خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
در خانه بودم. كار زيادى نداشتم. وقتم به استراحت و مطالعه گزارشها گذشت. از وزارت امور خارجه اجازه خواستند كه در درگيرى عربستان و قطر، موضعى اتخاذ كنيم؛ گفتم صبر كنند تا جواب پياممان به قطر برسد.
سال ۱۳۷۲
براى مراسم افتتاح به نمايشگاه بينالمللى رفتيم. از غرفههاى تحت پوشش بانك صنعت و معدن و غرفه محصولات كشاورزى و سالن چند كشور خارجى و غرفههاى صنايع بخش خصوصى بازديد كردم. ساعت ده ونيم مراسم شروع شد. بعد از صحبت آقای [مصطفی] هاشمى طبا، [معاون صادرات وزارت بازرگانی] و آقای [یحیی] آل اسحاق، [وزیر بازرگانی]، من صحبت کردم و بعد از روشن نمودن مشعل نمایشگاه، باز هم بازديد را ادامه دادم. مصاحبهای نمودم. در مجموع، وضع صنعت داخلى را خوب يافتم؛ بعضى صنايع مشكل نقدينگى و رقابت اجناس خارجى را دارند. شركت خارجىها كمتر از سال قبل است؛ لابد به خاطر وضع تعهدات خارجى ماست. به دفترم رفتم.
عصر آقايان [محمد] امامى كاشانى، [علينقي] خاموشى و دكتر [حسن] حبيبى آمدند. در مورد ساختمان بلندى كه براى مدرسه عالی شهيد مطهرى در سعدآباد مىسازند و مزاحم میهمان خانه دولت خواهد بود، مذاکره کردیم. قرار شد منافع مورد انتظارشان را بدهيم و ساختمان از دولت باشد. آقايان [احمد] جنتى و صدر آمدند و براى تصويب آیيننامه پيشنهادىشان براى نمايندگان رهبرى در دانشگاهها و نيز حمايت مالى استمداد كردند.
دكتر [حسين] صادقى آمد. جراح قلب است و در آمريكا كار مىكند. گفت چهارده نفر از اعضاى خانوادهاش پزشک هستند و به خاطر سياستهاى دولت من، به ايران برگشتهاند؛ او هم مىخواهد برگردد و منتظر تكميل ابتكار جديدش در خصوص پيوند قلب ميمون به اطفال است. خواست كه ده هزار متر از زمينهاى پدرش در قيطريه را كه موات اعلان شده، در اختيارش بگذاريم تا بيمارستان مدرن قلب بسازند. از سياستهاى من و پيشرفت كشور و اميد ايرانىها در خارج به من گفت.
[آقای غلامحسین کرباسچی]، شهردار تهران آمد. گزارشى از كارهاى وسيع عمرانى در تهران داد و گفت امسال بودجه تهران شصت و سه ميليارد تومان است كه نيمى از آن عمرانى است. گزارش كار روزنامه همشهرى با تيراژ يكصد و شصت هزار نسخه را داد. دربارة كيفيت واگذارى غرفههاى ميدان مرکزی بار جديد كسبنظر كرد. اطمينان دادم كه در دولت جديد هم، از او حمايت مىكنم و خواستم كه با اميد به كارش ادامه دهد.
سال ۱۳۷۳
از منزل با محسن به مركز موشكسازى [مجتمع تحقيقاتي، توليدي] شهيد همت رفتم. مراسم و گزارش كامل مسئولان از تاريخچه ساخت موشك و پيشرفت كار و مراحل و انواع موشكها تا آخرين مرحله كه ساخت موشك هدايت شونده و موشكهاى اسكاد بى و سى و دى انجام شد. سپس از كلكسيون موشكها- از عقاب تا اسكاد سی- بازديد کردیم. همچنین ميزهاى مخصوص هر يك، تاو و ماليوتكا و... خط مونتاژ و كارگاههاى قطعه سازى و انبار موقت موشكها و اتاق تست و سكوى پرتاب و طرح شهيد قاضى [طباطبایی]، هدايت موشك و برنامههاى آينده را دیدیم. در جمع كاركنان، صحبت تشويقآميز برايشان نمودم. به دفترم رفتم. سلمانى براى اصلاح آمد.
عصر هیأت دولت جلسه داشت. بحث دربارة نحوه تهيه كالاهاى اساسى و اشباع بازار بود. شب آیت الله خامنهاى میهمانم بودند؛ دربارة سفر هند بحث شد. نظر ايشان اين است كه به خاطر شيوع بیماری طاعون در هند، سفر را به تأخير بياندازيم. دربارة تحرك بيشتر در كمك به مسلمانان هند كه دولت هند هم موافق است، موافقت داشتيم. دربارة راههاى مبارزه با گرانى و همچنین دربارة مديريت بنياد مستضعفان و نیز صنايع ساخت موشك صحبت شد.
سال ۱۳۷۴
[آقای مهدی میرابوطالبی]، سفيرجديدمان در تركمنستان، براي خداحافظي و كسب نظر آمد و توضيحات داد از مشكلاتي كه براثر سياستهاي جديد ارزي، براي تجار به وجود آمده است. آقاي [محمود] قوچاني از عقيدتي سياسي ارتش آمد. توضيحاتي در مورد برنامه تبليغي و فرهنگي در مجموعههاي مسكوني خانوادههاي نظاميان داد و براي ابزاركار استمداد كرد.
[آقای واکر مُشرّف حسین]، وزير انرژي و منابع طبیعی بنگلادش و هيأت همراه آمدند. از سفر آيندهام به آنجا اظهار خوشحاليکرد و توافق در زمينه همكاري با ايران در امور گاز و نفت و خريد قير و استفاده از تجارب ايران را توضيح داد. آقای [غلامرضا]آقازاده، [وزیر نفت] - هم قبل و بعد از ملاقات- دربارة موارد قابل همكاري با بنگلادش و مذاكرات اجلاس اوپك در ونزوئلا توضيحات داد.
[آقای جان ریگل ایرویچ، نایب رییس مجلس سنا و] هيأت پارلماني اسپانيا آمدند. ملاقات كوتاه و تشريفاتي بود؛ براي آنها اصل ملاقات موضوعيت داشت. مقداري از اهميت تاريخي و فرهنگي و میهمان نوازي ايران گفتند. آقاي [ابوطالب] شالچيان، [مشاور اقتصادی رییس جمهور] آمد. گزارشي از عملكرد گروه مشاوران جديد و نظريهاي كه در مورد گات دادهاند، ارایه کرد.
عصر تلفني با آقاي [هلموت]كُهل، صدراعظم آلمان مذاكره كرديم. اولين مطلبش اين بودكه به من اطمينان بدهد، اتحاديه اروپا نميگذارد حقوق مسلمانان بوسني ضايع شود و غير از اين، مطلب مُهمي نداشتيم. مطابق قرار، در مقاطع مشخص زماني، مذاكره تلفني داريم. او ميگويد، اين تلفنها مفيد است، ولي من خيلي فايدهاي برآن نميبينم. گفتم روي اسرایيل فشار بياورند كه هواپيما ربا را به ما تحويل بدهند و پوشش بيمهاي دولتي، براي يك ميليارد دلار اعتبار دهساله بانكهاي آلمان به ايران را برقراركنند.
آقاي امراللهي، [رییس سازمان انرژی اتمی]، اطلاع داد كه دولت چين، نحوة همكاري در ساخت مركزغني سازي اورانيوم در اصفهان، براي سوخت نيروگاهها را به آژانس بينالمللي گزارش كرده است؛ تمايل ما اين بود كه خبر را كنترل شده بدهيم.
سال ۱۳۷۵
براى مراسم افتتاح بيست و دومين نمايشگاه [بینالمللی صنعت و بازرگانی تهران]، از منزل به محل نمايشگاه بينالمللى رفتيم. از غرفههاى معادن و فلزات و دو سالن صنايع و سالن ايتاليا و بخشى از غرفههاى روباز بازديد نموديم. كميت و كيفيت صنايع داخلى رشد چشمگيرى كرده و خيلى جالب و باشكوه است. 2500 شركت داخلى و 1500 شركت خارجى شركت كردهاند. ریيس جمهور سيرالئون هم آمده بود. در مراسم، گزارش [آقای علی سعیدلو]، ریيس نمايشگاه و [آقای یحیی آل اسحاق]، وزير بازرگانى را شنيديم. من هم سخنرانى مبسوطى، در اهداف نمايشگاه و جلوههاى پيشرفت ايران نمودم.
به دفتر رفتم. تا عصركارها را انجام دادم. عصر [آقای الک اروین]، وزير تجارت آفريقاى جنوبى آمد. دربارة همكارىها صحبت شد؛ همراه چهل نفر ديگر براى نمايشگاه آمدهاند. [آقای چادری عبدالستار]، وزير صنايع پاكستان آمد. مذكرات تشريفاتى بود. در نمايشگاه، در مسير با فرستادگان سودان و اوگاندا كه براى ادامه مذاكرات صلح آمدهاند، صحبت كوتاهى كردم؛ گفتم كه قبل از تكميل مذاكرات برنگردند. شب شوراى عالى انقلاب فرهنگى جلسه داشت. تعدادى از هفتهها و روزهايى كه داراى مراسماند، حذف كرديم.
سال ۱۳۷۶
ساعت هفت صبح به سوى پلدشت حرکت کردیم. نم نم باران مـى باریـد. آقـاي [قربـانعلی]سعادت، استاندار [آذربایجانغربی] هم همراه بود و در بین راه، جواب سئوالات را خـوب مىداد؛ بر امور استان مسلط است. محلی است و مدت طولانى هم مسئول بوده. وضع استان هم از هر جهت قابل قبول است؛ مخصوصاً از لحاظ محصول سیب و انگور و قیمت مناسب و صنایع تبدیلى کشاورزى و دامى که کمک به آبادى و رونق کرده است.
در دروازه شهر سلماس، جمعى از مسئولان شهر به اسـتقبال آمـده بودنـد. پیـاده شـدیم و احوالپرسى کردیم. از کمربندى عبور کردیم. از داخل شهر خوى گذشتیم، چون پلاکـارد خـوش آمـد در خیابـان نـصب کـرده بودنـد. جمعـى از مـردم هـم در مـسیر جمـع بودنـد و خوشآمد مىگفتند.
در کنار شهر ایواوغلى از جاده بین، المللى بیرون رفتیم و در مزرعـه اى بـراى اسـتراحت بنزین زدن ماشینها توقف کردیم. با صاحب مزرعه صحبت کردم؛ هشت دختر و یـک پـسر داشت. جمعى از اهـالى روسـتاى مجـاور تَپهباشـی جمـع شـدند و بـراى مـسجد و آب آشامیدنى، کمک خواستند. از آن به بعد، همه اهالى روستاهاى مسیر جمع بودند و گوسفند قربانى و اسفند دود مى کردند و به گرمى استقبال مینمودنـد. مـن هـم بـا توقـف کوتـاهى،احوالپرسى مىکردم.
از کنار خط لوله گاز در حال اجرا، عبور کردیم که براى صادرات گاز به ترکیـه مـى رود. در شهر مرزى پلدشت، مردم استقبال وسیع و گرمى داشتند، ولـى مـا توقـف نداشـتیم و بـه بازارچه مرزى رفتیم. با غرفه داران و جمعى از مردم نخجوان که بـراى خریـد آمـده بودنـد، صـحبت کـردم. از پـل روى اَرس عبـور کـردیم و در گمـرك نخجـوان، بـا مـأموران آنهـا احوال پرسى نمودم.
جمع زیادى از مردم نخجوان، صف کشیده بودند و منتظر نوبت براى عبـور از گمـرك و ورود به بازارچه ما بودند؛ همگی براى معامله، با خودشان کالا داشتند. بـه گمـرك گفـتم، امروز به مناسبت حضور هیأت، تسهیل بیشترى بدهند. بناست، روزانه 120 نفـر بپذیرنـد کـه کم است. خواست دیگرشان اجازه بردن مواد غذایى بود که قول کمک دادم.
از آنجا به سوى دشت زنگنه حرکـت کـردیم. در مـسیر از روسـتاهای زیاد در کنار ارس گذشتیم که اکثراً اهلسنت و عشایرند. به گرمی استقبال کردند. زنهاى آنها بـا لبـاسهـاى رنگارنگ حضور داشتند که با عادات اهل سنت در جاهاى دیگر تفاوت دارد؛ جز در منطقه ترکمندشت یک جا پیـاده شـدیم و از خانـه بهداشـت بازدیـد کردیم. گوسـفندانی قربـانى کردند و از وضع خود ابراز رضایت نمودنـد، جـز در روسـتاى زنگنـه کـه مخروبـه شـده و مردمش مهاجرت کردهاند و به تازگى در حال مراجعت اند.
از پلدشت، همه جا در ساحل ارس عبور مى کردیم و پس از گذشت از مرز نخجـوان بـه مرز ترکیه رسیدیم. در آنجا ارس به طرف شمال مىرود، ولى رود قرهسو، مرز مشترك مـا و ترکیه شده است. به منطقه شروع کانال انشعابى دشت زنگنه از رود قره سو با سه سـاعت تأخیر رسیدیم. مدیران سازمان آب و پیمانکار ، مراسم داشتند. آقاى [رسول] زرگر، [معاون وزیر نیرو] و مهندس مجرى توضیح دادند.
طرح اجراى کانال ها و زهکشى بیش از چهار هزار هکتار از هـشت هـزار هکتـار اراضـى خوب دشت زنگنه و وضع رود قره سو را توضیح دادند که از چشمهاى به همـین نـام شـروع مىشود و بیش از هفت متر مکعب آب در ثانیه دبی آب است. من هم صحبت کوتـاهى در اهمیت عمران دشتهـاى وسـیع مـرزى جنـوب ارس کـردم. شـیرهاى انحـراف آب را بـاز کردیم و از کانال ها و زهکشها بازدید نمودیم؛ طرح مهمى است.
به سوى ماکو حرکت کردیم. باز هم در مسیر ، همه جا مواجه با استقبال گرم مردم بـودیم که ساعت ها منتظر مانده بودند و نامه هاى زیادى دادند. با تأخیر سـه سـاعت، چهـار بعـد از ظهــر وارد مــاکو شــدیم. چنــد کیلــومتر طــول تنهــا خیابــان دراز شــهر، مملــو از جمعیــت استقبال کننده بود. مراسمى نداشتیم و به احساسات پرشور مردم در هنگام عبور پاسـخ دادم. در فرماندارى نماز و نهار انجام شد.
سپس به گمرك بازرگان رفتیم. مدیر گمرك ، در مورد آمار ورود و خـروج مـسافران و ماشینها و بارها و کمبودها و نیازها توضـیح داد سـپس از بخـش هـاى مختلـف گمـرك و کنترلها بازدید کردیم. با مأموران [گمرك] کشور ترکیه هم حرف زدیم.
معمولاً معطلى مسافران بیش از حد لازم است؛ گرچه مسافران چند اتوبوس که به تازگى از سوریه رسیدند، از مأموران خودمان راضى و از مأموران ترکیه ناراضى بودند. اختلافاتی بین مدیران گمرك و وزارت راه و ترابري دیده می شود. در شهر کوچک بازرگـان، کنـار گمرك هم به گرمى مورد استقبال مردم قرار گرفتیم.