arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۰۱۶۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۱۶ - ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۱

به بهانه یک تکذیبیه - هوشنگ امیراحمدی

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

در روز 30 فروردین 1391 سایت (جرس) طی مقاله ای با عنوان "پشت پرده اقدامات قضائی دو دهه اخیر سعید مرتضوی از زبان خودش" ادعا کرده است که "بعد از اعتراض هایی که انتصاب سعید مرتضوی به سمت ریاست سازمان تامین اجتماعی در مجلس و مطبوعات برانگیخت، مرتضوی به نقل خاطرات پشت پرده خود در سمتهای قضایی با جزییات کامل پرداخت". جرس در این مقاله ادعا می کند که سعید مرتضوی با ضبط نواری دست به افشاگری زده....  انگیزه این عمل مرتضوی را سایت جرس تسویه حساب های داخلی تیم احمدی نژاد-مشائی با مخالفین خود عنوان نموده است.

در انتهای مقاله مزبور جرس می نویسد: "شنیده های جرس حاکی از آن است که مشائی در سفرهای خود به امریکا روابط حسنه ای با شورای ایرانیان آمریکایی (American Iranian Council - AIC) داشته و دارد و نسخه ای از این مستند خاطرات سعید مرتضوی نزد یکی از اعضای مورد اعتماد این شورا برای استفاده در روز مبادا به امانت گذاشته شده است." اگرچه جرس اسم آن عضو شورا را نمی آورد، پر واضح است که بر اساس جنجالی که برخی در داخل و خارج کشور بر سر ارتباط کذائی من با آقایان مشائی و احمدی نژاد راه انداختند منظور جرس من هستم. در این ارتباط روشن نمودن بعضی حقایق برای تنویر افکار ایرانیان عزیز ضروری است.

نخست اینکه تنها نگاهی به عبارات نقل قول شده از سایت مذکور که در فوق آمده، کذب این ادعا را بدون آنکه نیازی به پرداختن به مسائل حاشیه ای باشد عریان می کند. طبق نوشتۀ جرس، نوار ادعائی در بازۀ زمانی پس از انتصاب سعید مرتضوی و بالا گرفتن جنجال علیه او تهیه شده است. به این ترتیب تهیه نوار مزبور باید حداکثر ظرف یکماه گذشته صورت گرفته باشد. از طرف دیگر در خبر ادعا می شود که "مشائی در سفر های خود به آمریکا...نسخه ای از این مستند را...نزد یکی از اعضای مورد اعتماد این شورا...به امانت گذاشته است". کذب بودن مطلق این خبر نا گفته پیداست، چرا که آقای مشائی نه در یکماه گذشته بلکه در چندین ماه گذشته هم سفری به آمریکا نداشته اند!

اما انگیزۀ درج این خبر چه بوده است؟ طبق روش شناخته شدۀ سایت جرس، یکی از اهداف آن ایجاد تنش در سیستم حکومت ایران است. این وجه قضیه و برخورد با آن بر عهدۀ شورای ایرانیان و آمریکائیان و یا شخص من نیست. هدف دیگر این نوشته درگیر کردن شورا و من در یک جریان جنجالی و ضربه زدن به شورا و من است که در جهت صلح بین ملت های ایران و آمریکا فعالیت میکنیم و جزو معدود صدا های داخل آمریکا هستیم که علیرغم فشار های سیاسی که بر ما وارد می شود بطور مستمر علیه تحریم ها موضع گیری کرده ایم.  اما سئوال این است که این موضع خصومت آمیز جرس از کجا سرچشمه می گیرد؟ جریان باز می گردد به شرکت من در یک میزگرد در بی بی سی فارسی (برنامه پرگار) که بتازگی پخش گردید. موضوع این میزگرد این بود که "چه عواملی باعث بقای جمهوری اسلامی ایران شده است". در این میز گرد، طبق سنت بی بی سی، دو دیدگاه متضاد در برابر هم قرار می گرفتند.

به عنوان کسی که بیش از 25 سال در مورد مسائل ایران تحقیق کرده و نوشته است بحثی را که من در آنجا مطرح کردم بر چند محور استوار بود. یکی اینکه انقلاب ایران یکی از چهار انقلاب بزرگ تاریخ بوده و از حیث گستردگی و در برگرفتن طبقات مختلف جامعه تنها با انقلاب فرانسه قابل مقایسه است. از طرفی گفتم، مشخصه اصلی انقلاب این بود که ایدئولوژی حاکم بر آن   (اسلام)  بومی بود و بر پایه جهان بینی های غربی چون سوسیالیسم استوار نبود. و بالاخره اینکه انقلاب 1357 بدلیل تکیه اش بر روی استقلال طلبی و ضدیت با غرب مقبولیت مردمی داشت. به این ترتیب انقلاب ایران ریشه دار تر از آن است که بتوان به سادگی انتظار سقوط آنرا داشت.

محور دیگر بحث من تکیه بر درک نادرست مخالفین حکومت ایران از واقعیت های انقلاب و جامعه ایران بود و اینکه این امر به منفی بافی و بی برنامگی منتهی شده است. از آنجا که بخش اعظم مخالفین یکسره بر توسعه دموکراسی مورد نظر خودشان پای فشرده اند و از طرح خواست های بخش عظیم جامعه، یعنی عدالت اقتصادی، غافل بوده اند باعث گردیده که حرکت اصلاح طلبی در ایران منحصر و محدود به نیاز های طبقات مرفه یعنی بخش متوسط و بالای متوسط گردد. این در حالی است که حکومت ایران در تلاش به پاسخگوئی به نیاز طبقات کم درآمد، هر چند که با کاستی هائی روبرو بوده است، وارد میدان عمل شده است. از نمونه های دیگر بارز عدم شناخت جامعه ایران توسط مخالفین حیرت آنان را از شرکت آقای خاتمی در انتخابات اخیر مجلس ذکر کردم.

درست روز انتخابات اخیر مجلس من در یک برنامه تلویزیونی در صدای آمریکا شرکت کردم (برنامه افق). در آن برنامه که معطوف انتخابات بود از شرکت آقای خاتمی در انتخابات به عنوان یک اتفاق غیر منتظره صحبت به میان آمد. در آن برنامه، هم مجری و هم فرد مخالف من که از چهره های اپوزیسیون خارج کشور است عنوان می کردند که خبر مزبور در حدّ شایعه است و هنوز صحت آن تایید نشده است. من در همان برنامه عنوان کردم که برای ثبت در تاریخ من حاضرم زندگیم را شرط ببندم که خاتمی در انتخابات شرکت کرده است چرا که مخالفت وی از جنس دیگری است و از درون نظام است و نه از بیرون از آن. بعدا معلوم شد که حرف من درست بوده و آقای خاتمی به "جمهوری اسلامی" رای داده بود.

غرض از طرح این مسئله تاکید من بر این نکته است که مخالفان حکومت ایران دانسته یا ندانسته واقعیت های انقلاب و جامعه را کتمان می کنند و در همان حال نیز به منفی بافی و انتقاد های غیرسازنده روی میآورند، و از این روست که موفق به شکل دادن هیچ نوع حرکت اصلاحاتی ماندگار نمی شوند. اعتقاد من این است که اولا رهبری ایران هم با اصلاحاتی که مبنای عدالت داشته باشد مخالف نیست (نظر شما را به اظهار نظر های ایشان در این خصوص که وضعیت عدالت در کشور مطلقا راضی کننده نیست  جلب می کنم) و ثانیا این امر یعنی عدم شناخت واقعیت های جامعه ایران و ندادن انرژی مثبت به ملت در چهارچوب یک برنامه عملی و سازنده از عوامل کلیدی شکست اصلاحات در ایران بوده است.

اصولا هدف من به عنوان یک فرد دانشگاهی و یک علاقه مند به ایران از شرکت در این بحث ها تلاش برای برقراری گفتمانی است هوشمندانه و سازنده، به دور از احساسات و بر پایه واقعیت ها، بین گروههای مختلف و با دیدگاههای متضاد ولی ایران دوست. گفتمانی که امیدوارانه نهایتا منجر به آشتی گروههای متخاصم گشته و بدور از هر نوع افراط گرائی عروج ایران به عنوان یک قدرت نو ظهور را موجب گردد. در واقع من در انتهای مصاحبه با بی بی سی روی آشتی ملی تاکید کردم و آرزو نمودم که روزی نه چندان دور شاهد شکل گیری چنان اتحاد و ایرانی باشیم. اما مصاحبه با بی بی سی ظاهرا دشمنان واقعیت ها، اتحاد و سازندگی را به هراس انداخت.

ایمیل های پرخاشگرانه و تهدید آمیز (در کنار ایمیل های محبت آمیز زیادی) حکایت از بیتابی و بی قراری یک طیف خاص می کرد که روی جنگ و آشوب داخلی در هماهنگی با دشمنان خارجی ایران حساب باز کرده است. در ایمیل های تهدید آمیز صراحتا عنوان می شد که منتظر "ضربه ای کاری" باشم. انتشار مقاله فوق در جرس جلوۀ ذهنیتی است که بجای در پیش گرفتن یک رویکرد منطقی، هوشمندانه و سازنده، بدلیل همان ضعف هائی که پیشتر به آن پرداخته شد، از جمله کمی دانش، ضعف منطق و منفی بافی، به سخیف ترین روش در یک گفتمان سیاسی یعنی تخریب و شانتاژ بجای نقد مستدل و آگاهانه متوسل می شود.

در خاتمه، جای تاسف است اما چاره ای جز این نبود که وکلای شورا اقدامات قانونی علیه سایت جرس را آغاز کنند. شاید که این درس عبرتی باشد که دیگر مطلبی با منطق مبتذل "شنیده های جرس حاکی است...." منتشر نگردد.

هوشنگ امیراحمدی

استاد دانشگاه راتگرز

نیوجرسی- امریکا

اردیبهشت 1392

 

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ایرانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۳
1
1
به این میگن کاسه داغ تر از آش !!!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۵
3
4
آقاي عزيز همه چي دان! همه مي دانند كه مشكل طبقه پايين در وهله اول نياز اقتصادي مي باشد ولي هر كسي و از جمله خود شما نمي فهميد كه چگونه بايد اين مشكل را حل كرد آيا بايد در كوتاه مدت با صدقه پروري و يا طرح ناموفق سهام عدالت و... فقط شعار داد و يا اينكه با تقويت زير ساختها و ايجاد اشتغال واقعي مشكل اين طبقه را حل كرد. كه شما از راه حل اول حمايت مي كنيد .ضمنا مطمئن باشيد در يك جامعه كه دمو كراسي حاكم باشد رانت و اختلاس هم پايين مي آيد و اين خود به طور غير مستقيم بر زندگي طبقه پايين اثر مثبت مي گذارد.
نظرات بینندگان