لطفی العبیدی در القدس العربی چاپ لندن نوشت: تلاشهای ایالات متحده برای جلوگیری از انتشار سلاح هسته ای، با نفاق همراه است، به این دلیل که خود به اسرائیل زرادخانه هستهای میدهد، در صورتی که به دولتهای عربی یا اسلامی اجازه دست یابی به سلاح بازدارنده یا در اختیار داشتن تواناییهای مشابه اسرائیل را نمیدهد. همین مساله ایران و طرفهای دیگر را بر آن میدارد تا از قدرتی بازدارنده در برابر اسرائیل و برتری آن در منطقهای حیاتی برخوردار شوند، منطقهای که ایستگاه طمعهای ابرقدرتها و صحنهای برای درگیریهای محورهای مختلف است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: این مساله پیش از آنکه سیاسی باشد، یک بعد اخلاقی دارد، ایالات متحده از اواخر دهه شصت، تبدیل به ابزاری شد برای توسعه حضور اسرائیل در اراضی فلسطین و به این ترتیب، در سلسله جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیها و لبنانی ها، سهم بسزایی داشت.
اینگونه وقایع تاریخی، تلاشهای واشنگتن در جهت تقویت دموکراسی را بی معنی جلوه داده و نفاق آن را به خوبی نمایان میکند. دولتی که از دیگر کشورها میخواهد به حقوق بشر احترام بگذارند، خود به اسرائیل اجازه میدهد تا در برابر چشم جهانیان، تجاوز کند.
احتمالا تریبونهای رسانهای و سیاسی رسمی داخل آمریکا، صرفنظر از تغییر رئیس جمهور در این کشور، نرمش خود با تل آویو را ادامه میدهند. در دولت جدید، واشنگتن میتواند از نفوذ خود برای واداشتن اسرائیل به ساختن صلح، استفاده کند، چرا که آمریکا میتواند صلح عادلانهای بین اسرائیل و فلسطینیها ایجاد کند، تا به این شکل از دموکراسی هم دفاع کرده باشد.
ایالات متحده نیاز دارد که وجهه خود در دو جهان عربی و اسلامی را ترمیم کند و در این بین، فعالیتهای هستهای ایران تهدیدی برای واشنگتن نیست، حداقل تهدید آن در حد کره شمالی یا چین نیست، حال آنکه آمریکا توانست با این دو سازگار شود. علاوه بر این، آمریکا به دولتهایی نظیر هند، پاکستان و برخی دولتهای اروپای غربی اجازه در اختیار داشتن سلاح اتمی را داد. بدین معنا، آمریکا میتواند با ایرانِ هستهای هم همزیستی کند، اما این اسرائیل است که نمیخواهد در خاورمیانه یک شریک هستهای داشته باشد، از این رو به سیاستمداران آمریکایی فشار میآورد تا با تهران مقابله کنند.
اگر فشار لابی اسرائیلی نباشد، به نظر نمیرسد گزینه جنگ پیشگیرانه گزینهای جدی برای ایالات متحده علیه ایران باشد، به این دلیل که در رابطه با ایران، فرصتهای تحقق چنین جنگی از بین رفته است و با وجود تمام تلاشهای نتانیاهو، برای تحریک آمریکا، در زمان ریاست ترامپ چنین جنگی رخ نداد. بنابراین، سیاستمداران اسرائیلی به اتخاذ تصمیمات یک جانبهای در مورد ایران ادامه میدهند، چرا که میدانند در این باره از حمایت دولت بایدن برخوردار نخواهند بود. این در حالی است که اسرائیلیها میدانند بدون تصمیمی از جانب واشنگتن نمیتوانند وارد تهاجمی بزرگ علیه ایران شوند، از این رو تلاش میکنند با قرار دادن ایران در ضمن اولویتهای امنیت ملی خود، توجیهی برای مسلح شدن به جدیدترین سلاحهای استراتژیک داشته باشند.
شاید اسرائیلیها آرزو دارند دولت آمریکا به دوره نومحافظه کاران بازگردد، کسانی که به منزله ابزاری برای تبلیغ تمایل صهیونیستها برای نابودی دولتها بودند. با اینکه اظهارات وزیر خارجه سابق آمریکا، مایک پمپئو در مورد ارتباط دادن حوادث ۱۱ سپتامبر به ایران یک امر سخیف برای دولت شکست خورده و هذیان گوی ترامپ محسوب میشود، اما این صحبتها ما را به یاد اظهارات شارون در نوامبر ۲۰۰۲ انداخت که تهران را مرکز تروریسم جهانی دانست که برای در اختیار داشتن سلاح اتمی تلاش میکند. از همان زمان بود که اسرائیل به صورت علنی برای سوق دادن ایالات متحده به سمت مقابله با ایران و تغییر نظام آن تلاش کرد.
قطعا اگر صداهای اسرائیلی و فشار آنها در داخل و خارج از آمریکا و به طور خاص ایبک وجود نداشت، سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه، به نوع دیگری بود. حداقل منافع ملی ایالات متحده اولویت اصلی آن بود، بدون اینکه به خواستههای تل آویو در مورد تحقق منافع ملی اش تا این اندازه اهمیت دهد. استراتژی مهار دو گانه نظامهای عراق و ایران، با فشار لابی صهیونیستی بعدها تغییر کرده و به دخالت مستقیم در عراق و تلاش لیکود برای تبدیل تحریمهای ایران به جنگ نظامی علیه آن منتهی شد.
در این شرایط، تهدید فعلی تهران، متوجه آمریکا نبوده و بیش از هر چیز، این تهدید علیه اسرائیل است، بنابراین، ترس اسرائیل، توجیه کننده فشارهای ان به آمریکا برای مقابله با ایران در گذشته و حال است. این در حالی است که تل آویو بخوبی از نتیجه بی طرفی واشنگتن از موضع سختگیرانه اسرائیل در مورد ایران اگاه است و میداند در صورت از دست دادن حمایت ایالات متحده، نمیتواند یک قدرت منطقهای باقی بماند.