arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۱۹۳۳۸
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۱۲ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۴

مصباحی مقدم: ائتلاف سه نفره، «جامعتین» را در عمل انجام شده قرار داد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

«غلامرضا مصباحی مقدم» سخنگوی جامعه روحانیت مبارز تهران، در گفت وگویی با روزنامه ایران از حال و هوای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، تعدد نامزدهای اصولگرا در انتخبات ریاست جمهوری یازدهم و فضایی که «جامعتین» را وادار به موضع گیری خاص کرد، سخن گفته است.

متن این گفت وگوی سخنگوی جامعه روحانیت مبارز تهران با روزنامه «ایران» که در ویژه نامه این روزنامه با عنوان از «دولت اعتدال در میانه راه، از تولد تا توافق» به مناسبت سالگرد انتخابات یازدهم ریاست جمهوری منتشر شده، به شرح ذیل است:

غلامرضا مصباحی مقدم سخنگویی جامعه روحانیت مبارز تهران را برعهده دارد.سخنگوی یکی از دو تشکلی که در قالب عنوان «جامعتین» برای ایجاد ائتلاف میان گروه های اصولگرا و معرفی نامزد واحد اصولگرایی تلاش کرد؛ اما در نهایت تعدد نامزدهای اصولگرای حضور یافته در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به یکی از دلایل ناکامی این جریان سیاسی در تجمیع سبد آرا و شکست اش در برابر جریان های رقیب تبدیل شد. این موضوع بهانه ای بود تا با سخنگوی جامعه روحانیت درباره آنچه در ماه های منتهی به انتخابات 92 در اردوگاه اصولگرایان جریان داشت و دلایل ناکامی این جریان در کسب نتیجه گفت وگو کنیم. گفت وگویی که در خلال آن بخشی از ناگفته ها و گلایه های جامعتین از چهره های اصولگرای حضور یافته درانتخابات ریاست جمهوری یازدهم مطرح شد. تا آنجا که مصباحی مقدم در پاسخ به چرایی محور نبودن تشکل متبوع اش در انتخابات 92 تصریح کرد: «ائتلاف سه نفره جامعتین را در مقابل عمل انجام شده قرار داد و امکان تدبیر را از جامعتین سلب کرد.»

* فعالیت های سیاسی برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92 تقریباً از نیمه دوم سال 91 آغاز شد. اگر بخواهیم به آن دوره بازگردیم شما چینش نیروها و صف بندی های سیاسی شکل گرفته در آن مقطع را چگونه تصویر می کنید. رقبای اصلی در انتخابات 92 چه گروه هایی بودند و پیش بینی تان از حضور و رقابت اصولگرایان و رقبای اصلاح طلب شان چه بود؟ و تحلیل و پیش بینی تان از فضا و فرجام انتخابات چه بود؟
- نیمه دوم سال 91 که به سمت تمهید مقدمات حضور در انتخابات ریاست جمهوری حرکت می کردیم. اگر بخواهیم اوضاع سیاسی کشور را ترسیم کنیم با توجه به اتفاقاتی که پس از انتخابات 1388 در کشور ما رخ داد و شرایط فتنه ای که پدید آمده بود طبعاً بسیاری از کسانی که در طیف چپ جامعه قرار می گرفتند خودشان را در شرایط نامساعدی می دیدند. به گونه ای که برای ورود به عرصه انتخابات یک قدم به پیش یک قدم به پس می گذاشتند. تصور خیلی ها این بود که شرایط برای ورود اصلاح طلبان به انتخابات آماده نیست. لیدرهای این مجموعه و احزاب منتسب به جریان اصلاحات در حال و هوای ضربه ناشی از انتخابات 88 به سر می بردند. خب تعدادی از احزاب اصلاح طلب فعالیت شان ممنوع شده بود. لیدرهای این مجموعه هم به نحوی بعضی شان یا در شرایط بازداشت و زندان و امثال آن بودند یا اگر در چنین شرایطی نبودند، محیط اجتماعی جامعه برای ظهور و بروز آنها فراهم نبود.

* با چنین تفکری آیا اصولگرایان برای انتخاباتی بدون حضور رقیب اصلاح طلبان آماده می شدند؟
- نه، در آن طرف جریان اصولگرا با توجه به شرایطی که در دو دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به وجود آمده بود و خصوصاً با توجه به دو سال آخر ریاست جمهوری ایشان شرایط به گونه ای بود که نوعی سردرگمی اصولگرایان وجود داشت. از طرفی آقای احمدی نژاد به دنبال این بود که از مجموعه اطرافیان خودش کسی را به میدان بفرستد و آقای مشایی در نظرش بود و خیلی برای او تلاش کرد. از طرفی آقای هاشمی رفسنجانی برای ورود به انتخابات خود را آماده می کرد. البته ابتدا هیچ گونه نشانه ای از این مسأله نبود. از طرف دیگر کسان دیگری از مجموعه اصولگرایان بنا بود وارد انتخابات بشوند که از تعدد و تکثر برخوردار بودند. جامعه روحانیت مبارز و جامعه مهندسین درصدد این بودند که کاندیدا های مجموعه جریان اصولگرا را به همدیگر نزدیک کنند.

* دنبال معرفی نامزد واحد بودید؟
- بله، به دنبال معرفی نامزد واحد بودیم، اما به میدان آمدن سه نفر، یعنی آقایان ولایتی، حدادعادل و قالیباف که بدون اینکه کسی بخواهد به آنها پیشنهاد کند، خودشان در کنار هم آمدند و یک نوع ائتلاف سه نفره را تشکیل دادند. آنها درصدد این برآمدند که با ورود خودشان به عرصه، حرکت تازه ای را برای انتخابات رقم بزنند و تعهد داده بودند که ائتلاف سه نفر به یک نفر منتهی شود. در طرف اصلاح طلب ها هم در عین اینکه فضا خیلی روشن نبود که خواهند آمد یا نه زیرا بعضی ها گرایش به تحریم انتخابات داشتند و هنوز از این موضع خارج نشده بودند. بعضی ها هم زمینه را برای حضور مساعد نمی دیدند. در چنین شرایطی آقای عارف به میدان آمد. خود اصلاح طلبان هم می گفتند با اینکه آقای عارف را به عنوان لیدر قبول نداریم... به عنوان کسی که بتواند کاندیدای ریاست جمهوری طیف اصلاح طلب باشد قبول نداریم. خب به صورت متنوع هم کسانی چه اصولگرا و چه غیر اصولگرا و کسانی که حالت بینابین داشتند مثل آقای روحانی آمدند ثبت نام کردند و کاندیدا شدند. در یک چنین شرایطی تقریباً اوضاع آشفته بود و برای سیاستمداران چندان واضح نبود که چه اتفاقی در آینده نزدیک رخ خواهد داد. دست یافتن به یک ائتلاف قوی در مجموعه اصولگرایان خیلی نزدیک نبود.

* برای دستیابی به چنین ائتلافی، چه تمهیداتی اندیشیدید؟ آیا فقط جامعتین با بقیه گروه ها رایزنی کرد؟ اغلب اصولگرایان همواره تأکید می کنند حول محور جامعتین متحد خواهند شد ولی چند دوره ای است، در عمل، جامعتین محور وحدت قرار نمی گیرد... تقریبا از مجلس ششم به بعد.
- بله. از آن زمان؛ به نوعی می توان مشاهده کرد که محوریت انتخاباتی، جامعتین نمود بیرونی نداشته است. در کلام تأکید می شود که ما منتظر می مانیم تا ببینیم جامعتین چه نظری می دهد و بر اساس آن عمل می کنیم اما در عمل، اصولگرایان مسیر جداگانه و مطلوب خود را می روند. در انتخابات سال 92 هم تقریباً همین اتفاق تکرار شد. در واقع آن ائتلاف سه نفره که به میدان آمدند جامعتین را در مقابل عمل انجام شده؛ قرار دادند و امکان تدبیر را از جامعتین سلب کردند. اما نامزدهای اصولگرا، محدود به سه نفر نبودند و جامعتین می توانستند روی گزینه های دیگری سوای ائتلاف سه نفره تمرکز کنند. تعداد نامزد های اصولگرا حدود هشت یا نه نفر بودند، یک سه نفره بودند و پنج نفره که دو ائتلاف مختلف را تشکیل دادند و البته چهره های اصولگرای منفردی نیز اعلام نامزدی کردند مانند آقای رضایی یا آقای روحانی.

* نکته همین جاست که با وجود چنین تعددی از نامزدهای اصولگرا، چرا جامعتین ترجیح داد تنها روی ائتلاف سه نفره، متمرکز شود؟
- با توجه به زمینه رأی آوری بیشتر و مقبولیتی که این سه نفر داشتند جامعتین بیشتر به این سه نفر متمرکز شد.

* پس بحث تحمیل شدن این سه نفر به جامعتین چندان مطرح نبود؟
- من تعبیر تحمیل به کار نبردم، گفتم که اینها جامعتین را در عمل انجام شده قرار دادند.

* قرار گرفتن در عمل انجام شده هم چندان معنا ندارد زیرا جامعتین می توانست از میان سایر نامزدها، گزینه یابی کند...
- بله می توانست روی افرادی غیر از این سه نفر تمرکز کند. حتی اگر ما روی یکی از اینها تمرکز می کردیم، احتمالاً انتخابات به شکل
تفاوتی رقم می خورد. تا اینکه جامعتین تمام ظرفیت خودش را روی سه نفر یا 8 نفر تقسیم کند.

* به نظرتان تناقض دیده نمی شود؟ اینکه جامعتین می خواهد یک نامزد واحد داشته باشد، اما از سه نامزد شروع می کند.
- اگر ابتدا به یک نفر ابراز تمایل می کردیم حتماً بهتر بود.

* شاید از یک نظر راهکار قابل دفاعی باشد؛ سه نفر اسمی تر و شناخته شده تر در فهرست باشند تا از میان آنان به گزینه برتر برسیم؛ اما این شیوه می تواند، ناخواسته، مشوق تکثر نامزدها باشد.
- نکند اشکال در این است که تصور می کنید جامعتین اقبال کرد که سه نفر کاندیدا شوند. این طور نبود. این سه نفر به میدان آمدند و در واقع هر گونه تدبیری را غیر از آنکه بیشتر به این سه نفر توجه شود از بین بردند و خنثی کردند.

* اما برای جامعتین همچنان این امکان وجود داشت که از همان ابتدا، روی یکی از این سه نفر یا حتی نامزد دیگری متمرکز شود.
- همه چیز ممکن است. اما باید دید که چه چیزی می تواند در میدان واقعیت قابلیت اجرا، عمل و تحقق پیدا کند

* یعنی جامعتین با بسنده کردن به ائتلاف سه نفره، نوعی مصلحت سنجی کردند ؟
- طبیعی است. وقتی کسان دیگری به میدان نیامده اند یا اینکه هنوز بهترین گزینه ها در همین ائتلاف سه نفره شناخته می شوند مجموعه را مجبور می کرد تا تلاش کنند از میان این سه نامزد، به فرد واحد برسند. یا پنج نفر نامزد که به میدان آمده بودند خودشان گفتند که ما به فرد واحد می رسیم. البته ائتلاف پنج نفره با توجه به خروجی بررسی صلاحیت در شورای نگهبان، از تعدادشان کاسته شد. به هر حال، نهایتاً؛ تمرکز روی این سه نامزد شد که قول داده بودند قبل از شروع انتخابات به «نامزد واحد» برسند اما به قول خودشان وفادار نماندند. آنچه بزرگان اصولگرا را ناراحت و نگران کرد همین بود که آنها به عهد خودشان پایبند نماندند.

* اخیراً نامه مرحوم آیت الله مهدوی کنی در واپسین روزهای انتخابات و خطاب به آقای ولایتی منتشر شد که حاوی گلایه ایشان بابت کناره گیری نکردن آقای ولایتی و نقض عهد بود. این نامه هم در حال و هوای ناراحتی بزرگان اصولگرا از پایبند نبودن نامزدها به قول کناره گیری نوشته شد؟
- آن روزهای آخر آیت الله مهدوی کنی جلسه ای برگزار کردند با حضور تعدادی از اعضای جامعه روحانیت مبارز که کمیته سیاسی را تشکیل داده بودند. خواستند که مجدداً این سه نامزد جمع شوند و تعیین تکلیف کنند. اما آقای دکتر ولایتی تشریف نیاوردند و ظاهراً به تماس تلفنی دفتر آقای مهدوی کنی هم پاسخ نداده بودند . نهایتاً آن دو نامزد بزرگوار دیگر آمدند و اعلام کردند که ما حاضریم هر چه شما داوری کنید همان را عمل کنیم. این باز هم به نحوی مشاهده می شد که هر سه نفر بر موضع خودشان مبنی بر اینکه ما وقت داریم و زمان داریم که در روزهای تبلیغات ببینیم کدام مان زمینه رأی آوری بیشتری داریم یا درباره نظرسنجی های انجام شده، مناقشه می کردند و نتایج آن را قبول نداشتند. سرانجام هم هر سه نامزد بر موضع خودشان باقی ماندند و امکان رسیدن به نامزد واحد و تصمیم گیری را از جامعتین سلب کردند.

* چرا روند رسیدن به نامزد واحد طولانی شد؟ مگر زمان مشخصی برای تعیین تکلیف نهایی مشخص نشده بود؟
- چرا؛ ابتدا سخن از این بود که هنگام ثبت نام تعیین تکلیف کنند که البته همه شان رفتند و ثبت نام کردند. بعد گفتند تا روزهای شروع تبلیغات دو نامزد کنار می رود و یکی می ماند ولی باز هر سه، سر موضع خودشان ایستادند و نهایتاً گفتند که ما در روزهای آخر تفاهم و توافق می کنیم تا یک نامزد در صحنه بماند و دیگران به نفع او انصراف دهند، اما معلوم بود چنین اتفاقی نخواهد افتاد. در واقع، چون فرآیند رسیدن به نامزد واحد نهایی نشد، جامعتین هم نتوانست از هیچ یک از سه نامزدی که تا روز برگزاری انتخابات باقی ماندند، حمایت کند.

* البته شما در مصاحبه ای گفته بودید که روند اجماع برای نامزد واحد طی شد و در نهایت جامعتین به دو نفر رسیدند و مشخصاً از آقایان قالیباف و ولایتی نام برده بودید.
- گمان می کنم که دقت لازم را در این باره نکرده اید.

* این عین جمله شما است که منتشر هم شده و الان نیز قابل بازخوانی است.
- این عین جمله من نیست. جمله من این بوده است که جامعتین مشترکاً به هیچ کدام نرسیدند. آرای جداگانه دو جامعه، یعنی حدنصاب دو سوم آرا (اکثریت) هم به هیچ یک از این آقایان تعلق پیدا نکرد.

* اما شما در مصاحبه ای، عیناً گفته بودید که «پروسه وحدت در جامعتین طی شد و این دو تشکل در نهایت به دو کاندیدا رسیدند؛ قالیباف و ولایتی».
- منظورم این نبوده است که این دو نفر را تعیین کرده اند. بلکه در نهایت روی دو نفر تأکید شد. آقای حداد در نهایت کنار کشیدند. اما در نهایت بین این دو نفر آقایان به تصمیم نرسیدند. اکثریت جامعه مدرسین متمایل به آقای ولایتی بودند اما رأی به نصاب دو سوم نرسید که آنها بتوانند رسماً موضع گیری واحد کنند. در جامعه روحانیت هم به نصاب دو سوم آرا نرسید اما تمایل بیشتر به سمت آقای قالیباف بود. اما بنای ما بر این بود که دو جامعه به کاندیدای واحد برسند ولی حتی در هرکدام از دو مجموعه جامعه مدرسین و جامعه روحانیت هم به کاندیدای واحد نرسیدند. تا چه رسد به اینکه کمیته مشترک بخواهد وارد شود و نامزد واحدی را به عنوان گزینه مشترک هر دو تشکل معرفی کند.

* جامعتین نتایج نظرسنجی ها را رصد می کردند؟ متولی انجام نظرسنجی کدام تشکل یا چه کسانی بودند؟
- بله رصد می کردیم، البته اجرای نظرسنجی ها با ما نبود.

* برای نظر سنجی، نامزدها، کمیته ای تشکیل داده بودند یا کار را به مرکز نظرسنجی سفارش داده بودند؟
- نظرسنجی ها با سازمان های نظرسنجی مستقلی بود که وجود داشت و نظرسنجی ها در جاهای مختلفی انجام می شد. ما برآیند این نظرسنجی را موضوع تصمیم گیری خودمان قرار می دادیم. نظرسنجی ها جامع بود و از شهر و روستا تهیه می شد. تقریباً هم همه نظرسنجی ها یک چیز را نشان می دادند. نوسان زیادی نداشت و نسبت رأی کاندیداها تفاوت چندانی نداشت.

* در نظرسنجی ها، وضعیت ولایتی بهتر بود یا قالیباف؟
- آقای قالیباف وضعیت بهتری داشت. این، البته، غیر از سه چهار روز آخر است. در روزهای پایانی، تغییر اساسی در نتایج نظر سنجی ها رخ داد و آقای روحانی بالا آمد.

* با توجه به برد تبلیغاتی جامعتین اگر این دو تشکل از فرد خاصی حمایت رسمی می کردند این حمایت تا چه حد بر آرای آن فرد تأثیر می گذاشت ؟ این تأثیرگذاری به چه بازه زمانی نیاز داشت؟ منظورم این است که تعیین نامزد واحد یک هفته مانده به روز انتخابات چه تفاوتی با همین اقدام در فاصله سه یا چهار ماه پیش از انتخابات داشت؟
- اگر جامعتین، خودشان، در رایزنی ها به فرد واحد می رسیدند نه اینکه که کسی با میدان آمدنش صحنه را تحت تأثیر قرار دهد و چنانچه جامعتین فرصت کافی برای اعلام حمایت از نامزد مطلوب خود را داشت...

* تعبیری درباره ائتلاف نامزدها داشتید با این مضمون که «آمدند و گفتند دنبال ما بیایید»؟
- بله، گفتند که ما راه افتادیم شما هم به دنبال ما بیایید. اما اگر جامعتین و گروه های همسو به فرد واحد می رسیدند و این اتفاق حداقل سه ماه تا انتخابات فاصله داشت، قطعاً نتایج متفاوتی حاصل می شد و ما می توانستیم با امکاناتی که از احزاب، گروه ها، شخصیت ها و جمعیت ها در اختیار داشتیم فرد مورد نظر مجموعه را خوب معرفی کنیم و جایگاهش را به کمک هم بالا ببریم به طوری که امیدوار باشیم رأی 50 درصد به علاوه یک را خواهد آورد. وقتی که یک حالت تزلزل و تذبذب وجود دارد و به جای یک نفر، سه نفر یا بیشتر به میدان آمده اند و تصمیمی هنوز گرفته نشده و نشانه مشخصی از اینکه فردی واحد مطرح است پدید نیامده ما فرصت ها را از دست داده ایم. فرض کنید یک هفته قبل از روز انتخابات به نتیجه می رسیدیم حتماً نتایج متفاوت بود و نتیجه کمتری را می توانستیم بگیریم و تأثیرگذاری کمتری داشتیم. و موفقیت خودمان را با ضریب پایین تری پیش بینی می کردیم. کما اینکه اگر مثلاً 24 ساعت قبل از انتخابات به نتیجه می رسیدیم خیلی پیش بینی برای به نتیجه رسیدن فرد مورد نظر ما ضعیف تر می شد تا چه رسد به اینکه اصولاً در نهایت به اجماعی نرسیدیم و دو نفر باقی بمانند و ما بخواهیم از دو نفر حمایت کنیم.

* دید انتقادی که شما نسبت به روند شکل گیری آن ائتلاف سه نفره مطرح می کنید، آن زمان در درون جامعتین هم مطرح بود یا بعدها بیان شد؟
- بله، جامعتین درصدد آن بودند که از میان کسانی که صلاحیت دارند و زمینه رأی آوری دارند یک نفر را با مشورت با گروه های همسو انتخاب کنند و آن یک نفر را به میدان بفرستند.

* مکانیزم این کار چه بود؟
- مکانیزم کار تعاملی بود که بین دو جامعه برقرار است و همین طور کمیته مشترک جامعتین که برای انتخابات تشکیل می شود. در این کمیته نظرات دو جامعه جمع بندی می شود و البته نظرات احزاب و گروه های همسو هم گرفته می شود و این امکان وجود داشت که در کمیته مشترک به فرد واحد برسیم به شرط آنکه کسی نمی آمد بگوید «من هستم» اگر این اتفاق نمی افتاد ما می توانستیم به فرد واحد دست پیدا کنیم.

* با وجود انتقادهایی که به عملکرد ائتلاف سه نفره وجود داشت، چرا جامعتین ترجیح دادند صبر کنند و گزینه های دیگر را بررسی نکنند؟
- ما ناگزیر بودیم که حالت صبر و انتظار را داشته باشیم و با گفت و گو سعی کنیم آنها را به جمع بندی و اعلام نامزد واحد ترغیب کنیم. اما این اتفاق نیفتاد.

* به نظر می رسد به دلیل پیشتازی قالیباف در نظرسنجی مورد نظر جامعتین؛ مرحوم آیت الله مهدوی کنی در نامه خود از ولایتی خواسته اند که به نفع آقای قالیباف انصراف دهد. ولایتی بعدها، توضیحی داد که چرا به نامه ایشان پاسخ ندادند؟
- نه. دیگر، کسی پیگیر مسأله نشد. چون وقتی انتخابات به گونه دیگری رقم خورد و ریاست جمهوری به فرد دیگری واگذار شد اینکه بخواهیم کنکاش کنیم و بگوییم که چرا این کار شد یا نشد فایده ای نداشت.

* یعنی در جمع ها و دیدارهای دوستانه هم حرفی از دلایل این اتفاق نشد؟
- بنا نبود که بعد از انتخابات کنکاش کنیم و علل و عوامل چنین اتفاقی را به دست بیاوریم.

* اما این تجربه ای است که ممکن است در انتخابات های دیگر تکرار شود و نیاز به آسیب شناسی دارد.
- این آسیب شناسی می تواند بدون بازخواست از افراد و به وسیله تحلیل اتفاقات به دست بیاید.

* نام روحانی هم به عنوان گزینه قابل بررسی در جامعتین مطرح شد؟
- نه. پیش تر هم گفته ام که اسمی از ایشان مطرح نبود. البته برخی از دوستان ما در جامعه روحانیت ایشان را مطرح کرده بودند. شخص آقای روحانی خود از بنیانگذاران جامعه روحانیت مبارز تهران هستند. اما پیش بینی نمی شد که ایشان موقعیت خوبی در انتخابات پیدا کند. به نظر می رسید آرای شان در حد رأی آرای نامزدهای ائتلاف پنج نفره و یا آقای رضایی باشد. آقای روحانی، چند روز مانده به روزهای پایانی انتخابات موقعیت خوبی پیدا کرد اما در ماه های پیش از فرا رسیدن روز برگزاری انتخابات، چنین اتفاقی پیش بینی نمی شد و در نتیجه جمع بندی ها و شرایط به گونه ای نبود که جامعتین درباره بررسی اعلام حمایت رسمی از ایشان تصمیم گیری کند.

* این جمع بندی ها، متکی به تحلیل ذهنی بود یا بر اساس یافته های نظرسنجی ها شکل گرفت؟
- نظرسنجی ها هم تحلیل ها را تأیید می کردند. نظرسنجی ها نشان از آن نداشتند که آقای روحانی چنین موقعیت ممتازی پیدا کنند. اما مناظره هایی که انجام شد و تاحدودی کنار کشیدن آقای عارف؛ موقعیت آقای روحانی را تغییر داد. اصلاح طلبان، وقتی دیدند نمی توانند با کاندیدای اصلاح طلب موفق شوند، با تمام توان، از آقای روحانی حمایت کردند. حمایت آقای هاشمی رفسنجانی از آقای روحانی و خصوصاً آنچه در مورد عدم تأیید صلاحیت ایشان اتفاق افتاد، موجب اقبال مردم به آقای هاشمی و به تبع آن اقبال آنها به آقای روحانی شد.

* بعضی تحلیلگران معتقدند که بخشی از آرای آقای روحانی متعلق به اصولگرایان است.
- قطعاً همین طور است.

* چرا این بخش از اصولگرایان، رأی خود را به نامزدهای اصولگرای حاضر در صحنه رقابت ندادند و آرای خود را به نفع روحانی واریز کردند؟
- آقای روحانی سابقه روشنی در انقلاب داشتند، از بنیانگذاران جامعه روحانیت مبارز بودند و بعد از پیروزی انقلاب، ایشان چندین دوره نایب رئیس مجلس شورای اسلامی بودند. علاوه بر این به مدت 20 سال با حکم حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند. ایشان از آغاز تشکیل مجلس خبرگان از اعضای این مجلس بوده اند. آقای روحانی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به طور مرتب در جلسات جامعه روحانیت مبارز حضور داشتند. کسی نمی تواند بگوید که ایشان اصلاح طلب است. موضع ایشان برای همه روشن بود که از اردوگاه اصولگرایان هستند. اگر ایشان در چارچوب تدابیر جامعتین وارد انتخابات می شد و مورد حمایت قرار می گرفت قطعاً موضوع متفاوت بود. از طرف دیگر بلاتکلیفی و تعدد و تکثر نامزدها، گروهی از رأی دهندگان اصولگرا را به این نتیجه رساند که حالا که خود اصولگرایان به نامزد واحد نمی رسند؛ به آقای روحانی رأی بدهند زیرا او را هم اصولگرا می دانستند.

* اشاره کردید که روحانی از بنیانگذاران و عضو جامعه روحانیت مبارز است؛ چرا این تشکل از نامزدی روحانی، اعلام حمایت رسمی نکرد؟
- بخشی از جامعه روحانیت مبارز از ایشان حمایت کرد و ستاد اصولگرایان حامی روحانی را راه اندازی و فعال کردند و روحانی ای همانند آقای سید رضا اکرمی که از اعضای اصلی جامعه روحانیت مبارز است، ریاست این ستاد را بر عهده داشت. به نظرم حجت الاسلام دعایی هم در جمع حامیان ایشان بودند. وقتی چنین مجموعه ای از یک نفر حمایت کنند بالطبع طیفی از اصولگرایان هم در ادامه حمایت خواهند کرد و این طیف، طیف کم اهمیتی نبوده است. بنابر این، بخش وسیعی از آرای آقای روحانی متعلق به اصولگرایان است.

* سال 92؛ نخستین باری نبود که جامعه روحانیت مبارز از یکی از اعضای خود در انتخابات ریاست جمهوری رسماً حمایت نمی کرد. شما در سال 84 هم از آیت الله هاشمی برای ریاست جمهوری حمایت نکردید و این سؤال پیش می آید که جامعه روحانیت مبارز چرا از اعضای شاخص تشکل خودشان حمایت نکرده اند؟
- ما در دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال 84 از ایشان حمایت کردیم. اما در دور دوم به دلیل برخی مسائلی که در کمپین انتخاباتی ایشان پیش آمد، برآیند آرای اعضای جامعه بر حمایت ایشان قرار نگرفت. اما از رقیب او هم حمایت نکردیم.

* عده ای معتقدند که یکی از دلایل رأی نیاوردن نامزدهای اصولگرا در سال 92 کارنامه احمدی نژاد به عنوان یک اصولگرا بود، زیرا اکثریت رأی دهندگان، از نتیجه کار احمدی نژاد راضی نبودند و چون اصولگرایان را حامی دولت سابق می دانستند، آرای خود را به سبد نامزدهای اصولگرا نریختند ؟
- این تحلیل درست نیست. زیرا بویژه در دو سال آخر دولت آقای احمدی نژاد و پس از 11 روز خانه نشینی احمدی نژاد، مجموعه جریان اصولگرا نه تنها حامی او نبودند، بلکه کاملاً مقابل او قرار داشتند. پس نمی توان این تصور را برجسته کرد که تلقی جامعه این بوده که اصولگرایان حامی احمدی نژاد هستند و جامعه نمی خواهد کسی شبیه او بر سر کار بیاید. در سال های 84 و 88 هم احمدی نژاد نامزد اصولگرایان نبود ولی اصولگرایان در سال 88 از روی ناچاری به احمدی نژاد رأی دادند. خدا رحمت کند آیت الله مهدوی کنی را که می فرمودند که عاقل تنها کسی نیست که بین دو خیر، بهترین را انتخاب کند، بلکه عاقل کسی است که بین دو شر هم «اقل الشرین» را انتخاب می کند. این خیلی واضح است که ما آقای احمدی نژاد را نامزد مطلوب خودمان نمی دانستیم. بیانیه جامعه روحانیت مبارز در سال 88 نشان می دهد که ما به صورت مشروط به وی رأی دادیم.

* الان؛ بحث ما درباره مجموعه حاضران در اردوگاه اصولگرایان است و نه فقط موضع جامعه روحانیت مبارز...
- اما موقعیت جامعه روحانیت مبارز در میان اصولگرایان موقعیتی تعیین کننده است. زیرا آقایان اصولگرا، موضع این جامعه را قبول دارند.

* صحبت شما شاید در سطح فعالان سیاسی درست باشد. اما نکته، سر نگرشی است که مردم عادی به موضوع دارند. گروه زیادی از مردم از انتقادات درون جلسه ای اصولگرایان از احمدی نژاد با خبر نمی شدند و برداشت غالب آنان این بود که کلیت اصولگرایان حامی احمدی نژاد هستند. وقتی مردم می دیدند که اصولگرایان علیه تخلفات دولت احمدی نژاد، واکنش جدی نشان نمی دهند و مثلاً مجلس اصولگرا یا بخشی از اصولگرایان از احمدی نژاد حمایت می کنند؛ قانع می شدند که کارنامه احمدی نژاد را نیز به پای حامیان اصولگرای او هم بنویسند...
- اقلیتی از اصولگرایان به حمایت خود از احمدی نژاد ادامه دادند؛ اما اغلب اصولگرایان تعبیرشان این بود که «تحملش می کنیم تا دوره اش تمام شود». به هر حال، فرق است بین اینکه جریان اصولگرا کسی را معرفی و از او حمایت کند با اینکه از فردی به دلیل ناچاری حمایت کند. این دو حالت، خیلی با هم تفاوت دارند. در شرایط انتخاب از سرناچاری، نمی توان بار رفتار آن فرد را بر شانه اصولگرایان گذاشت. زیرا او رئیس جمهوری مطلوب اصولگرایان نبوده است، بلکه آنها بین دو گزینه گفتند که این بهتر است.

* صحبت شما منطقی است. اما عملکردهای بعدی هم مهم است. دولت احمدی نژاد دولت پر اشتباهی بود. اما اغلب اصولگرایان مجلس، به هر دلیلی به وظایف قانونی شان برای برخورد با این تخلفات عمل نکردند. شاید طیفی از آنان هم استدلال شان این بود که «تحملش می کنیم تا دوره اش تمام شود».
- من مخالف این هستم که بگوییم مجلس از او حمایت می کرد. مجلس به وظایف قانونی اش کامل عمل کرد. تحقیق و تفحص ها و استیضاح ها را انجام داد. یادمان نرفته است که در آن دوره برای نخستین بار رئیس جمهوری برای پاسخگویی به 10 سؤال به مجلس فراخوانده شد و این طبق آیین نامه داخلی مجلس یعنی دست کم یک سوم نمایندگان مجلس پای سؤال از رئیس جمهوری را امضا کرده بودند. تنها یک گام باقی مانده بود که مجلس به استیضاح برسد. اما فراتر از این مجلس با وضع قانون رفتار احمدی نژاد را مهار می کرد. این طور بود که او دادش در آمد که من هر کار می خواهم بکنم جلوی مرا می گیرید. بنده هم به ایشان گفتم که مجلس ریل گذار است و دولت لوکوموتیوران اگر تندتر از سرعتی که ما تعیین کرده ایم حرکت کنی، جلوی کارت را می گیریم. چنانکه او می خواست به جای 45 هزار تومان 250 هزار تومان یارانه بپردازد و ما با تصویب سه قانون جلوی این کار را گرفتیم. بنابر این نمی شود موضع گیری اصولگرایان را حامیانه تلقی کرد.

* در این باره موضع گیری شما و چند نفر دیگر صریح و آشکار بود. اما مجموعه اصولگرایان مجلس این رویکرد را نداشتند...
- ما به یک معنا، زبان مجموعه بودیم. البته اندکی در نقطه مقابل بودند. ولی اکثریت با دیدگاه های من برای جلوگیری از تخلفات دولت احمدی نژاد همراهی داشتند و قبول ندارم که بگوییم اصولگرایان در مقابل احمدی نژاد کوتاه آمدند. خود من تخلفات احمدی نژاد از قانون هدفمندی یارانه ها را در 12 بند به مجلس بردم و مجلس تصویب کرد.

* انتخابات 92 هم مثل هر انتخابات دیگری برای تمام طرفین درگیر در آن، آموزه هایی داشت. درس های این انتخابات برای جامعتین و اصولگرایان چه بود؟
- یکی از درس ها این بود که همواره تفرقه به زیان ما است. تلاش ما باید بر این باشد که در موقعیت های سیاسی اگر نمی توانیم به وحدت برسیم نوعی ائتلاف را دنبال کنیم. معنای ائتلاف هم این است که همه مجموعه از مواضع خصوصی خودشان به نوعی تنزل کنند و بر مشترکات و اصول توافق کنند. اگر بتوانیم روی مصادیق تفاهم کنیم با توجه به آنچه از فضای عمومی جامعه می بینیم احتمال موفقیت ما بیشتر است.

* نتیجه غافلگیر کننده انتخابات چه تأثیری بر جهت گیری های اصولگرایان داشت؟
- اصولگرایان بر اصل ضرورت بقای نظام جمهوری اسلامی خیلی حساس اند و جایی که احساس کنند این خط قرمز در مخاطره است حتماً واکنش نشان می دهند. ما روی مسأله ولایت فقیه و محوریت ولی فقیه و همچنین وضعیت معیشت مردم، اشتغال و عدالت حساسیت ویژه داریم.

* نتایج انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بر خلاف نظرسنجی های گوناگون جناحی رقم خورد. این نکته نشان داد که عمده فعالان سیاسی کشور در شناخت و فهم ذائقه اکثریت جامعه مردم مشکل دارند و باید در شیوه ادراک خود از ذائقه مردم بازنگری کنند...
- این حرف کاملاً درستی است. همانطور که در انتخابات سال 76 انتخاب آقای خاتمی کاملاً غیرقابل پیش بینی بود، در انتخابات 92 هم پیروزی آقای روحانی غافلگیر کننده بود. درسی که این پیش بینی ناپذیری ها به ما می دهد، این است که انتخابات در کشور ما سالم است. پس، آنان که به نحوی القا می کنند؛ «بنویسید خاتمی؛ بخوانید ناطق نوری» و یا در انتخابات 88 «کمیته صیانت از آرا» تشکیل دادند، دلسوز کشور نیستند و القای خلاف واقع می کنند. اینکه ما در دل مردم تزلزل ایجاد کنیم، نه به مصلحت کشور است و نه به مصلحت گروه های سیاسی. حتی اینکه برخی شخصیت های سیاسی کشور تأکید می کنند که باید تلاش کنیم انتخابات سالم برگزار شود و معنای مخالف از آن، برداشت می شود که انتخابات قبلی سالم نبوده است، اینها خلاف مصالح ملی است. این دوستان باید توجه کنند که تجربه و نتایج انتخابات های برگزار شده، گویای آن است که صیانت از آرا به طور کاملاً طبیعی انجام می شود و انتخاباتی که برگزار می شود، انتخاباتی همراه با سلامت و رعایت حق الناس است. رهبر معظم انقلاب هم فرمودند، سخنان ما نباید طوری باشد که چه مردم و چه بیگانگان تصور کنند ما نسبت به سلامت انتخابات مان شک و تردید داریم.

* به هر حال؛ انتخاب سال 92 برگزار شد و بر خلاف پیش بینی جامعتین، روحانی به عنوان عضو جامعه روحانیت مبارز به ریاست جمهوری رسید... ایشان هنوز به جلسات جامعه روحانیت می آیند؟
- آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز هستند اما در جلسات آن شرکت نمی کنند.جلسات ما دقیقاً مصادف با جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی است و طبیعتاً آقای روحانی به این دلیل نمی توانند، در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت کنند.

* پیش از ریاست جمهوری به جلسات جامعه روحانیت مبارز می آمدند؟
- از سال 88 به بعد در جلسات شرکت نمی کردند. مانند آقای ناطق نوری و آیت الله امامی کاشانی. البته دلیل شرکت نکردن ایشان با آقای ناطق متفاوت است. ایشان هم از جریانات مربوط به مناظره های انتخاباتی سال 88 دلخور بودند، البته نه مانند آقای ناطق و برای همین برخلاف آقای ناطق هیچگاه نگفتند که در جلسات شرکت نخواهند کرد.

* تعامل جامعتین با آقای روحانی و دولت ایشان چگونه است؟
- بالاخره ایشان عضو جامعه روحانیت مبارز است و ما تعامل مثبتی با ایشان داریم.

* در حال حاضر نگاه جامعه روحانیت به جریان حامی روحانی چگونه است؟ آیا احتمال دارد از نامزدهای حامی دولت ایشان حمایت کنید؟
- ما یک جریان حامی روحانی قبل از انتخابات داشته ایم و یک جریان حامی پس از انتخابات. جامعه روحانیت الان، جزو جریان حامی آقای روحانی است. جامعه روحانیت بلافاصله پس از اعلام نتایج انتخابات به ایشان تبریک گفت و هیأتی را هم برای تبریک حضوری نزد ایشان فرستاد. حتی آیت الله مهدوی کنی برای تبریک انتخاب آقای روحانی به ریاست جمهوری بیانیه داد و اعلام کرد که ایشان جزو جامعه روحانیت مبارز است. من هم در مصاحبه ها مکرر گفته ام که ما از ایشان حمایت می کنیم و تردیدی در حمایت از ایشان نداشته ایم.اما از آنجا که این مجلس است که به فرموده امام(ره) در رأس امور است، معنا ندارد که محور را دولت قرار بدهیم و بگوییم مجلس آینده باید مجلس حامی دولت باشد.

* منظور مجلس «وکیل الدوله» نیست، بلکه قوه مقننه همسو با قوه مجریه است...
- ما از یک مجلس معقول و معتدل حمایت می کنیم. شعار اعتدال باید مورد توجه قرار بگیرد زیرا ما با هرگونه تندروی و افراط مخالفیم، همان گونه که با تفریط مخالفیم. موضع مجلس باید موضع معتدل و در عین حال همکاری با دولت باشد و بنا را بر تعامل مثبت و بنیادی با دولت بگذارد و بنایش بر کارشکنی دربرابر دولت نباشد.
نظرات بینندگان