arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۹۶۷۴
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۰۱ - ۳۱ فروردين ۱۳۹۱

پولاد کیمیایی از "گشت ارشاد" می گوید

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : «گشت ارشاد» آنقدر جنجال و حاشيه داشت كه كمتر به خود فيلم و عوامل سازنده اش از جمله بازيگرانش پرداخته شد. پولاد كيميايي، بازيگر نقش عطا، براي اولين بار از قالب سينماي زخمي و عاصي مسعود كيميايي، در فيلمي كمدي ظاهر شد: كمدي اي كه لحظه هاي كميكش مبتني بر موقعيت هاي فيلم است و بازيگران بايد همپاي موقعيت، فضاي كمدي را تكامل بخشند. پولاد كيميايي در اولين نقش آفريني كمدي اش نشان داد كه در كمدي بازي كردن تسلط دارد و بي آنكه شخصيت فيلم كمدي را در سطح و تخت ببيند، به نسبت شخصيت و موقعيتش توجه دارد، براي نمونه مي توان دو صحنه فيلم هندي ديدن با حاجي و متوقف كردن موزيسين هاي زيرزميني را مثال زد.شخصيت عطا در «گشت ارشاد» پرداخته شده ترين شخصيت فيلم بود و پولاد كيميايي به خوبي از جزييات چنين شخصيتي بهره برده تا قابليت هاي خود را در نقش كمدي نشان دهد.از سوي ديگر «گشت ارشاد» فرصتي بود تا پولاد كيميايي را فارغ از قيود قهرماني ببينيم. ويژگي هاي شخصيت عطا با اجراي موثر پولاد توانست از تماشاگران فيلم خنده بگيرد. حال در گفت وگوي پيش رو با پولاد كيميايي از چگونگي و فرآيند ايفاي نقش در فيلم كمدي، ژانر كمدي و فاصله گرفتن او از تصوير قهرمان عاصي صحبت شده و دلايل گزيده كاري او را جويا شديم و در آخر رسيديم به تعبير حوزه حرفه يي پولاد كيميايي از بازيگري به كارگرداني...
    
    من فكر مي كنم كه شان و احترامي دارم كه بايد اين شان و احترام حفظ شود، پس تن به هر كاري نمي دهم. در سال هاي اخير به دليل اينكه برخي بازيگران ما براي مطرح بودن دست به هر كاري زدند، اين شان و احترام نزد مردم افت كرد
    
    هميشه آرزوي بازي در فيلم كمدي را داشتم، اما نوع كمدي اي كه من قرار است در آن بازي كنم بايد شكل خودم باشد. مثلارابرت دنيرو و آل پاچينو هم در فيلم هاي كمدي بازي كرده اند اما كمدي هايي بازي كرده اند كه متناسب با آنهاست.
    
    چگونه شد در «گشت ارشاد» كه فيلمي در ژانر كمدي است بازي كرديد؟ با توجه به اينكه تا قبل از اين، مسير كاري كاملامتفاوتي داشتيد.
    ژانر كمدي در سينماي ايران خيلي قابل بحث است. ژانر كمدي در سينما يك تعريف دارد و در تلويزيون تعريف ديگري دارد. اما چون سينما طي اين سال ها در ايران اعتماد به نفس خود را از دست داده و هويتش گم شده است، الگوهايش را از تلويزيون مي گيرد، چون موقعيت متزلزلي در گيشه و در عرصه فرهنگي دارد و زماني كه نمونه مستقلي همچون «گشت ارشاد» ساخته مي شود، گرفتار حواشي سياسي مي شود. البته پيش از اين شاهد نشست سياست در عرصه سينما بوده ايم و با پيامدهاي موجود احتمالاشاهد اتفاقاتي از اين دست خواهيم بود. تلويزيون به دليل پشتوانه دولتي اش سالانه به موضوع هاي اجتماعي متعددي مي پردازد و به دليل تاثيرگذاري بر مخاطب عام، سينما نيز از اين شرايط عام تاثير مي پذيرد: به عنوان مثال اگر در تلويزيون ملودرام موجي را ايجاد كند، سينما اين موج را دريافت مي كند و همان تركيب ملودرام هاي تلويزيوني را در سينما هم مي بينيم، همين اتفاق در مورد ژانر كمدي هم رخ مي دهد. كمدي اما به دليل لحن شوخ و سرخوشش تاثير بيشتري دارد و مي بينيم كه ديالوگ هاي سريال هاي كمدي تا مدت كوتاهي در سطح جامعه گفته مي شود و جريان دارد و در برخي موارد چنين تاثيرپذيري اي مي تواند در رفتارهاي اجتماعي آسيب زننده باشد. از سوي ديگر توليد انبوه تلويزيوني، بر كيفيت توليداتش تاثير دارد و در اغلب موارد كيفيت پايين آثار تلويزيوني باعث مي شود خيلي زود اين سريال ها از سوي مخاطبان فراموش شوند. البته بايد توجه داشت سينما به دليل نيازش به تماشاگر و فروش ناچار است به تلويزيون روي بياورد. در همين راستا سينما ارزان مي خنداند و همان تركيب كمدي هاي ارزان تلويزيون در سينما هم به كار گرفته مي شود. پيامد منفي اين استفاده سينما از تلويزيون افت كمدي هاي سينماي ايران است و آنچه اكنون شاهد آن هستيم هرج و مرج است نه كمدي. فراگيري كمدي هاي ارزان در سينماي ايران سبب شد ژانرهاي ديگر كنار گذاشته شوند و مفهوم كمدي هم از بين رفت. «گشت ارشاد» اما فيلمي است كه به مفاهيم بنيادين كمدي نزديك شده است، آن هم در شرايطي كه محدوده خط قرمزهاي سينماي ايران گسترده تر شده است. «گشت ارشاد» پس از سال ها توانسته وارد محدوده خط قرمزها شود. اين فيلم وارد حوزه اجتماعي مي شود اما برخوردي كه با فيلم صورت مي گيرد برخوردي سياسي است. به نظرم وقتي جامعه تقاضايش براي فيلم كمدي زياد مي شود، نشان دهنده عصبيت يك جامعه است. اين ناشي از بي خيالي جامعه نيست بلكه نشانگر عمق دردهاي اجتماعي است. پس مي توان گفت ترويج بي قاعده سينماي كمدي فضيلتي براي سينما و جامعه اش محسوب نمي شود، در واقع چنين وضعيتي تنها واكنش تسكيني جامعه به معضلات حيات اجتماعي اش است، در اين صورت، كاركردهاي سينما هم سطحي مي شود. در چنين شرايطي فيلم «گشت ارشاد» مي خواهد با لحني كميك، نگاهي موشكافانه و عميق به موضوعي اجتماعي داشته باشد و از ظاهر امور به باطن امور مي رسد، چون متاسفانه در حال حاضر در جامعه ما ظاهر است كه اهميت يافته و همه در پي اين هستند كه چه ماشيني، چه لباسي با چه ماركي بپوشند و... از سوي ديگر، فرهنگ رسمي سعي در القاي ساده زيستي دارد: آنچه حاصل مي شود تضادي عميق است كه در جامعه جريان دارد و همين تضاد است كه «گشت ارشاد» را شكل داده و «گشت ارشاد» به همين تضاد مي پردازد.
    
    در فيلم «گشت ارشاد» شخصيت عطا كه شما نقشش را ايفا مي كنيد بين دو شخصيت «حاجي» (حميد فرخ نژاد) و «سعيد» (ساعد سهيلي) قرار مي گيرد، به اين ترتيب كه عطا نه آن رفتارهاي عقل كل حاجي را دارد و نه احساسات گرايي شخصيت سعيد را، بلكه عطا بيشتر از رفتارهاي ايده آليستي آن دو شخصيت خواهان زندگي معمولي و بسامان است: تحليل خود شما از شخصيت براي ايفاي نقش چگونه بود؟
    عطا شخصيت كليدي قصه است. در فيلمنامه اوليه «گشت ارشاد» به اين ترتيب بود كه حاجي و سعيد در زندان هستند و در اين سكانس آغازين از عطا ياد مي كنند. همان طور كه گفتيد عطا مابين اين دو شخصيت است و به عبارتي وسط ترازوي دو كاراكتر همراهش قرار مي گيرد، به همين دليل مسائل و فشارهاي دو شخصيت بر او نيز وارد مي شود. عطا هم به حاجي نزديك است و هم نزديك به سعيد است، با اين حال او تندي ها، خامي ها و رفتارهاي غلوآميز سعيد را ندارد و آن دوره سني را گذرانده است، از سوي ديگر حاجي را هم قبول ندارد چون حاجي هم بازنده است، عطا مي خواهد راهي به زندگي طبيعي پيدا كند. عطا رفاقت نزديكي با حاجي دارد و احترام زيادي براي او قائل است. همچنين به شدت از محيط پيراموني اش تاثير مي گيرد و خودش را اصلاح مي كند. او اگر عاشق مي شود، عشق خود را پنهان نمي كند و اگر مي خواهد پژو 206 آلبالويي داشته باشد، خواسته اش را بيان مي كند و در نگاهش به زندگي تكليفش روشن است. او در زندگي اش يك بار اشتباه كرده است و تاوان اشتباهش پرداخت ماهانه دو سكه است البته ايده آل هايي را در تابلوي كائناتش مي بينيم اما ايده آل ها موارد عجيبي نيست و ايده آل هاي او خواسته هر جوان امروزي است. او يك زندگي معمولي مي خواهد اما از اين زندگي محروم است و قاچاقي زندگي مي كند. اما او فقط بدلي از زندگي طبيعي اش را روي تابلوي كائناتش شكل داده است.
    
    به عبارت ساده، سه شخصيت اصلي «گشت ارشاد» به دنبال خوشبختي هستند اما چون دچار فقر و محروميت هستند به كار خلاف مي پردازند، با اينكه به شرايط و مصائب زندگي شان واقف هستند. عطا در ميان اين سه شخصيت هم دوست داشتني است و هم در شخصيتش عملگرايي اي هست كه براي مشكلات راه حل پيدا مي كند و در برخورد او با آدم هاي پيرامون اين شخصيت مي بينيم كه او به شكلي راه حلي عملي براي مشكلات مي يابد و بين دو شخصيت ديگر تعادل ايجاد مي كند. در واقع اين سه شخصيت در يك سطح و موقعيت هستند اما ابعادشان متفاوت است، آنها مثل برادران دالتون هستند كه تنها قدشان با هم فرق دارد اما هويت همه شان يكي است.
    
    شخصيت عطا نيز همچون دو همراهش تصويري دوگانه از خود ارائه مي دهد، به غير از اين دوگانگي مشترك، آيا عطا بعد شخصيتي ديگري هم دارد؟
    براي بازيگر يكسري ويژگي هاي شخصيت از لحاظ تكنيكي بررسي مي شود و يكسري ويژگي ها مربوط به محتوا و درون شخصيت مي شود كه مورد تحليل قرار مي گيرد، به طور مثال وقتي عطا را در حوزه عمومي جامعه مي بينيم، شاهد رفتارهاي تهاجمي و خشن او هستيم، در عوض در خانه و خلوتش كسي است كه سركوب و تحقير مي شود، به همين دليل مي بينيم كه دچار عدم اعتماد به نفس است و همين نقص باعث دوگانگي و تظاهر او مي شود. عطا وقتي در جامعه قرار مي گيرد، نگاهي تك بعدي به آدم ها و مسائل دارد اما وقتي او را در خلوتش مي بينيم شخصيتي تك بعدي نيست و نگاه تك بعدي ندارد. لجبازي و اصرار او براي انجام هركار كوچكي نشانگر خالي بودن هويت اوست كه براي اثبات خودش مي خواهد دست به هركاري بزند. به لحاظ تكنيكي براي بازي نقش عطا حتي در لحظاتي به غلو كردن نزديك شده ام. عطا زماني كه در محيط بيرون قرار مي گيرد در واقع بازي مي كند. او اظهارنظرهاي بي ربطي مي كند كه نشانه ناآگاهي است و چون شخصيت آگاهي نيست خيلي شخصيت پيچيده يي نيست و همان چيزي است كه رفتار مي كند و مي گويد.
    
    فكر مي كنيد سه شخصيت اصلي كميك هستند يا اينكه موقعيت هاي آنها كمدي است كه جنبه يي كميك به اين شخصيت ها مي دهد؟
    موقعيت آنها كمدي است و كمدي اي كه مي بينيد ناشي از تضاد موقعيت و شخصيت هاست. در طول كار هم بيشتر صحبت هاي من و فرخ نژاد پيرامون جدي بودن شخصيت هاست و هر صحنه را كه مي گرفتيم نحوه بازي خيلي جدي صورت مي گرفت، نمونه اش صحنه ديدن فيلم هندي بود كه ما موقع فيلمبرداري با اينكه موقعيت خنده دار بود آنقدر جدي رفتار مي كرديم كه همه عوامل پشت صحنه بارها خنديدند و صحنه كات داده شده يا همان صحنه يي كه با شلوارك ظاهر شدند، سعي نداشتيم كه خنده دار بازي كنيم، بلكه موقعيت خنده دار بود.
    
    به عنوان اولين تجربه شما كه در فيلم كمدي حضور داشتيد، تعامل تان با بازيگران و كارگردان براي ارائه و ايفاي نقش چگونه بود؟
    بيشتر با فرخ نژاد در تعامل بودم و با ايشان هر سكانس را كامل اتود مي زديم و اجرا مي كرديم و زماني كه نتيجه كار را آقاي سهيلي مي ديد، از شيوه كاري شان خيلي لذت بردم، همين جا بايد از ايشان تشكر كنم چرا كه شهامت خيلي زيادي نشان دادند كه بازيگري را كه مشهور به بازي هاي تلخ است، در فيلمي كمدي به كار گرفتند. چنين انعطاف پذيري و خطركردني ديگر در سينماي ايران وجود ندارد.
    
    مواجهه شما با اين موقعيت جديد و پرمخاطره چگونه بود؟
    براي من هم كار سختي بود، چرا كه بايد قالبم را مي شكستم و بازي اي مي كردم كه تا پيش از اين فيلم، ديده نشده بود و جواب پس نداده بود. شايد از اين پس اگر من در فيلم كمدي ديگري بازي كنم تماشاگر با ديدن فيلم ياد نقش من در «گشت ارشاد» و شخصيت عطا بيفتد. اما براي من شخصيت عطا اولين برداشت در زمينه كمدي بود. تا پيش از اين فيلم تماشاگر مرا در نقش قهرمان هاي عاصي و زخمي كه در پي حق شان هستند، ديده بود.
    
    پيش از پيشنهاد تمايلي براي ايفاي نقش در فيلم كمدي داشتيد؟
    هميشه آرزوي بازي در فيلم كمدي را داشتم، اما نوع كمدي اي كه من قرار است در آن بازي كنم بايد شكل خودم باشد. مثلارابرت دنيرو و آل پاچينو هم در فيلم هاي كمدي بازي كرده اند اما كمدي هايي بازي كرده اند كه متناسب با آنهاست. در سينماي ايران هم آقاي پرستويي در فيلم هاي كمدي مانند «مارمولك»، «مرد عوضي» و «ليلي با من است» بازي كرده است. آقاي پرستويي با اين فيلم ها نشان داد كه توانايي كمدي بازي كردن هم دارد و شكل كمدي خود را ارائه داد.
    
    به عنوان بازيگر نقش جوان عاصي در مواجهه با نقشي كمدي چه تغييراتي براي بازيگري لازم است؟
    بايد قالب گذشته را كنار بگذارد. همان طور كه زندگي از جزييات تشكيل شده است، يك شخصيت هم از جزييات تشكيل شده است و بازي خوب نيز در جزييات تبلور مي يابد. در تحليل شخصيت بايد تمام ابعاد را تحليل كني تا به هسته اصلي شخصيت دست پيدا كني. در مورد شخصيت عطا بايد تمام جزييات رفتارش را پيدا مي كردم. عطا به همه چيز سطحي و سريع نگاه مي كند، آدم مغروري است، در عين حال بايد شيرين و بامزه باشد پس بايد تمام اين جزييات را باز كنم و با رنگ آميزي جديد شخصيت را بسازم، در مورد عطا كار سختي بود چون به طور عام نگاه مثبتي به وجه بيروني شخصيت عطا وجود ندارد، چراكه مردم خاطرات خوبي از اين نوع شخصيت ها و ماموران گشت ارشاد ندارد. پس وقتي تماشاگر چنين شخصيتي را روي پرده مي بيند ناخودآگاه گارد نسبت به اين شخصيت دارد و من بايد اين را مي شكستم تا تماشاگر به شخصيت گارد نزديك شود.
    
    براي ارائه نقش عطا چقدر متكي بر شناخت نمونه هاي بيروني بوديد و چقدر شخصيت ساخته تخيل تان است؟
    عمدتا از تخيلم بهره گرفتم، در فيلم هاي قبلي ام خيلي تحقيق كردم، اما در مورد «گشت ارشاد» مي خواستم به دور از بازي نمايشي باشم و مي خواستم فاقد هر نشانه يي باشم كه شبيه قهرمانان به نظر بيايم.
    
    در فرآيند ساخت فيلم بر نقش تسلط يافتيد؟
    در طول كار به شخصيت عطا نزديك شدم، آنچه در اين فيلم آموختم اين است كه در كار كمدي نمي توان فقط متكي بر سناريو بود و در اجرا ست كه فضا و شخصيت به درستي شكل مي گيرند و شخصيت نمود مي يابد، چه بسا در فيلمنامه كمدي لوس به نظر بيايد اما در اجرا و با جزييات است كه صحنه يي كميك جان مي گيرد و تازه در اجرا متوجه مي شويد كه آن موقعيت كميك آشناست.
    
    به نظر شما شخصيت عطا در مواجهه اش با جوان هايي كه به آنها پيله مي كند، مي خواهد داشته هاي آنها را از آن خود كند يا اينكه با همان جوان ها سمپاتي دارد؟
    نه، با آنها سمپاتي دارد، در صحنه يي عطا را مي بينيم كه وقتي به دختر و پسري گير مي دهد پسر براي او نطق مي كند، اما در دو سكانس بعد همين اتفاق براي خود عطا رخ مي دهد و او همان واكنشي را نشان مي دهد كه از پسر ديده بود و همان حرف ها را مي زند و از جامعه اش تاثير مي گيرد و دوست دارد كه از سوي مردم تشويق شود و وضعيت موجودش را دوست ندارد.
    
    تابلوي كائنات براي ارائه نقش عطا موثر بود؟
    به نوعي تابلوي كائنات شناسنامه شخصيت عطاست. اما در واقع اعمال عطاست كه شناسنامه او را شكل مي دهد.
    
    دلايل محدوديت تنوع نقش هاي شما در كارنامه تان چيست؟
    دوره فعلي سينماي ما دوره بازيگرسالاري است و اين وضعيت پيامدهاي منفي هم داشته است. اگر بازيگري شايسته شهرت و جايگاهي كه دارد، نباشد سينما آنقدر صافي هاي متعددي دارد كه چنين بازيگري را كنار مي گذارد و در ادامه جامعه هم بازيگر را كنار مي گذارد. اگر بر فرض من 10 فيلم پرفروش داشته باشم كه هيچ كدام داراي ارزش سينمايي و هنري نباشد، چه كسي پاي من مي ايستد؟ اين متخصصان و منتقدان سينما هستند كه ارزش كار هنري و هنرمند را تعيين مي كنند. من سليقه عام را هدفم قرار ندادم، اما اكثر بازيگران ما سليقه عام را هدف قرار داده اند، چون آن سليقه فروش و سود دارد، چون آن سليقه بازيگر را مشهورتر مي كند و سبب مي شود دستمزد بازيگر بالاتر برود، آما آن سليقه يي كه ارزش كار هنري را تعيين مي كند، ديدگاه متخصص و منتقد است. طبقه متوسط تحصيلكرده و آگاه است كه هدف من است، من در كاري حاضر مي شوم كه منتقد و متخصص پاي من بايستد. نه اينكه بگويم خيلي خوب هستم: نه، نوع نگرش من اين گونه است. من در خانواده يي فرهنگي بزرگ شده ام، نيازي به شهرت و ماديات ندارم، مهم اين است كه نام كيميايي را با صداقت و درستي حفظ كنم و كاري كنم كه به تنهايي داراي اعتبار شوم و براي تثبيت اعتبارم بايد بتوانم از صافي هاي متعدد و متفاوتي عبور كنم و صداقت اهميت زيادي براي من دارد و كارنامه من اين صداقت را نشان مي دهد. من براي اثبات خودم در سينما چه بسا سختي هايي بيشتر از يك آدم عادي را از سر گذرانده ام، چون توقعات از من بيشتر است، به همين جهت براي برآوردن توقعات بايد با دقت بيشتري دست به انتخاب بزنم.
    
    باتوجه به محدوديت ها و نارسايي هايي كه در ساختار سينماي ايران وجود دارد و اينكه اين نارسايي ها انتخاب هاي بازيگران را محدود مي كند، فكر نمي كنيد گزيده كاري شما مي تواند مسير حرفه يي شما را با مخاطراتي روبه رو كند؟
    من فكر مي كنم كه شان و احترامي دارم كه بايد اين شان و احترام حفظ شود، پس تن به هر كاري نمي دهم. در سال هاي اخير به دليل اينكه برخي بازيگران ما براي مطرح بودن دست به هر كاري زدند، اين شان و احترام نزد مردم افت كرد، آنچه بازيگران ما به آن توجه ندارند تفاوت فرهنگي ما با فرهنگ بازيگران غربي است. آن جوامع، جوامع سرمايه داري هستند و مناسبات سرمايه داري بر آن جوامع حاكم است اما جامعه ما جامعه سرمايه داري نيست و مناسبات سرمايه داري هم بر آن حاكم نيست، ما در واقع عكس برگرداني از آن مناسبات را نشان مي دهيم. از سوي ديگر الگوهاي فرهنگي جامعه ما همچون تختي بسيار به توده مردم نزديك بودند و از جنس مردم بودند و به همين دليل مردم آنها را دوست داشتند. حالامن كه بازيگر اين جامعه هستم هم بايد در پياد ه رو كنار مردم باشم و مشكلات و مصائب آنها را بدانم.
    
    يعني شما بين بازيگر بودن و سوپراستار بودن، بازيگر بودن را انتخاب مي كنيد؟
    بله، چون سوپراستار به عنوان كالاديده مي شود و اعتبارش گذرا است، اما هنرمند موقتي نيست بلكه در تاريخ مي ماند.
    
    حضور شما در فيلم هاي مسعود كيميايي به خاطر تعلق خاطرتان به سينماي مبتني بر قهرمان است؟
    عقيده من چنين سينمايي ا ست: سينمايي كه مي خواهد الگو باشد و تاثير داشته باشد نمي تواند فاقد قهرمان باشد. قهرمان در سينما يك اصل است، هر چند در سينماي مدرن قهرمان ديگر آن جايگاه و تاثير سينماي كلاسيك را ندارد، اما فكر مي كنم ساختار كلاسيك راه حل سينماي ايران است، به همين دليل فكر مي كنم قهرمان سينماي ايران بايد اجراي مدرني داشته باشد، نه اينكه قهرمان حذف شود. چرا كه فكر مي كنم هنوز در زندگي انسان ها، هر آدمي قهرمان زندگي خودش است و به اشكال مختلف ما اين جلوه هاي زندگي قهرماني را در زندگي روزمره مي بينيم و اگر اين طور نباشد مرده ام و ديگر زندگي ام معنا ندارد و اينكه وقتي مي خواهي در طرف حق باشي بايد قهرمان باشي. شايد چند فيلم بدون قهرمان را ببينيم و خوشمان بيايد اما دوباره به سوي قهرمان ها و سينماي مبتني بر قهرمان بازمي گرديم. با اين حال دوست دارم نقش ضدقهرمان ها را هم بازي كنم يا شخصيت هايي كه قهرمان هاي كوچك هستند اما آدم خنثي را دوست ندارم.
    
    يعني دوست نداريد نقش يك بازنده را بازي كنيد؟
    نقش آدم بازنده يي را بازي مي كنم كه نگاه انتقادي به بازنده بودن داشته باشد. كم و بيش شبيه آنچه در «گشت ارشاد» مي بينيد.
    
    خبرهايي در مورد كارگرداني شما شنيديم، آيا برنامه و طرح خاصي براي كارگردان شدن داريد؟
    بله، چون كارگردان بودن را در مولف بودن مي دانم. دوست دارم كارگردان مولف باشم كه كار بسيار سختي است. نمي خواهم فيلم بسازم كه صرف اينكه فيلم ساخته باشم، در همين راستا اگر بايد صبر كنم، صبر مي كنم اما قطعا فيلم خواهم ساخت.
    
    با توجه به اينكه در عرصه بازيگري تثبيت شده ايد و موفق هستيد، چرا مي خواهيد به كار پرمخاطره كارگرداني بپردازيد؟
    
    فكر مي كنم سينماي ما به كارگردان مولف بيشتر احتياج دارد، كارگردان هايي مثل آقايان كيارستمي، تقوايي، مهرجويي، بيضايي و كيميايي كم داريم و سال هاست كه به غير از اصغر فرهادي پس از انقلاب كارگردان مولف نداشته ايم، هر چند در سال هاي اخير كارگردان هاي خوب زياد داريم و امسال كارگردان هاي فيلم اولي خوبي ديده ايم و دوست دارم با آنها كار كنم، ولي فكر مي كنم به كارگردان مولف نياز داريم كه ساختار نويني به وجود آورد.
    
    آيا الگوي سينمايي خاصي مدنظر داريد؟
    بايد فيلم هايم را بسازم تا سياق و شيوه كاري ام مشخص شود بتوان درباره آن صحبت كرد. در حال حاضر فيلمنامه تله فيلمي را نوشته ام و مشغول كار روي اين فيلمنامه هستم تا شرايط ساختش مهيا شود و بعد فيلم بلند سينمايي ام را خواهم ساخت.
    
    فكر مي كنيد «گشت ارشاد» در روند كاري شما تاثيري ايجاد كند؟
    بله، فكر مي كنم «گشت ارشاد» نقطه عطف مناسبي باشد كه از اين به بعد، در فيلم هاي متفاوتي نسبت به قبل ديده شوم.
    
    نكته آخر؟
    اميدوارم كه نهادهاي غيرتخصصي بر سينماي ايران تاثير منفي نداشته باشند. طي سال گذشته خانه سينما را از دست داديم و با شرايط موجود بايد با وزارت ارشاد همراه باشيم (چراكه به هر ترتيب نهاد مربوط به سينماگران است) و مطابق قانون عمل كنيم، تحمل عقايد يكديگر را داشته باشيم و به ساختارهاي قانوني مان احترام بگذاريم تا ثبات حرفه يي سينماگران تامين شود و اگر ثبات برقرار باشد شرايط براي حضور و سرمايه گذاري بخش خصوصي فراهم خواهد شد، ولي اگر بي قانوني ها تداوم داشته باشد، بخش خصوصي تمايلي به تعامل در حوزه سينما نخواهد داشت.

منبع: اعتماد
نظرات بینندگان