پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : غلامعلي حدادعادل در برنامه 'در مسير حماسه' اظهار داشت: مردم از دعواي
شوراي شهر اول و مجلس ششم که جامعه را به قهقرا بردند، به سطوح آمده بودند/
حتي يک نفر از کانديداها راجع به دستاوردهاي کشور حرف نمي‌زند و تمام
مسائل شده گراني/ نبايد براي راي در سياه نمايي مسابقه بگذاريم.
به گزارش خبرنگار «نسيم» مشروح گفتگوي غلامعلي حدادعادل، کانديداي انتخابات رياست جمهوري در برنامه "در مسير حماسه" بدين شرح است:
- خوشحالم که از طريق جلوه‌اي نو از فناوري نوين اطلاعات با بينندگان ارتباط برقرار مي کنم .
- دشمنان انقلاب در نظر دارند ما را با دو بحران اقتصادي و سياسي مواجه
کنند و مايلند اين دو بحران را مکمل هم قرار دهند. گفته‌اند نيت ما از
تحريم ها ايجاد بحران اقتصادي اجتماعي و سياسي است.
- در دوران
مصدق بعد از ملي شدن نفت، انگليسي ها و آمريکايي ها نفت ايران را تحريم
کردند و دولت مصدق را در فشار اقتصادي قرار دادند و کار ديگري که انجام
دادند ايجاد اختلاف با مرحوم آيت الله کاشاني بود.
- با اختلاف
اينها بحران سياسي بالا گرفت و جامعه متشنج شد و اين بحران سياسي با مشکلات
اقتصادي تکميل شد و در يک کودتاي هشت ساعته نهضت نابود شد و ملت ايران تا
سال ها خون گريه کردند.
- از حدود يکسال پيش است که تحليل من اين
است که انگليسي ها چنين برنامه ريزي کرده اند که با همکاري آمريکايي ها به
اختلاف ها در کشور دامن بزنند و رد پاي ايجاد تقابلي مانند مصدق و کاشاني
را بنده در القائات بي بي سي ميديدم.
- رهبري با درک درستي که از
واقعيات جامعه دارند اين نامگذاري را کردند (سال حماسه سياسي و حماسه
اقتصادي) و ملت را فرا خواندند که با حماسه پاسخ بحران سازي دشمنان را
بدهند.
- تشريح آنچه در مجلس ششم گذشت نياز به يک کتاب دارد.
در مجلس ششم وقتي ثبت نام کرديم آقايان اصلا ح طلبها که دو سالي بود در
صحنه حاضر شده بودند از پيروزي که بدست آورده يودند خيلي سرمست بودند و بعد
از ثبت نام من مخالفت کردند.
- آنها تحمل ثبت نام من و آقاي هاشمي
را نداشتند و گفتند اگر راي بياوريد ما با اعتبار نامه شما مخالفت مي
کنيم.، براي اينکه تصويب اعتبار نامه دست ما است.
- آقاي هاشمي که وضعيت را ديدند از آمدن به مجلس منصرف شدند.بنده هم اعلام شد که سي سوم شده‌ام.
- شوراي نگهبان آراي تعدادي از صندوق ها را باز شماري کرد و اعلام کرد
که حدادعادل 29 ام است و مجلس بايد تمکين مي کرد. آقايان عصباني شدند و
از ابتدا تصميم گرفتند که مانع ورود من شوند.
- اين اتهام را به شوراي نگهبان زدند که براي بنده راي ساخته است.
-
اين مخالفت هيچ وجاهت قانوني نداشت و 5 ماه تمام اعتبار نامه من ماند
تا بالا خره راي گيري شد و من با 130 راي مثبت وارد مجلس شدم.
-
آقايان در مجلس از باده پيروزي سرمست بودند و هر انتخابات را يک رفراندوم
مي دانستند و هر پيروزي را برهاني از پشتيباني ملت مي دانستند.
-
در سال 81 انتخابات دومين دوره انتخابات شوراهاي شهر و روستا برگزار شد
آن هم در زماني که 5 سال بود آنها شعار توسعه سياسي داده بودند.
- بايد با اين شعار مردم بهتر مشارکت مي کردند اما تنها 12 درصد در تهران شرکت کردند.
- مردم خسته شده بودند. بين شوراي شهر و مجلس دعوا بود و مردم به سطوح آمده بودند. جامعه به قهقرا رفته بود.
- مشارکتي ها و همه طيف هاي آنها بر اين باور بودند که اسب پيروزي در مسير آن ها در حال حرکت است.
- تفاوت اين انتخابات شوراي شهر با مجلس اين بود که نظارت آن با مجلس بود. در انتخابات شوراي شهر آزادي کامل داده بودند.
- روز جمعه انتخابات شد و عصر شنبه مشخص شد که مردم به اصلاح طلب ها راي نداده اند. اين مثل پتکي بر سر آنها بود.
- مجري ناظر و دولت خودشان بودند و ديگر ملت را هم نمي توانستند متهم کنند.در مجلس شاهد درگيري اينها با هم بوديم.
- يادم است روز يکشنبه آن هفته آثار انکسار و شکست در چهره اينها آشکار
بود آمدند. سراغ من و يکي از آنها گفت جمعه دوم خرداد شما بود.
-
ما به عنوان اقليت مجلس روحيه گرفتيم و جلساتمان بيشتر شد و يکسال بعد در
زمستان 82 در انتخابات مجلس شرکت کرديم و "جمعيت آبادگران" پيروز شدند و
مجلس هفتم با اکثريتي که ديگر اصلاح طلب نبودند کار خود را شروع کردند.
-
در اينکه مشکل اقتصادي مهم است شک ندارم و دولت آينده بايد در درجه اول
به اين مسئله بپردازد و به اين هم شک ندارم که اين مشکل به بحث هسته اي
ارتباط دارد.اما ما نبايد در زمين دشمن بازي کنيم و دستاوردهاي انقلاب را
با اين مشکل تقليل دهيم.
- انتقاد من به عموم کانديداها اين است که آيا انقلاب هيچ دستاورد ديگري نداشته است؟
-
ما به خيلي از رفتار هاي احمدي نژاد انتقاد داريم اما زحمتهاي وي را نمي
توانيم انکار کنيم. هر روز طرحي توسط همين دولت افتتاح مي شود.
- حتي يک نفر از کانديداها راجع به اين دستاوردها حرف نمي زند و تمام
مسائل شده گراني و عزيزان مي گويند ما اگر بياييم اين را حل مي کنيم.
-
اگر ما با بصيرت باشيم بايد توجه کنيم که در زمين دشمن بازي نکنيم.ن
بايد از اين وضعي که دشمن براي ما ايجاد کرده سوء استفاده کرده و همه
تحولات را ناديده بگيريم و در سياه نماتي مسابقه بگذاريم که مردم به ما راي
بدهند.
اينجاست که دشمن خوشحال مي شود که ما کاري کرديم که فقط مشکلات ديده شود.
حضرت آقا در صحبتهاي خود تذکر دادند که نبايد کانديداها اقدامات دولتهاي قبلي را ناديده بگيرند.
ائتلاف با اين نيت شکل گرفت که با پيروزي اصولگرايان برسد.يکي از
دلايل اين بود که ما سه سخنگو از اصولگرايان در انتخابات داشته باشيم.ما
فکر مي کرديم که با اين وحدت در مقابل چند صدا تنها نماند.بعد از نظرسنجي
ها به اين نتيجه رسيديم که بودن ما باعث شکست اصولگرايي نمي شود ديديم که
راي اول و راي دوم براي اصولبگرايان است و مانديم در صحنه واين به اين معنا
نيست که ما از تصميم اوليه خودمان عدول کرديم.هستيم و مشکلي هم بوجود
نخواهد آمد.
از ابتدا اذعان مي کرديم که ما با هم اختلاف سليقه
داريم اما يک وحدت مبنايي داريم.مکن است که راه حل هاي ما متفاوت باشد.
آقاي ولايتي در خصوص قطعنامه مي گفتند که حل اين مسئله سخت تر از بحث هسته
اي است اما من نظر خودم را گفتم که اين از آن سخت تر است ما نرفتيم آنجا
بنشينيم که هرچه ديگري گفت سر تکان بدهيم.
اين اختلاف نظر طبيعي است
- چرا آقاي جليلي به نفع من کنار نروند.با هر ضابطه اي حساب کنيد بايد
پرسيد چرا ايشان بنفع من کنار نروند.؟علت اينکه درصد راي من پايين است
اين است که سبد راي من به آقاي جليلي وارد شده است.من بيست سال زود تر از
آقاي جليلي وارد انقلاب شدم.زماني که من معاون در امور انقلاب بودم آقاي
جليلي شايد دانش آموز بودند.بنده مجلسي که همچون نهالي از سنگلاخ به
تعبير رهبري در آمده بود اداره کردم.
در جاهايي طرح برخي مسائل را
مغير با برخي مصالح امنيت مي دانستم و اشاره مي کردم مطرح نشود.يک
يادداشتي هم دادم چون چهار ساعت آنجا نشسيته بوديم نکته هايي به شوخي مي
نوشتم و گاهي هم رد مي شد به نفرات بعدي.آقاي حيدري بعنوان مثال پرسيد
براي شاد کردن مردم چکار وي کنيد.من داخل برگه نوشتم هر شب جوک مي
گويم.سوال:مي گويند مواضع ديروز شما باعث کم شدن آرا مي شود.؟گيرم که
بيافتد آيا رابطه ما با انقلاب با اين حرفها شروع شدهع است.براي ما حق
طلبي مهم است.
اينکه ميگويند من با دفتر فرح پهلوي ارتباط داشتم تهمت و
دورغ است نميگويم من انقلابيم اما خودم را متعلق به انقلاب ميدانم من
دنباله رو امام بودم من زندان کشيده ساواکم هستم.
پرونده هاي من در مرکز اسناد موجود است
من در عمرم فرح را از نزديک نديده بودم.و اين حرف دکتر سروش استو در
نامه اي که به ايشان نوشتم گفتم دليل و برهانت را بگو. اين تهمت محض
است.
بنده يکي از اعضاي شوراي مرکزي حزب جمهوري اسلامي بودم. معوان
وزير دولت در سال 57 بودم. آيا آنان نميدانستند با دفتر فرح در ارتباطم؟
دکتر سروش وقتي کتابي را که من ترجمه کردم به من تهمت ميزند که ترجمه
شاگردت را دزديدي و من ده تا دليل مياورم و بر دروغ خود اصرار ميکند تهمت
دفتر فرح پهلوي جاي خود دارد؟
عالم سياست شبيه عالم شطرنج است که
بايد متناسب با حرکت حريف بازي کرد بايد بگذاريم رقيب حرکت خودش را بکند
اگر تغييراتي در آرايش صحنه صورت گرفت اصولگرايان بايد در آرايش خود تغيير
بدهند.
اگر اين يک مسأله را حل کنيم که انقلاب را براي خودمان نخواهيم خودمان را براي انقلاب بخواهيم همه مشکلات حل مي شود
