس خود نداشته باشند؛ اما ایشان اصلا در قالب این مکتب‌ها یا مدرسه‌ها قرار نمی‌گرفت.
در چندین سالی که من با ایشان آشنا بودم، در بحث‌های درسی هیچ‌گاه تندی یا آشفتگی و عصبانیت ندیدم و در غیر درس نیز همین‌طور. حلم عجیبی داشتند، اما علمشان را نمی‌دانم، زیرا هیچ جاهلی نمی‌داند عالم در چه جایی قرار دارد. ولی همان‌طور که در روایات داریم، میزان علم افراد را با حلم آنان می‌توان سنجید که من نظیر حلم ایشان ندیدم.
نظرات بینندگان