arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۵۹۸۴۳
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۱۱ - ۰۶ فروردين ۱۳۹۵

آیا می توان داعش را از بین برد؟

توافق بر سر دیدگاه متحد در مبارزه با تروریسم به معنای پایان دادن به جنگ نیست به ویژه آن که تجربه های گذشته ثابت کرده است که تدابیر امنیتی به تنهایی نمی تواند مانع وقوع حملات تروریستی شود.جنگ در جایی دیگر نیاز به تلاش های بیشتری است اما نه از نوع نظامی یا امنیتی بلکه فکری و رسانه ای است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 همزمان با رویارویی فکری و نظامی نباید دلایل رشد این پدیده را نادیده گرفت؛گروه های تروریستی از چندین عامل موجود در جامعه هایی که در آن رشد کردند چه سیاسی،چه اقتصادی یا اجتماعی و تربیتی استفاده می کنند.عامل تربیتی به گروه ها کمک بارزی می کند زیرا جهل به مجهول(ناشناخته) هدایت می کند.

به گزارش انتخاب، پایگاه اینترنتی النشره در تحلیلی نوشت:در حالی که تروریسم تبدیل به بزرگترین خطر در جهان شده است،این مساله کاملا طبیعی شده است که درباره امکان از بین بردن آن سوال پرسید آن هم پس از ان که گروه های تندور قدرت خود را برای اجرای تهدیدات در هر مکانی ثابت کردند و از همه موانعی که دستگاه های امنیتی در راه آنها قرار می دهند، عبور کرده اند؛تصویری وحشتناک که نمی توان به آن فکر کرد بدون آن که به انسان یأس و سرخوردگی دست دهد.

به رغم هشدارهایی که توسط طرف های مختلف داده شده است چه بین المللی و چه منطقه ای، به نظر نمی رسد که پاسخی به همه پرسش ها در این زمینه داده شود چه درباره مساله مربوط به مدتی که جنگ با تروریسم طول می کشد،چه درباره مساله توان پایان دادن به آن به لحاظ نظامی؛بدون توجه به جنبه های مختلفی که در رشد افراطگرایی به شکل بی سابقه نقش دارند.

اختلاف جهانی
نکته جالب توجه این است که واکنش های بزرگتر به جنایت های تروریستی پس از وقوع هر گونه جنایتی در کشورهای غربی صورت می گیرد این در حالی است که کمیت زیادی از این جنایت ها به شکل روزانه در منطقه خاورمیانه رخ می دهد.هنگامی که در یک کشور غربی حمله تروریستی رخ می دهد موجی از محکومیت ها و دعوت به شدت دادن به جنگ علیه گروه های تندرو آغاز می شود آن هم پس از آن که امنیت و ثبات جهانی را تهدید کردند اما اقدامات عملی سازنده در این زمینه انجام نمی شود.جهان تا کنون به شکل متحد در این زمینه اقدام نکرده است و دلیل آن نیز تشکیل دو ائتلاف بین المللی است یکی به رهبری واشنگتن و دیگری به رهبری مسکو.جالب این جاست که این دو محور به شکل مستقیم یا غیرمستقیم با هم دشمن هستند اما می خواهند که با تروریسم در حالی بجنگند که همدیگر را متهم به حمایت از ان می کنند بدون آن که تصویری واقعی برای ملت های متضرر ارائه کنند.

امروز،صحنه عملیات نظامی و امنیتی محدود به سوریه و عراق یا حتی در کشورهای خاورمیانه نیست زیرا انتظار می رود اقدامات تروریستی در هر نقطه از کره زمین رخ دهد حتی در کشورهایی که تدابیر شدید امنیتی برقرار کرده اند و دستگاه های امنیتی شان تخصص و امکانات زیادی در این زمینه دارند و بهترین نمونه برای این مساله حملات تروریستی در فرانسه و بلژیک است، آن هم پس از آن که گروه های تندرو موفق شدند از تدابیر امنیتی عبور کرده و وارد قلب مناطقی شوند که گمان می رفت ضمن فهرست اهداف پیش بینی شده باشند.این نشان می دهد که بی تردید در جایی خللی وجود دارد که باید به سرعت مشکلات موجود از بین برود.

آغاز بهتر این است که باید دیدگاه ها در چگونگی تعامل با این گروه ها به دور از هر گونه منافع منطقه ای و بین المللی متحد شود.این را باید مد نظر داشت که تا کنون مبارزه با تروریسم بر اساس قاعده رسیدن به اهداف مشخص شده توسط قدرت های بزرگ و در نهایت استفاده از گروه های تروریستی به عنوان برگه برنده در نزاع های کنونی در بیش از چند عرصه قرار دارد.قدرت های بزرگ از این گروه های تروریستی برای رسیدن به اهدافی استفاده می کنند که به طور مستقیم نمی توانند به آنها برسند.مساله دیگر این است که باید همه به این امر تن دهند که نمی توان به این بازی ادامه داد زیرا نتایج آن هرگز تضمین شده نیست.متاسفانه سیر رخدادها به گونه ای است که نشان نمی دهد که رویکردی واضح به سمت توافق درباره این مساله وجود ندارد و به نظر می رسد که جهان چاره ای جز این ندارد که منتظر حوادث و حملاتی خطرناک تر از حملاتی باشد که تا کنون رخ داده است.

جنگ فکری
توافق بر سر دیدگاه متحد در مبارزه با تروریسم به معنای پایان دادن به جنگ نیست به ویژه آن که تجربه های گذشته ثابت کرده است که تدابیر امنیتی به تنهایی نمی تواند مانع وقوع حملات تروریستی شود.جنگ در جایی دیگر نیاز به تلاش های بیشتری است اما نه از نوع نظامی یا امنیتی بلکه فکری و رسانه ای است همان جایی که عملیات جذب هزاران نفر از تروریست صورت می گیرد؛تروریست هایی که با سرعت سرسام آوری تبدیل به بمب های ساعتی می شود و می توانند در هر زمان و مکانی منفجر شوند.

از همین خاستگاه،باید توجه کرد که تروریسم در درجه نخست یک باور است که عناصر را به سمت خود جذب می کند،سپس به منظور استفاده از آنها در کاری که از آنها می خواهد انجام دهند، با افکار تند و افراطی تغذیه شان می کند. بنابراین،در نهایت رویارویی اساسی در این میدان است.نباید گذاشت که این گروه ها افکار خود را بدون نقد اساسی ، مطرح کنند و با توجه به اینکه مدعی هستند به دین اسلام وابسته هستند باید توسط مسلمانان پاسخ داده شوند؛دینی که داروی مناسب برای آنها را دارد،اما باید بررسی فراگیری درباره آنچه از آن استفاده می شود صورت گیرد به ویژه در سطح میراث دینی.

پس از این اقدام ضرورت دارد که افکار متضاد در سطح گسترده منتشر شود تا محصور در مراکز پژوهشی و تحقیقاتی نباشد زیرا افکار افراطی قادر به ورود به هر منزلی در هر زمانی هستند چه در شرق چه در جنوب و چه در غرب و چه در شمال و در این راه از پیشرفت حاصل شده در دنیای ارتباطات استفاده می کنند.اهمال در این جنبه از جنگ منجر به وخامت بحران در آینده می شود.اقدام نظامی در از بین بردن ده ها یا هزاران نفر موفق می شود اما نمی تواند از ایجاد شمار بزرگی جلوگیری کند که خطرناک ترند.بهترین مدرک برای این مساله تحولاتی است که سال های اخیر رخ داده است به طوری که جهان شاهد افول «القاعده» شد اما خودش را در برابر «داعش»یافت.

رویارویی فکری بسیار دشوار است و و نیاز به تصمیم بزرگ دارد و نباید فقط محدود به صدور بیانیه گاه و بیگاه شود که ارتباط این افکار و باورهای افراطی با پیام اسلام را تکذیب کند بلکه نیاز به ارائه پژوهش هایی است که این امر را به شکل روشن نشان دهد.

مین روبی نه کاری
همزمان با رویارویی فکری و نظامی نباید دلایل رشد این پدیده را نادیده گرفت؛گروه های تروریستی از چندین عامل موجود در جامعه هایی که در آن رشد کردند چه سیاسی،چه اقتصادی یا اجتماعی و تربیتی استفاده می کنند.عامل تربیتی به گروه ها کمک بارزی می کند زیرا جهل به مجهول (ناشناخته)هدایت می کند.در نهایت نیز این بحران ها باید حل شوند تا تبدیل به سوختی برای هر گونه افراطی در آینده نشوند و آغاز چه بسا از طریق راه حل های مسالمت آمیز در کشورهایی باشد که شاهد نزاع های مسلحانه هستند و فشار بر قدرت های مانع تراش در مسیر راه حل های سیاسی به جای ادامه دادن به سیاست تکیه کردن بر هرج و مرج است و این امر نباید بر اساس قاعده قهر یا ظلم باشد.

در همین زمینه ضرورت دارد که راه حل های مد نظر باید بر اساس مین روبی باشد نه بر اساس مین کاری از طریق ارائه نظریات تقسیم و ایجاد کشورها بر اساس قاعده های مذهبی و نژادی که در مدتی کوتاه منجر به بازگشت دوباره جنگ ها شود.

نتیجه اینکه به نظر نمی رسد که جنگ علیه تروریسم در آستانه به پایان رسیدن است آن هم پس از آن که گروه های تندرو به این توانایی رسیدند که در هر مکانی به راحتی گسترش یافته و منتشر شوند،تا کنون نیز هیچ نشانه های برای مبارزه با این پدیده به شکل جدی به دور از بازی منافع نمایان نشده است و این یعنی ادامه همان سریال برای سال های طولانی است.

منبع: جماران
نظرات بینندگان