entekhab | وب سایت انتخاب

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - اعتمادالسلطنه
شاه عنوان مطلب فرمود که جمعی به توسط امین‌الدوله از تنباکوفروش و غیره عریضه دارند که این کمپانی تنباکو به ما ضرر وارد می‌آورد، ما مجبوریم زیر بیرق روس بست بنشینیم. پارسال که این امتیاز تنباکو داده شده اعتمادالسلطنه نبود. حالا بروید با هم بنشینید صورت امتیازنامه را دوباره بخوانید.
کد خبر: ۵۳۱۱۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۳

ظل‌السلطان انگشتر الماس هزارتومانی داده بود. مستوفی‌الممالک صد عدد پنجهزاری، معتمدالدوله یکصد عدد دوهزاری، امام‌جمعه دست برده بود به عمامه خود که تربت بیرون بیاورد حاضر نبود، ظل‌السلطان تربت خود را داده بود. اسم مولود تازه را محمدرضا میرزا که جد بدرالسلطنه و پسر فتحعلیشاه است و لقب رکن‌السلطنه گذاشته‌اند.
کد خبر: ۵۳۰۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰

در این بین کاغذی از وزیر خارجه رسید که «خوانین مرو بیش‌تر از دو هزار نفر به عشق‌آباد نزد سردار روس رفته‌اند [و] به میل و رغبت، تبعیت روس را اختیار کردند.» مرو هم از دست ایران رفت. فی‌الواقع ایران من‌بعد جزو ممالک روس شده. خدا آخر عاقبت را برای ملت ایران بیچاره حفظ کند...
کد خبر: ۵۳۰۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹

میرغضب و چوب فلک [به] میدان توپخانه قدیم می‌بردند. معلوم شد توپچی [که] مست بود، دمِ اندرون رفته... طلبی از فراش‌های معتمدالحرم داشته است. او را به تهمت گرفته‌اند، عرض کردند و حکم شد بیاورند حضور، یعنی میدان توپخانه.
کد خبر: ۵۳۰۴۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۸

تفصیل این شخص این است که اصلش تبریزی بود و شغلش کن‌کنی؛ یعنی مبال‌پاک‌کنی. از الواط نامی آذربایجان بود. وقتی که محمدشاه مرحوم از تبریز به سمت سلطنت به طهران می‌آمد، این شخص به واسطه چند قتلی که از او سر زده بود، خود را جزو فراشخانه محمدشاه به طهران می‌رساند...
کد خبر: ۵۳۰۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۷

امین‌السلطان صدرالصدور است و زیاده از بیست‌وشش سال ندارد و از بی‌شرمی او زیاد وحشت دارم
کد خبر: ۵۲۹۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴

منزل امین‌السلطان رفتیم. صحبت پولتیک در میان بود. این جوان وزیراعظم می‌گفت: «حالا قوت ما در این است که مخالفت خودمان را با عثمانی معلوم سازیم و تعصب شیعه را محرک شویم.» خواستم بگویم: «آقای وزیر حالا پانصد سال قبل نیست که حقه‌بازی‌های شاه اسماعیل را تجدید کرد. حالا توپ کروپ است و تفنگ اشانیوس.» این است درایت وزرای ما، پناه بر خدا!
کد خبر: ۵۲۹۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳

مجلسی دیدم آراسنه و پیراسته، در صدر مجلس ظل‌السلطان [مسعودمیرزا پسر شاه] نشسته و سایرین علی‌قدر شئونهم جلوس کرده. میرزا علی‌رضا... در وسط مجلس نشسته فریاد و فغان، ناله و الامان می‌کشید. معلوم شد قرآنی به خط علی‌بن‌الحسین(ع) از اجداد این‌ها بوده و به غلامحسین‌خان سپهدار وقتی که حکومت عراق را داشته است جد میرزا تعارف کرده بوده است. حالا میرزا علی‌رضا را طمع جنبیده... دو ساعت تمام گفتگوی مجلس به این محاکمه گذشت و عاقبت به جایی نرسید.
کد خبر: ۵۲۹۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۱

دست‌خط خیلی خوبی شاه نوشته بود و همچنین عریضه‌ای که پریروز داده بودم در باب ایجاد «سانسور» به جهت کتب چاپی و غیره خیلی پسند فرموده بودند.
کد خبر: ۵۲۸۲۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۷

خدمت شاه رسیدم. آن‌چه مذکور شد خیال دارند ده بیست نفر شاگرد به فرنگ بفرستند تحصیل کنند. امروز به حضور همایون آورده بودند.
کد خبر: ۵۲۸۰۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۶

مدتی با شاه در باغ گردش کردم و روزنامه خواندم. شاه زیاد از نایب‌السلطنه دل‌تنگ بود و از ظل‌السلطان تعریف می‌کرد... شب درخانه احضار شدم. دیشب خانم شاهزاده، زن شاه، دختری آورد موسوم به تاج‌السلطنه شد.
کد خبر: ۵۲۷۸۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

تاجر دهدشتی مرده... همان شب حکم شد امین‌السلطان بفرستد حاجی محمدحسن برود تحصیل پول کند... معلوم شد دولت ما وارث همه شدند، خداوند عاقبت امور را خیر کند!
کد خبر: ۵۲۷۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۳

از کارهای تازه این‌که اولا حکم شده تمام صاحب‌منصبان نظامی چکمه بپوشند و با چکمه راه بروند. خود بندگان همایون [شاه] هم همین کار را می‌کنند.
کد خبر: ۵۲۶۸۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۰

امین‌الدوله... می‌گفت شاه شکست خوردند. از وزرا خواسته بودند ترتیبات تازه در ادارات دولت بدهند. امین‌السلطان و ظل‌السلطان با هم متعهد شده بودند به هم زدند
کد خبر: ۵۲۶۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۹

صبح درخانه [دربار] رفتم. در سر ناهار بودم. دیروز شاه به امین‌الملک فرموده بودند، چرا فلان‌کس مجلس نمی‌آید. هر روز باید در مجلس حاضر باشد. امین‌الملک فرمایش شاه را ابلاغ کرد. ان‌شاءالله روز سه‌نشبه خواهم رفت. خلاصه، بعد از ناهار از درخانه مراجعت می‌شد، در خیابان جبه‌خانه می‌گذشتم، دکان بکمز پیاده شدم. مشغول تماشای بعضی اشیا که تازه از فرنگستان آورده بودند، بودم
کد خبر: ۵۲۶۵۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸

عضدالملک می‌خواست پسر نقیب [را] که دوازده ساله است بیاورد خطیب سلام عام نماید، چون کارهای ایران بچه‌بازی شده. مستوفی‌الممالک ما ۹ سال و معتمدالملک ما ۱۰ سال، میرآخور ۲۵ سال... [دارند].
کد خبر: ۵۲۶۳۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۷

با دکتر فوریه [پزشک مخصوص ناصرالدین شاه] عیادت امین‌اقدس [همسر شاه] رفتیم... از آن‌جایی که بندگان همایون [شاه] به احدی اعتماد ندارند، عرض دیروز فوریه را قبول نکردند. این بود که تا وقتی بیرون آمدیم میرزا سید حسین و فخرالاطبا را نگاه داشتند که از آن‌ها استمزاج [نظرخواهی] حاصل کنند.
کد خبر: ۵۲۵۹۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵

در سر شام می‌فرمودند، از خوشی‌های دنیا که برای خود تصور می‌کنم این است که من انفیه بکشم و فلان‌کس، یعنی من، روزنامه بخوانم.
کد خبر: ۵۲۵۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۴

امروز وزرا یعنی حمقا خانه صدراعظم جمع بودند. در کارها مشاوره می‌کردند و مثل خر در گل فرو رفته بودند.
کد خبر: ۵۲۵۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۳

شاه فرمودند: به ملیجک که: «اگر فرنگستان رفتم تو باید در تماشاخانه مرا حفظ کنی. همین که آتش درگرفت مرا از تماشاخانه بیرون بکشی»! سبحان‌الله! تصور می‌کند خدا نیست و ملیجک حافظ وجود سلطنت است.
کد خبر: ۵۲۵۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۱

entekhab | وب سایت انتخاب

پربازدید ها
آخرین اخبار پربحث ترین