ماجرای زندگی یک گردنهبگیرِ واقعی از زبان خودش؛
ما تا هفت پشتمان دزد و گردنهزن بودیم. سه تا از بابابزرگهای من تو این کار جانشان را از دست داده بودند. دزدی اصلا در خانوادهی ما شغل ارثی بود و تا پسری نمیتوانست شخصا تفنگ به دوش بگیرد و کاروانی را لخت کند افراد خانواده او را مرد نمیدانستند و زنش نمیدادند... در همهی کارها دستمان باز بود جز یک کار: تعرض به ناموس مردم!
کد خبر: ۶۵۶۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۰