پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : از زمانی که حقوق بینالملل با تصویب منشور سازمان ملل جایگاه برتری در
روابط بینالملل پیدا کرده - و افکار عمومی نیز به طبع از دولتمردان انتظار
رفتار «قانونی» دارد - نظریهپردازان و حقوقدانان کشورهای قدرتمند -
متناسب با نیازهای استراتژیک خود - دکترینهای جدید خلق میکنند.
عمده هدف این دکترینها هم معمولاً برداشتن موانع حقوقی برای تسهیل توسل به
زور و مشروعیتبخشی به مداخله در کشورهای ضعیفتر بوده است.
دکترینهای «دفاع پیشگیرانه»، «دفاع پیشدستانه»، «مداخله بشردوستانه»،
«مسئولیت حمایت»، «حمایت از اتباع»، «قتل هدفمند» و بسیاری از مقولات دیگر
چند نمونه از این دست تلاشها هستند.
اسرائيلیها هم طبعاً در اضافه کردن به سیاهه دکترینهای خارج از منشور -
چه برای توجیه حملات نظامی و چه برای توجیه شیوههای جنگیدن - بسیار فعال
بودهاند!
اما یک دکترین حقوقی که کمتر به گوش خوره و به احتمال زیاد از این پس به
تدریج بیشتر و بیشتر از جانب مقامات اسرائیلی و رسانههای حامی آنها مطرح
خواهد شد دکترینی است به نام "Defensive conquest" - یا تصاحب مدافعانه (یا
فتح مدافعانه).
مطابق این دکترین، دو نوع تسخیر سرزمینی از طریق زور در حقوق بینالملل
متصور است: یکی فتح «مهاجمانه»ی یک سرزمین (مانند فتح کویت توسط عراق در
سال ۱۹۹۰). و دیگری فتح «مدافعانه» یک سرزمین (مانند فتح کرانه باختری توسط
اسرائيل در سال ۱۹۶۷)!
طبعاً نوع اول - به زعم اسرائيلیها - مغایر با حقوق بینالملل و منشور
سازمان ملل است (چون تهاجم از دید منشور غیرقانونی است)، اما نوع دوم
کاملاً با موازین منشور و ماده ۵۱ آن در باب «دفاع مشروع» مطابقت دارد!
به عبارت دیگر، براساس این نظریه، اگر سرزمینی را طی یک تهاجم نظامیِ
غیرقانونی بدست آورده باشید، آن سرزمین باید نهایتاً به صاحب اصلیاش
بازگردانده شود. اما اگر سرزمینی را در روند یک «دفاع مشروع» از یک کشور
دیگر ستاندهاید، آن سرزمین قانوناً متعلق به شماست!
این دکترین عجیب در قضیه اسرائيل-فلسطین اینطور ترجمه میشود که کرانه باختری و
نوار غزه به دو دلیل متعلق به اسرائيل است: اولاً چون این سرزمینها طی یک
«دفاع مشروع» - آن هم از نوع دفاع پیشدستانه - در سال ۱۹۶۷ از کشورهای
همسایه توقیف شدهاند. و دوماً چون هیچ کشوری از ۱۹۶۷ به بعد دیگر ادعای
حاکمیت بر این سرزمینها را نداشته است.
در نتیجه، مطابق این دکترین، اسرائيل به هیچ عنوان از نظر حقوقی موظف به
مذاکره بر سر این سرزمینها نیست، ولی اگر خواست مذاکره کند، هیچ وظیفهای
ندارد که کرانه باختری و نوار غزه را با ابعاد و مختصات جغرافیایی کنونی به
رقیب واگذار کند. او مختار است - هر اندازه که خواست - از این زمینها را
برای خود نگه دارد. در ضمن، «شهرکسازی» نیز در زمینی که به موجب «تصاحب
مدافعانه» متعلق به خود اسرائیل است هیچ ایراد و مشکل قانونی ندارد!
قابل پیشبینی است که با ادامه روند کنونی اسرائيل - چه اسرائيل وادار به
مذاکره شود و چه به همین روال سرزمینهای اشغالی را ذره ذره تصاحب کند -
تدریجاً جهان با اصطلاح Defensive conquest بیشتر آشنا شود!
* رضا نصری
موسسه عالی مطالعات بینالمللی ژنو