arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۴۰۰۹
تاریخ انتشار: ۵۳ : ۰۰ - ۲۶ آبان ۱۳۹۱

گلایه الهی قمشه ای از عملکرد رسانه ملی

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

حسین الهی قمشه ای در سایت شخصی خود به سئوالات متداول مخاطبانشان پاسخ داده است که با توجه به جالب بودن سئوالات و پاسخ های الهی قمشه ای، متن آن را از نظر می گذرانید.

دکتر حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، عارف، فیلسوف، ادیب، سخنران، مترجم و نویسنده معاصر ایرانی است که در زمینهٔ ادبیات، هنر و عرفان فعالیت می‌کند.
الهی قمشه ای سوابقی چون عضویت در هیئت موسس و عضو هیئت مدیره موسسه فرهنگی، هنری پژوهشی مولانا جلال الدین محمد مولوی، مدیر مسئول و سردبیر فصلنامه چلیپا – نشریه خط و خوشنویسی و هنرهای سنتی عضو آکادمی تمنوس (Temenos) (انگلستان)، عضو شورای مشورتی نشریه Mawlana Rumi Review را در کارنامه خود دارد

***

سوال1: چرا ما دعا می کنیم؟ خداوند از خواسته های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را می داند.

پاسخ: دعا بسیج نیروهای درونی ما است تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در اینکار از حق و حقیقت که همان خداست یاری می گیریم.

سوال 2: آیا واقعاً چشم زدن وجود دارد؟

پاسخ: تقریباً در همه فرهنگهای جهان گونه ای از اعتقاد به چشم زخم "Evil Eye” مشاهده می شود و به نظر ما نیروهایی چون حسادت، نفرت و انتقام جویی می تواند تاثیرات منفی و آزار دهنده ای در زندگی انسانها داشته باشد و این به معنی قبول انرژی های معجزه آسا نیست بلکه گاهی چند کلمه حرف، یک نگاه و یا حتی یک حرکت دست می تواند آشوبی بر پا کند. آدمی باید خود را از مصاحبت اینگونه افراد بر کنار دارد و به خصوص امتیازات خود را در معرض نگاه همگان نگذارد.

دشمن طاووس آمد پر او ای بسا شه را بکشته فّر او مثنوی

سوال 3: عرفان عملی چیست؟

پاسخ: عرفان عملی یعنی حرکت به سوی زیبایی، دانایی و نیکویی به عنوان سه وصف الهی. این سه وصف چنانکه در خداوند پیوند دارند، بر روی زمین نیز زیبایی، دانایی و نیکویی یک حقیقتند.

سوال4: نظر شما در مورد سلسله های تصوف ومبانی اندیشه های آنها چیست؟

پاسخ: تصوف راستین اگر باشد مورد تائید است. بزرگانی چون حافظ، سعدی و مولانا، همه صوفی بوده اند و مایه سر بلندی تصوف. اما چون بسیاری از دکانداران مکتب تصوف سخنان گزاف گفته و چهره این مکتب را ناموزون نشان داده اند، حافظ و سعدی و مولانا نیز گاهی از تصوف برائت جسته و صوفیان را ملامت کرده اند. تصوف راستین عرفان اصیل اسلامی است.

سوال5: آیا انسان با ازدواج به خداوند نزدیکتر می شود؟

پاسخ: ازدواج همگامی با طبیعت و ادامه خط تکاملی بشریت است. هر چند که در بیان مقصود آن اختلاف نظر است اما در این نکته اتفاق نسبی وجود دارد که ازدواج همگام شدن با طبیعت و در سیر تکامل یعنی نزدیك تر شدن به خداست.

سوال 6: چرا در آیه الکرسی خداوند می فرماید هیچ اکراه واجباری در دین نیست اما در بسیاری از آیات دیگر منجمله در سوره توبه مکرر آمده که با دشمنان کارزار کنید تا به دین خدا درآیند؟

پاسخ: اصل کلی همان است که در آیه الکرسی آمده است یعنی جنس اکراه در دین راه ندارد زیرا اکراه دین را نقض می کند. یعنی آنکس که دینی به او تحمیل شود در حقیقت دینی ندارد. اما آیاتی که در آنها فرمان نبرد و مقابله و مقاتله با کفار آمده، مقصود کافرانی است که به حقوق مسلمانان تجاوز کرده و به روی آنها شمشیر کشیده اند و به آنها کافر حربی گویند. بدیهی است هر انسانی از حق دفاع برخوردار است و در قرآن در چند مورد اشاره شده که اگر کافران دست از تقابل برداشته و اعلام صلح کردند شما هم بپذیرید و دست از تقابل بردارید زیرا تجاوز از جانب آنها بوده است. در جای دیگری در قرآن آمده است که کافران همان ظالمان و متجاوزان به حقوق دیگرانند.

سوال 7: در دنیای امروز چگونه درست را از غلط بشناسیم؟همه چیز تغییر کرده و ارزشها به ضد ارزش تبدیل شده چگونه در مسیر صحیحقدم برداریم؟

پاسخ: شناخت درست از غلط و حق و ناحق به طور کلی در فطرت آدمی به ودیعه گذاشته شده است و بی هیچ تعلیمی همه آدمیان در می یابند که دروغ گفتن و فریب دادن و منافع خود را بر حق برگزیدن و تکبر و حرص و آز و تجاوز به حقوق دیگران نامطلوب و نکوهیده است. در مقابل صدق و راستی و وفای به عهد و تواضع و خدمت به خلق پسندیده است. قانون طلائی در اخلاق این است که با دیگران چنان رفتار کن که می خواهی با تو رفتار شود و چنان رفتار نکن که نمی خواهی با تو رفتار شود. شما از عقل فطری خود پیروی کنید و هر چه دیگران گفتند را با معیار عقل بسنجید و اگر تردیدی داشتید به عقلای دیگری که در کمال و فهم ستوده شده اند نیز مراجعه کنید.

سوال8: همانگونه که در لیست کتابهای مورد تائید شما بود، مدتی است که کتاب اوپانیشاد و کتاب گیتا را مطالعه می کنم و سوالات بسیار زیادی در آنجا برایم مطرح شده است از جمله اینکه، در آنجا خواندم که خداوند دارای فرم است.مطالب دیگری نیز در آن وجود دارد که من را کاملاً گیج کرده است. لطفاً بفرمائید آیا محتویات این کتابها کاملاً مورد تائید است؟

پاسخ: کتابهایی که برای خواندن توصیه می شوند و به عنوان کتاب خوب یا بزرگ معرفی می شوند برای رشد کلی اندیشه و بینش خواننده است نه آنکه هر آنچه را كه در آن کتابها آمده بپذیرند. شخص در اثر مطالعه کتابهای خوب به تدریج چراغهایی در دلش روشن می شود که حقایقی را در پرتو آنها می توان دید و دو کتاب فوق در شمار همان کتابها است. اما در مورد فرم و صورت باید گفت كه خداوند در هیچ فرم و صورتی محدود نمی شود اما در همه فرمها و صورتها متجلی است. گل، درخت، ماه و خورشید خداوند نیستند اما در دیده اهل بصیرت تجلیات خداوند در این گونه آیات مشاهده می شود.

سوال 9: این حقیر دستی در موسیقی(پیانو) دارم اما آن چیزی که شما همیشه از موسیقی میفرمایید را نتوانستم به طور کامل در نتها دریابم. گویا اشعار بزرگان ما همچون حافظ و مولانا و ابوسعید در سبک سازهای سنتی بیشتر و بهتر نهفته شده و به سختی در سبک آهنگسازی و سازهای جهانی دیده می شود؟

پاسخ: موسیقی خوب و متعالی به نوازنده و سازنده آهنگ متکی است و ساز نقشی در آن ندارد. اگر نوازنده به درجه کمال برسد و آهنگی را که انسان برجسته ای در خاطرش نقش بسته را بنوازد، تا مرز ابدیت پیش می رود و طعمی از ابدیت و معنویت جاودانه را خواهد چشید. موسیقی شرق و غرب اگر چه با هم تفاوتهای بسیاری دارند اما در این خصلت كه در نقطه های اوج، آدمی را به جهان جاودانه نزدیك می كنند، مشتركند.

سوال 10: چگونه بفهمیم که واقعا کسی به سمت خدا می رود؟

پاسخ: بارزترین نشان حرکت به سوی خدا که کمال مطلق است این است که شخص به سوی زیبایی یعنی هنرها، دانایی یعنی فلسفه و علوم دیگر و نیکویی یعنی خلق خوش و حفظ شرافت انسانی در حرکت باشد و نشان كلی این حركت شادی پاك و عمیق است كه پیوسته با سالك همراه خواهد بود.

سوال 11: نظر شما در مورد جاودانگی روح چیست و اگر من قبل از تولد هم بوده ام پس چرا چیزی از آن دوران به خاطر نمی آورم؟

پاسخ: درباره جاودانگی روح می توان نخست به آثار افلاطون به خصوص مکالمات کوتاهتر او مراجعه کرد (Phaedo , Phaedrus, Meno). علاوه بر این ادبیات ما به خصوص مثنوی آکنده از اعتقاد به جاودانگی روح است و سّر جاودانگی روح و فنا پذیری جسم این است که مرگ انحلال اجزاء هر چیز است و جسم طبیعتاً در معرض هلاکت است زیرا از میلیاردها ذره تشکیل شده است اما روح یک حقیقت بسیط و تجزیه ناپذیر است و مرگ کاری با آن نمی تواند انجام دهد.

با خود ملک الموت بگوید هله واگرد کین جا نکند هیچ سلاح تو سلاحی

به یاد نیاوردن خاطرات گذشته نشان از نبودن نیست کما اینکه شما در شیرخوارگی بوده اید و چیزی از آن دوران به یاد ندارید. امّا به معنای دیگری باید گفت که ما چه بسیار خاطرات ارزشمند از زندگی پیشین داریم که سرچشمه هنرها و اخلاق و علم ها است. فطرت انسان جویای زیبایی، دانایی و نیکویی است و ما با این سه عشق به دنیا آمده ائیم. موسیقی خاطرات ازلی ماست و همینطور زیبایی های دیگر.

سوال12: نظر شما در مورد موسیقی چیست و چرا برخی موسیقی را جایز نمی دانند؟

پاسخ: خرد جمعی (collective intelligence) در طول تاریخ تا به امروز پیوسته ستایشگر موسیقی به عنوان یکی از بلندترین قله های زیبایی و معنویت بوده است و بزرگان جهان به اتفاق گفته اند آنچه در خرد جمعی انسانها مطلوب و محبوب است نشانی از محبوبیت و مطلوبیت آن در پیشگاه خدا است. بنا بر حدیث پیامبر اکرم هر انسانی بر اساس فطرت به دنیا می آید و دین ها و آئین ها، همه بعد از فطرت قرار می گیرند و بنابر آیات مکرر در قرآن فطرت انسان همان فطرت الهی است (فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا) بنابر این اگر تعارضی میان ظواهر دیانت و تفسیرهای دینی و فطرت آدمی باشد، آن مسموع نیست زیرا پیامبر اکرم فرموده است: (کلّ ما حکم به العقل، حکم به الشرع)، یعنی آنچه شرع به آن حکم می کند، عقل نیز با آن هماهنگ است و همچنین در حدیث دیگر آمده است که پیامبر فرمود (أنَّ العقل رسولٌ من داخل، والرسول عقلٌ من خارج،) یعنی عقل آدمی رسول الهی است در درون او و رسول الهی عقل آدمی است در خارج ذات او.

شاید بتوان گفت که برخی از علمای دین به سابقه بعضی مجالس ناموزون که موسیقی نیز جزئی از آن بوده است در تحریم آن مجالس سخن گفته اند و آنرا مجلس غنا نام نهاده اند و ای بسا که این تحریم مشمول همانگونه مجالس است.

سوال 13: آیا لعن و نفرین های ذکر شده در زیارت عاشورا مغایر با سبک و سیاق دین اسلام در برخورد با ظالمان و ستمگران نیست؟

پاسخ: در قرآن حکیم آمده است که بدی را به نیکی دفع کنید چنانکه دفع و لعن تاریکی روشن کردن چراغ است نه تاریکی را نفرین کردن. البته می توان بطور کلی لعن و دور باش خدا را بر همه ستمکاران از این حیث که ستم می کنند اعلام کرد و این دورباش خود توجه به این نکته است که ظلم و تجاوز و تعدی و فریب موجب دوری از رحمت خدا و دوری از همه خوبیها و زیبایی ها است و انسانهای بد به فرمان تکوینی خداوند از همه برکتها محروم هستند. بنابر این لعن عملی است كه ما باید انجام دهیم و آن كاری در خلاف جهت بدكاران است و تنها با كار خوب می توان كار بد را لعن كرد و این كار زبان نیست.

سوال14: من در گذشته اشتباهات زیادی کرده ام، هر چند الان به اشتباهات خود پی برده ام اما هنوز از طرف دوستان و آشنایانم مورد عتاب قرار می گیرم. آیا این کار آنها واقعاً گناه نیست؟

پاسخ: وقتی آدمی به نادرستی بعضی اندیشه های خود آگاه می شود، این آگاهی خود به منزله توبه است زیرا دیگر آن عقاید را ندارد و بدان عمل نمی کند و پیامبر فرموده است توبه کننده ازگناه مانند کسی است که گناهی نکرده است. از این روهرگز نباید به اعتبار گذشته ای که شخص از آن گذشته است دلی را شکست و عتابی یا حتی اشاره ای به کارهای پیشین نمود زیرا این کار گناهی عظیم است.

سوال15: بنده می خواهم آیین صوفیگری در پیش بگیرم ,چگونه میتوانم شروع کنم؟

پاسخ: آیین صوفیگری در این روزگار معانی نامطلوبی را در ذهن القاء می کند. بخصوص که بعضی روشنفکران کتابهایی در رد صوفیگری نوشته اند. تصوف حقیقی که همان عرفان اسلامی و به زبان دیگر اسلام در نقطه تعالی است، بر پایه قرآن و حدیث استوار است و آن راهی درست و هماهنگ با فطرت انسانی است و بر محور وحدت وجود و جاودانگی روح و انجام کارهای نیکو و رسیدن به خلق خوش و خدمت به خلق می گردد. وحدت وجود آن را می توان از آیه "هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن" دریافت و نیز از آیات دیگری چون "فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ " و امثال آن. جاودانگی روح نیز درونمایه اصلی قرآن و همه کتب آسمانی است. کار نیکو یا عمل صالح به تعبیر قرآن آدمی را به بارگاه قرب الهی سوق می دهد. برای آشنایی با این مکتب که با عرفان مغرب زمین و سخن شاعران بزرگ جهان در یک مسیر قراردارد می توانید به فارسی با آثار مولانا جلال الدین بلخی آشنا شوید و این حقیر در دو کتاب با عنوان های گزیده فیه ما فیه و در صحبت مولانا به زبان ساده مکتب مولانا را معرفی کرده و نقطه های اوج مولانا را با شرح و توضیحات عرضه کرده ام.

سوال16: برای شروع به مطالعه در زمینه فلسفه غرب شما چه کتابهایی را توصیه می کنید؟

پاسخ: برای فلسفه غرب کتاب سیر حکمت در اروپا اثر محمد علی فروغی کتاب نسبتاً روان و جامعی است و اگر به راستی می خواهید از صفر شروع کنید قبل از کتاب سیر حکمت در اروپا، می توانید کتاب دنیای سوفی را به زبان آلمانی یا ترجمه انگلیسی و یا ترجمه فارسی دکتر کورش صفوی آغاز کنید و پس از سیر حکمت و به دنبال آن آثار افلاطون را دنبال کنید. کتاب سیر حکمت خود بهترین کتابها را برای مطالعه بیشتر به شما معرفی می کند.

سوال17: دریکی از سخنرانیهای شما شنیدم که گفتید خدا در قرآن فرموده حتی به کافران دشنام ندهید. میخواستم بدانم آیا دقیقا آیه ای به همین معنی هست؟

پاسخ: عین آیه قرآن این است: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ:‌اگر ما به خدایان باطل آنها ناسزا گوییم، آنها را بر می انگیزیم كه سخن ناسزایی درباره خدای حقیقی گویند. لعن تاریكی اشكالی ندارد اما لعن تاریكی كلمات و الفاظ نیست بلكه روشن كردن چراغ است. هر چه شما بر نور بیفزایید از ظلمت كم می شود و دور و ملعون می گردد.

سوال 18: عشق آمدنی است یا آموختنی؟

پاسخ: هم درست است که عشق آمدنی است یعنی عطا و موهبت الهی است که زمینه رسیدن به آن را در ذات فراهم کرده است و هم آموختنی است به معنی آنکه می توان اسرار و اطوار عشق را از بزرگان جهان آموخت ازجمله مولانا بیش از همه از عشق سخن گفته است.

سوال 19: شرایط اصلی دینداری چیست؟

پاسخ: در قرآن آیاتی هست که آنها را فلسفه جاوید خوانده اند در این آیات شرایط اصلی دینداری در سه بخش آمده است:
1- ایمان به خدا و خوبی و زیبایی و اینکه عالم طراح و آفریدگاری دارد که خود مظهر خوبی و زیبایی است و هم آفریدگار همه خوبیها و زیباییها است.

2- ایمان به روز پاداش و جزا و اینکه روح ما پس از مرگ در پیشگاه الهی مسئول اعمال دنیوی خود خواهد بود.

3- انجام کارهای نیک یا عمل صالح که در فطرت همه آدمیان نوشته شده است.

این سه نکته فوق را خداوند شرط رستگاری قرار داده و اما عبادات مانند نماز و روزه و حج چیزهای هستند که باید برای رسیدن به عمل صالح از آنها مدد گرفت. بدین معنی که با عبادتی مانند نماز شخص هر روز تکرار می کند که خداوندا مرا به راه راست (که همانا انجام عمل صالح است) هدایت فرما و این تکرار او را یاری می دهد که پیوسته به یاد خدا باشد و قدمی به خطا نرود و به همین جهت در قرآن آمده است که نماز را برای یاد من به پای دارید.

سوال 20: صراحت شیخ محمود شبستری در رد فلسفه و عقلانیت برای من قابل پذیرش نیست. لطفاً در این خصوص توضیح فرمائید.

پاسخ: اگر مقدمه ای را که اینجانب بر كتاب گلشن راز نوشته ام مطالعه کنید پاسخ این سوال و امثال آنرا خواهید یافت و نیز در کتاب گزیده فیه ما فیه طرح و پاسخ سوال درباره عشق و عقل آمده است. اجمالا می توانم بگویم که شیخ محمود خود فیلسوف بوده و سر عناد با فلسفه را ندارد و مقصودش از آن فلسفه مورد انتقاد گرایش هایی است که در بعضی از علما به عقل گرایی محض و انکار معنویات و فلسفه ماوراءالطبیعه از خود نشان داده اند،‌همچنین خود مولانا گاه گاه متعرض فلاسفه و فلسفه شده است اما چنان نیست که با گوهر عقل و استدلال مخالفتی داشته باشد. همچنین اگر علاقه مند باشید می توانید به کتاب 365 روز در صحبت مولانا که در آن اینگونه نظریات به تفصیل مورد بحث قرار گرفته مراجعه نمائید.

سوال21: لطفاً هدف خداوند را از خلقت هستی توضیح فرمائید.

پاسخ: خداوند خورشید حقیقت است که ازلاً و ابداً می درخشد و آفتاب او که عالم را پرکرده است لازمه ذات اوست. او به خود نگفته است که خوب است عالم را بیافرینم، برای این یا آن هدف، بلکه عوالم بی نهایت همه تجلی ذات اوست و هدف طبیعی این تجلی ستایش زیبایی و خیر و خوبی است که موجد عشق است و عشق نه هدف بلکه عین آفرینش است که در تمام ذرات عالم حضور دارد.

گر سر برون کردی مهش روزی چو قرص آفتابذره به ذره در هوا لیلی و مجنون آمدی دیوان شمس

سوال22: من چند سالی است که در مورد خدا مطلب می خوانم و هرچه قدر هم که جلوتر می روم مطالب برایم نامفهوم تر می شودمن لیسانس ریاضی هستم و نتوانستم هیچ مطلبی را بیابم که عمیقا و با دلیل و برهان قاطع به دلم بنشیند. لطفاً من را راهنمائی فرمائید.

پاسخ: معروف است که در جشن نودمین سال تولد برتراند راسل بانویی که گرایش های دینی خشک داشت به راسل گفت اگرشما (اکنون که به پایان عمر خود نزدیک شده اید) به عالم دیگر بروید و خدایی باشد و از شما باز خواست کند چه خواهید گفت؟ راسل گفت: اگر چنین باشد و خداوند از من بپرسد که چرا به وجود من ایمان نیاوردی خواهم گفت "فقدان دلایل کافی".
شما نیز بدنبال دلایل کافی باشید و تا شما را قانع نکرده است تسلیم نشوید. اینکه در قرآن آمده است آیا در خدا که آفریدگار جهان است شک می توان کرد؟ بدین معنی است که خداوند حقیقتی است که اگر آدمی از آن باخبر شود در آن شک نمی توان کرد. اگر شخصی بتواند در وجود خدا شک کند معلوم است که خدا را با چیز دیگری اشتباه گرفته و آنرا نفی می کند. خداوند وجود مطلق است که ساری در همه موجودات است و مفهوم وجود به ذات خود چنان بدیهی است که هیچکس در آن تردیدی نمی تواند کرد. بدیهی است اگر خدا را هر ماهیتی تصور کنید احتیاج به اثبات دارد اما اگر خداوند همان وجود محض باشد که نور آسمانها و زمین است نه در تحقق آن شکی هست و نه سوالی خواهید کرد که چه کسی او را آفریده است زیرا وجود از عدم نمی آید تا احتیاج به علت داشته باشد. وقتی معنی وجود را درک می کنیم ازلی بودن آن را نیز همزمان درک خواهید کرد و سر حضور او در همه موجودات نیز روشن می شود و این است معنی اینکه بهر سو نظر کنید آنجا خداست (قرآن). وجود عالم را پر کرده و شما به هر چیز نظر کنید وجود داشتن او بیش از هر چیز دیگر چشم شما را روشن می کند.

سوال23: من در افغانستان زندگی می کنم ولی زادگاهم ایران است. در آستانه ازدواج هستم ولی نمی دانم چطور می توانم به همسرم اعتماد کنم. اینجا انسانها با ادیان و مذاهب مختلف زندگی می کنند. لطفاً راهنمائیم کنید.

پاسخ: تشکیل زندگی مشترک مهمترین واقعه درزندگی هر مرد و زن است و شایسته است که هر دو طرف کمال اهتمام را در انتخاب درست بجای آورند. ظواهر ادیان و مذاهب نقشی در خوبی و بدی و شایستگی و ناشایستگی افراد ندارد. آنچه مهم است عشق به زیبایی و دانایی و نیکویی است.

عشق به این سه وصف بدین معنی است که شخص اینها را بیش از خود دوست داشته باشد و هیچگاه بخاطر منافع شخصی حق زیبایی را پایمال نکند و حقیقتی را زیر پای نگذارد و نیرنگی در کار نیاورد. مهربانی و خدمت بی انتظار به دیگران جوهر نیکویی و اصل عمل صالح است و کنجکاوی و تلاش برای فهم حقیقت در جهان مایه علم است و حساسیت نسبت به صورتهای موزون و ناموزون جوهر هنرمندی است. با این معیارها باید اشخاص را سنجید. به صرف آنکه کسی خود را مسلمان یا مسیحی یا پیرو دین دیگر بداند شایستگی برای امری پیدا نمی کند. جوهر ادیان یکی است و همه مبتنی بر ایمان به خداست که او سرچشمه نیکویی، زیبایی و دانایی است و ایمان به اینکه در جهان هستی با اعمال متفاوت ما از راست و دروغ و صداقت و ریا و عدالت و ظلم به گونه های متفاوت رفتار خواهد شد. کسی نمی تواند ظلم کند، دروغ بگوید و خیانت کند و منتظر حوادث خوب در زندگی باشد. اگر با کسی عزم زندگی مشترک دارید شایسته است با همین معیارها او را بیازمائید.

سوال 24: از خودم راضی نیستم. كارهای نامطلوب و ناموزون زیادی انجام داده ام. ظاهری آراسته دارم و باطنی آشفته مانند دوریان گری. آیا راهی هست كه به آغوش خوبی برگردم و جبران كنم؟

پاسخ: آفرین بر شما که با کمال صداقت در پیشگاه حقیقت سخن می گوئید. من ایمان دارم که شما در هر مرحله ای که هستید می توانید نه به طبقه اول جهنم بلکه به طبقات متعالی بهشت خود را برسانید زیرا با کریمان کارها دشوار نیست. خداوند در قرآن مکرر کسانی را تحسین کرده است که ابواب هستند یعنی چه بسیار که لغزشی می کنند ولی هر بار به نزد پروردگارشان باز می گردند. کمیت گناه نقشی در توبه ندارد. اگر دل شما از آن کارها که به نظر خودتان اهریمنی و گناه آلود آمده است آزرده است و آنرا نمی پسندید نشان عبور از دوزخ است زیرا عبور از دوزخ چیزی جز بیرون آمدن از وهم و فریب گناهان نیست. اگر به راستی دلتان برای خوبی تنگ شده است مطمئن باشید که خوبی نیز مشتاق شما است و پیامبر فرمود کسی که از گناه توبه کند چون کسی باشد که هر گز گناه نکرده است و به قول مولانا توبه همچون عصای موسی است و همه دروغها و تیرگیها را می بلعد. گناه اهریمنی آن است که آدمی دانسته و با قصد قبلی حق کسی را زیر پا بگذارد. اگر آدمی ظلمی نمی کند و تجاوز و تعدی به حقوق کسی نمی کند اهریمنی نیست.

حسد و غرور، هر دو از صفات شیطان است و شما اگر به گوهر انسانی خود را که همان نَفَس الهی است و همه فرشتگان به او سجده کرده اند نظر کنید می توانید این دو صفت بزرگ شیطانی را به راحتی از خود دور کنید و اگر شیطان به شما سجده نکرد شما هم دیگر به شیطان سجده نکنید و او را از خود مایوس کنید. زهی سعادت که آدمی در نقطه ای از زمان زندگی اش به این آگاهی برسد که شما رسیده اید و خود را از چنگال دیو برهاند. این شما و این راه بهشت اینک فرس و اینک نگار سوار شوید و به بوی خوش آن سرو خرامان بروید. اما در مورد کسانی که احساس می کنید دینی به گردن آنها دارید از جمله همسر و فرزندان می توانید با همین چرخش و گردش به سوی خوبی با محبت و کارهای نیکو همه را جبران کنید. ضروری نیست که فرد فرد آنها را از احوال خود با خبرکنید ولی می توانید خیر و برکت وجودتان را به هر کسی که از شما آزرده است برسانید.

سوال25: من با خواندن قرآن درست یا غلط متوجه شدم كه خدا فرق زیادی بین زن و مرد گذاشته است و این مسئله خیلی مرا ناراحت كرده است. لطفاً در صورت امکان راهنمایی فرمائید.

پاسخ: چون پاسخ به این سوال نیاز به بسط مقال دارد شما را به مطالعه كتابهای زیر دعوت می كنم:

1-What is Right with Islam نوشته امام عبد الرئوف

2- حقوق زن در اسلام اثر خانم موراكی

البته كتابهای بسیار دیگری نیز می توانید روی شبكه جهانی رایانه (اینترنت) بیابید كه مسئله را برای شما روشن می كند. (The right of women in Islam). فرقهایی كه بین زن و مرد هست بیشتر جنبه زمانی، مكانی و اجتماعی و سنتی داشته است وگرنه در همه مسائل اساسی زنان با مردان برابرند با این امتیاز كه زن بیش از مرد نماینده حضور الهی در جهان است و دین و عرفان بیشتر به چراغ دل او روشن است و مردان اگر چه در طول تاریخ هزاران ظلم به زنان كرده اند اما در عین حال دانایان روزگار مقام زن را برتر از مرد دانسته اند و روح او را به خدا نزدیكتر شمرده اند. كتاب مرد و ابرمرد (Man and Superman) اثر برنارد شاو در این زمینه نكته های لطیفی دارد و مولانا گفته است كه زن گویی مخلوق نیست بلكه خالق است و پرتو رحمت نامتناهی الهی است.

پرتو حق است آن، معشوق نیستخالق است او گوئیا مخلوق نیست مثنوی

سوال 26: به نظر شما کدام سلسله از سلسله های تصوف رو به حقیقت است؟

پاسخ: یکی از بزرگان را پرسیده بودند که سلسله شما به چه کسی می رسد، پاسخ داده بود که کسی از سلسله به جایی نمی رسد. هر کس قدم در راه خدا یعنی عشق به زیبایی و دانایی و نیکویی بردارد بی گمان رستگار است و هر سلسله ای که به این راه می رود بر حق است.

سوال 27: در ترجمه قران در سوره مائده آیه 95 " یا اَیُّهَا الذَّینَ امَنوُا لا تَقْتُلوُا الصَّیْدَ وَ اَنْتُمْ حُرُمٌ وَّ مَنْ قَتَلَه مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَم"، ابوی مرحوم النَّعَم را نعمت ها معنی كرده است. النَعَم در كتاب لغت به معنی چهارپا می باشد و جمع آن انعام است ولی النِعَم به كسر نون جمع نعمت است مثل اینكه در ترجمه آیه اشتباه شده است. لطفاً در این خصوص توضیح فرمائید.

پاسخ: این آیه در مورد نهی از صید در احرام است که اگر شخص چنین کاری کند باید کفاره بپردازد و کفاره آن صیدی است در قیمت مشابه آن صیدی که کرده است. آن صید می تواند از چهارپایان باشد و یا هر نعمت دیگری که برابر آن صید باشد مقبول است و ضرورتی ندارد که حتما از چهارپایان باشد. درست است که کلمه النعم در این آیه به معنی چهارپایان است و احتمالا در چاپهای بی مسئولیتی که از ترجمه مرحوم الهی قمشه ای صورت گرفته چنین اشتباهی رخ داده است.

سوال 28: در داستان بانوی حصاری آنجا که جوان طبلی به دست گرفت و از طریق بازتابها در قلعه را پیدا کرد، منظور از بازتابها چیست؟

پاسخ: بازتاب پاسخی است كه انسان دائما از آدمیان می گیرد و می شنود و در چهره آنها، در راه رفتن آنها، عكس العملی كه در موضع حسادت یا حرص یا تواضع و فروتنی از خود نشان می دهند در انسانهای مختلف متفاوت است.

سوال 29: در قرآن، خداوند هرموقع که می خواهد مطلبی را بیان کند، نمی گوید من و می گوید ما.. مثلا ما گفتیم، ما انجام دادیم و..... حال آنکه، ما می دانیم ذات احدیت یکتاست، این امر چه معنایی دارد؟

پاسخ: در قرآن هم از "من" و هم از "ما" بهره گیری شده است و شاید وقتی خداوند از خود به كلمه "ما" یاد می كند در حقیقت قوانین كلی عالم را بیان می كند و هنگامی كه از "من" می گوید ما را در پیش چشم می بیند، چنانكه ما او را با چشم دل می نگریم و ما به او و او به ما عشق می ورزد و چنان ارتباطی بین همه بندگان و پروردگار است كه همه خدا را از خودشان می دانند و می گویند "خدای من".

سوال 30: آیا مرگ باعث جدایی همیشگی افراد از نزدیکان خود می شود؟

پاسخ: یكی از نام های روز قیامت یوم الجمع است به این معنی كه انسان از هر كسی كه جدا شده است و شوق دیدار او را دارد، به دیدار او خواهد رسید.

سوال 31: چگونه رفتار کنم تا به عنوان یک شخص دیندار از دنیا بروم؟

پاسخ: شما با یك دینی به دنیا آمده اید و آن دین عشق به زیبایی و دانایی و نیكویی است و اگر زندگی خود را وقف علم و اخلاق و هنر كنید به عنوان یك شخص دیندار از دنیا خواهید رفت. البته در عشقی كه به زیبایی و دانایی و نیكویی دارید اگر با كتاب با كرامتی مانند قرآن آشنا شوید و دریابید كه این كتاب نیز بر محور زیبایی و دانایی و نیكویی می گردد و این سه صفت از صفات خداوند است طبیعتاً بركات بیشتری به شما خواهد رسید.

سوال 32: لطفاً کتابی در زمینه زیبایی شناسی به من معرفی کنید.

پاسخ: كتاب زیبایی شناسی اثر كروچه ترجمه فواد روحانی

سوال33: آیا این جمله صحیح است که هر چه را شرع به آن حکم می کند، عقل نیز به آن حکم می کند؟

پاسخ: بلی، خداوند همه انسانها را هماهنگ با فطرت خود آفریده و سرشت ما همان سرشت الهی است و دین ما بر مبنای فطرت همان عشق به زیبایی و دانایی و نیكویی است و هر دین دیگری كه باشد باید بر این فطرت استوار گردد. یعنی هر راه و روش و آداب و آیینی كه شخص بر می گزیند باید به امضاء عقل فطری كه فرمانده كلی وجود ما است برسد. پیغمبر اكرم عقل را رسول داخلی معرفی كرده اند كه رسول خارجی یعنی نبی، احكام خود را به رسول داخل عرضه می كند و فرموده اند هر چه شرع من بدان حكم می كند، عقل نیز همان را حكم می كند.

سوال 34: در کتاب 365 روز با قرآن و همچنین ترجمه مرحوم مهدی الهی قمشه ای، در آیه 62 سوره بقره، قوم "صَّابِئِینَ" ستاره پرستان ترجمه شده است. لطفاً در خصوص این قوم (صَّابِئِینَ) توضیحات بیشتری بفرمائید.

پاسخ: ترجمه استاد فقید مهدی الهی قمشه ای از كلمه "صابئین" با معتبرترین منابع دین شناختی از جمله كتاب "آثار الباقیه" از ابوریحان بیرونی كاملاً هماهنگ است و بسیاری از مفسران بزرگ و نامی نیز بدین نظر گراییده اند كه صابئین پرستندگان كواكب و نیرین یعنی خورشید و ماه بوده اند الا آنكه ستاره پرستی صابئین مانند پرستش و ستایش آتش نزد زردشتیان است كه آتش پرستی در برابر خدا پرستی نیست بلكه به قول فردوسی پاك زاد:

مگویی كه آتش پرستان بدند پرستنده پاك یزدان بدند

و باید گفت كه در بسیاری ادیان اسماء تشبیهی خداوند بر اسماء تنزیهی غلبه كرده و مظاهر مورد احترام در سطح عوام به جای پروردگار یكتا معرفی شده اند.

ابوریحان بیرونی خود شخصاً در سفر هند با پیشوایان دینی هندوان و مذاهب دیگر گفتگو داشته و بدین نتیجه رسیده است كه بر خلاف تصور عامه، بودائیان یا كریشنائیان و هندوان بت پرست نیستند بلكه آنها به خدای یگانه یكتا معتقدند كه سرچشمه تمامی آفرینش است و این بت ها كه مظاهری از زیبایی و خوبی و عشق و وفاداری بوده اند به اشتباه نزد عامه عنوان خدا یافته اند. اما در آیه مورد بحث باید گفت كه خداوند بعد از صابئین كلمه "من" را نیز آورده كه معنی "هر كس" یا "هر انسانی" یا "هر فرد آدمیزاد" و امثال این معانی را در خاطر می آورد و همچنین به نظر می آید كه در این آیه خداوند عنوانها و اسمهایی چون مومن و یهود و ترسا و صابئی و هندو و بودائی و زردشتی و غیره را نفی فرموده و خاطر نشان كرده است كه این عنوانها هیچ یك به تنهایی مایه رستگاری نیست و آنچه مایه رستگاری هر انسانی با هر عنوان دینی است همان "ایمان به آفریدگار واحد" و "ایمان به روز رستاخیز و روز پاداش و جزا" و "انجام كارهای صالح" است كه آدمی را می رهاند و به بهشت می رساند و كار صالح نیز چنانكه عامه مفسران گفته اند و اینجانب نیز بر آن تكیه كرده ام ارتباطی به اعمال آئینی كه در شریعت های گوناگون متفاوت است ندارد بلكه عمل صالح همان كارهایی است كه همه مردم از هم انتظار دارند و یكدیگر را به انجام آنها می ستایند و فرا می خوانند و با این تعبیرات است كه كثرت گرایی مذهبی نیز می تواند تحقق یابد.

سوال35: نیم ز کار تو غافل همیشه در کارم... اگر خداوند چنین نظری نسبت به بندگانش دارد، پس برای مثال تکلیف صدها کودکی که این روزها در شمال آفریقا در اثر قحطی جان خود را از دست می دهند چیست؟

پاسخ: طرح این سوال نشانه روح پاک و عدالت جوی شماست که بی عدالتی را نه از جانب مردمان و نه از جانب پروردگار نمی پسندد. اما مسئله عدالت در جهان کبیر یعنی در کل آفرینش نیاز به بحثهای طولانی و بیش از آن به مطالعات مناسب در حکمت و ادبیات دارد و ممکن است شخص پس از انس با بزرگانی چون مولانا و شکسپیر و امثال آنها آهسته آهسته دریابد که چگونه است این عدالت پروردگار که تعارضی با این همه رنج و محنت در جهان و بیداد ظالمان ندارد بلکه در ساحتی و در بعدی و از نگاهی ما باید همگی برای احراز عدالت و رفع محرومیت در جهان بکوشیم و از نگاهی دیگر و در ساحتی دیگر بدانیم که خطایی بر قلم صنع نرفته و هر چه آن خسرو کند شیرین بود:

نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسئله بی چون و چرا می بینم

عارفان گفته اند که آن ساحت دوم عشق است در وسیعترین معنی خود که سعدی گفت:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

و این همان ساحت است که هاتف اصفهانی گفت:
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی

در فرهنگ هندوان به خصوص در معارف کریشنایی و ودائی برای رفع این گونه اشکالات که "چرا یکی در خانواده ای ثروتمند بدنیا می آید و از همه مواهب برخوردار می شود و یکی در گوشه ای از جهان در میان فقر و مسکنت بدنیا می آید و یا از گرسنگی می میرد یا به سختی روزگار می گذراند" گفته اند ارواح آدمیان بارها و بارها به این عالم می آیند و اگر در دوره ای کارهای ناپسند کرده باشند و در همان دوره جزای آنرا نیابند دور بعد در سختی و محنت زاده می شوند و رنجی که بر آنها است در حقیقت برای تکامل روح آنهاست و آن رنج را کارما می نامند و معتقدند هر کس باید کارمای خود را به دوش بکشد و این نظریه را در مجموع تناسخ می نامند. اما به نظر ما این شیوه مشکلات را حل نمی کند و مسئله عدالت الهی همچنان زیر سوال می ماند و به نظر ما راه همان طریق عشق و معرفت است که به تدریج در دل آدمی سّر این قضیه مکشوف می شود و پاسخ کوتاهی در چند کلمه نمی توان به آن داد.

سوال36: اگر دنیا، برزخ، آخرت و... را به شکل یک سیستم ببینیم، آیا راه خروجی از این سیستم وجود دارد به شکلی که هنوز ماهیت خود را به عنوان یک انسان حفظ کرده باشیم؟

پاسخ: آری آدمی می تواند از همه مدارج هستی و از همه سیستمها بیرون جهد و به قول نظامی خطاب به انسان گوید:

دور تو از دایره بیرون تر است
از دو جهان قدر تو افزون تر است

در کتاب "در قلمرو زرین" و نیز در کتاب "در صحبت مولانا" در گوشه و کنار آن به این نکته مکرر اشاره شده است که آدمی به تعبیر شکسپیر موجودی شگفت و نامتناهی است و هیچ حد و مرزی برای پرواز او وجود ندارد.

سوال37: من به هیچ گروهی گرایش ندارم و هدفم را از آفرینش و بودن نمی دانم و همچون آونگی معلق هستم. شما چگونه من را راهنمایی می كنید؟

پاسخ: زهی سعادت که به هیچ گروه و فرقه ای گرایش ندارید و در بند اندیشه های خاصی نیافتاده اید و می توانید مستقیماً فطرت الهی خود را به کمک بطلبید که پیر مغان شما و خضر راه شماست. شما با تمام وجود احساس می کنید که عاشق زیبایی و دانایی و نیکویی هستید و دلتان می خواهد هر چه بیشتر از این سه گوهر برخوردار شوید پس روشن است که باید دنبال کسب معرفت و کسب هنر و رسیدن به خلق خوش و مهربانی و وظیفه شناسی و فضیلتهای دیگر اخلاقی باشید چون از دیگران همین انتظار را دارید. بنابراین تکلیف شما روشن است خداوند شما را برای رسیدن به کمال آفریده است و مسیر را نیز در فطرت شما نهاده است. البته مطالعه کتابهای خوب و رسیدن به حضور بعضی بزرگان می تواند چراغ فطرت شما را روشن تر کند.

سوال38: نظر شما در خصوص حجاب چیست؟

پاسخ: شما می توانید به قطعه 231 از کتاب "در صحبت قرآن" مراجعه نمائید و بخصوص نظر مولانا را در تمثیل حجاب بخوانید. حجاب در اصل یک توصیه ایمنی است و برای حفظ زن از خطرات احتمالی وضع شده است.

سوال39: كتاب تاریخ تمدن در لیست كتابهای مورد تائید شما در وب سایت رسمی نیست. آیا خواندن آنرا توصیه می كنید؟

پاسخ: تاریخ تمدن توسط شخصیتهای گوناگون و به زبانهای گوناگون در جهان بسیار است از جمله تاریخ تمدن اسلام به قلم گوستاو لوبون. تاریخ تمدن 11 جلدی ویل دورانت نیز کتاب ارزشمندی است. البته ترجمه فارسی آن همه جا به مرتبه کمال نیست و اگر بتوانید متن انگلیسی آن را مطالعه کنید بهتر است. در عین حال کتابهای خوب کتابهایی است که مایه رشد و روشنایی می گردد اما ضرورت ندارد که خواننده با همه مطالب آن موافق باشد و آنها را بپذیرد اما خواندن کتابهای بزرگ که مجموعه ای از آنها را در سایت خود آورده ایم توسط بزرگان جهان توصیه شده است. تاریخ تمدن ویل دورانت نیز مشمول همین قاعده است.

سوال40: چرا دانته یکی از بزرکترین فیلسوفان اروپا وجهان، نبی اكرمو دانشمندان مسلمان ایرانی را در جهنم بهبدترین شکل ترسیم کرده است؟

پاسخ: بزرگی دانته در شعر و شاعری است و او را در کنار شکسپیر و هومر از بزرگترین شخصیتهای ادبی جهان می شناسند. آنچه در کتاب او مهم است این است که او جایگاه بدان و بدکاران را در جهنم نشان داده است و هیچ کار خوبی را به عواقب جهنم و برزخ گرفتار نکرده است. پیام کلی او در آیه زیر از قرآن خلاصه می شود:

و من یعمل مثقال ذره خیرا یره
و من یعمل مثقال شرا یره

در این کتاب عموماً اشتباه در حکم نیست اما اشتباه بیشتر در تشخیص مصداق است كه اغلب ناشی از تبلیغات سوء برخی متولیان متعصب مسیحی بوده است. البته آنچه شما اشاره کردید نشان نقصان او در شیوه نگرش به عقاید مختلف است اما از عظمت کار او در حفظ میراثهای فرهنگی مسیحیت نمی کاهد. ضمناً ما مکرر اشاره کرده ایم که مطالعه کتابهای بزرگ مایه رشد و روشنایی است اما ضرورتی ندارد که خواننده همه مطالب آن کتابها را پذیرا شود اما مطالعه آنها توسط بزرگان جهان توصیه شده است.

سوال41: محبوبترین آیه شما در قرآن و محبوبترین غزلها و مهمترین توصیه های شما چیست؟

پاسخ: توصیه اینجانب این است که شما با کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی که چهار جلد آن با عنوانهای "در صحبت سعدی"، "قلمرو زرین"، "در صحبت مولانا" و "درصحبت قرآن " است آشنا شوید زیرا در این کتابها من مجموعه ای از محبوبترین قطعات ادب فارسی و انگلیسی و همچنین محبوبترین آیات قرآنی را گرد آورده ام. از اینرو گمان دارم اگر این کتابها را بخوانید از شیوه نگارش می توانید خودتان به بهترین ها دست یابید زیرا ممکن است چندین بهترین وجود داشته باشد که هر یک به جهتی بهترین هستند برای مثال فقط یک آیه از قرآن را که شاید بیشترین حکمتعلمی و عملی در آن مندرجباشدذکر کنم و آن آیه 110 سوره کهف است و شما را به خواندن تفسیر این آیه در کتاب در صحبت قرآن، قطعه 169 با عنوان شرط رسیدن به دیدار خداوند توصیه می کنم.

سوال42: برای كسی كه خودكشی می كند بعد از مرگ چه اتفاقی می افتد؟

پاسخ: خودکشی کردن در بیشتر موارد گریز از معرکه زندگی است و ای بسا که گریزنده از امکانات و ثروت خود کاملا بی خبر است و نمی داند که بودنش تا چه اندازه سودمند است و این آگاهی پس از مرگ آکنده از پشیمانی خواهد بود. تجربه نشان داده که گریز از معرکه زندگی عموما نشان بی خبری از توانایی های موجود است. اگر آن گریزنده با دانایی مشورت کند آن دانا ممکن است او را چنان به زندگی خود مشتاق گرداند که حتی از قصد گریز شرمنده شود.
چه بسیار جوانها در افسردگی هستند و هنگامیکه کسی آنها را از ثروت جوانیشان با خبر کرده، چراغ هزار امید را در دلشان زنده کرده و با شوق به زندگی بازگشته اند. بخصوص نسل جوان امروز بیش از هر زمان نیاز دارد که بداند علی رغم همه مشکلات و محدودیت های نا معقول چقدردستشان برای تجربه های بدیع و لذت بخش در زندگی باز است. البته جوان باید به پیروی از عقل با هر آنچه نامعقول است درگیر شود و در رفع آن بکوشد و اگر هیچ دلیل دیگریآدمی برای زندگی نداشته باشد همین کافی است که می تواند در راه روشن کردن چراغ خرد و دانایی و زیبایی و نیکویی قدمی بردارد.

سوال43: مدتی است که بین دو راهی عجیبی قرار گرفته ام، دو راهی سنت و مدرنیسم. زمانی پا در راه دین و فرهنگ خودمان می گذارم چیزهایی می بینم و مسایلی برایم پیش می آید که با خود فکر می کنم چرا مانند غربیان نباید زندگی کرد و چرا ما نباید مانند آنها آزادی داشته باشیم و قید و بندهای زیادی که در اینجا هست و نتوانسته جلوی خیلی از رذایل اخلاقی را بگیرد برای چیست و با خود فکر می کنم آنها که حکومت دینی ندارند از ما موفق تر بوده اند و شاید از لحاظ اخلاقی وقانونمندی از ما بهتر باشند اما از طرفی با خود می گویم که ما حداقل می خواهیم به احکام الهی عمل کنیم و شاید یک روز به آن برسیم یا شاید هم نرسیم.اما تکلیف امثال من چه می شود که در این جامعه زندگی می کنیم که اکثرا فقط شعار می دهند و در عمل چیزی وجود ندارد.

پاسخ: شما به درستی دریافت کرده اید که راه دین و اخلاق را هر کس باید به شوق خود اختیار کند و مسلما با اکراه کار دین راست نمی آید. شما بر طبق فطرت خود عمل کنید که شما را به زیبایی و دانایی و نیکویی فرا می خواند و در این اقلیم زیبایی و دانایی و نیکویی سنت و مدرن را تفاوتی نیست زیرا شما پیرو خرد هستید و خرد آنچه را خوب و پسندیده یابد چه از روزگار قدیم باشد چه در پدیده های مدرن می پذیرد. شما بهترین آنچه در سنتهای پیشین آمده از بزرگانی مانند حافظ و سعدی و مولانا بدست آورید و از فرهنگ غرب نیز با مطالعه آثار بزرگانی چون شکسپیر، گوته و ویکتور هوگو و حتی برتراند راسل (که ظاهرا گرایش دینی از خود نشان نمی دهد) بدست آورید و اطمینان داشته باشید که در قافله خوبان قرار دارید و هر چه می کنید و می گویید پهلوانانی چون فردوسی و سعدی و گوته و والت ویتمان بر پشت آن ایستاده اند. ریا و سالوس دینی پیوسته در جهان بوده است و آنچه از ریاکاران می توان آموخت همین است که ریا نوعی ستایش باطنی از خوبی های فطری و درونی است. آنکس که به حقوق مردمان تجاوز می کند و تظاهر به دادگری می کند معلوم است خود نیک می داند که عدالت بهتر از ستمگری است لذا ستمگری را پنهان می کند و دعوی عدالت دارد. هر چه انسانها بر راه خرد و فطرت الهی باشند مدعیان بیشتر رسوا می شوند و هر چراغی که شما روشن کنید تاریکی را لعن کرده اید و از خود و دیگران دور کرده اید.

سوال44: شما فرموده اید كه محور تمامی احكام عقل است ولی من احكام بسیاری را می توانم عنوان كنم كه بر پایه عقل نیست ولی انجام می شود. شما چه توضیحی برای این موضوع دارید؟

پاسخ: رسول فرموده است كه هر چه شرع به آن حكم می كند عقل نیز آنرا تائید می كند و هر چه را عقل تائید كند شرع نیز بر همان نظر است. رفتارهای آدمی در پیش خداوند با عقل او سنجیده می شود و هر كس نسبت به عقل تعهد دارد و هر گونه عقاب و ثوابی بر مبنای درك و فهم فطری و خرد آدمی است و پیامبر فرموده است اگر حدیثی یا دستوری از من شنیدید با عقل و قرآن بسنجید اگر موافق نبود كنار بگذارید. اینجانب در كتاب در صحبت قرآن چندین جا درباره هماهنگی احكام اسلامی با عقل مطالبی نگاشته ام.

سوال45: نظرتان درباره نیچه و نظریات او چیست؟ بهترین اثر او کدام است؟

پاسخ: نیچه از متفكران بزرگ جهان است و مطالعه آثار او به خصوص "چنین گفت زرتشت" و كتاب "ورای خیر و شر " می تواند در رشد فكری و فرهنگی خواننده تاثیرات مثبتی داشته باشد. باید افزود كه توصیه مطالعه كتابهای بزرگ بدین معنی نیست كه هر چه در آن كتابها آمده مورد پذیرش است.

سوال46: راه رسیدن به خودشناسی و پیدا کردن راه موفقیت در زندگی از نظر شما کدام است؟ لطفا كتابی معرفی فرمائید.

پاسخ: در این زمینه مطالعه كتاب "در صحبت مولانا" و یا وسیع تر از آن متن كامل مثنوی و آثار دیگر مولانا می تواند بسیار سودمند باشد. همچنین كتاب پیامبر اثر جبران خلیل به ترجمه اینجانب و یا هر ترجمه دیگری كه بپسندید شما را به شناخت خودتان نزدیك می كند و نیز مطالعه آثار اریك فروم در این زمینه بسیار سودمند است.

سوال47: در مورد آیه 34 سوره نساء شبهه ای برایم پیش آمده که متاسفانه افرادی از این آیه سوء استفاده می کند و زنان را مورد تعرض قرار می دهند و در کنار آن هم کسانی که با قرآن مشکل دارند به این آیه اشاره می کنند. نظر شما در این خصوص چیست؟

پاسخ: محققان قرآن شناس كه با مبنای جامعه شناسی نیز آشنایی دارند عموماً بر این باور هستند كه این آیه در حقیقت نهی از زدن و تنبیه زنان است كه در زمان رسول تا به امروز همچنان در جوامع گوناگون رواج داشته و دارد. مسلماً آنچه خداوند خواسته است نفی تنبیه است نه اقدام به آن و در سیرت رسول خداوند نیز هیچ كجا نیامده است كه رسول حتی در یك مورد همسری را مورد تعرض قرار داده باشد. در كتاب "در صحبت قرآن" می توانید با مراجعه به فهرست آن مطالبی را درباره برابری حقوق زن و مرد و ضرورت رفتار نیكو و پسندیده با زنان مطالعه كنید.

سوال48: چه كنیم كه قرآن بر ما نیز نازل شود؟

پاسخ: چنانكه قرآن بر حضرت محمد در ایام صیام وارد شده است ما نیز اگر از هواهای نفسانی و خود خواهی ها و اغراض شخصی روزه بگیریم آن آیات بر دل ما وارد خواهد شد. چون خواندن یك چیز است و وارد شدن در دل یك چیز دیگر. و آن فرشتگان كه در شب قدر می آیند در هر یك از شبهای سال ممكن است برای شما كه دنبال زیبایی و دانایی و نیكویی هستید هدیه هایی از هنر و علم و اخلاق بیاورند.

سوال49: بسیار سعی می کنم تا با زیبایی، دانائی و خوبی به سیر و سلوک بپردازم ولی فکر می کنم شیطان هر بار مرا عقب تر از قبل می برد. فقط وقتی می فهمم که می بینم دور ترم. من می خواهم باز هم به سمت خالقم بروم.
لطفا کمکم کنید

پاسخ: خالق شما كه شوق رفتن به سوی او دارید سرچشمه زیبایی و دانایی و نیكویی است و هر چه شما به سوی این سه فرشته سفر كنید بیشتر و بیشتر به آفریدگار خود نزدیك خواهید شد در مورد گناه نیز از خود بپرسید كه من در این گناه آزارم به چه كسی خواهد رسید و اگر صادقانه می بینید كه در سودای آزار هیچ كس نیستید با گامهای محكم به جانب همان زیبایی و دانایی و نیكویی حركت كنید و شما را در این راه زیانی از شیطان نخواهد رسید. شیطان چیزی غیر از زشتی و ناجوانمردی و دروغ و آزار خلق و تكبر و حرص و آز و تجاوز به حقوق دیگران و امثال آن نیست و بدیهی است كه شما جویای این اوصاف شیطانی نیستید پس به سوی همان سه فرشته زیبایی و دانایی و نیكویی سیر كنید و نگران چیزی نباشید.

سوال50: من در دوران جوانی به سر می برم ولی بی هویتم وهنوز نتوانستم ایمان و اعتقاد محکم و درستی داشته باشم وکاملا به همه چیز شک دارم از شما تقاضا دارم به عنوان یک استاد اینجانب را راهنمایی فرمایید.

پاسخ: هویت انسانی شما همان است كه هزاران فرشته به فرمان خداوند در برابر او سجده كرده اند و این كنایه است از آنكه خداوند هزاران نیرو و هزاران خدمت گزار طبیعی را در وجود ما به ودیعه گذاشته است. از اینرو اگر شما به فطرت و سرشت طبیعی خود نظر كنید در می یابید كه چراغ سه عشق در قلب شما پیوسته روشن است و شما را به سوی همه خوبیها و كمالات هدایت می كند. نخست عشق به زیبایی كه در همه آدمیان هست و این عشق كه به زیبایی داریم و لذتی كه از مشاهده زیبایی می بریم ما را دعوت می كند كه به سوی هنرها روی آوریم و به تدریج بیشتر و بیشتر زندگی خود را از زیبایی و هنر همچون شعر و موسیقی و نقاشی آكنده كنیم. دوم عشق به دانایی است كه شما را به دانستن هر چه بیشتر از اسرار عالم دعوت می كند و چه خوشتر آنكه آدمی به دنبال دانش برود و به گفته فردوسی:

به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بگرد و به هر كس بگوی

و سوم عشق به خوبیو جوانمردی و راستی و انصاف و محبت و خدمت به خلق و خلق خوش كه همه ما از این اوصاف لذت می بریم. بنابراین همین لذت بردن ما را دعوت می كند كه چنین باشیم. بنابراین شما در ذات خود ایمان به همه خوبیها و زیبائیها دارید. قدم بردارید و به بوی خوش آن سرو خرامان بروید.

سوال51: من جوانی هستم كه نمی خواهم زندگی یکنواختی داشته باشم. خانواده من از لحاظ فرهنگی و مادی در سطح پایین هستند. آیا من با توجه با امکانات پایین می توانم برای خودم و اطرافیانم مفید باشم؟

پاسخ: البته كه می توانید. زیرا از چندین گنج برخوردارید یكی گنج سلامتی جسم و یكی گنج سلامتی روان و یكی گنج جوانی و مهمتر از همه گنج عشق به خوبی و خدمت كردن كه در سوال شما دیده می شود. بنابر این با بهره گیری از این گنجها می توانید به تدریج به سه ارزش جهانی كه زیبایی و دانایی و نیكویی است نائل شوید و دیگران را نیز بدان بخوانید.
می توانید سه برنامه برای زندگی خود ترتیب دهید كه موضوع آنها به ترتیب زیبایی و دانایی و نیكویی باشد و در پایان هر روز از خود بپرسید كه من در راه رسیدن به زیباییها و هنرها چه كرده ام و همین سوال را در مورد دانایی و نیكویی داشته باشید و بكوشید كه پاسخهای افتخار آمیزی به این سوالات بدهید.

سوال52: از چه روش یا روشهای برای بالا بردن تمرکزم استفاده کنم؟

پاسخ: برای تقویت تمركز باید هر چه بیشتر عشق را در خود پرورش داد، عشق به آنچه خوب و زیباست علاوه بر تمركز، حافظه انسان نیز در اثر عشق افزون می شود زیرا آنچه را دوست می دارد با شوق و رغبت و به آسانی در ذهن نگه می دارد.

سوال53: مجرد هستم و خواهان یک همراه موافقی هستم که مسیرش با مسیر من یکی باشد و او نیز صاحب کمالات باشد و روحیه اش نیز با من هم خوانی داشته باشد، چه باید كرد؟

پاسخ: این سوال نیازمند توضیحات و تفصیلات بیشتری هست كه شما را به مطالعه كتاب "پیامبر" اثر جبران خلیل جبران و نیز آشنایی بیشتر با مثنوی مولوی (كتاب در صحبت مولانا) دعوت می كنم و نیز مجموعه ای چند از سخنرانیهای اینجانب به صورت CD منتشر شده كه بعضی از آنها بخصوص توصیه هایی درباره ازدواج و آشنایی و دوستی آمده است (به بخش آثار صوتی و تصویری سایت مراجعه كنید).

سوال54: معنای رزق و روزی که در قران آمده چیست و اینکه خداوند در قران فرموده ما بعضی از شما را تنگ روزی و برخی از شما را وسیع روزی می کنیمدر ارتباط با تلاش انسان برای کسب درآمدچگونه تفسیر می شود.مثلا آگر خداوند نخواهد من وسیع روزی باشم یعنی من هرچه تلاش کنم نمی تونم درآمد کسب کنم و کارم با شکست رو به رو می شود؟

پاسخ: بحث جبر و اختیار و قضا و قدر پیوسته در طول تاریخ معركه آراء و نظریات گوناگون بوده است و قرنهاست كه طرفین این گفتگو یعنی جبریان و اختیاریان نتوانسته اند یكدیگر را كاملاً قانع كنند.

در میان جبری و اهل قدر
همچنین تا حشر بحث است ای پسر

اما بزرگان جهان كه به هیچ یك از دو جانب میل نكرده اند بلكه در هر دو طرف حقیقتی می بینند گویند كه ما از مشیت الهی بی خبریم و نمی دانیم كه روزی ها را وسیع خواسته اند یا تنگ اما می دانیم كه در این عالم قوانینی حاكم است و اگر در راهی تلاش كنیم بدون اثر نخواهد بود

ای بسا كه خداوند خواسته باشد تا از مجرای تلاشهای ما، ما روزی بیشتر بخشد. بنابراین ما تلاش خود را به جا می آوریم و منتظر رحمت خداوند هستیم. اما تاكیدی كه بعضی از قدیسان بر مبنای خود قرآن روی این نكته كرده اند كه ما باید روزی را از جانب خداوند بدانیم بدین خاطر است كه اگر هدف آدمی از كار صرفاً كسب روزی بیشتر و بیشتر باشد ممكن است هزار اندیشه اهریمنی به او روی آورد و به خاطر زر، تزویر كند و دروغ بگوید و به مال دیگران تجاوز كند در حالیكه اگر كار را به عنوان وظیفه بر خود بشناسد آنرا به كمال انجام می دهد و خداوند هم به او روزی دلخواه را می بخشد. همه ما دائما از محصول كار دیگران بهره می گیریم از تلفن همراه كه در جیب ما است و جام جهان نما(تلویزیون) كه در پیش روی ما است و هواپیما كه بر فراز سر ما پرواز می كند و رایانه ای كه به وسعت دریا ها آگاهی و اطلاع در اختیار ما می گذارد همه محصول كار دیگران است. پس ما نیز باید كاری كنیم كه به درد دیگران بخورد و باید شرمنده باشیم اگر از سفره جامعه این همه بهره گیریم و خود هیچ طعامی بر آن سفره نگذاریم. بنابراین ما كار را برای كسب روزی نمی كنیم بلكه وظیفه و تعهد اجتماعی خود را به جا می آوریم و آنگاه در دل معتقد هستیم كه خداوند به ما كمتر یا بیشتر روزی خواهد داد. این اعتقاد می تواند جامعه اقتصادی جهان را از هزاران آلودگی پاك گرداند.

سوال 55: در داستان حضرت یوسف می خوانیم که زلیخا زنان مصری را جمع کرد و به هریک کارد و ترنج داد و زنان مصری بعد از دیدن جمال حضرت یوسف دست خود را بریدند. جمال حضرت یوسف گوشه ای از جمال خدا است. کجای کار من به عنوان بنده خدا ایراد دارد که مثل زنان مصری محو جمال و زیبایی خدا نمی شوم؟

پاسخ: درك زیبایی در اطوار گوناگون و حساسیت انسانها نسبت به آن متفاوت است، یكی مانند سعدی می گوید:
مرا شكیب نمی باشد ای مسلمانانز روی خوب "لكم دینكم ولی دین"

یا در جای دیگر می فرماید:

در من این است كه صبرم ز نكو رویان نیستزرق نفروشم و زهدی ننمایم كان نیست

و یكی دیگر حساسیت چندانی نسبت به زیبایی ندارد، نگاهی می اندازد و می گذرد. بزرگان جهان اتفاق نظر دارند كه هر چه حساسیت نسبت به زیبایی بیشتر باشد شخص به عالم كمال و خوبی و شكوه انسانی نزدیكتر می شود زیرا نهایت همه خوبیها روی در زیبایی دارد و خوبی چهره باطنی معنای زیبایی است كه در حضرت یوسف هنگام بخشیدن خطای برادران ظاهر گردید. از این رو توصیه شده است كه آدمیان هر یك بر حسب استعداد به آموختن هنری بپردازند تا ذوق زیبایی در آنها تقویت شود واز هنرها بیشترلذت برند و از همه زیبائیها بیشتر برخوردار شوند. و اگر استعداد هیچ هنری در خود نمی بینند دست كم می توانند به هدایت انسان صاحب ذوقی با شاهكارهای هنری آشنا شوند. موسیقی های خوب را بشنوند، نقاشی های ممتاز جهان را مشاهده كنند و اشعار لطیف شاعران جهان را بخوانند. زیبایی ستاره درخشانی است در آسمان جان آدمی كه با نظر كردن به آن می توان راه را شناخت و به سوی مقصد پیش رفت.

سوال56: آیا راهی را برای خودشناسی می توانید معرفی کنید یا حتی کتابی را؟ منظورم همان خودشناسی توام با حس درونی است و اینکه آیا راهی برای رسیدن به آرامش درونی وجود دارد؟

پاسخ: یكی از كتابهایی كه به زبان پارسی در این زمینه ترجمه شده است كتابی است با عنوان "اعتماد به نفس" كه توسط مرحوم دشتی ترجمه شده و نسبتاً قابل اعتماد است. خواندن این كتاب ممكن است بتواند تا حدودی شما را راهنمایی كند و چنانكه زبان انگلیسی می دانید البته كتابها و مقالات گسترده تری در این زمینه می توانید مطالعه كنید. یكی از بهترین مقالات در زمینه اعتماد به نفس به انگلیسی مقاله معروف Self Reliance اثر امرسون آمریكایی است كه خواندن آن توصیه می شود.

سوال57: من دچار وسواس فکری و افسردگی شده امو همه چیز برایم بیهوده است. لطفا راهنمایی کنید.

پاسخ: چه بسیار وسواسها و افسردگی ها محصول آن است كه آدمیان از ثروتهای درونی خود بی خبر هستند. ثروتهایی همچون سلامت و برخورداری از پدر و مادر و فضای خانواده یا ثروتهای فكری و استعداد های علمی و هنری و مهمتر از همه ثروت عمری كه در پیش است و هزار امكان و فرصت به آدمی عرضه می كند. شما نیز از این گونه گنجها بی نصیب نیستید. باید تلاش كنید كه امكانات موجود خود را بهتر ارزیابی كنید و بیشتر قدر بدانید. شما در عصری زندگی می كنید كه انسان به پادشاهی رسیده است ما از اعجوبه ای چون موبایل برخورداریم و جام جهان نمایی چون تلویزیون و رایانه و شبكه ارتباط جهانی در اختیار داریم. امروز همه كتابهای خوب جهان و همه موسیقی ها و نقشها و رنگها و موزه های جهان با اشارت انگشتی در اختیار شما است. اگر از چیزهایی محروم هستید از هزاران چیز نیز برخوردارید. اگر به این ثروتها بیندیشید و موهبت دوستی و رفاقت با نزدیكان و عزیزان خود را بر آن بیافزایید ای بسا كه از وسواس و افسردگی به كلی دور می شوید و شور و شوق زندگی و انگیزه كار و نشاط و فعالیت در شما افزون شود.

سوال58: سوال من در رابطه با قبولی دعا هست.چرا برخی مواقع هر چند با خلوص نیت دعا می كنیم دعای ما اجابت نمی شود؟

پاسخ: دعا این نیست كه از خدا بخواهیم كاری را برای ما و به جای ما انجام دهد بلكه دعا بسیج همه نیروهای درونی است برای رسیدن به مقصودی كه آن مقصود از خیر و خوبی و حقیقت برخوردار است. بنابراین هر دعایی یك دستور العمل است كه چنین باید كرد و چنان نباید كرد و بدین سان ما در هر دعایی وظیفه ای بر دوش داریم كه باید انجام دهیم و آنگاه منتظر رحمت خدا باشیم و چه بسیار باشد كه آنچه از خدا می طلبیم در صلاح و خیر ما نیست و این خود سعادتی است كه آن دعا به جایی نرسد. البته خدا بندگان را به گونه های مختلف در زندگی می آزماید تا در این آزمایشها فرد پخته تر و آگاه تر شود و نهایتاً از خود به خدا برسد.

سوال59: میخواهم بدانم که نظر شما درباره فراماسیون چیست، نمی دانم باید با دشمن بیرونی جنگید یا با دشمن درونی؟

پاسخ: اگر ما جنگ درون را كه حقیقت جنگ با اهریمنانی چون تكبر و خودخواهی و حرص و آز و حسد و غرور و خودنمایی و ریاكاری و بی انصافی است با موفقیت به اتمام رسانیم رابطه ما با بیرون نیز مشخص خواهد شد و خواهیم دانست كه در بیرون نیز باید همین گونه با اهریمنان مبارزه كنیم الا آنكه این مبارزه به صورت جنگ متقابل اغلب میسر نیست زیرا اهریمنان خود را تا دندان برای جنگ و كشتار آماده كرده اند و رحم و شفقتی نیز ندارند. آنچه ما می توانیم به تدریج به آنها بدهیم فرهنگ و آگاهی و عبرت است از راه گفتن و نوشتن و بیش از همه از راه نشان دادن نمونه یك انسان خوب. سلاح های دیگر چون تبلیغات و توپ و تانك نزد ایشان به وفور وجود دارد بنابراین امروز در جهان باید با جهل و تعصب از راه روشن كردن چراغ معرفت و محبت مبارزه كرد، بدون كینه خواهی و فقط برای آنكه انسانهای اهریمن خو را به جانب خوبی باز گردانند.

بدین روش اگر افراد بسیاری به مبارزه برخیزند با صلاح خوبی و نیكویی و ارائه نمونه های انسان محبوب و پسندیده و پرهیز از پیوستن به ظالمان و دوری از بدكاران و بداندیشان ای بسا كه جهان روی در صلاح كند و كارها به سامان تر شود. البته خداوند وعده كرده است كه بدان را به جزای اعمالشان خواهد رساند اما نباید كارها را به خدا واگذار كرد و از مسئولیت شخصی گریخت بلكه ما باید هرچه از دستمان بر می آید در جهت تعاون در كار خیر و عدم شركت در هر گونه بدی انجام دهیم و اگر اهل قلم و زبان هستیم نیز آن قلم و زیان را در همین راه به كار اندازیم.

سوال 60:چندین سال است كه كتابهای شما را می خوانم و به سخنرانیهایتان گوش می دهم و لذت می برم. مدتی است كه شبكه چهار سیما سخنرانیهای تكراری از شما پخش می كند. آیا می توانم در یكی از سخنرانیهایتان شركت كنم؟
پاسخ: تلویزیون ایران برخی سخنرانیهای ضبط شده در دانشگاه ها و مراكز گوناگون در داخل و خارج كشور را تهیه كرده و آرشیوی از سخنرانیهایم را دارد كه در هر زمان بنا به تشخیص خود و بدون اطلاع یا هماهنگی قبلی با اینجانب اقدام به پخش قطعاتی از آنها می كند كه معمولاً كوتاه تر از اصل سخنرانی است. از دی ماه 1387 به بعد هیچ سخنرانی داخل كشور نداشته ام و بیشتر وقت خود را صرف نوشتن كتاب كرده ام و در آینده نزدیك نیز قصد سخنرانی ندارم.

سوال 61: نظر شما در مورد ابیات ذیل چیست؟

آن خطاط سه گونه خط نوشتی
یكی او خواندی، لاغیر
یكی هم او خواندی هم غیر او
یكی نه او خواندی نه غیر او
آن خط سوم منم
که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من

پاسخ: در دوران اخیر کتابی با عنوان خط سوم درباره زندگی و آثار و نظرات شمس تبریزی به قلم دکتر ناصر الدین صاحب زمانی نوشته شده است. ظاهراً در انتخاب عنوان با توجه به توضیحاتی که نویسنده درباره آن داده اشتباهی رخ داده است. برداشت نویسنده کتاب این بوده است که آن خطاط که سه گونه خط نوشتی خداست و خط سوم که نه خود خوانده و نه غیر آن شمس تبریزی است در حالیکه با دقت نظر در بیانات خود شمس روشن می شود که آن خطاط شمس تبریزی است که سه گونه مطلب می گوید یکی آنکه....الی آخر. و عبارت آن خط سوم منم در بیان شمس نیامده است بلکه در آنجا آمده است آن، منم و نویسنده آنرا به خط سوم تعبیر کرده است و در پرانتز آورده است در حالیکه مقصود از آن همان خطاط است.

سوال 62: شما در یکی از اشعارتان گفته اید:
آنچه حق آموخت آدم را ز اسماء جمال و آنچه آدم خواند بر افرشتگان دانم که چیست
منظور از این بیت چیست؟ یعنی حضرت حق تماماحوالات,علوم و اسرارعالم و... را به انسان آموخت وسپسبه اراده او انسان آنها را فراموش کرد و او در این عالم مثلا با یادگیری علوم سعی در یادآوری آنها دارد؟ آیا معنی انسان کامل این است که او تمام این اسما را به یادآورده است؟

پاسخ: نظریه تذكر در علم بدین معنی كه انسان به مقتضای ذات و آدمیت در آغاز آفرینش همه چیز را می دانسته و در این عالم از طریق مطالعه و شنیدن سخن حكیمان خاطرات پیشین خود را به یاد می آورد، از افلاطون است و بسیاری از حكمای اسلامی و عرفا نیز این نظریه را تائید كرده اند و اینكه خداوند همه اسماء را به آدم آموخت چنین تفسیر شده است كه در فطرت آدمیزاد كه همان فطرات الهی است جوهر همه علوم و معارف نهاده شده و هر چه انسان بیشتر احوال فطرت را به یاد آرد به انسان كامل نزدیكتر است و می توان گفت هر انسانی گوشه ای را به یاد می آورد و به طور كلی انسانیت با اینگونه یادآوریها در مسیر رشد و تكامل است.شیخ محمود در گلشن راز می فرماید:
در آن روزی كه گِلها می سرشتند
به دل در قصه ایمان نوشتند
كلام حق بدان گشته است منزل
كه یادت آورد از عهد اول

سوال 63: آیا امكان دارد در راه عرفان اسلامی موجودات غیر ارگانیک از قبیل جن و ارواح سرگردان به انسان حمله کرده و او را در معرض وسوسه ها و بیماریها قرار دهند تا از پیشروی انسان در مسیر کمال جلوگیری کنند؟

پاسخ: ارواح و اشباح و اجنه و حتی فرشتگان و جبرییل و میكائیل همه بخشی از وجود آدمی را تشكیل می دهند و چنین نیست كه موجوداتی شریر و بدخواه از بیرون به سالك راه حمله كنند بلكه هر وسوسه و بیماری از نفس آدمی سرچشمه می گیرد و از درون به آدمی حمله می كند مانند حرص و تكبر و حسد و آز و طمع كه همه دیوها و غولهای راه سالكند. به همین جهت مبارزه با نفس كه همان خودخواهی است شرط اصلی سیر و سلوك به سوی خدا است و جز همان نفس دشمن دیگری مزاحم راه نخواهد شد.
نفس كشتی باز رستی ز اعتذار
مر تو را دشمن نماند در دیار (مثنوی)

سوال 64: منظور از آیه زیر چیست؟
صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة؛ رنگ آمیزی خداست و هیچ رنگی خوشتر از ایمان به خدای یکتا نیست

پاسخ: مقصود از رنگ آمیزی خداوند اصالت و جوهریت آفرینش است كه به بهترین رنگ و صورت متجلی شده است. خلعت طاووس رنگ خداست و گل سرخ و سبزه و چمن زار و ماه و خورشید همه رنگهای خداوند هستند و هر آنچه خداوند آفریده است دارای فطرت و سرشتی است الهی كه از اصالت برخوردار است اما به تعبیر مولانا آن شغالی كه در خم رنگرزی رفته و آب و رنگی پیدا كرده است و ادعای طاووسی می كند، دعوی باطل می كند.
خلعت طاووس آید زآسمان
كی رسی از رنگ و دعوی ها بدان (مثنوی)

سوال 65:میخواستم بدانم منظور از من چیست؟ یا مرجع من کیست؟ ما وقتی از خود صحبت می کنیم می گوییم دست من چشم من ولی واقعا این من چیست که با ما غریب است برخی میگویند روح ماست ولی ما وقتی از روح هم صحبت میکنیم میگوییم روح من یعنی روحی که مال من است.حال سوال اینجاست این من که برای من خیلی غریب و گاهی دردسر ساز و ناشناخته است چیست؟ ایا نفس ماست یا ودیعه ای که خدا در وجود ما گذاشته یا وجود ماست و از کجا امده و معلول کدام علت است؟
پاسخ:من" از رازهای آفرینش است و هر كه او را بشناسد خدا را نیز خواهد شناخت. می توان گفت كه من سایه ای از وحدت خداوند است یا همان نفسی است كه خداوند در آدمی دمیده است. در كتاب گلشن راز كه طی آن به بیست سوال از پرسشهای علماء خراسان پاسخ داده شده است یكی همین پرسش از "من" است كه چیست.
كه باشم من مرا از من خبر كن
چه معنی دارد اندر خود سفر كن
پاسخ شیخ محمود این است:
چو هست مطلق آید در اشارت
به لفظ من كنند از وی عبارت
حقیقت كز تعین شد معین
تو او را در عبارت گفته ای من
من و تو عارض ذات وجودیم
مشبكهای مشكات وجودیم
توضیح این ابیات در مقدمه كتاب گلشن راز نوشته اینجانب به اختصار آمده است.

سوال66: با توجه به یگانگی وجود خداوند آیا میتوان علم (عقل) و عشق را از هم جدا دانست؟ اگر نمی توان، پس چرا همه جا صحبت از ناتوانی عقل در مقابل عشق است؟

پاسخ: عقل وعشق مانند همه اوصاف دیگر آدمی از آفریدگار یگانه جهان سر چشمه می گیرد و چون در ذات پروردگار دوگانگی نیست به ناچار باید گفت در ذات او عشق و عقل درهم آمیخته اند و یك حقیقتند الا آنكه در انسان مراتب ادراك آدمی را در هوشیاری و آگاهی عقل خوانده اند و در وجد و مستی و بی خویشی عشق می نامند. عشق مرتبه مستی عقل است:
عقل در آن دایره سر مست ماندعاقبت از صبر جمله تهی دست ماند
دیوانگان خود را می بست در سلاسلهر كجا كه عاقلی بود اینجا دم از جنون زد (سعدی(
و عاقل ترین عاقلان كسی است كه عاشق شود و توان گفت آنها كه عاقل بودند دیوانه شدند و عاشق شدند. آنها كه عقل نداشتند یا عقل ایشان در مراتب نازله قرار داشت هرگز به عشق حقیقی نرسیدند. اگر چه عشق را در مراتب نازله با همان عقل ناقص می توانند درك كنند.

سوال67: منظور از شفاعت چیست؟ مگرمی شود انسانی گناه كرده وبه خاطرزیارت قبور ویا توسل به ائمه گناهش بخشیده شود پس عدالت الهی دراینجا چگونه مطرح می شود؟

پاسخ: معنای واقعی شفاعت برخورداری انسان از انگاره های زندگی قدسیان است و اگر ایشان واسطه مغفرت گناهان شوند بدین معنا است كه به واسطه پیروی از هدایت آنان آدمی مورد رحمت پروردگار قرار گیرد. در قطعه شماره 148 در كتاب "در صحبت قرآن" در دو صفحه اول اشاره ای به معنای شفاعت كبری پیامبر شده است اگر علاقه مند باشید می توانید به آن متن مراجعه فرمائید.
معنای توسل به ائمه جز این نیست كه ما از شیوه زندگی و سخنانشان بهره گیری كنیم و در حقیقت با توسل به سیره و خلق و خوی ایشان ما نیز به فضیلتی دست یابیم.

سوال68: آیا شماعرفان حلقه را قبول دارید و آیا اصلا صحیح است که در فعالیتهای این گروه مثل فرادرمانی شرکت کنیم یا نه؟

پاسخ: توصیه اینجانب به پرسندگان اینگونه سوالات پیوسته این بوده است که آدمی بهتر است در هیچ حلقه و گروه و دسته ای خود را محدود نکند بلکه به هدایت فطرت خویش و فرهنگ جهانی و در راه راست حرکت کند و هر دسته و گروهی نیز اگر سخن حقی داشته باشد که با عقل و منطق سازگار باشد بپذیرید.

سوال69: آیا شما به پیشگوئی به هر طریق اعتقاد دارید؟

پاسخ: در قرآن آمده است که هیچ کس غیر از خدا غیب نمی داند و توصیه بزرگان این بوده است که ما بیش از آنکه به پیشگویی ها گوش فرا دهیم بدنبال شناخت عوامل مختلف حوادث باشیم و راه درست را بر گزینیم و خود را مسئول کارهای خود بدانیم و این شیوه برای پیشرفت بشر در علم و هنر و اخلاق همیشه کارگشا بوده است. در عین حال امکان اینکه درباره حادثه ای بتوان پیشگویی کرد در این عالم شگفت انگیز دور از باور نیست اما چنانکه اشاره شد بهتر است با چراغ عقل و دانش پیش رویم زیرا تاریخ نشان داده است که چه بسیار سخنان نادرست و بی مسئولیت در گفتار پیشگویان آمده و راه به جایی نبرده است. گویند انوری شاعر معروف که منجم نیز بوده است پیشگویی کرده بود که در فلان روز معین بادهای سخت و طوفانهای سهمگین خواهد وزید و شهر را به ویرانی خواهد کشید در حالیکه در همان روز مردم به پشت بامها رفتند و شمع بدست گرفتند و هوا چنان آرام بود که حتی شمعی خاموش نشد. شاعری دو بیت زیر را درباره پیشگویی انوری سروده است:
گفت انوری که در اثر بادهای سخت
ویران شود سراچه و ملک سکندری
در روز حکم او نوزیدست هیچ باد
یا"مرسل الریاح" تو دانی و انوری

سوال70: در سوره حجر آیه 39 که شیطان به خداوند می گوید به خاطر آنکه مرا گمراه ساختی انسانها را فریب خواهم داد. سوالم این است که آیا خدا شیطان را گمراه ساخت؟

پاسخ: این بحث را نمی توان در چند جمله کوتاه روشن کرد. اگر علاقه مند باشید شاید بتوانید با مراجعه به توضیحات کتاب "گزیده فیه ما فیه" درباره نافرمانی شیطان مطالبی بخوانید و همچنین در کتاب "در صحبت قرآن" با مراجعه به فهرست اول آن می توان مطالب روشن تری در این زمینه بدست آورد.

سوال71: آیا علم اکتسابی انسان(مثل ریاضیات، فیزیک،...) با او به آخرت منتقل می شود؟

پاسخ: علم حقیقی به تعبیر ملاصدرا از مقوله وجود است و آنکس که بیشتر بداند دایره وجودش گسترده تر می شود و در هر عالمی بعد از مرگ ظاهر شود این گستردگی و روشنایی با او خواهد بود مگر آنکه علم صوری و لفظی و سطحی در میان باشد که آن تاثیری در روشنایی کلی شخص ندارد و هدیه ای به او نمی دهد و با او همراه نخواهد بود

سوال72: چگونه عاشق بشویم تا به هر جا بنگریم جز او نبینیم

پاسخ: در نیاید عشق در گفت و شنیدعشق دریایی کرانه ناپدید
توصیه ما این است که اگر مشتاق عالم عشق و محبت باشید با عاشقان جهان همچون مولانا و سعدی و حافظ و میلتون و گوته و هوگو از طریق آثارشان مصاحب شوید و آنها پاسخ سئوال شما را به روشنی خواهند داد.

سوال73: اگر زندگی مانند نمایشنامه وانسانها بازیگران آن باشند خداوند برچه اساسی نقشها را توزیع کرده است؟

پاسخ: خداوند بر اساس علم جامع ازلی نقش هر موجودی را مقدر فرموده است همه از روی حكمت و همه از روی رحمت، الا آنكه چون علم ما آدمیان بسیار محدود است نمی توانیم درستی صحنه پردازی های شگفت او را دریابیم. فقط از راه عشق و تسلیم است كه می توان از نمایشنامه لذت برد و مانند مولانا گفت:
هركسی را بهر كاری ساختندمیل آنرا در دلش انداختند
اما اینكه نقش اختیار در این نمایشنامه چیست بحث بسیار گسترده و جذابی بوده است كه در طول تاریخ تا به امروز توسط فیلسوفان و متكلمان دنبال شده است و به نظر اینجانب همان میلی كه مولانا گوید در دل هر كس انداخته اند اختیار ما است و اختیار ازلی نیز بر این رفته است كه ما به اختیار خودمان نقشی را كه باید،‌در نمایشنامه عالم بازی كنیم.

سوال74: چگونه می توان کینه ای را که از کسی در دلم آمده از میان ببرم؟

پاسخ: اگر آدمی بخواهد كینه ها را به طور كلی از دل براند باید لبه تیز تیغ خشم و رنجیدگی را به جای شخص به سوی صفات شخص گرفت. از تكبر باید بیزار بود نه از متكبر و با ظلمت و جهل باید كینه داشت نه با ظالم و جاهل. آنچه عین جهنم است این صفات است و شخص می تواند از هر صفتی به تدریج فاصله گیرد. بنابراین درست مانند مادری باید عمل كرد كه صفات نامطلوب فرزندش را دوست ندارد اما فرزندش را دوست دارد و می كوشد به نوعی او را به سلامتی كه از پیش داشته بازگرداند. شما نیز چنین كنید و خداوند شما را یاری خواهد كرد.

سوال 75: در کتاب مقالات استاد این مطلب را خواندم كه انسان اگر با خود آشنا شود راز دو عالم را دریابد و عکس جمال بی چون را در آینه دل خویش مشاهده کند و محب و عاشق شود آنگاه محبوب و معشوق حق گردد. لطفاً توضیح فرمائید چطور انسان می تواند خود را بشناسد؟

پاسخ: راه خود شناسی بسیار سهل و هموار است شما كافی است نگاهی به درون خود كنید تا ببینید كه شوق ها و میل ها و گزینش ها و پسند های شما چیست و خیلی زود درخواهید یافت كه شما پیوسته به دنبال سه چیز هستید كه هر سه مورد پسند شما است یكی زیبایی است كه آنرا كم و بیش می شناسید. در طبیعت مشاهده می كنید در هنرها و به خصوص در موسیقی های اصیل جهان می بینید و نیز از چهره زیبا رویان و قد و قامت خوبان نیز شما را لذتی حاصل است. پس طبع شما بر گرایش به زیبایی است و از زشتی و پریشانی و آشفتگی پیوسته می گریزید.

همچنین میل شما به دانستن و كشف اسرار كردن است می خواهید رازهای عالم را دریابید می خواهید بدانید ستاره و آسمان و زمین چیستند و اسرار پشت پرده طبیعت چیست. از این رو شما عاشق دانایی هستید. دانایان را دوست دارید و دانایی را و توانایی را كه حاصل دانایی است. و همچنین شما از خلق خوش و مهربانی و سخاوت و انصاف و جوانمردی و امثال اینگونه فضایل در خود و دیگران لذت می برید و از صفاتی چون كبر، حرص و حسد و كینه و ظلم و ستم می گریزید. بنابراین شما عاشق نیكویی هستید و این سه عشق: عشق به زیبایی، عشق به دانایی و عشق به نیكویی امانت الهی در وجود شما است و از راه این سه عشق می توانید آهسته آهسته از راه علم و هنر و اخلاق به پروردگار خود نزدیك بلكه شبیه شوید چنانكه هر كس شما را بیند یاد خدا افتد. از مهربانیتان و از خلق خوشتان و از دانایی تان و رفتار جمیل و خوش آهنگتان. این است معنی نزدیك شدن به خدا و محبوب خدا قرار گرفتن كه در واقع همراه با محبوبیت نزد بندگان خدا نیز هست.

سوال76: دردعای کمیل میخوانیم:

خداوندا، ببخشبرمنگناهانی را که پرده عصمتم را میدرد، خداوندا، ببخشبرمنگناهانی را که نعمت ها را تغییر میدهد، خداوندا، ببخشبرمنگناهانی را که مانع استجابت دعا میشود، خداوندا، ببخشبرمنگناهانی را که بلا ها را نازل میکند، لطفا توضیح فرمائید كه اینها چه گناهانی هستند؟

پاسخ:اگر چه همه گناهان در نهایت به یك گناه بزرگ باز می گردند و آن ظلم است و هر چند ظلم در چهره های متفاوت ظاهر می شود و نامهای متفاوت پیدا می كند ولی همه در ماهیت ظلم مشتركند. چنانكه خداوند حتی گناه شرك را نیز از ماهیت ظلم دانسته و بزرگترین ظلم شمرده است. "ان الشرك لظلم عظیم" و نتیجه همه گناهان نیز یكی است كه آن محرومیت از كمال و فضیلت و گرفتاری در بلای دوری و مهجوری از پروردگار جهان كه معشوق عالمیان است. اما علمای اخلاق اسباب و عوامل این دوری و مهجوری را شرح و بسط داده اند تا دلهای مردمان را بیدار كنند. وقتی انسانی حق را بخاطر خود زیر پا گذاشت و دروغ گفت و دغل كرد بدیهی است كه دعای او مستجاب نمی شود زیرا به حقیقت دعایی نمی كند تا مستجاب شود و اگر به زبان از خدا آمرزشی می جوید اعمالش فریاد می كند كه من آمرزش را نمی خواهم زیرا همچنان به ظلم و تجاوز به حقوق دیگران ادامه می دهد.

سوال77: شما در هیچکدام از سخنرانی هایتان و همچنین در کتاب در صحبت قرآن،اشاره ای به شان نزول آیات نکرده اید.در حالیکه بعضی از مفسرین،تاکید زیادی بر روی این مطلب دارند.آیا شما قائل به اهمیت شان نزول آیات نیستید؟

پاسخ:شك نیست كه شان نزول آیات نزد مفسران عامه و خاصه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. توجه به شان نزول آیات در فهم بسیاری از آیات سودمند و در صدور احكام الهی در آیات خاص موثر است. اما اینجانب با الهام از عامه عارفان و شاعران الهی كوشیده ام كه خطاب قرآن را به همه انسانها و همه زمانها و مكانها تعمیم دهم چنانكه در حدیثی از پیامبر اكرم آمده است: "قرآن را چنان بخوانید كه گویی در شان شما نازل شده است". یكی از موسیقی دانان معاصر بر این نظر بود كه وقتی خداوند به پیامبر می فرماید "قل" آن "قل" دیگر جز قرآن نیست بلكه متعلق آن "قل" سخن خدا خواهد بود. برای مثال سوره احد باید چنین باشد الله احد الله الصمد... این همان نگاه است كه خطاب قرآن را مخصوص به پیامبر می كند در حالیكه به قول مولانا:

گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هر كه گوید حق نگفته كافر است

از این رو جزء قرآن است و این خداوند است كه به

پایان پیام
 
نظرات بینندگان