arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۷۷۲۰۰
تاریخ انتشار: ۵۱ : ۱۰ - ۰۴ تير ۱۳۹۵

حرکت اصولگرایان به سمت «رهبریت شورایی»/چاره‌اندیشی عقلای اصولگرا برای حل بحران «بی لیدر»بودن

اصولگرایان هم دغدغه دارند هم نگرانند، دغدغه انتخاباتی که یک سال دیگر برگزار خواهد شد و نگران آنکه مبادا این دور ناکامی شروع شده از سال 92 و ادامه یافته در سال 94 به انتخابات 96 هم برسد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اصولگرایان هم دغدغه دارند هم نگرانند، دغدغه انتخاباتی که یک سال دیگر برگزار خواهد شد و نگران آنکه مبادا این دور ناکامی شروع شده از سال 92 و ادامه یافته در سال 94 به انتخابات 96 هم برسد.

به گزارش انتخاب، از قحط الرجال نداشتن می‌گویند، از لیست 30 نفره نامعلومی روایت می کنند که می‌توانند رقبای احتمالی روحانی در سال 96 باشند، از درس گرفتن از ناکامی‌های گذشته و جدی‌تر شدن ائتلاف در سال 96.

سوی دیگر اما هستند اصولگرایانی که بدشان نمی‌آید حسن روحانی همان «برگِ برنده‌ای» باشد که سال 96 پشت او قرار گیرند تا اینبار اجازه ندهند رقیب اصلاح طلب با یارگیری از بین اصولگرایان پرچم پیروزی را به دست گیرد.

بحران بی لیدر بودن در جریان اصولگرا

در این میان اما اصولگرایان با یک مشکل و چالش اساسی روبرو هستند، مشکلی که از گرچه از سالها پیش در دل این جریان اکثریتی بروز و ظهور یافت اما با فوت حبیب الله عسگراولادی و آیت الله مهدوی کنی رنگ و بویی متفاوت تر و آشکارتر به خود گرفت تا بی«رهبر» بودن و بی«لیدر» بودن اصولگرایان بیش از گذشته نمودار شود.

اصولگرایان در طی سه سال گذشته مسیرهای زیادی را برای پرکردن جای خالی مرد میانجی گر و شیخ اعتدالی شان طی کردند اما نه محمدرضا باهنر آن نفوذ و محبوبیت حبیب الله اصولگرایان را داشت نه آیت الله موحدی کرمانی توانست آن عمود خیمه روحانیتی باشد که بتواند دو طیف اعتدالی و تندروی اصولگرا را دور خود جمع کند.

بحران بی‌رهبری راست گرایان آنقدر بالا گرفت که حتی در آستانه انتخابات مجلس دهم تندروها و نواصولگرایان، بزرگان و قدیمی‌ترهای اصولگرا را مجبور به پذیرش راس رهبری شان در تصمیمات کلان جریان اصولگرا کردند تا بعد از سالها که جامعتین دو سر تهران نشین و قم نشین داشت آیت الله مصباح هم سر دیگر آن شود. اینگونه بود که «سه ضلعی» روحانیت اصولگرا شکل گرفت اما این سه ضلعی هم نتوانست آن سیکل ناکامی در جریان اصولگرایان را متوقف کند و نتایج انتخابات مجلس خصوصا در تهران آن چیزی نبود که راست گرایان پیش بینی می کردند.

چاره درد بی رهبر بودن اصولگرایان کنگره ملی است یا پارلمان اصولگرایانه؟

یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، اصولگرایان در تکاپوی آن هستند که اینبار بازی را به رقیب اصلاح طلب شان که از قضا حال و روز خوبی هم دارد واگذار نکند. تکاپوهایی که گرچه بیشتر در قالب جستجوی نامزد و معرفی آن در برابر روحانی نمود یافته است اما هستند عقلای اصولگرا که فراتر از این ویترین سیاسی نگریسته و بی رهبر بودن و بی لیدر بودن را باز هم به اصولگرایان یادآوری کنند.

چندی پیش بود که امیرمحبیان از تئوری پردازان جریان اصولگرا از بازتعریف مفهوم اصولگرایی و مصادیق آن سخن گفت. او براین اعتقاد است اصولگرایی که در آن برخی هم طیفان اصولگرای خود را نامسلمان می دانند بدون شک دچار اشکال است و باید بازتعریف شود. او در ادامه همین آسیب شناسی پیشنهاد داده بود که یک «کنگره ملی» یا «مجلس اعلای اصولگرایی» تشکیل شود تا از این طریق ظرفیت های نهفته در جریان اصولگرا که در سراسر کشور پراکنده شده و مغفول مانده اند کشف و نمایش داده شوند.به گفته محبیان از طریق این کنگره ملی می شود تمامی امور اصولگرایان را ساماندهی کرد.

سوی دیگر این ماجرا مرتضی نبوی نشسته است که از پیشنهادی مشابه روایت می کند. او اینبار از «پارلمان اصولگرایی» سخن گفته است:«به اعتقاد بنده تمامی تشکل‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی اصول‌گرایان باید دور هم جمع شوند تا به صورت دموکراتیک مجلس یا همان پارلمان اصول‌گرایی تشکیل شود و تصمیمات از درون پارلمان بیرون بیاید، البته باید این مجموعه فراگیر باشد و قاطبه تشکل‌های اصول‌گرایی را پوشش دهد.»

مرتضی نبوی که باید او را در دایره راست گرایان سنتی تعریف کرد از شرایط سخت رقابت در فضای فعلی می گوید و معتقد است که ائتلاف اصولگرایان باید حداکثری - حداکثری باشد«نباید عده زیادی بیرون جا بمانند در حالی که جزو طیف اصول‌گرایی تعریف می‌شوند، بنابراین باید مشارکت فعال داشته باشند.»

بنا به گفته این عضو مجمع تشخیص مصلحت و شورای عالی حل اختلاف بین قوا در صورت تشکیل دموکراتیک پارلمان اصولگرایی تصمیمات با رای نمایندگان تشکل ها و به صورت حداکثری گرفته شده و مورد حمایت قرار خواهد گرفت.

بیان چنین پیشنهادات و مرور اتفاقات چند سال اخیر جریان اصولگرا نشان می دهد جریان راست سیاست ایران در چالش و تناقض بین رهبریت فردی یا حرکت کردن به سمت رهبریت شورایی گیر کرده است. بروز اختلافات جدی بین راست گرایان سنتی و نواصولگرایان طی سالهای اخیر نشان می دهد شاید «لیدرمحوری» دیگر آن راهکاری نباشد که بتواند در مقطع فعلی دو سر طیف اعتدالی تا تندرو اصولگرا را دور یک میز جمع کند و راهکارهایی چون «رهبری شورایی» علاجی بر این مشکل اصولگرایانه باشد.

مدلی که براساس آن تصمیمات کلان در جریان اصولگرایی نه براساس تصمیمات یک نهاد یا رهبر فردی دنبال شود بلکه نمایندگانی از تمامی جریانات ذیل تصمیمات قرار گیرند.

در این میان اما نباید فراموش کرد برخی اصولگرایان با تکیه بر همین تز رهبری شورایی تلاش کردند تا دورهمی های اصولگرایانه را در انتخابات مجلس دهم برگزار کنند و از درون آن به یک تصمیم نهایی برسند، اشکال اما آنجا بود که از یک سو احزاب و تشکل های نشسته دور میز تصمیم گیری، جامعیت نداشت و از سوی دیگر خط و نشان کشیدن برخی تندروهای اصولگرا مانع از آن شد که همه طیف های اصولگرایی محور تصمیم گیری قرار گیرند.

امری که در صورت تدبیر نشدن می تواند حتی مدل رهبریت شورایی و تصمیم گیری براساس خردجمعی در این جریان را هم به بن بست بکشاند.
نظرات بینندگان