به گزارش انتخاب به نقل از فارس، بهاءالدين خرمشاهي،
نويسنده، مترجم و حافظ و قرآن پژوه در اين مراسم بيان داشت: تاکنون بنده 3
دفتر شعر منتشر کردم و باورم نميشود که شاعر باشم اما گاهي بنده را شاعر،
مترجم، قرآن پژوه و نويسنده ميخوانند که باعث تعجبم ميشود.
وي با بيان اينکه در سال 43 حدود 12 قطعه غزل همانند محتشم را سرودم، اضافه کرد: بعدها يعني در سن 18 و 19 سالگي حدود 40 سال پيش اشعاري را سرودم که بر روي کتيبهاي در امامزادهاي در شهر قزوين، خوشنويسي و کاشي شده بود و دور تا دور شبستان اين امامزاده نقش بسته بود.
خرمشاهي با بيان اينکه هيچگاه در فکر چاپ اشعارم نبودم، ادامه داد: بخشي از فعاليت بنده در سرودن اشعار و مطالب طنز بوده و بخشي ديگر طنز هنري است که به نوعي برخي از آنها آمد و نيامد دارد. وي با بيان اينکه هيچگاه کسي نميتواند بگويد من طنزپرداز هستم چرا که اين مسئله بسيار سخت است، افزود: برخي نويسندگاني که به نگارش ادبيات طنز ميپردازند گاهي اوقات تصور ميکنند مطالب و اشعاري که سرودهاند طنز است اما امکان اينکه آن مطالب و اشعار طنز نباشد، وجود دارد.
خرمشاهي با بيان اينکه بنده حافظ پژوه
هستم نه حافظ شناس، بيان کرد: چند سال گذشته اشعاري را براي حافظ سرودم
که ارادت بنده را به اين شخصيت نشان ميدهد، بيش از صد شعر تاکنون سرودهام
که در قالب بعضي از آثار همچون «زنده ميري» منتشر و روانه بازار نشر شده
است.
وي با بيان اينکه تاکنون به نقد آثار بسياري پرداخته که از جمله آن
ميتوان «به نقد در جاي خالي سروش» و سرودن چندين قطعه شعر درباره آن،
اشاره کرد، اضافه کرد: مهمترين شخصيت کتاب «کليدر»، نوشته «محمود
دولتآبادي»، زيور است. خرمشاهي درباره شخصيت «زيور» در کتاب «کليدر»،
ادامه داد: روحيات اين شخصيت که دلخوشي در زندگي ندارد و با عدم دلخوشي
همچنان زندگي خود را دوست داشته و جانفشاني ميکند؛ لذا خوب است نقدي
درباره «زيور» مهمترين شخصيت کتاب «کليدر» نوشت.
وي با بيان اينکه بنده در
سالهاي گذشته به سرودن چندين شعر درباره «زيور» پرداختم، افزود: آثاري
همچون «کليدر» که داراي شخصيتي همچون «زيور» با روحيات يک زن مهرورز، سختي
کشيده و جان سپرده است بايد بازآفريني شود، اشعاري که درباره اين شخصيت
بايد سرود در قالب نثر است اما بنده شعري که براي اين شخصيت سرودم با وزن و
قصيده همراه بود.
اين نويسنده و مترجم در خصوص اين سؤال که چه مراحلي بايد طي شود تا به نويسندهاي حافظ پژوه گفته شود، گفت: کلمه «پژوه» از اوايل در زبان فارسي وجود داشته است اما بنده با کلمه «شناس» مشکل دارم چرا که نميتوان گفت که بنده قرآن و حافظ شناس هستم. وي خود را قرآن پژوه دانست و اضافه کرد: به شخصي حافظ شناس ميگويند که حرفي درباره حافظ داشته باشد، همچنين با انتخاب يکصد غزل هم ميتوان جهان فکري حافظ را بيان کرد و هماکنون يکصد نفر با درجات مختلف در کشور حافظ پژوه هستند.
خرمشاهي با بيان اينکه بنده در ايران «حافظ شناسي» نميشناسم، بيان کرد: 15 سال پيش «منوچهر مرتضوي» کتابي را با عنوان «مکتب حافظ» منتشر کرد که اين اثر بسيار مرا مجذوب خود کرد، بنده به افرادي که تنها يکبار کتاب «حافظ» را مورد مطالعه قرار دادهاند، ميگويم که انگار حتي يکبار آن را نيز مطالعه نکردهاند.
وي اضافه کرد: به
نويسندهاي لقب حافظ پژوه ميدهند که حرفي درباره شعر و شخصيت حافظ داشته
باشد و آن را در مطالب و نگارش خود بکار گيرد و در آثار خود درباره «حافظ»
تنها به درج زندگينامه اين شخصيت نپردازد و به نوعي اثر او داراي هنر باشد و
هنر را در نگارش اثري درباره «حافظ» به کار ببرد.
به گفته خرمشاهي،
ميتوان ساليان سال به بحث درباره شخصيت و اشعار «حافظ» پرداخت. وي در خصوص
نحوه مجوز کتاب «نون نوشتن»، عنوان کرد: در آن زمان با اينکه 24 و 25 سال
بيشتر اما خط ما را ميخواندند و گاهي احساس ميشود انجام کاري جزو وظايف
ما است.
خرمشاهي ادامه داد: از زماني که محمود دولتآبادي به نگارش داستان
کوتاه ميپرداخت با وي و کامران فاني، دوستان صميمي بوديم که در آن زمان
مجوز انتشار کتاب «نون نوشتن» با مشکل مواجه شد در صورتيکه اخذ مجوز در آن
زمان آسانتر از هماکنون بود.
وي افزود: «محمدجواد فريدزاده» در آن زمان
يکي از معاونان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود که وقتي گفت مجوز چاپ اين
اثر با مشکل مواجه شده است، دلم به در د آمد چرا که ميدانستم کتاب «نون
نوشتن» اثر عظيمي است و ميترسيدم در زمان خودش منتشر نشود. خرمشاهي اضافه
کرد: در آن زمان 3 هزار زيراکس يک رو اين اثر را با «کامران فاني» مورد
مطالعه قرار دادم و با چندين نفر از مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در
خصوص چاپ اين اثر به گفتوگو نشستيم و آنها هم گفتند که زور ما براي چاپ
اين اثر نخواهد رسيد.
وي بيان کرد: به وزارت ارشاد آن زمان گفتم که "کتاب «نون نوشتن» فارسي شگفت و ارزشهاي جاودانه دارد و تمايلات چپ، آرتيستي و تودهاي هم ندارد" در همان حال «محمدجواد فريدزاده» گفت که فرض کنيم که اين اثر با تمايلات چاپ نوشته شده است اسلام آنقدر ترسان و لرزان نيست که با چاپ يک اثر به خطر بيفتد به همين دليل منتشر شد.
اين قرآن پژوه به قرائت اشعار و مطالب طنزي پرداخت و عنوان کرد: بيشتر اشعار طنزي که تاکنون سرودم «نثر» و کمترين آنها «نظم» است و به نوعي اکثر آنها هم در کتابي با عنوان «طنز تراژدي» منتشر و وارد بازار نشر شد. وي با بيان اينکه بنده به کتاب «شاهنامه»، «ديوان» نميگويم، ادامه داد: ترجمه قرآن براي بنده بسيار آسان بود چرا که به سهولت ميتوانستم قرآن را ادبي ترجمه کنم، حدود 50 سال است که با ادبيات فارسي سر و کار دارم و ترجمه آثار ادبي برايم بسيار آسان است. خرمشاهي افزود: اگر قرآن را ادبي ترجمه ميکردم مخاطبان معدودي به مطالعه آن ميپرداختند اما آرزو داشتم که همه ترجمههاي قرآن کريم بنده را به خوبي بفهمند چرا که معني و مفاهيم برخي از قرآنها همانند ترجمه قرآن الهي قمشهاي براي بعضي از افراد روان نيست و برخي از ترجمهها نيز دقيق نيست.
وي بيان کرد: 40 و 45 سال پيش برخي از افراد بنده را پراکنده کار خطاب ميکردند که بنده اين سخنان را پيشرفتي در کار خود ميدانستم و به اين دليل به ترجمه قرآن کريم هم پرداختم چرا که تاکنون حدود 14 تا 15 کتاب و چندين مقاله در اين راستا منتشر و روانه بازار نشر کردهام. خرمشاهي اضافه کرد: ترجمه قرآن کريم بنده به «نثر معيار» است و امروز دانشنامهها و کتابهاي درسي در اين راستا به نگارش در آمده يا سخنرانان و راديو نيز با اين زبان به اجراي برنامه ميپردازند؛ حتي هر زبان پيشرفته دنيا داراي «نثر معيار» است و ترجمه قرآن کريم را با کمترين کاربرد اصطلاحات ادبي، ترجمه کردم.
وي ترجمه قرآن کريم گرمارودي را اديبانهتر دانست و افزود: ترجمه قرآن کريم «غلامعلي حدادعادل» با مفهوم بسيار روان و ساده است و يک بانوي خانهدار به سهولت ميتواند آن را مورد مطالعه قرار داده و بفهمد. خرمشاهي با بيان اينکه 30 گروه کارشناسي بايد قرآن کريم را از نحو، صرف، فقه و کلام مورد پژوهش قرار داده و ترجمه آنها را ويرايش کنند، ادامه داد: بنده براي ترجمه قرآن کريم از چندين تفاسير اهل سنت و شيعهاي که در کتابخانه قرآن کريم بنده وجود دارند، استفاده کردم. وي با بيان اينکه از تفسير «الميزان» براي ترجمه قرآن کريم به صورت اندک استفاده کردم، افزود: در ترجمه قرآن کريم از تفسير «الکاشف» و «جواد مغنيه» بسيار استفاده کردم و به تفسير نمونه هم گاهي اوقات مراجعاتي داشتم.