entekhab | وب سایت انتخاب

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - بریا
محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
استالین را چندین بار دیده‌ام و مهم‌ترین مرتبه‌ای که با استالین ملاقات داشتم موقعی بود که استالین به تهران آمده بود تا در کنفرانس سه‌جانبه‌ی تهران شرکت کند. ما به سفارت شوروی رفتیم تا مقدمات شرفیابی استالین را فراهم کنیم و در عین حال ببینیم که ترتیب بازدید شاهنشاه چگونه باید باشد. استالین خیلی صمیمی و ساده با من روبه‌رو شد و به من گفت که: «ما آمده‌ایم این‌جا که اعلیحضرت را زیارت کنیم و ادب به ما حکم می‌کند که توقع بازدید نداشته باشیم و به شرفیابی به حضور ایشان افتخار کنیم.» روی هم رفته استالین مرد خوش‌صحبت جذابی بود...
کد خبر: ۶۳۵۵۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۰

«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۲۵؛
زمان گذشته دیگر برای استالین معنی نداشت و هر خاطره و یادگاری که به سال‌های پیش پیوند می‌یافت فاقد درخشندگی و مفهوم بود و فقط در حال، در لحظه‌ای پر از شقاوت و بی‌رحمی آن زیست می‌کرد و وجود او را از دشمنی و خشم و کینه آکنده می‌ساخت. خطوط همه امیدها، رنج‌های مشترکی که او با دوستانش در ضمیر خود داشت پاک شده بود و نمی‌توانست فداکاری‌ها فعالیت‌های هم‌رزمانش را به یاد بیاورد و به آن‌ها ارج بگذارد. چنین تصور می‌شد که استالین اصلا زمان گذشته و روزهای از دست رفته را فراموش کرده و یا آن را متعلق به خود نمی‌دانست. همه چیز سال‌های دور محو و خاکستری جلوه می‌کرد و حالت او به یک مریض روحی که دچار فراموشی شده باشد شباهت داشت.
کد خبر: ۵۷۹۴۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱

«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۲۴؛
« بریا » به سستی‌ها و ضعف‌های پنهانی پدرم آگاهی داشت و از روی بدخواهی همیشه به آتش وجود او دامن می‌زد یا بهتر بگویم سعی داشت آتش بدبینی و نفرت پدرم همیشه شعله‌ور باشد و او این آتش را روز به روز تیزتر می‌کرد و با شیوه مخصوص مردم شرقی با یک نوع وقاحت آشکار از او تملق می‌گفت و او را فریب می‌داد... شک نیست که تسلط شیطانی بریا بر افکار پدرم عامل بسیاری از حادثه‌ها بود چون این روباه حیله‌گر بیش از آن‌چه که به تصور بیاید استالین را مطیع و همراه خود ساخته بود.
کد خبر: ۵۷۹۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۰

«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۱۸؛
استالین به هیچ وجه اجازه نمی‌داد کسی در قضاوت او دخالت کند و نظر او را تغییر بدهد. خصلت پدرم در این مورد خیلی عجیب و شنیدنی است هر وقت او یکی از دوستان و نزدیکانش را در دادگاهِ فکر خود محکوم می‌کرد و او را در صف دشمنان قرار می‌داد هیچ استدلال و کوششی نتیجه نداشت و حتی احتمال داشت شخص میانجی نیز به خشم او گرفتار شود. برای او دو قطب کاملا متمایز از یکدیگر بیش‌تر وجود نداشت: یا دوست و یا دشمن. استالین موقع ملاقات و هنگام گفتگو و مشاوره با دیگران افراد را در یکی از این دو صف جا می‌داد و رفتارش را نسبت به آن‌ها تعیین می‌کرد.
کد خبر: ۵۷۷۹۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۳

«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۱۷؛
ده سال بعد از مرگ پال آلیوویچ بالاخره بریا در طرح توطئه خود موفق شد و الکساندرونوا زن بیوه دایی‌ام به اتهام شرکت در یک شبکه جاسوسی و همچنین به جرم مسموم کردن شوهر خود به زندان روانه شد و مانند خاله‌ام آنا محکومیتی به مدت ده سال برای او از طرف دادگاه صادر شد...
کد خبر: ۵۷۷۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۱

«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۸؛
معلوم نشد بازمانده میراث مادی پدرم را به کجا بردند ولی در اندک مدتی فرمان « بریا » مورد اجرا قرار گرفت و بی‌درنگ همه به فعالیت پرداختند و خانه از یادگارهای دوران استالین خالی شد و همه اعضای کاخ نیز آن‌جا را ترک کردند. همه چیز تغییر و تبدیل یافت و همه اشیا به عنوان «امانت» به کارگزینی پلیس مخفی تحویل داده شد. آدم‌ها کسانی که در حدود ۱۰ تا ۱۵ سال در نهایت صداقت در این محیط خدمتگذاری و انجام وظیفه کرده بودند بی‌رحمانه طرد شدند و آن‌ها را به کوچه و خیابان ریختند و بسیاری از افسران نگهبان به شهرهای دیگر انتقال داده شدند و دو نفر از آن‌ها دست به خودکشی زدند و به زندگی خود پایان دادند.
کد خبر: ۵۷۶۱۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۲

«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۶.
ترس از این موجود اسرارآمیز و نفرت و بیزاری از او در اعماق روح و جان همه آشنایان ما رسوخ کرده بود و همه از بریا [دستیار و شخصیت امنیتی بلندپایه دوران استالین]بیمی ناشناخته داشتند که از آن میان باید مادرم را اسم ببرم که به طرز عجیبی از او هراسان بود و گاهی این حالت را بیش‌تر در حرکات او مشاهده می‌کرد. بعد‌ها پدرم «استالین» برایم تعریف کرد که بر پایه این وحشت چگونه مدتی مادرم با خواهش و تمنا و بعد تهدید و هیاهو اصرار می‌کرد که «پای او را از این خانه قطع کنم و اجازه ندهم به ملاقات ما بیاید.» همچنین پدرم... در ضمن شرح خاطرات خود برایم گفت: که: «من از مادرت علت این وحشت و اشمئزاز از بریا را می‌پرسیدم، او در جواب می‌گفت: من دلیل کافی و قانع‌کننده‌ای دارم؛ و وقتی از مادرت می‌خواستم دلایل خود را بگوید با خشم زیاد فریاد می‌زد: دیگر چه دلیلی می‌خواهی؟ او یک رجاله است...»
کد خبر: ۵۷۵۷۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۳۱

«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۱
بریا معجونی بود از چاپلوسی و پشت هم اندازی. او توانست به این وسیله حتی پدرم را هم که معمولا گول نمی‌خورد گول بزند. خیلی از کار‌هایی که این اژد‌ها انجام داد به نام پدرم تمام شد و در خیلی کار‌ها هم باهم خود را آلوده کردند. اما این موضوع را که بریا خیلی از کار‌ها را مزورانه به دست پدرم انجام می‌داد و خود را کنار می‌کشید همه می‌دانستند. حالا تمام صفات شیطانی‌اش نمودار شد. برای او خیلی مشکل بود که در این لحظه خودداری نماید. نه تنها من بلکه خیلی از آن‌ها که آن‌جا بودند این موضوع را دریافتند. همه از او ترس داشتند و می‌دانستند در این لحظه که پدرم خواهد مرد هیچ فردی به اندازه او در تمام روسیه قدرت ندارد.
کد خبر: ۵۷۴۷۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۲۵

entekhab | وب سایت انتخاب

پربازدید ها
آخرین اخبار پربحث ترین