arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۹۷۹۴۲
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۱۰ - ۱۹ فروردين ۱۳۹۴

چه کسی گوش ونگوگ را بُرید؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

٣٧سال زندگی، بیش از دوهزار اثر شامل ٩٠٠ نقاشی و هزارو١٠٠طرح، فقر، تنهایی، جنون، بریدن بخشی از گوش چپ و سرانجام خودکشی. این زندگی پررنج هنرمندی است که نام او در تاریخ هنر می‎درخشد: «ونسان ونگوگ». در هلند به دنیا آمد. در فرانسه درگذشت. بین سال‌های ١٨٥٣ تا ١٨٩٠، جهان، هنرمندی ماندگار را در عرصه نقاشی به چشم خود دید: او کسی نیست جز ونسان ویلم ونگوگ. به یقین تنها نام است که می‌ماند چراکه او نیز همچون بسیاری از نوابغ تمام اعصار، پس از مرگش محبوب‌تر از زمانی بود که در میان زندگان زندگی می‌کرد. این‌روزها در حالی کشورهای مختلف صدوشصت‌ودومین سال تولد نقاش نابغه را جشن می‌گیرند که مقامات گردشگری هلند ضمن نامیدن سال٢٠١٥ به‌عنوان سال «ونگوگ»، گردشگران را با پیام «١٢٥سال الهام‌بخشی» به هلند و میراث هنری ونگوگ دعوت می‌کنند.

ونگوگ و پاریس
نقاشی‌هایی که ونگوگ در حدود دوسال اقامتش در پاریس (مارس ١٨٨٦ تا فوریه ١٨٨٨) ترسیم کرد، نشان می‌دهد چگونه او از سبک تلخ اولیه در نقاشی‌هایش به انفجار رنگ در آثار آخرش تغییر رویه داد. این دوسال، موضوع نمایشگاهی بود با عنوان «ونگوگ در پاریس» که از ٢٦ تا ٢٩سپتامبر٢٠١٤ در نمایشگاه ایکین مک‌لین لندن برگزار شد. چندماه قبل از این نمایشگاه، متخصصان هنر بر اثر جدیدی از ونگوگ صحه گذاشتند که بیش از یک قرن در یک مجموعه خصوصی در نروژ خاک می‌خورد.

این اثر مربوط به ١٨٨٨ می‌شد و همین موضوع بر اهمیت کار می‌افزود چرا که مربوط به شکوفایی نهایی زندگی تراژیک این هنرمند در آرل فرانسه می‌شود. در این دوره، او از رنگ روشن و زنده در کارهای خود استفاده می‌کرد که مشهورترین آثار او از جمله «گل‌های آفتابگردان» واقع در گالری ملی و «پرتره شخصی از خودش همراه با گوش بانداژشده» واقع در کلکسیون کورتالد از جمله آثار این دوره محسوب می‌شوند. این در حالی است که تا چندسال قبل از خلق این آثار، ونگوگ در سرزمین بومی‌اش هلند می‌زیست و نقاشی‌های تاریکی از زندگی روستایی می‌کشید، مانند اشکال نحیف گرسنه در نقاشی سیب‌زمینی‌خورها. این ‌گذار بین این دو دوره در کارهای این هنرمند - درواقع‌ گذار از رنگ تیره به تکنی‌کالِر - برای بیش از یک قرن برای متخصصان هنر جای تعجب داشته: چگونه ونگوگ از نقاش «سیب‌زمینی‌خورها» به نقاش «گل‌های آفتابگردان» تبدیل شده است؟

نمایشگاه «ونگوگ در پاریس»، سعی داشته تا ابعاد تازه‌ای از این موضوع را باز کند. این نمایشگاه بر فاصله زمانی بین دوسال ١٨٨٦ و ١٨٨٨ متمرکز بود، زمانی که ونگوگ همراه با برادرش تئو که یک فروشنده آثار هنری بود، در پاریس آپارتمانی اجاره کرده بود و تحت‌تاثیر توسعه شتابان پاریس آن زمان بود.   ایده گردانندگان گالری، نیکلاس مک‌لین و کریس ایکین که پیش‌تر در دپارتمان هنر امپرسیونیست و مدرن کریستیز فعالیت می‌کردند، نمایش آثار منتخب ونگوگ در پاریس بود که عمدتا برگرفته از کلکسیون‌های خصوصی است؛ دوره‌ای که ونگوگ توانست نقاشی سبک امپرسیونیستی خود را گسترش داده و به پیشتاز این سبک تبدیل شود.

در دل این نمایشگاه، یک پرتره شخصی از ونگوگ نیز مربوط به اواخر ١٨٨٦ در پاریس نمایش داده شد که در آن زمان ٣٣ساله بود و قیافه‌اش شبیه حالت روان‌پریشی سال‌های آخر عمرش نبود. تاثیر امپرسیونیست‌ها بر ونگوگ واضح است. در هشتمین نمایشگاه امپرسیونیست در پاریس در ١٨٨٦ بود که ونگوگ برای اولین‌بار با نام‌هایی چون کلودمونه و کامیل پیسارو آشنا شد.

نقاشی‌های این دو نیز در نمایشگاه ایکین مک‌لین ارایه می‌شود. ونگوگ یکی از تاثیرپذیرترین هنرمندان امپرسیونیست در آن دوره بود و البته یکی از جوان‌ترین آنها. بر دیوارهای نمایشگاه ایکین مک‌لین، می‌توان آثار این هنرمندان در سال‌های ١٨٨٦ تا ١٨٨٨ را نیز مشاهده کرد. در سال١٨٨٨، ونگوگ پاریس را به مقصد آرل ترک کرد، به این امید که از شرایط تیره و تاریک پاریس فرار کند و از روشنایی جنوب فرانسه الهام بگیرد. با آنکه در آن زمان در نامه‌ای به برادرش گفته بود از پایتخت -پاریس- هیچ‌ چیزی نیاموخته است! اما وقتی آثار این هنرمند را در این دوره زمانی خاص مشاهده می‎کنیم متوجه می‌شویم اثرگذاری این دوره تاریخی بر آثار ونگوگ غیرقابل انکار است. ونگوگ در ٣٠مارس١٨٥٣ در زوندِرت در جنوب هلند از پدری کشیش (تئودور ونگوگ) و مادری هنرمند (آنا کورنلیا کاربنتوس) متولد شد و در ٢٩ژوییه ١٨٩٠ به‌دلیل شلیک گلوله‌ای در سینه‎اش درگذشت.

ونگوگ در ایران
اما هنرمندان ایرانی هم رابطه خوبی با ونگوگ و آثارش داشته و دارند. «کانسپت‌گالری»‌١٠سال٨٧ فعالیت خود را با بخش اول نمایشگاه «گوش ونگوگ» و با حضور چهره‌های برجسته‌ای چون پرویز تناولی، عباس کیارستمی، کوروش شیشه‌گران، غلامحسین نامی، فریده لاشایی و... آغاز کرد. این «کانسپت‌گالری» یک‌سال بعد هم بخش دوم نمایشگاه «گوش ونگوگ » را بر مبنای تراژدی زندگی این هنرمند پرآوازه که برخی از مهم‎ترین مکتب‎های هنری قرن ‎بیستم از جمله اکسپرسیونیسم در حقیقت مدیون اوست، برپا کرد. در بخش دوم این نمایشگاه هم شماری از هنرمندان مطرح ایران همچون عباس کیارستمی، پرویز تناولی، کوروش شیشه‎گران، غلامحسین نامی، پرویز کلانتری، فرح اصولی، افشین پیرهاشمی، مصطفی دره‌باغی، رضا کیانیان و چندین هنرمند جوان شرکت داشتند و آفریده‎هایشان را، که براساس تم زندگی ونگوگ و بریدن گوشش به دست خودش تهیه کرده‌بودند، به نمایش گذاردند.

در آن نمایشگاه، ونگوگ و ماجرای گوشش برای هنرمندان ایران یادآور سختی‌های زندگی و کارشان بود. این ماجرا که ونگوگ چنان دچار فشارهای مختلف بود و چنان آشفته و به راستی دیوانه شده بود که گوش خود را برید، تراژدی تلخی است. طبعا این زمینه بسیار مناسبی بود برای هنرمندان ایرانی که هریک برداشت و بیان خود را نمایش دهند. در نمایشگاه اول گوش ونگوگ، زنده‌یاد فریده لاشایی این سوژه را با تراژدی صادق هدایت آمیخته بود؛ پرتره‌ای از هدایت با گوش بریده. کوروش شیشه‌گران از پس آزمایش گوش ونگوگ خیلی خوب برآمده بود و تصویری کمابیش آبستره از گوش و تصویری از تنش‌های ونگوگ به زبان بصری خاص خود به دست داده بود. غلامحسین نامی در همان فضای آبستره کارش و با همان زبان خودش، قدرت سرنوشت را که بر سر هنرمند فرود آمده بود نمایش داده بود.

گلناز فتحی با رج‌زدن یک نوشته تکرار و مرارت زندگی هنرمند را بیان کرده بود و با خونی که از بالا روی تابلویش ریخته بود، آن را به تراژدی ونگوگ گره زده بود. در برش دوم، کیارستمی زبان تصویری ونگوگ را مورد توجه قرار داده بود. او با دو عکس در نمایشگاه شرکت کرد؛ یک عکس که یادآور شیوه‎ نقاشی ونگوگ بود و عکسی دیگر که مزرعه‎ای را به ما نشان می‌داد که ونگوگ روزها در آن نقاشی می‎کرد و سرانجام در همان مزرعه به زندگی خود پایان داد.

همچنین پرویز تناولی با ساختن یک گوش برنزی بزرگ یک ساخته بسیار یگانه و زیبا به مجموعه ونگوگ افزوده و فرح اصولی با زبان مینیاتوری خود به ماجرای ونگوگ جنبه شخصی داده بود. افشین پیرهاشمی در یک نقاشی جالب بخشی از ماجرایی را که پس از بریده‌شدن گوش رخ داده، یعنی فرستادن گوش برای یک دوست زن را تصویر کرده بود.  ونگوگ در زندگی‌اش فقط یک تابلو فروخت، در حالی که ٨٠٠ نقاشی از خود به جا گذاشت. ونگوگ و ماجرای گوشش برای هنرمندان یادآور چنین چیزی است؛ یادآور سختی‌های زندگی و کارشان.

منبع: شرق
نظرات بینندگان