entekhab | وب سایت انتخاب

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - اعتمادالسلطنه
ولی‌خان کتابچه نوشته بود و تقلبات دارالضرب را در این مدتی که در دست امین‌السلطان مرحوم [پدر میرزا علی اصغر خان اتابک صدراعظم بود]تا پارسال که به او رجوع شده بود معین کرده بود. من‌جمله توقیر وزن نقره که هر قرانی قدیم بیست‌وشش نخود بود و از زمان امین‌السلطان به بعد بیست‌وچهار نخود شده بود. در این دو نخود کسری که از وزن شده بوده هفتصد هزار تومان جمع نوشته بود
کد خبر: ۵۲۴۹۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۳۰

مجدالملک از طرف شاه مامور شد که برود به صدراعظم [میرزا یوسف آشتیانی] ابلاغ کند: «وزرا ناهار را در منزل بخورند و شش به غروب مانده هفته‌ای سه روز در عمارت شمس‌العماره حاضر شوند و احدی را جز اشخاص معینه راه ندهند.» مجدالملک... فرمایش شاه را به طور نجوا به صدراعظم گفت. صدراعظم بلند جواب داد که: «اولا من ناهارخور نیستم، اما شکوه [و]رونق دربخانه [دربار]شما به این دو مجموعه ناهاری است که من از خانه می‌آورم! چشم! بعد از این می‌گویم ناهار نیاورند. ثانیا آمدن من به شمس‌العماره، چون پیرمرد علیلی هستم مزاجم مقتضی نیست که از منزل خودم به شمس‌العماره بیایم. ثالثا فراش‌خلولت دمِ درب گذاشتن و سایر وزرا را راه ندادن اسباب یأس جمعی می‌شود که غالبا خودشان و پدرهاشان به دولت خدمت کردند... از این گذشته من پیرمرد خرفتی هستم و عقلم به هیچ چیز نمی‌رسد. مرا از حضور مجلس شورا معاف فرمایید.»
کد خبر: ۵۲۴۷۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹

این جوان شیدا وزیر اعظم ۲۶ ساله... مقدس هم تشریف دارند، شراب نمی‌خورند! اما خون مدعی را اگرچه به تصور و قیاس هم باشد نوش جان می‌کند! اگر برای هزار سال بعد ایل و طایفه خود در وجود شخصی صدمه‌ای تصور کند، خود و نژادش را معدوم صرف می‌فرماید. سبحان‌الله از این وضع از این مملکت!
کد خبر: ۵۲۴۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۸

... سلطنت‌آباد رفتیم. شاه پنج ساعت به غروب مانده وارد شدند. چهار و نیم ناهار صرف فرمودند. بلافاصله تاریخ عثمانی را دست من دادند. دو فرسخ پیاده راه رفتند و من بیچاره می‌خواندم. یک ساعت به غروب مانده به طرف شهر آمدند.
کد خبر: ۵۲۴۳۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۸

تمام ایران اغتشاش است و یک نفر حرف راست به شاه عرض نمی‌کند و خود شاه هم طالب حرف راست شنیدن نیست.
کد خبر: ۵۲۴۰۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۵

دیروز شیخ اسدالله اعمی، قاری و حافظ کلام‌الله، فوت شد. این شخص را انیس‌الدوله به جهت این‌که قرائت بیاموزد حرم‌خانه آورد. کم‌کم اعتبار غریبی پیدا کرده بود... بعضی‌ها تا چهل هزار تومان می‌گویند. اصلا هم ترک بود... این شخص به قدری زرنگ و باهوش بود، به حرم‌خانه از آب‌غوره تا جواهرات و پارچه می‌فروخت.
کد خبر: ۵۲۳۸۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۴

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، یکشنبه ۲۲ دی ۱۲۷۴؛
پریروز از قرار مسموع صورت نرخ ارزاق طهران را نایب‌السلطنه حضور فرستاده بود. نان از قرار منی سه عباسی، گوشت چهارکی چهار عباسی، برنج صدری شش هزار، زغال خرواری سه تومان و پنج هزار، روغن ری سه تومان و قس علی هذا.
کد خبر: ۵۲۳۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۲

[ناصرالدین شاه] مخصوصا به کنایه از امین‌الدوله بد می‌گفتند که «می‌خواهد ما استقراض کنیم و به این جهت فانی شویم. چه لازم است که قرض کنیم؟! هر وقت پول نداشته باشیم چرم سکه خواهیم زد.» می‌خواستم عرض کنم به فضل خدا قدرت شما به حدی است که حالا پول سیاه رواج داده‌اید.
کد خبر: ۵۲۲۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۰

بعضی کاغذ‌ها به علما و طلاب مدارس نوشته‌اند از معایب دادن امتیازات به فرنگی‌ها. کنت [رئیس پلیس تهران] و نایب‌السلطنه (بعضی می‌گویند نایب‌السلطنه) از این کاغذ‌ها به دست آورده به شاه داده و به گردن سید جمال‌الدین گذاشته‌اند. حکم شد که: «پنج نفر غلام، سید را از حضرت عبدالعظیم ببرند به طرف عراق عرب.»
کد خبر: ۵۲۲۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

فرمودند که: «کلیتا عمل داخله و خارجه [کمپانی رژی را] موقوف کردیم؛ اما باید خسارتی به کمپانی داد.» عرض کردم: «در قرارنامه و امتیازنامه فقط نوشته شده که دولت ایران باید از کمپانی رعایت کند و حمایت نماید. کدام رعایت و حمایت بالاتر از این‌که صد نفر نفوس محترمه خودتان را کشتید... حکم به اخراج میرزا حسن آشتیانی دادید و چه کمک‌های معنوی نفرمودید. با وجود این همه حمایت دیگر دیناری حق مطالبه خسارت ندارند.»
کد خبر: ۵۲۲۲۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۷

امروز شاه صورت مرا از عقب کشیدند، به جهت خنده و مزاح. اما خیلی خوب به اندازه نقاشی کرده بودند، در حالت نشسته از پشت سر.
کد خبر: ۵۲۱۷۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۴

صبح به درخانه [دربار] رفتم تا عصر بودم. [اتفاق] تازه‌ای رو نداد. از قراری که شنیدم خیال دارند حکومت طهران را به معتمدالدوله بدهند اما نباید اصل داشته باشد
کد خبر: ۵۲۰۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۹

الحمدلله که امروز من از گِل‌پاک‌کنی شهر خلاص شدم. دو سال قبل کُنت پانزده هزار تومان می‌خواست به جهت این کار. شاه مرا تحریک کرد پنج هزار تومان قبول کنم. به گردنم افتاد. قبول کردم. هر روز هزار دردسر داشتم.
کد خبر: ۵۲۰۰۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۵

تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
تمام سعی من در مدت سلطنتم ثروت ایران بوده است؛ و حال هم با این نقشه که کشیده و این تهیه که برای رعایا نموده‌ام که پس از قرن [جشن پنجاهمین سالگرد تاج‌گذاری- انتخاب]، به آن‌ها حق بدهم، مالیات را موقوف کنم، مجلس شورا را برای ایشان افتتاح کنم، از ولایات وکیل از طرف رعایا در آن مجلس پذیرم، گمان نمی‌کنم صلاح رعیت در قتل من باشد.
کد خبر: ۵۱۹۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۳

در سواری می‌فرمودند که من‌بعد روز جمعه‌ها باید کلیه تعطیل باشد. خود اعلیحضرت هم به هیچ کار نمی‌رسد و صدراعظم هم درخانه [دربار] نیاید و تمام بیوتات دیوانی هم تعطیل کنند و بندگان همایون [شاه] هم در اندرون روز را شام کنند. نمی‌دانم از چه راه این قرار را داده‌اند. بعد معلوم خواهد شد.
کد خبر: ۵۱۹۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۱

باز رفتنِ فرنگ گرم است. آن‌چه فهمیدم روس‌ها دعوت کرده‌اند. شاه درمانده شد که اگر نرود اسباب تغیر آن‌ها می‌شود. شمشیر دو هزار تومانی به جهت ولیعهد مرحمت شد و حامل محقق بود و مبالغه در رفتن حضرت ولیعهد دارند که بروند تبریز سیورسات حاضر کند و راه را بسازد که از اورمی خواهند رفت.
کد خبر: ۵۱۸۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۹

عصر شاه به مدرسه دارالفنون تشریف برده بودند. از قرارِ گفته پروسکی، زیاد خوش‌شان آمده بود از آواز خواندن و ساز زدن خانه‌شاگرد‌ها که برای ملیجک مشق می‌کنند. این کار مخبرالدوله، وزیر علوم، پسندیده‌تر شده بود از تمام اعمالش.
کد خبر: ۵۱۸۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۸

مسیو کچی گبر دعوتی کرده بود. بعضی از رجال دولت و عوام ملت [را] در خانه ظهیرالدوله، داماد شاه، شربت و شیرینی داده فرمان شاه را که تازه درباره گبر‌ها صادر شده، که از عوارض معاف باشند، خوانده شد.
کد خبر: ۵۱۸۵۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۷

امروز عصر عمارتِ طرفِ مغربِ باغِ سپهسالارِ مرحوم، که دیوانخانه عدلیه است، به واسطه بخاری آتش گرفته. شاه هم در مراجعت از دوشان‌تپه [به] باغ سپهسالار رفت. دو سه هزار تومان ضرر وارد آمده است.
کد خبر: ۵۱۷۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۲

در میان خیابان جمعیت زیاد دیدم. از بشره [رنگ و روی] همه معلوم بود که در میان بلا گرفتارند. در قهوه‌خانه نزدیک قصر قاجار به شیخ زین‌العابدین واعظ رسیدم. از وبا پرسیدم. گفت: «در شمیران و شهر و تمام دهات و اطراف طهران وبا معرکه می‌کند.»
کد خبر: ۴۹۵۷۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۵

entekhab | وب سایت انتخاب

آخرین اخبار پربحث ترین