بسیاری سعید فائقی را تاریخ زنده ورزش ایران میدانند. حضور چند سالهاش در سطح اول کشور و تصمیمسازیهای بزرگ او در این عرصه برکسی پوشیده نیست. همیشه با متانت خاصی سخن میگوید و اعتقادی به بزرگنمایی ندارد.
به گزارش قانون؛ وقتی با وی قرار مصاحبه گذاشتیم بدون مقاومتپذیرفت و ظهر یک روز پائیزی به دفترش در بلوار میرداماد دفتم. موضوع موضوع دلار و بحران آن در ورزش بود. هر چند که بحث ما با معاون سابق دستگاه ورزش کشور ناخودآگاه به مسائل مرتبط با تغییر اساسنامه فدراسیونها کشیده شد.
آقای فائقی! از بحران مالی این روزهای ورزش کشور در کنار مشکلات ارزی و دلاری حتما خبر دارید. تحلیل شما از این شرایط چیست؟
بیچاره ورزش. اولا اینکه فدراسیونها و کل ورزش کشور در همیشه تاریخ ما با
کسر بودجه مواجه بوده و فکر میکنم در این اوضاع این کسری بودجه بیش از
گذشته خودش را نمایان کرده. شاید برخی فدراسیونهایی که بیشتر در چشم هستند
در مواجهه با این مشکل به هر طریقی ارز مرجع مورد نیازشان را پیدا کنند
ولی دلم به حال فدراسیونهایی میسوزد که شورای برونمرزی وزارت ورزش بدون
تخصیص بودجهای به آنها تأکید میکند با هزینه خودشان به مسافرتهای
برونمرزی بروند. فکر میکنید در چنین شرایطی تکلیف آنها چیست؟ وزارت ورزش
دلار و ارزی نمیدهد و رئیس فدراسیون میخواهد به هر طریقی دلار مورد نیاز
ملیپوشانش را فراهم کند. او به ناچار سراغ بازار آزاد میرود در حالی که
دلاری برای خرید و فروش وجود ندارد!
چاره چیست؟
چاره این است که دولت مثل گذشته ارز مورد نظر فدراسیونها را در اختیارشان
قرار دهد. من فکر میکنم این شرایط گرفتاریهای وسیعی را پیش پای ورزش کشور
قرار خواهد داد.
به نظر میرسد تمام فدراسیونها با مشکل مالی مواجه هستند. فکر میکنید دلیل ایجاد این بحران مالی در فدراسیونها چیست؟
قانون در بودجه سال 91 میزان اعتبارات ورزش و فدراسیونهای ورزشی را به
صورت روشن و شفاف مشخص کرده است. مگر کسی میتواند قانون را اجرا نکند.
وزارت ورزش باید طبق قانون بودجه مصوب فدراسیونها را در اختیارشان بگذارد.
اما مدیران ارشد دستگاه ورزش تأکید دارند که فدراسیونها نباید متکی به
بودجه وزارت ورزش باشند و رؤسای آنها بایستی به دنبال درآمدزایی بروند.
فکر میکنید فدراسیونها چه درآمدزایی میتوانند داشته باشند؟! مگر اقتصاد
ما خیلی اقتصاد بزرگی است که بگوییم همه فدراسیونها میتوانند در آن
درآمدزایی داشته باشند. طبق عرف بینالملل 4 راه اصلی برای درآمدزایی وجود
دارد. یکی استفاده از «برند» است که ما نداریم. دیگری حقوق معنوی
فدراسیونهاست که آن را هم نداریم و سوم هم حقوق رسانهای و حق پخش
تلویزیونی است که تقریبا در کشور ما بیمعناست. فقط میماند درآمدزایی از
راه تبلیغات که در آنجا هم معمولا بخش اعظم درآمد ناشی از تبلیغات به رسانه
و صدا و سیما میرسد.
اما فدراسیونهایی هم هستند که نه تلویزیون سراغ آنها میرود و نه تبلیغاتی دارند، تکلیف آنها چیست؟
این را باید وزارتخانهنشینان پاسخ دهند. الان کار به جایی رسیده که وسط
تشک کشتی هم دست به تبلیغات میزنند. مطمئن باشید اگر در یک کشور تمامی
کانالهای درآمدزایی در ورزش مهیا باشد فدراسیونها علاوه بر خودکفایی
میتوانند بخشی از هزینههای وزارت ورزش را هم تأمین کنند.
برگردیم به بحث دلار و بحرانی که ورزش ایران این روزها متوجهاش
شده. فکر میکنید بیشترین تأثیر نبود دلار بر کدام بخش ورزش اثر منفی
خواهد داشت؟
این یک حساب دو دوتاست. شما ببینید وقتی فدراسیونهای ما به نسبت زمان
ارزانی قیمت دلار، بودجه و درآمدشان تغییری نکرده، طبیعی است که قدرت
خریدشان نسبت به دلار کم شده و و آن توان مالی گذشته را نداشته باشند. برای
مثال اگر تا پیش از این در برنامه خود دو مسافرت برونمرزی را تدارک دیده
بودند حالا یک مسافرت را با هزار زحمت جور خواهند کرد.
پس ورزش ایران باید انتظار اوضاع به مراتب بدتری را داشته باشد؟
من به این قضیه از زاویهای دیگر نگاه میکنم. ببینید الان کشور ما با یک
شرایط اقتصادی خاص مواجه شده. یک بخش مقاومت است که به جای خود. اما اگر
والدین و شرایط اقتصادی خانوادهها را در نظر بگیریم، فکر میکنید آنها از
بین هزینهای که برای تحصیل فرزند خود گذاشتهاند و هزینهای که برای اوقات
فراغتش در نظر گرفتهاند کدام را اولویت قرار میدهند؟ طبیعی است که تحصیل
اولویت آنها خواهد بود.
منظورتان از طرح این قضیه چیست؟
خیلی واضح است. خانوادهها اکنون قدرت خریدشان کم شده. چون قدرت خرید ضعیفی
دارند مطمئن باشید اولین چیزی را که از سبد هزینهای خود حذف خواهند کرد
ورزش خواهد بود. یعنی در حقیقت ما هم از بالا فشار را تحمل میکنیم و هم از
پایین. در چنین شرایطی هزینه برای ورزش به حداقل رسیده و نهایتا قطع خواهد
شد. متاسفانه من فکر می کنم دولت به دنبال تعطیلی ورزش است. چون پولی وجود
ندارد که خانوادهها هزینه آن کنند. سوای این، بخشهایی از اماکن ورزشی هم
که تا پیش از این در دست بخش خصوصی بودهاند و سهمی از درآمد و
«فرانشیزهای» آنها به ورزش تزریق میشده را هم قطع خواهیم کرد.
یعنی اقتصاد پر چالش و ضعیف رابطهای مستقیم با تضعیف ورزش کشور خواهد داشت؟
بیتردید همینگونه است. گذشته نشان داده هرچقدر اقتصاد ضعیفتر، تورم
بیشتر و مردم فقیرتر بشوند ورزش، پیشرفت و شکوفاییاش را از دست خواهد داد.
شما فکر میکنید دلیل کمشدن تماشاگران فوتبال تنها قهر آنها با این رشته
است. مشکلات اقتصادی هم تأثیر مستقیم دارد. جوان پول توجیبی ندارد که خرج
کارهای اینچنینی کند. اغلب هواداران ما طبقه متوسط جامعه هستند و وقتی
اقتصاد فشاری مضاعف به آنها وارد میکند طبیعی است که بخشی از تفریحات مردم
مثل حضور در استادیومها حذف خواهد شد.
برسیم به مشکل دیگر این روزهای ورزش کشور. بحث تغییر اساسنامه
فدراسیون های ورزشی که با وجود تأکید کمیته بین المللی المپیک، وزارت ورزش و
جوانان میلی به انجام آن ندارد.
میخواهم مقدمهای عرض کنم. سیاست معطوف است به قدرت و هرکجا قدرت باشد
سیاست به آن سمت گرایش پیدا میکند. ورزش هم قدرت خاص خودش را دارد. هم به
لحاظ مخاطب قدرت دارد و هم به لحاظ رسانه قدرتمند است. ورزش به لحاظ انتشار
در اجتماع هم قدرتمند است و این خواص موجب میشود ورزش همیشه محل رفت و
آمد سیاسیون باشد. شما ببینید تا رئیس مجلس سر اردوی تیم ملی میرود خیلی
زود رئیسجمهور هم همین کار را میکند. پس این نشان میدهد که همان
رقابتهای سیاسی در اینجا هم خودش را نشان میدهد تا افراد از قافله عقب
نمانند.
چه هدفی از طرح این مقدمه دارید؟
میخواهم به یک نتیجه نهایی برسم. سالها پیش از ما، دنیا به این نتیجه
رسیده بود که ورزش را باید مصون کند از عوامل قدرتزا. اغلب کشورها وقتی
یکهتازی کشور شوروی و بلوک تحت اختیارش را دیدند که با تکیه بر دوپینگ و
روشهای غیرمعمول در حال قدرتگرفتن هستند به فکر مقابله و ارائه راهکاری
برای جلوگیری از به قدرت رسیدن آنها با روشهای غیر مرسوم افتادند. جالب
است راهکار آنها این بود که ورزش را از قدرت منفک کرده و به جامعه بدوزند.
به تبع این طرح، ما هم در ایران وقتی به فدراسیونها دقیق شدیم دیدیم از
روزی که ورزش در این مملکت به وجود آمده قانونی بر آن حاکم نیست. پس ابتدا
باید یک محیط قانونی برای آن تعریف میکردیم. در آن زمان با توجه به قوانین
مدنی کشور دیدیم که موسسات عمومی غیردولتی که نمونه آنها شهرداریها
هستند، به فدراسیونها نزدیکترند و بر همین اساس یک جمعی متشکل از مسئولین
و نمایندگان هر رشته را در قالب یک مجمع مأمور انتخاب رئیس هر فدراسیون
کردیم.
از همان زمان پدیده عزل و نصب رؤسای فدراسیونها هم در اساسنامه فدراسیونها گنجانده شد؟
خیر. این قانونی بود که بعدا به اساسنامه فدراسیونها اضافه و توسط هیأت
دولت وقت به تصویب رسید. به صورت کلی عزل و نصب در فدراسیونها غلط است.
خوب است بدانید در همان زمان که اساسنامه فدراسیونها در حال تدوین بود،
قدرت «سازمان تربیت بدنی» وارد شد و تأکید داشت که باید توان عزل و نصب را
داشته باشد. در حالی که قرار بود در آنجا عزل و نصبی در کار نباشد و دقیقا
پدیده استیضاح در مورد رؤسای فدراسیونها اتفاق بیفتد.
متاسفانه بعد از واگذاری قدرت عزل و نصب به وزارت ورزش ما به لحاظ نفوذ بینالمللی هم روز به روز ضعیفتر شدیم. یکی از سیاستهایمان در همان زمان این بود که در عرصه بینالمللی افرادی داشته باشیم که در این عرصه خودمان را مصون کنیم. اما جریان تغییرات متوالی و عزل و نصبهای پیاپی کرسیهای بینالمللی ورزش را کم و کمتر کرد و جامعه بینالملل حساس شد در داخل ایران چه اتفاقی افتاده که ایرانیها منافع خودشان را در نظر نمیگیرند و اصطلاحاً زیر پای هم را خالی میکنند. آنها احساس کردند که ما متولی آنها شدهایم و به نوعی قیممأبی به وجود آمده است. آنجا بود که مخالفتهای آنها شروع شد.
حال در شرایط و اوضاع کنونی فکر میکنید که وزارت ورزش باید در قبال خواسته IOC کوتاه بیاید یا خیر؟
متأسفانه پیش از المپیک عزل و نصبهای ما در بدترین شرایط ممکن، اتفاق
افتاد. به نظر من این، یکی از بدترین نوع کارهایی بود که میتوانست رخ دهد و
ما را برد به سمتی که نگرانکننده است. من فکر میکنم فدراسیونها باید
خودشان وارد عمل بشوند و در یک مجمع فوقالعاده با حضور همه اعضا، اساسنامه
خود را برگردانند به روال زمانی که وزارت ورزش قدرت تصمیمگیری مستقیم و
عزل و نصب فدراسیونها را نداشت. در این صورت IOC و فدراسیونهای جهانی هم
اساسنامه جدید فدراسیونها را به رسمیت خواهد شناخت و همه مشکلات حل خواهد
شد.
و سخن پایانی
امیدوارم دستگاه ورزش کشور کمی عاقلانه با این موضوع برخورد کرده و تیمی
صحیح اتخاذ کند چرا که با ادامه این روال چالشهای بسیار بزرگی دامن ورزش
کشور را خواهد گرفت.