پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : داریوش سجادی با ارسال مطلبی به سایت «انتخاب»، اظهارات مدعیان «ایرانی بودن کراوات» را به نقد نشسته و پرسیده است: کسانی که می گویند کروات ریشه ایرانی دارد چرا به «ریش های انبوه» هخامنشی بی اعتنا هستند؟
به گزارش «انتخاب» ؛ متن کامل این یادداشت در پی می آید:
اعلام برخورد قانونی نیروی انتظامی با
پوشندگان «کراوات» بار دیگر مباحثی تکراری را در ایران از عمق به سطح آورد و
بصورتی طبیعی مشاهده شد متمایلین به استفاده از کراوات طی این مدت اهتمام
خود را چون همیشه صرف بلاموضوعی غیر قانونی اعلام شدن این نوع از پوشش نزد
مردان کردند.
از جمله ملاحظه شد جناب آقای «بهمن کشاورز» رئیس سابق کانون وکلای مرکز در
تهران بمنظور اثبات بلاموضوعی این قانون کوشیدند با استناد به تحقیقات
تاریخی برای «کراوات» خاستگاهی ایرانی استحصال نمایند و بر همین اساس اظهار
داشتند:
کراوات با استناد تحقیق انجام شده از سوی «نیما پیشدادیان» ریشه ایرانی و
اسلامی دارد و این طور نیست که اصولا تقلیدی از غرب به شمار آید. در مورد
ریشه ایرانی بودن کراوات گفته شده که در اوستا ۱۲ چیز را نیاز مرد جنگی
دانستهاند که هشتمین آن کوئرس از ریشه کوئرت بود که در زبان پهلوی به آن
گریوپان میگفتند و به روی زره بسته میشد. همچنین در نقش رجب فارس نرسیده
به نقش رستم، که بنا بر نظر «هرتسفلد» مربوط به بابک، پدر اردشیر بابکان
میشود، کوئرت را بر دور گردن بابک به وضوح میتوان دید که به روی زره بسته
است. این پارچه پهن را بزرگان و سرداران سپاه به صورت پهن و پیشسینهای
استفاده میکردند و نمونه پهن آن در نقوش طاقبستان دیده میشود.
کشاورز درباره دلایل دیگر ریشههای بومی بودن پوشش کراوات به سخنان استاد فقید، «رضا نوربها» اشاره داشته و افزوده:
نکته دیگر اینکه درباره استفاده مسلمانان از این پوشش گفته شده است که در
جنگهای صلیبی سربازان و سرداران صلیبی – بر حسب میزان توانایی مالی خود –
صلیبهای طلا و نقره یا آهن و مس بر گردن میآویختند. مسلمانان که از نظر
مالی قادر به استفاده از فلزهای گرانبها نبودهاند و در مورد طلا هم منع
شرعی داشتند، به منظور اینکه وابستگی ایشان به سپاه اسلام مشخص شود،
پارچهای را به صورت حرف میم گره میزدند و به گردن میآویختند که حرف نخست
مسلم را نشان میداد. ظاهرا این ابتکار را کراواتها – که به شرح پیشگفته
از دوران باستان و از ایران آن را آموخته بودند- ابتدا به کار بردند و
دیگران هم به ایشان تأسی کردند.
در کنار جناب آقای کشاورز مشاهده شد جناب آقای زیباکلام استاد دانشگاه
تهران نیز از موضع غیر قانونی بودن منع استفاده از کراوات اظهار داشته اند:
اين استدلال كه كراوات رواج منكر است و نيروي انتظامي از بابت وظيفه و
تكليفش در باب امر به معروف و نهي از منكر دارد دخالت مي كند پايه و منطقي
ندارد. اين درست كه نيروي انتظامي بايد جلو منكرات را بگيرد اما چه كسي و
برحسب كدام اجماع شرعي يا عرفي، كراوات را «منكر» اعلام داشته؟ نه هيچ يك
از علما و مراجع چنين حكمي و اجتهادي داشته اند و نه نزد عامه مردم و سنت
هاي رايج اجتماعي مان براي كراوات چنين قبحي وجود دارد ... اگر قرار شود كه
ما كراوات را به اين اعتبار كه غربي است و از غرب آمده، كنار بگذاريم در
آن صورت يونيفرم نيروي انتظامي را هم براساس همان استدلال بايد بگذاريم
كنار، چون يونيفرم و پوشيدن آن هم غربي است.
البته سند یابی «خاستگاه ایرانی کراوات» مسبوق به سابقه است و چهار سال پیش
تر از آقای کشاورز، یکی دیگر از مشتاقان جوان تر از آقای کشاورز در خارج
از کشور چنین ادعائی را مطرح کرد و از جمله اظهار داشت:
طی سفری که به کراوواسی داشته ضمن حضور در فروشگاهی تحت عنوان کراوات مطلع
شدم کراوات عنوان دستمال گردنی بوده که سربازان کرووات به گردن
میبستهاند، البته با گرهای خاص. مسوول آنجا توضیح داد که قوم «خراوات»
که قرنها پیش از ایران به اروپای مرکزی مهاجرت کرده بودند، همیشه این نشان
را داشتهاند، منتهی بعد از قرن ۱۶، دستمال گردن و گره زدن مخصوص آن،
فراگیر و تدریجا به "کراوات" امروزی تبدیل شد. یک نماینده مجلس کروواسی هم
دقیقا همین داستان را برایم شرح داد. اگر چنین چیزی اندکی هم واقعیت داشته
باشد، که قوم خراوات که بقیه آنها را تحت نام کرووات میشناسند، این رسم
دستمال گردن بستن را از ایران با خودشان آوردهاند، پس لازم است به جماعت
یک تلنگری بزنیم و این میراث فرهنگی چند هزار ساله که البته اندکی هم مدرن
شده را پاس بدارند! (منبع در زیرنویس)
نکته مغفول در اظهارات و مستند سازی هائی از این نوع بمنظور اثبات تابعیت
ملی ـ ایرانی برای کراوات! عدم تفطن به «کارکرد فعلی کراوات» برای چنین
مدعیانی است.
شخصاً و پیش تر درتبیین گونه شناسانه ناسیونابیسم بیمار و معوج ایرانی متذکر این نکته بودم که:
این مهم نیست که کراوات از حیث تاریخی به چه کشوری تعلق دارد. ولو آنکه
امروز سند منگوله دار و غیر قابل تردید امریه فرضاً «خشایار شاه» خطاب به
همسرش نیز پیدا شود که ذیل آن امر بر دوختن «کراوات» برای ایرانیان داده
باشد، اما مهم آن است که شیفتگان امروزین بهره وری از «کراوات» این نوع
خاص از دستمال گردن را به عنوان نماد تشخص ایرانی گری به گردن نمی بندند و
عمده چنان شوق و اصرار و اهتمام و وجد و ابتهاج در استفاده از آن پوشش،
بازگشت به یک قرینه سازی بین خود و حوزه تمدنی غرب داشته که باطناً آغشته
به یک خود سفله انگاری تاریخی و عقده حقارت نسبت به «تمدن غربی» است که در
تحلیل نهائی ریشه در یک ناخود آگاه «غرب برتربینی» داشته و دارد.
بواقع مرتکبین به کراوات! با توسل به این پوشش که برای ایشان مُبدل به نماد
و شاخص انسان غربی در مقام انسان برتر و متمدن شده می کوشند از این طریق
در خلسه «این همانی» دست به پمپ اعتماد بنفس به شاکله شخصیت حقیر فرض شده
شان بزنند.
در غیر این صورت کاشفان فروتن «شجره نامه کراوات از بطن تاریخ هخامنش و
ساسانی» چنانچه ارزنی صداقت در افتخار به سنن و عادات و آداب و پیشینه
تاریخی شان داشتند اکنون بجای آنکه فانوس به دست اهتمام خود را صرف کاوش
موشکافانه در متون تاریخی برای یابش رد پائی از کراوت در تالارهای ضیافت
تخت جمشید یا جنگ های خسرو پرویز با رومیان نمایند! می توانستند نسیه را
فرو گذارده و نقد را برگزینند!
هر اندازه اثبات بومی بودن کراوات برای این دسته از باستان کاوان سخت باشد
اما در یک نکته نمی توان تردید داشت و آن این که به شهادت الواح سنگی و
حجاری ها موجود و مشهود بجا مانده از دوران هخامنشی و ساسانی در گوشه کنار
آثار باستانی ایران و موزه های ایران و جهان، برجسته ترین نماد سرداران و
سربازان و مردان ایرانی طی آن دوران «ریش های انبوه» پدران این مدعیان
امروزین و کراواتی مفتخر به نمادهای ایرانی است! اما پرسش آنجاست آن
جویندگان نمادهای قابل افتخار ایرانی چرا «ریش نقد» را نمی چسبند و سرگشته
«کراوات نسیه» اند!!!؟
حکایت ملی گرائی معوج ایرانی بمثابه رندی است که سالها هویت و اصالت بومی
خود را گم کرده و در یابش و بازتعریف آن هویت گمگشته، آدرس عوضی می دهد با
این مضمون که ما ایرانی ها متمدن ترین، باهوش ترین، زیباترین، پیشرفته ترین
وغربی ترین هائیم!!!
نمونه نوین چنان جعلی در تاریخ بمنظور پمپ افتخار به خود، نقل قول ناشیانه
ای است که اخیراً و به ابتکار همین جماعت وارد ادبیات نوشتاری ایشان شده
مبنی بر آنکه:
یکی از فرماندهان خارجی به کوروش کبیر گفت:
ایرانیان برای پول می جنگند ولی ما برای شرافت و کوروش در جوابش گفت:
هر کسی برای نداشته هایش می جنگد!
این در حالی است که روایت فوق بازگشت به طعنه معروف دریا سالار «لرد
ولینگتون» خطاب به «ناپلئون بناپارت» در جنگ های انگلستان با فرانسه دارد
که وقتی ولینگتون خطاب به بناپارت طعنه زد:
انگلیسی ها برای شرف می جنگند و فرانسوی ها برای پول مواجه با پاسخ مزبور شد:
«طبیعی است هر کس برای آن چیزی می جنگد که ندارد»
اما اکنون جوان سرگشته و هویت گم کرده ایرانی می کوشد با دستآویز قرار دادن
چنین اکاذیبی مرهمی برای خلجان شخصیت تاریخی خود را تمهید کند.
نمونه دیگر روایت مجعولی است از حمله اعراب به ایران که طی آن راویان مسبوق به سابقه آورده اند:
بعد از حمله اعراب مسلمان به ایران، یک عرب از یک مرد پارسی پرسید:
چرا زنان شما حجاب ندارند؟ و مرد پارسی گفت:
حجاب زنان ما پلک چشم مردان ماست!
پاسخی بغایت زیبا و بغایت دروغ! دروغ بودن آن نیز بازگشت به این واقعیت
تاریخی دارد که اساساً زنان در دوران مزبور اعم از ایران و بین النهرین
عموماً پوشیده بودند گذشته از آنکه چادر مشکی با مختصات امروزی در ایران از
یادگارهای حجاب زنان در دوران هخامنشی است. سوای آنکه در روایت فوق با
ناشی گری تلاش شده تا یک «نظرپاکی ذاتی» به مردان ایرانی الصاق شود. تخیلی
شعف آور و افتخار آمیز و «دروغ»! دروغ آن نیز بازگشت به عدم توجه جاعلین
چنان روایتی است که سوای هر گونه نژاد و قوم و آئین و مرام جاری و ساری در
تمامی ادوار تاریخ و بین تمامی ملل و نحل، اساساً ذات مردان بیرون از اراده
خود و بصورت فطری متمایل به حظ سکشوال بردن از جنس مخالف خلقت یافته. لذا
مردان ایران را نیز بمثابه جمیع مردان جهان و در تمام ادوار تاریخ صرف نظر
از «پارسا کیشان مستثنا» نمی توان و نباید بیرون از دایره «نظربازان» و
«چشم ناپاکان» محسوب و محاسبه کرد.
اصرار این بخش از ایرانیان برای جعل تاریخ و هویت و اعتبار، قرینه همان
کاری است که پاسبان چشم و ابرو مشکی و دژم و سیه چرده در «نون و گلدون»
محسن مخلمباف در حق خود کرد و در اصرار مخملباف به وی جهت گزینش «نوجوانی
خود» از میان چندین «نوجوان متفاوت الچهره» نهایتاً انتخابش نوجوانی خوش
سیما و سفید رو و زاغ و بور بود!
حکایت آن رند همسر گم کرده که در جوار برادرش به نظمیه پناه برد و در تشریح
مشخصات همسرش وی را خوش سیما و قد بلند و چشم آبی و سفید روی و زرد موی
تبیین کرد و وقتی برادرش متحیر گله کرد که «زن داداش» که این گونه نبود!؟
پاسخ داد: حالا که گمشده بگذار یک خوشگل را بجایش پیدا کنند!!!
بر این اساس هر چند و شاید بر «اصحاب نوباوه کراوات» و مشتی جوان حرجی
نباشد و ابتهاج طلبی مقتضای ذات جوانانه و تمایلات طبعی جلوه گرانه شان را
هر چند قابل قبول نباشد اما بتوان فهم کرد اما از اکابر و عاقله مردانی چون
آقای کشاورز و امثال ایشان توقعی افزون می رود.
بعد از گذشت بیش از 30 سال از سقوط و انحطاط فرهنگ بیمار دوران پهلوی دیگر
خجالت آور است که هنوز مشارالیها نتوانسته اند بر این بیماری تاریخی غلبه
کنند و زننده است چنین توجیهاتی از ایشان در حسرت پوشیدن و بالیدن به یک
تکه پارچه را استماع کردن!
همچنانکه این واقعیت نیز نباید از دید جناب آقای زیبا کلام پنهان مانده
باشد که برخی از ابزار و آلات و البسه در فرهنگ ملت ها مبدل به «نماد» شده.
از باب مثال «عرق چین» هر چند با کت و شلوار استفاده می شود اما اکنون و
در همه جای جهان استفاده از آن نماد یهودیان است همچنانکه «یقه گرد با نوار
مشکی» نماد کشیشان مسیحی است ولو آنکه با کت و شلوار پوشیده می شود.
همچنانکه کت بلند تا لب زانو نماد مداحان و وعاظ در ایران است و عمامه مشکی
نماد سیک های هندی است ولو با کت و شلوار پوشیده شود. ایضاً «کراوات» نیز
سوای از کت و شلوار نماد شهروند غربی شده و توجیه آن با این ادعا که
«یونیفرم پلیس و کت و شلوار» هم از غرب آمده بواقع «مغلطه» است. ترش یا
شیرین در تمنای هم ذات پنداری با انسان غربی از طریق تشبث به نمادهای ایشان
یک اختلال شخصیتی است و باید مبتلا را مورد طبابت قرار داد.
اما این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که برخورد چکشی و سلبی با چنین پدیده ای، عاری از حزم و تدبیر است.
حافظان سلامت اخلاقی و رفتاری در ایران اگر می پذیرند اصرار اقشاری از
جامعه بر شماسازی های نامانوس با فرهنگ بومی در ایران (اعم از زدن کراوات
یا ابراز تنانگی بانوان در عرصه خیابان) ریشه در خود باختگی فرهنگی و
اختلال شخصیتی دارد متقابلاً ایشان نباید گریزی نیز از این واقعیت داشته
باشند که مبتلایان «بیمارند» و در هیچ فرهنگ و جغرافیا و نقاهتگاه و حکومت و
دولت و ملتی «بیمار» را برای درمان کتک نمی زنند!
راه حل چنان مبتلایانی قبل از داغ و درفش و گزمه و داروغه و مُفتش، توسلی
منطقی و اجتناب ناپذیر به روان شناسی بالینی است. درمانی که هر چند 30 سال
تاخیر داشته اما هنوز هم برای انجام آن فرصت و حجت باقی است.
مثل ایشان مثل خفتگانی است که تصور بیداری دارند و وقتی به ایشان هشدار«بیدار باش» داده می شود اعتراض می کنند از آنکه :
ما که بیداریم!
چنان مبتلایانی را ابتداً باید از توهم استغنا و خود فرزانه بینی خارج و
متقاعد و تفهیم از بیمار بودن و نوع بیماری شان کرد تا در مرحله دوم بتوان
گام های درمان تدریجی ایشان را برداشت.
ایشان را ابتدا باید متقاعد به «بیمار بودن» در عین «توهم سلامت» کرد در آن
صورت بالشخصه می توانند گام دوم را راساً و با موفقیت و به تنهائی
بردارند.
منشا آمپول و دارو و لباس فرم اغلب ارگانها كجاست ؟
اصلا ماشينم ميخريم آرمشون نماد غربه ..
واي نه تلويزيون و وسايل برقي
نكنه اونها نماد غرب و شرق دور نيستن ؟
اصلا منشا ايراني چي داريم ؟
بقول دوستان از بزرگان دين انتظار هست اصل شهامت رو در اجتهاد رعايت و زبان مردم خاموش شده ي ايران باشن .....
می گویند پیر مرد و پیر زنی عروسی در خانه داشتند که تن به کار های خانه داری نمی داد. روزی این دو خواستند با کار خود ادبش کنند و .... که شاید شرم کند. صبح هنگام پیرمرد جارو به دست گرفت و مشغول جارو زدن شد. پیرزن آمد که جارو از دستش بگیرد که این چه کاری ست که تو می کنی و ... مشغول جر و بحث شدند. ناگهان عروس از خواب بیدار شد و گفت: دعوا نکنید. یک روز تو جارو بزن و یک روز هم او.....!!!
حالا این شده مصداق کار ما. اما راه حلش هم این است. ما بی ریش ها کراوات می زنیم تا بخشی از فرهنگ ایرانی را حفظ کنیم. شما ها هم که علاقمند به ریش هستید ریش بلند بگذارید تا بخشی دیگر از فرهنگ ایرانی را حفظ کنید. این که دعوا ندارد....
اصلا به این فکر کردید که ما سر کاریم و ما را دارند دنبال نخود سیاه می فرستند و خودشان دارند آن کار دیگر می کنند؟... نیروی انتظامی با خیلی از چیزها که باید برخورد نمی کند ولی به کراوات چسبیده است. مردم دارند زیر بار گرانی قالب تهی می کنند و آن گاه ما دعوای ریش و کراوات داریم. واقعاً برای ما ایرانی ها این خیلی عیب است. پس از این به بعد ما کراوات می زنیم و شما هم ریش بگذارید.
همین امثال شما ها این مملکت رو به قهقرا می برن ...
چرا بعضیا فکر میکنم ( حداقل ادای فکر کردن رو دارن) مملکت و مردم ارث پدری شونه و می تونن برای همه تصمیم بگیرن ...
همه کشورها برای خود اصول وقانون دارند.هرکی هرکی نمیشه که؟البته باز سراغ مرغ و خروس نروید همه گرفتارشیم بحث دیگریست؟
اینجاست فرق ما با شما
اگهراست می گید راجع به کت وشلوار و یونیفرم هم که غربی است و جا افتاده است همین نطر را بدهید !
یک بام و دو هوا که نمی شود !
اما كت و شلوار هم نداره
پيتزا هم نداره
يونيفرم هم نداره
اينا همه رو جمع كنيد پس
به چیزای بیخود گیر میدید که ما رو از اصل طلب گمراه کنید واقعا که امام زمان عجب منتظرانی دارد.
اینها منتظر به جیب زدن ذخایر این مملکتند. منتظر چاپیدن مردم.
وقتی مغزهای ما فرار را بر قرار ترجیح میدهندو بنیانگزاران نظام زیر سوال یک مشت تازه به دوران رسیده میروند
نباید بیش از این هم انتظار داشت
یکروز به فکر ریشیم یکروز به فکر کراوات یک روز لباس آستین کوتاه و......................
حقمونه که از ذخایر نفتی کشورمون اعراب میلیون میلیون استخراج کنند و ببرند و خرج کنند و برای ما خط و نشان بکشند
حقمونه که هر کسی ما را متحجر صدا کنه
والله خسته ام من
"ایشان را ابتدا باید متقاعد به «بیمار بودن» در عین «توهم سلامت» کرد در آن صورت بالشخصه می توانند گام دوم را راساً و با موفقیت و به تنهائی بردارد"
نویسنده محترم،ایضا درمورد خودتتان هم صادقه !!!
بحث برسرایرانی بودن یا نبودن کراوات وریش نیست
بحث برسر اجبار در داشتن ریش یا برداشتن کراوات است
آخه خجالت نمیکشی مسخره؟آخه داریم از گرونی به ستوه میای بعد تو احمق داری توجیه میکنی کراوات بده؟
می شود بگویید از کجا به این مدعا رسیده اید؟ تا به حال تصاویر رهبران، مدیران، استادان دانشگاه و یا بازرگانان کشورهای شرقی (حتی در دوره ی کمونیسم) را دیده اید؟ لباس فعلی جناب بشار اسد یا محمد مرسی را چطور؟ ایشان هم بیمار و غربزده و متوهم و خودباخته اند؟!
شاید بگویید فقط در ایران کراوات نشانه ی خودباختگی و بیماری و چه و چه است! از کجا به همچو نظر مشعشعی رسیده اید؟ این تمایز از کجا آمده؟ آیا نشانه های آن "ملی گرایی معوج ایرانی" را در این تمایز پرت و بی منطق نمی شود یافت؟
من کراوات می زنم. چون آن را زیبا می بینم. شما دوست ندارید، و نمی زنید. چرا به کسانی که هم عقیده ی شما نیستند فحاشی می کنید؟ این دیگر انگار شده سبک نگارشی شما!
اما آنچه درباره ی ریشه ی ایرانی کراوات نوشتید به نظرم درست است. برای کراوات زدن نیازی به همچو استدلالاتی نیست، مگر مروجان "ملی گرایی معوج" کذایی مجبورمان کنند برای حق انتخاب طبیعی لباسمان به دلایل عجیب و غریب پناه ببریم!
چادر سیاه را ( البته دانشمندان ایرانی اخیرا مدعی شده اند موفق به کشف فرمول مشگی کردن چادر به سیاق ژاپنی ها شده اند ) را نمی دانم چطور به ایرانیان باستان ربط دادند، در خواست می کنم تا دیر نشده چفیه را هم یک فکری برایش بکنند تا مبادا دشمنان بگویند که آن چیزی را که کم داشتید برای آن جنگیدید!
پیش از آنکه برای این بیمار! نسخه بپیچید چند پرسش ساده دارم
1-چرا به این اندازه براشفته اید؟اینهمه ناراحتی برای یک تکه پارچه است؟یا اندیشه ی طالبانیستی؟
2-کجای این فرهنگ غنی خلل دارد؟آن از منشور حقوق بشر کورش و آن از شعر سعدی در سر در سازمان ملل.
3-با اراجیف و چهار تا کلمه قلنبه سلنبه نمیشود روح پلید طالبانیسم رو پنهان کرد اگر میخواهید روی این اندیشه پل پت وارتان و پافشاری روی اشتباهتان بمانید،بمانید اما کدام پیامبر وجود کراوات رو مانع رسیدن به خدا میدانست؟
4-شما که غرق در مبانی اسلام شدید و پایه و اساس اسلام رو فراموش کرده اید.لازم به یادآوری است که عدالت یکی از اصول اسلام است.چطور است شما کراوات مارا نبرید تا ما ریش شما را نچینیم؟
5-کجای قرآن دنیا رو دو قطبی تجسم کرده؟غرب و شرق؟مگر انسان ها رو برابر و سراسر عطوفت رحمت ننگاشته است؟یعنی دین و ایمان شما این اندازه سست است که از پارچه ای فرو میریزد؟؟؟؟!؟
6-در یادداشتتان میآورید"نوجوان متفاوت الچهره"اولا چهره فارسی است و "ال" عربی و به هم چسبیدن این دو کاریست نادرست،در جای دیگر می آورید "خشایار شاه" که آن نیز نادرست است.درست آن "خشایار شا" میباشد.شست درصد کلمات کاربردی در یادداشتتان عربی است!اگر از فرهنگ عربی خوشتان می آید،عرب باشید.ولی چوب لای چرخ کسی نگذارید تا کسی چوب لای چرختان نگذارد.واقعا فکر میکنید در افتادن با بزرگان افتخار و اعتبار می آورد؟
در آخر توصیه میکنم نظر شیخ اشراق و ابوریحان بیرونی و هزاران دانشمند و فیلسوف و غیره ایرانی را در ارتباط با مکتب با شکوه و پرطمطراق ایران که اعراب حتی یکی مثل آنها را ندارد مطالعه کنید.
در ضمن طالبان هم نیروی تندرو میپذیرد.
www.amintttt2011@yahoo.com
وقت پیش مطلبی بر علیه ال احمد و
شریعتی نوشته بود?
بیکاری تحصیلکردگان به بیش از 70 درصد رسده اجچاره مسکن وقیمت ارزاق عمومی به حد وحشتناک رسده وژیامد اینها بلا رفتن سن ازدواج جوانان به مرز 40 سال شده....
افرادی درفکر کراوات زدن یا نزدن وریش گذاشتن یا نذاشتن هستند؟
به نظر شما آیا این افراد و مروجین این سخنان واقعا در شرایطی مشابه مردم عادی زندگی میکنند؟ بسیار بعید ست...!!
راه رو برای تمسحر دیگران باز نکن آقای به اصطلاح ایرانی!
دیگر اینکه اگر سربازان هخامنشی ریش داشتند دلیل این نمی شود که ما هم حتما ریش داشته باشیم
کما اینکه اگر کراوات هم داشته اند دلیل نمی شود که ما هم حتما از کراوات استفاده کنیم.
من بوي صداقت در نوشته هاي اين آقا نمي بينم
در بيشتر موارد وسط دعوا نرخ تعيين مي کنند و با اسم بردن از انديشمندان بزرگ خودشان را مي خواهد مطرح کنند
بايد همه نوشته هاي اين جناب را خواند تا متوجه اصل قضيه شد