arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۷۱۸۵
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۰۹ - ۱۴ شهريور ۱۳۹۰

داماد امام موسی​صدر: جلال​الدین فارسی از جزئیات ربوده شدن امام موسی صدر مطلع است

گفت‌وگو با مهدی فیروزان درباره پیگیری‌های خانواده امام موسی صدر برای مشخص شدن پرونده ربودنش توسط معمر قذافی، دیكتاتور لیبی انجام شد كه این پرونده مسیری پرفراز و نشیب داشت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
داماد امام موسی صدر گفت: «قذافی تلاش می كرد كه در رده های بالا و مناصب استراتژیك نفوذ كند و انقلاب را مصادره نماید اما به دلیل این كه رجال محبوب و معتبر و سرآمد را در اردوگاه خودش ندارد، قادر به نفوذ در شورای انقلاب نمیشود. همپیمانانش از نسل دوم انقلابیون هستند؛ سطوحی جوانتر از استاد مطهری و شهید بهشتی. به همین دلیل هم جلال الدین فارسی كاندیدای ریاست جمهوری شد؛ یعنی ببینید كه لیبی تا كجا و تا چه عمقی در انقلاب ایران پیشروی و نفوذ می‌كند. اما هوشیاری شورای انقلاب از كاندیداتوری فارسی جلوگیری می‌كند. توطیه قذافی خنثی می‌شود اما آرزوی خود را رها نمی‌نماید و از راه‌های دیگر تلاش می‌كند.»
 
گفت‌وگو با مهدی فیروزان درباره پیگیری‌های خانواده امام موسی صدر برای مشخص شدن پرونده ربودنش توسط معمر قذافی، دیكتاتور لیبی انجام شد كه این پرونده مسیری پرفراز و نشیب داشت.

خواهرزاده و داماد امام موسی صدر در گفت گو با شهروند امروز، پرده از ناگفته‌هایی درباره این پرونده و مشكلات آن در تمام سال‌های رفته بر آن برداشت. او به عنوان عضوی از خانواده امام صدر، صریحتر و آشكارتر از گذشته سخن گفت، اما باز هم حاضر نشد تا به نقد كسانی بپردازد كه امروز دیگر توانی برای پاسخگویی ندارند. او هم‌چنین پیشنهاد داد كه اگر كسی هنوز راجع به مسئله امام موسی صدر حرف و سخنی دارد، آن را بنویسد و منتشر كند.

با نگاهی به مجموع پیگیری های صورت گرفته حول پرونده امام موسی صدر، به نظر میرسد كه وجوه دیپلماتیك پیگیریها نسبت به جنبههای قضایی آن، چه در بعد داخلی و چه در بعد بینالمللی پررنگتر بوده است. چرا در نگاه خانواده صدر راهكارهای دیپلماتیك نسبت به راهكارهای قضایی ارجحیت داشته است؟
نه، اینطور نیست. اینگونه نیست كه خانواده بر یك راهكار پیگیری برای آزادی امام موسی صدر متمركز شده باشد. مرور همه ماجرا از ابتدا تا به امروز نشان می‌دهد كه ما به دیگر راهكارها هم توجه داشتهایم. در همان ابتدای ربایش ایشان - شهریور 1357- لبنان درگیر جنگ داخلی بود و دولت مركزی قدرتی جهت پیگیری این مسئله نداشت. ایران نیز در ماههای قبل از پیروزی انقلاب به سر میبرد. از طرفی ربوده شدن امام نیز حاصل توافق قذافی و بعضی از گروههای قدرتمند در منطقه بود.

در همان زمان ربوده شدن امام موسی صدر این بحث مطرح بود كه برای آزادی ایشان باید مسیرهای مختلفی را دنبال كرد؛ اول «مذاكرات سیاسی»، دوم «چانه‌زنی‌های سیاسی» كه با مذاكرات متفاوت است و منظور یك نوع تعامل سیاسی است، مایل نیستم بگویم معامله سیاسی؛ اما به هر حال در هر مذاكره سیاسی یك داد و ستدی وجود دارد، سوم «راهكار قضایی» و چهارم «راهكار امنیتی-اطلاعاتی و عملیاتی» است. اینها راهكارهای پیش روی ما بود.

ما پس از بررسی به این جمع بندی رسیدیم كه هم باید مذاكره سیاسی انجام شود، هم باید پرونده قضایی در این زمینه گشوده شود و همچنین كار امنیتی-اطلاعاتی آغاز شود. اینها هیچ كدام مزاحم یكدیگر نیستند و حتی گاهی میتوانند برای به نتیجه رسیدن مسئله از هم پشتیبانی كنند. اولین اقدامی كه در لبنان صورت گرفت تشكیل پرونده قضایی در دادگاه های این كشور بود. این مستلزم تمهید مقدماتی است كه همه اینها صورت گرفت؛ به طور مثال اینكه كدام دادگاه صالح به رسیدگی است؟ هیچ كدام از دادگاه های ایران صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداشتند.

هنوز نیز در ایران هیچ دادگاهی صالح نیست. حتی در منازعات سیاسی فیمابین ایران و آمریكا، طرحی به مجلس رفت كه اتباع ایرانی بتوانند علیه جرایم اتباع امریكایی شكایت كنند. در مجلس بر سر این طرح بحث‌هایی هم صورت گرفت اما به دلیل چالشهای حقوقی آن، به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و پس از این همه سال هنوز هم چنین قانونی به تصویب نرسیده كه دادگاهی در ایران برای شكایت اتباع ایرانی از جرایمی كه توسط افراد غیرایرانی و در خارج از مرزهای ایران رخ می‌دهد، صالح باشد.

در حال حاضر دادگاه‌های ایران در صورتی صالح به رسیدگی هستند كه یا جرم در ایران اتفاق افتاده باشد یا این كه مجرم ملیت ایرانی داشته باشد. افزون بر این‌ها، راهكار اطلاعاتی-عملیاتی هم شكل گرفت. بنابراین خانواده هر سه راهكار را پیش برد. شهریور 57 را تصور كنید: لبنان و ایران، به عنوان دو قدرت كه میتوانند پشتیبان خانواده امام در این پیگیریها باشند، درگیر جنگ داخلی یا انقلاب هستند. پس در ابتدای ربودن ایشان، دولتهایی كه به عنوان حامی حقوق شهروندشان میتوانند پیگیریهایی انجام دهند، هر دو گرفتاریهایی دارند؛ یا اصلا قدرتی ندارند یا اینقدر دچار بحران هستند كه باید برای بقای خود تلاش كنند. ضمن اینكه شاه ایران نیز اختلافاتی با امام موسی صدر داشت كه تابعیت ایشان را لغو كرده بود.
 
پس از پیروزی انقلاب، آنقدر مسایل گوناگونی وجود داشت كه در سطح سیاسی قضیه امام موسی صدر برای جمهوری اسلامی ایران یك مسئله دست چندم محسوب شود. در این شرایط ما راهكار حقوقی را آغاز كردیم ولی از مذاكرات سیاسی هم غافل نشدیم. همان موقع با حافظ اسد، مقامات سعودی، رؤسای كشورهای عرب و دیگر مقامات جهانی ملاقات كردیم تا بتوانیم از راه حل سیاسی نیز به نتیجهای برسیم.

همانطور كه اشاره كردید حتی اگر بزهدیده ایرانی باشد اما باز ما نمی‌توانیم در دادگاههای ایران پرونده را پیگیری كنیم؛ مگر آنكه یكی از آن دو موردی هم كه اشاره شد وجود داشته باشد. اما گاهی گمانههایی مطرح میشود كه بعضی افراد ایرانی در این قضیه نقش داشتهاند. مثلا برخی محققان به در جریان بودن برخی افراد ایرانی‎ اشاره می‌كنند. آیا نمی‌شد از این طریق كه افرادی ایرانی در این پرونده نقش داشتهاند -حالا یا به عنوان مطلع پرونده و یا در سطحی بالاتر شاید معاون یا مباشر پرونده- در دادگاههای ایران این پرونده را پیگیری كرد؟ چرا علیه این افراد طرح شكایت نشد كه اگر واقعا نقشی هم نداشتند، به دادگاه بروند و تبرئه شوند؟
من هم معتقدم كه برخی از ایرانیها به دلیل همپیمانی با قذافی در سالهای قبل از انقلاب و بعد از انقلاب اطلاعات مهمی از معمای ربودن امام موسی صدر دارند كه باید مرجع ذی‌صلاحی همان اوان ربودن جمع‌آوری می‌كرد. این ادعا ناشی از تحلیل نیست، بلكه خبر و واقعیت است؛ بر اساس مستندات می‌گویم. اما برای طرح شكایت علیه ایرانی‌های مطلع، ابتدا باید جرم مجرم را ثابت كرد. این مسجل است كه ربایش امام به دست قذافی و در سفر رسمی‌شان به لیبی صورت گرفته است.

این را همه دادگاهها میگویند. حتی قبل از صدور احكام دادگاهها نیز پیگیریهای دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی و همین طور اعترافات خود مقامات لیبیایی به همه ثابت كرد كه امام در لیبی و به دست شخص قذافی ربوده شده است. اما استناد به این امر در شكواییههای دیگر نیازمند صدور حكم یك دادگاه صالح در این زمینه بود. وقتی اثبات شد كه قذافی مجرم اصلی است، پیگیری جرم دستیارانش میسر می‌شود. همان‌طور كه در پروندهای كه در لبنان برای امام موسی باز شد، علیه 17 نفر از یاران قذافی نیز شكایت صورت گرفت و همه این 17نفر كه در این ربایش شركت داشتند، محكوم شدند. اما اصلا فارغ از اینها، هركسی كه این پرونده را پیگیری كند بر اساس برخی شواهد به برخی نتایج میرسد.

حتی در همین كتابی كه مجلس منتشر كرده، میتوان برخی نتایج را مشاهده كرد. ببینید قبل از پیروزی انقلاب كه امام خمینی كشتیبان انقلاب هستند، بالاخره سنشان بالاست. گاهی میان كسانی كه در اردوگاه انقلاب قرار دارند، بحث‌هایی مطرح میشود كه اگر امام فوت كنند، این انقلاب را چگونه میتوان ادامه داد. فارغ از این كه آیا كاندیداهای انقلابیون در آن موقع از این بحث ها مطلع هستند یا نه؛ گروهی معتقد به جانشینی امام خمینی توسط آیتالله منتظری هستند، گروهی معتقد به شهید بهشتی و گروهی دیگر هم معتقد به امام موسی صدر هستند. هر گروه هم استدلالهای خود را دارند. بدون این كه این سه بزرگوار بدانند.

این بحث ها مربوط به چه سال‌هایی است؟
حدود یك سال قبل از انقلاب. اردوگاه امام خمینی هم از رویكردهای مختلفی تشكیل شده بود، كما این كه وقتی هم به ایران آمدند به خاطر این تفاوت‌ها، اختلافاتی هم پیش آمد. عدهای از افراد مؤثر در اردوگاه آقای منتظری در سالهای قبل از پیروزی انقلاب در اردوگاه قذافی فعالیت می‌كردند و تغذیه فكری، سیاسی، لجستیكی، معنوی و مادی می‌شدند و در مدرسه فكری و فلسفی نظام افراطی لیبی آموزش می‌دیدند. وجه مشترك همه آنها تندروی و قانون‌شكنی و استفاده از زور (اسلحه) برای تحمیل تصمیماتشان و جوسازی افراطی و ترعیب طرف مقابل بود؛ دقیقا همان ویژگی های اخلاقی و رفتاری قذافی.

دقیقاً چه كسانی؟
همچون شهید محمد منتظری، آقایان جلال الدین فارسی، ابوحنیف، ابوشریف و...، حتی در سطوح دیگر، مثل اولین نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران در لبنان آقای احمد موحدی. مشخصه اصلی این افراد، همپیمانی با قذافی و مخالفت با امام صدر در لبنان است. برخی دیگر از هواداران قذافی در همان ابتدا ، در نهادهایی نظیر وزارت امور خارجه، سپاه و در سطوح اداره و تصمیم‌سازی كشور وارد شدند.

قذافی تلاش می كرد كه در رده های بالا و مناصب استراتژیك نفوذ كند و انقلاب را مصادره نماید اما به دلیل این كه رجال محبوب و معتبر و سرآمد را در اردوگاه خودش ندارد، قادر به نفوذ در شورای انقلاب نمیشود. همپیمانانش از نسل دوم انقلابیون هستند؛ سطوحی جوانتر از استاد مطهری و شهید بهشتی. به همین دلیل هم جلال الدین فارسی كاندیدای ریاست جمهوری شد؛ یعنی ببینید كه لیبی تا كجا و تا چه عمقی در انقلاب ایران پیشروی و نفوذ می‌كند. اما هوشیاری شورای انقلاب از كاندیداتوری فارسی جلوگیری می‌كند. توطیه قذافی خنثی می‌شود اما آرزوی خود را رها نمی‌نماید و از راه‌های دیگر تلاش می‌كند.

یعنی شما كاندیداتوری جلال الدین فارسی را مربوط به برنامه های لیبی در ایران میدانید؟
ایشان به شهادت گفته‌ها و نوشته‌هایشان در كتاب «زوایای تاریك» از یاران نزدیك و حامیان قذافی هستند. آنقدر نزدیك كه از چگونگی و جزییات ربودن امام صدر خبردار می‌شوند و با افتخار از اینكه تنها ایرانی این‌قدر محرم به حاكمیت لیبی هستند، یاد می‌كنند. من ادعا نمی‌كنم؛ استاد فارسی خودشان نوشته‌اند. آیا شخصیتی چنین نزدیك و محرم به قذافی نمی‌تواند – حتی ناخوداگاه- برآورنده بخشی از رویاهای قذافی باشد؟!

ولی كاندیدای حزب جمهوری اسلامی بود و شهید بهشتی هم آن موقع در حزب بودند.
بله اما بعدها در تاریخ خیلی از چیزها روشن میشود. بگذارید یك نمونه تاریخی بگویم، به طور مثال شهریور سال گذشته روزنامه خیلی دولتی ایران ضمیمه‌ای منتشر كرد و با چند نفر از كسانی كه خودشان را از دوستان و نزدیكان قذافی معرفی می‌كردند، مصاحبه‌هایی انجام داد؛ افرادی همچون آقایان فارسی، رفیقدوست، ابوحنیف و چند نفر دیگر .

همه این آقایان در شرایطی كه همه دادگاهها حكم به محكومیت قذافی داده اند، طرحی را مطرح كردند كه شخصا برای من عجیب بود. هر سه با یادآوری دوستی خود با قذافی، با ادبیاتی مثلا دوستانه و خیرخواهانه، بیشنهاد تشكیل كمیته تحقیق برای روشن شدن ماجرای ربودن امام صدر را ارایه می كردند. بیشنهادی كه قذافی شش سال قبل داده بود تا نتیجه تحقیقات و احكام قطعی دادگاه‌های لبنان و ایتالیا را بی‌اعتبار كند. جالب است همه اینها را هم خودشان بیان میكنند.

اصلا برای رجل سیاسی بیان این كه من یك رابطه نزدیك با فلانی دارم معنا دارد؛ یعنی شما نمیتوانید به راحتی از كنارش بگذرید.

چه كسی می‌تواند بگوید من رابطه نزدیكی با فلان مقام خارجی دارم و بازخواست نشود. روی چه حسابی با این مقام خارجی رابطه داشتی؟! این افراد نه تنها به این دوستی تصریح می‌كنند، بلكه به صورت هم‌زمان و هماهنگ طرحی نادرست را كه قذافی در سال‌های اخیر مطرح می‌كرد، بیان می‌كنند كه قذافی به ما پشنهاد داد كه به مسئولین ایرانی بگوییم با ایجاد یك كمیته پنج جانبه یا سه جانبه تحقیق، قضیه امام موسی صدر را پیگیری كنیم. این پیشنهاد دقیقا وقتی مطرح شد كه ایتالیا علیه قذافی حكم داد، دادگاه لبنان هم حكم به مجرمیت او داد و كمیته‌های تشخیص و تحقیق دادگاه هم حكم به ربایش امام در لیبی دادند.

قذافی وقتی هیچ راهی برای فرار از این احكام نداشت، دست به دامان ایران برای آغاز مجدد تحقیقات شد. تشكیل كمیته جدید یك راه نادرست و ساخته سیاستهای قذافی است و همه آن 5 نفر در آن مقطع، چنان پیشنهادی را، آن‌هم با یك ادبیات مطرح می‌كنند. ما كه این قدر دیگر ساده نیستیم. وقتی پنج نفر طی مصاحبه با یك مجله و با یك ادبیات پیشنهاد كمیته تحقیق میدهند، تصادفی و اتفاقی است؟ مصاحبه آقایان درست چند روز پس از مصاحبه سعد مجبر سفیر لیبی در ایران منتشر شد. او هم عیناً همین پیشنهاد تشكیل كمیته تحقیق را داده بود. این همه هماهنگی شگفت‌آور نیست؟! در چنین برههای طبیعی است كه پرونده امام صدر را نمیتوانید پیش ببرید.

دورهای كه محمد منتظری می‌تواند فرودگاه را ببندد و به‌رغم مخالفت دولت انقلاب، جلّود با هواپیمایش در فرودگاه می‌نشیند و برای استقبال «جلّود تروریست» عكس بزرگی از قذافی در فرودگاه می‌زنند و زیر تصویر قذافی با جلود عكس می‌گیرند. روزهای اول حكومت انقلاب بود و ما تازه سیاست را تمرین می‌كردیم ولی قذافی سال‌ها سیاست‌ورزی كرده و برای وابستگی ایران به خودش برنامه‌ ریخته بود. شنیدنی است: یكی از كارهای قذافی این بود كه یك هواپیما ایرانی میبرد كه یك هفته آنجا اقامت كنند و پذیرایی شوند تا در محل سخنرانی او بنشینند و برایشش كف بزنند. وقتی همه به امام خمینی فشار آوردند كه قذافی بزرگ انقلابیون عالم می‌خواهد به دیدن شما بیاید، اگر امام راه را نبسته و نگفته بودند كه تا امام موسی صدر را نیاورد، ملاقات ممكن نیست، هم‌پیمانان لیبی خیلی از مناصب را گرفته بودند.

به عقیده شما دلیل اینكه تا زمان دولت آقای خاتمی پیگیری جدی در دستگاه دیپلماسی ایران درباره این پرونده صورت نمیگیرد، به خاطر این بود كه گروهی از مخالفان امام در كشور تاثیرگذار بودند؟
حتی بعد از زمان آقای خاتمی. سالهای اول انقلاب كه اشاره شد. بعد جنگ پیش میآید و نیازهای توهمی ما به تسلیحات لیبی باعث میشود كه ما پرونده امام موسی صدر را بایگانی كنیم؛ نه این كه مختومه كنیم، یعنی گفتیم كه بگذاریم برای یك موقعیت بهتر.

در دولت آقای هاشمی چه طور؟
در آن دوره هم همواره به ما گفته می‌شد كه آقای هاشمی دارند از كانالهای شخصی پیگیری میكنند و نتیجه‌ای هم ارائه نشد. تقریبا آن زمان امیدواریمان را به دولتهای ایران رها كردیم و تصمیم گرفتیم آنچه كه از خودمان بر میآید پیگیری كنیم و آن هم راهحل حقوقی بود. برای این كه مدام میگفتند كه ما از طریق سیاسی به نتیجه میرسیم و شما راهحلهای حقوقی را رها كنید. ولی ما به این نتیجه رسیدیم كه راه حل حقوقی را باید ادامه دهیم. زمانی كه آقای خاتمی رییس جمهور شدند ما خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. آیت‌الله خامنه ای فرمودند كه این سالها كوتاهی شده است و باید جبران كنیم. ایشان به پیگیریهای خودشان هم اشاره كردند كه در سفری كه به لیبی داشتند، چگونه بر سر قضیه امام صدر به قذافی تندی كردند و او هم قولی داده بود كه بعد عمل نكرد. آنجا به ما فرمودند كه آقای خاتمی برای پیگیری انگیزه دارند و با ایشان طرح كنید، من هم به ایشان خواهم گفت كه تا انتهای پرونده حتی اگر به قیمت قطع روابط با لیبی هم شده، بروند.

ما نزد آقای خاتمی رفتیم و قرار شد كه یك نقشه پیگیری؛ شامل پیگیری سیاسی، قضایی، اطلاعاتی-امنیتی و بینالمللی طراحی شود. آقای خاتمی هم كمیتهای تشكیل دادند. قرار بر این شد كه مذاكرات سیاسی شروع شود، پیگیری امنیتی-اطلاعاتی به موازاتش در وزارت اطلاعات شكل بگیرد و از طرف دیگر هم راهكار قضایی مطالعه شود اما شروع نشود تا مذاكرات سیاسی پیش برود و اگر مذاكرات به نتیجه نرسید، راهكار قضایی آغاز شود. مذاكرات سیاسی در حالی شروع شد كه برخی از تصمیمسازان كشور آن را به مصلحت كشور نمی‌دانستند.

چه بخشها و چه كسانی مخالف بودند؟
مثلا در وزارت دفاع به خاطر پیمانهای نظامی، نگران هرگونه فشار سیاسی بر دولت لیبی بودند. با وجود این آقای خاتمی جلو رفت. در مذاكرات میدیدیم كه گاهی مذاكرات متوقف میشود و اینگونه توقفها در مذاكرات باعث تحقیر پرونده میشود. اگر اراده ملی وجود دارد همه این اركستر باید هماهنگ بزند. نمیشود كه یك طرف فشار سیاسی بیاورد و طرف دیگری هم برود قرارداد اقتصادی ببندد و نگران تاثیر این مذاكرات بر قراردادهایش باشد. قراردادهایی كه جمع آن شاید دویست و پنجاه ملیون دلار هم نمیشد. برخی از مسئولین وقت گفته‌هایی داشتند كه مایل به نقل آن نیستم. بالاخره آقای خاتمی هم تنها بود و همه حمایتش نمیكردند. از طرف دیگر مذاكرات سیاسی آقای ابطحی دچار وقتكشی شد. یعنی طرف لیبیایی به دلیل قدرت ایران آغاز مذاكره را پذیرفت، ولی پس از سه سال گفتوگو هیچ قدمی پیش نرفت.

این كه گفته میشود در مذاكرات محرمانه، لیبی پذیرفت كه امام موسی صدر زنده است و در لیبی به سر میبرد، پیشرفت محسوب نمیشد؟
البته و صد البته مهم و استثنایی است. اما این درست زمانی است كه دولت آقای خاتمی كم كم در داخل ضعیف میشود. لیبی این ضعف را میفهمد و از طرف دیگر هم در حال تقویت ارتباطاتش با آمریكا و اروپا است. مذاكرات وقتی به اینجا رسید كه لیبی در راستای بهبود روابط با غرب نزدیك ششصدهزار سندش را در اتریش به سیا فروخته بود. سندهایی كه از كل حركتهای انقلابی در دنیا داشت كه بخشی از آن هم مربوط به ایران بود. همان موقع است كه بحثهای هستهای ایران را به آمریكاییها فروخت. وقتی طرف مذاكره در چنین مقامی قرار گرفته است، پس باید با دست پر بر سر میز مذاكره حاضر شد تا بتوان امام را آزاد كرد كه البته ایران در آن مذاكرات چیزی در دست نداشت.

در این ده سال اخیر میبینیم كه به سمت نهادهای بین المللی رفتید ولی چندان حضور قدرتمندی در این نهادها نداشته اید؛ دلیلش چه بود؟

كار حقوقی ظرافت دارد. ما وقتی از مذاكرات سیاسی ناامید شدیم، راهحل قضایی را با تمام توان پیش گرفتیم. حدود 8 سال پیش بود كه خانواده به این نتیجه رسید كه باید روی اراده خدا در دفاع از مظلوم و همچنین روی وظیفه و امكانات خود حساب كند. به همین دلیل شروع كردیم به تقویت پرونده حقوقی. وكلایمان نیز همراهی كردند و به احكامی كه امروز میبینید، رسیدیم. در واقع روند قضایی كار در لبنان اینگونه بود كه ابتدا علیه مجهول شكایت كردیم، وقتی كه ماجرا تایید شد و كمیته تحقیق وقوع جرم و ربودن امام را در سفر رسمی به لیبی تایید كرد، مرحله بعد این بود كه مجرم تعیین شود.

دادگاه ربودن امام موسی صدر را مصداق اقدام علیه امنیت ملی دانست و دولت لبنان با استفاده از حكم لغو مصونیت سیاسی قذافی ، رای به مجرمیت او داد. دادگاه مجرم را سه بار احضار كرد كه به دادگاه نیامد و حكم غیابی صادر شد. دادستان تقاضای اعدام برای قذافی و هفده نفر از مسئولان لیبیایی داد. به آنها فرصت داده شده كه برای محاكمه حاضر شوند، حكم دادستان قرائت شود، قاضی استماع دفاعیات كند و بعد حكم نهایی را صادر نماید. این تا اینجا پیش رفته كه حالا این بلاها بر سر قذافی آمد.

ولی نخواستید در ایران انجام بگیرد؟
خانواده هر كاری میتوانسته انجام داده است. ولی نیامدهایم داد بزنیم كه آقا این كارها را كردهایم. بالاخره خانواده صدر یك نجابتی هم دارد. این طور نیست كه بیاید و به هر قیمتی تظلمخواهی كند، اما وظایفمان را انجام میدهیم. من شخصا چه قدر با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بر سر همان طرح امنیتی-اطلاعاتی ملاقات داشتم كه كاری صورت بگیرد. اما این كه چرا به دادگاههای دیگر نرفتیم؛ پس از سال 2002 برخی زندانیان سیاسی لیبی آزاد شدند و اسنادی را درباره جنایاتی كه در زندانهای لیبی میشود و زندانیانی كه در آنجا حبس هستند در اختیار گذاشتند. برخی از آن زندانیان اعلام كردند كه امام را در رمضان سال 2002 در زندان ابوسلیم دیده اند، از آن سال همواره یكی از بندهای گزارش سالانه سازمان عفو بینالملل مربوط به قضیه ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی و ضرورت پیگیری آزادی ایشان و پاسخگویی در این امر است.

منظور گزارش سالانه عفو بین الملل درباره لیبی است؟
دقیقا. اما این كه چرا نمیشود جاهای دیگر رفت؛ به این دلیل كه وكلا همیشه میگویند یك جرم را در یك دادگاه پیگیری كنید و نه چند دادگاه. تعدد دادگاهها، با فرض صلاحیت تمام آنها باعث سوء استفاده متهم از اختلاف در احكام صادره خواهد شد. همیشه توصیه وكلا بر این است كه در یك دادگاه پیش بروید. ما هم در دادگاه لبنان پیش رفتیم. احكام دادگاه ایتالیا هم وجود دارد كه امام موسی صدر وارد ایتالیا نشده است. دادستان دادگاه عالی لبنان هم كه پارسال حكم تاریخیش را مبنی بر مجرمیت قذافی و هفده نفر از مسئولان لیبیایی اعلام و برایشان درخواست اعدام كرد. خود قذافی هم در آن سخنرانی تاریخی در سالگرد جشن انقلابشان در سال 2002 اعلام میكند كه امام در لیبی ربوده شده كه ما صدایش را ضبط كردیم و به دادگاهها دادیم . یكی از اسنادی كه در دادگاهها به آن استناد شده، همین اعتراف رسمی خود مسئولان كشور لیبی است.

پس از حوادث اخیر لیبی، ظاهرا فعالیت هایی در وزارت خارجه شكل گرفته و آقای احمد موسوی یك سری مصاحبه هایی كردند. این اقدامات چقدر مفید بوده است؟
اتفاقات اخیر یك فرصت تاریخی در اختیار پرونده پیگیری آزادی امام گذاشته زیرا تمام كسانی كه معتقد به عدم حیات امام بودند متوجه زنده بودن امام شدند. آن هم بنا بر اخباری كه خیلی هم اتفاقی از لیبی بیرون آمد كه به نظر من از الطاف خداست یا مصاحبه آقای خرم اولین كاردار ما در لیبی. برای من جای تعجب بود كه ما سی سال است در جمهوری اسلامی در حال پیگیری هستیم و تا امروز نمیدانستیم كه آقای خرم با دستور امام خمینی برای پیگیری پرونده، بعد از دو سال جستوجو یك گزارش به وزارت خارجه میدهد كه بر اساس آن امام موسی صدر زنده است ودر طبقه پایین فلان قصر قذافی زندانی است.

آیا حرف نگفته ای باقی مانده است كه خانواده امام موسی صدر در سینه نگه داشته باشد و اگر روزی پرونده به نتیجه نرسد، آنها را بازگو كند؟
از ویژگی‌های خانواده امام موسی صدر این است كه اگر احساس كنند دشمنشان به خاطر ذكر مسئلهای خجالت میكشند، حاضرند ملامت دیگران را تحمل كنند اما حرفی نزنند كه دوست یا مخالفشان دچار شرمندگی شود. این را در تمام این سالها در چهره خواهر، همسر، دختر، پسر و برادر امام موسی صدر دیدهام. این فضیلت خدایی است و تمامی منتقدین امام موسی صدر این مسئله را در محاسبههای خودشان در نظر بگیرند. ما بیش از هر كسی میفهمیم چه كسانی كوتاهی كردند. به خود آنها گفتهایم اما این كه علنی بگوییم؛ من فكر نمیكنم كه دردی دوا كند.

ما اصلا دوست نداریم كاری كنیم كه آدمها حتی در خلوت خودشان بشكنند. از این دست بسیار در دل خانواده ناگفتهها هست كه اگر روزی بخواهند بگویند مطمئن باشید با این محاسبه گفته میشود كه كسی شرمنده نشود. فقط من از تمام كسانی كه این سالها مسئولیتی داشتند و پرونده امام به آنها مربوط بوده یا نبوده، خواهش میكنم در این روزها كلاه خودشان را قاضی كنند و هر جایی كه مصالحه كردند، هرجایی كه محافظهكاری كردند، هرجایی كه برای حفظ پست و مقام حقیقتی را بیان نكردند امروز تصمیم بگیرند، جبران كنند. در هر صورت در پرونده امام موسی صدر كوتاهی شده است وگرنه امام تا به حال آزاد می‌شد.

نظرات بینندگان